ديدار با علي‌اشرف صادقي

1391/11/7 ۰۱:۲۷

ديدار با علي‌اشرف صادقي

ديدار با علي‌اشرف صادقي شرح تدوين فرهنگ فرهنگستان زبان و ادب فارسي



علي‌اشرف صادقي - رييس‌ بخش ‌فرهنگ‌نويسي فرهنگستان زبان و ادب فارسي - از حاشيه‌هايي كه در كار فرهنگ‌نويسي با آن درگير است، گله دارد و آن را كمبود نيروي انساني متخصص در اين حوزه‌ مي‌داند. او همين را عامل مهم كند پيش ‌رفتن روند تأليف فرهنگ فرهنگستان عنوان مي‌كند.

صادقي معتقد است، فقدان نيروي متخصص فرهنگ‌نويسي صدمه‌هاي جبران‌ناپذيري را بر زبان فارسي وارد آورده است.
آن‌چه در پي مي‌آيد، مشروح گفت‌وگوي با علي‌اشرف صادقي است كه در دفتر كارش در فرهنگستان زبان و ادب فارسي انجام شد.
صادقي در ابتدا از اين گفت كه فرهنگ تأليفي گروه ‌فرهنگ‌نويسي فرهنگستان دقيقا در چه مرحله‌اي است و تا كجا تدوين شده است.
او در توضيحاتي در اين‌باره عنوان كرد: گروه فرهنگ‌نويسي فرهنگستان از اواخر سال 1379 فعاليتش را آغاز كرد. از قبل، چنين گروهي در فرهنگستان پيش‌بيني شده و قرار شده بود فرهنگي جامع تهيه شود و گروه تشكيل شده بود. گروه مشغول عضوگيري شده بود، منتها جاي كافي نداشتيم تا اين‌كه از سال 1379 كتاب‌خواني را آغاز كرديم؛ يعني عده‌ا‌ي را آماده كرديم كه كتاب‌ها را بخوانند و مدخل‌گزيني كنند. آيين‌نامه‌اي تنظيم كرديم كه چگونه واژه‌ها را از متون بيرون بياورند؛ مثلا اين‌كه كلمات مركب چگونه گزينش شوند و چه كلمه‌اي ذيل آن بيايد و رفته رفته اين داده‌ها وارد رايانه شد. ما تا كنون، 850 متن را دقيقا مدخل‌گزيني كرده‌ايم كه چيزي در حدود هزار و اندي مجلد وارد رايانه شده است.
او افزود: از مهم‌ترين متون مانند «شاهنامه»، «بيهقي»، «سعدي» و «حافظ»، ‌همه‌ي كلمات آن‌ها وارد رايانه شده است. حتا حروف اضافه را آورده‌ايم. البته كار باز هم ادامه خواهد داشت، هرچند بانك واژگاني‌مان يا پيكره را بسته‌ايم و الآن مشغول تعريف‌نگاري هستيم؛ اما آن را باز گذاشته‌ايم تا چنان‌چه كتاب مهمي از متون قديم چاپ شد، واژه‌ها‌ي آن را هم در مدخل‌ها بياوريم؛ همان‌طور كه سال گذشته كتابي چاپ شد. آن كتاب ده‌ها لغت از دوره‌ي صفويه داشت كه در هيچ كتاب ديگري نبود و ما آن‌ها را به مداخل افزوديم يا يك كتاب ديگر به تازگي منتشر شده كه مقدار زيادي نام غذاها و اصطلاحات محلي شهر هرات را دارد، يعني يا ديوان اشعار محمد صوفي كه آن هم تهيه و از آن مدخل‌گزيني شد يا منظومات شرف‌الدين علي يزدي كه ايرج افشار آن را چاپ كرده، از جمله‌ي اين كتاب‌هاست.
صادقي در ادامه عنوان كرد: حالا پيكره‌اي تشكيل داده‌ايم كه نزديك هفت و نيم ميليون ركورد (مدخل به اضافه‌ي شاهد و مأخذ) دارد؛ ركورد كه مي‌گوييم يعني يك واژه‌ را اگر بخواهي در جمله‌اي به دست بياوري، حتا اگر مدخل نشده باشد، آن را مي‌توان جست‌وجو كرد و در شواهدي كه داريم، آن را يافت. همچنين نزديك به 450هزار مدخل اصلي و فرعي داريم؛ يعني لغت اصلي كه در فرهنگ سر عنوان قرار مي‌گيرد و مدخل‌هاي اصطلاحي كه بعد از اين‌ها قرار مي‌گيرد. در هيچ فرهنگي تاكنون اين ‌تعداد مدخل نداشته‌ايم. به علاوه، اين فرهنگ چون جنبه‌ي تاريخي دارد، براي هر معني سعي كرده‌ايم از قديمي‌ترين ايام تا زمان حال شاهد بياوريم.
او گفت: كتاب‌هايي را كه خوانده‌ايم و از آن لغت استخراج كرده‌ايم، زمان تأليف آن را هم معين كرده‌ايم و در توضيح آن كلمه آورده‌ايم كه مربوط به چه ‌سالي و قرني است. همه‌ي اين اطلاعات ذيل مدخل موجود است. هنگامي كه شواهد را منظم مي‌كنند، به ترتيب قرن مي‌آورند. نهايتا تاريخ استعمال اين لغات معلوم مي‌شود؛ يعني مثلا شما يك لغات را از قرن چهارم داريد، يك‌باره در قرن هفتم منسوخ مي‌شود، بعد از آن شاهد نداريد. پس از آن زمان به بعد آن لغت را نداريم. پس اين فرهنگ تاريخ ورود لغات را هم نشان مي‌دهد كه در هيچ فرهنگي سابقا وجود نداشته است. لغات را طبق طرحي كه براي فرهنگ داشته‌ايم، گفته‌ايم استخراج كنند. براي اين‌كه تعداد شواهد زياد نشود و تعريف‌نگار با مشكل روبه‌رو نشود، گفتيم از هر متني تنها پنج مورد شاهد از يك واژه باشد. اگر شك كردند كه چهار مورد گرفتند يا پنج مورد، باز هم مي‌گيرند تا چيزي از دست نرود و ضمنا شواهد ما خيلي زياد نشود.
اين پژوهشگر ادامه داد: از سويي ما به شيوه‌ي سيستماتيكي اين كار را انجام داديم؛ در حالي‌كه هيچ‌كدام از فرهنگ‌هاي قبلي به شكل سيستماتيك كار نكرده‌اند. «دهخدا» با شيوه‌ي قديمي خودش و ذهني اين كار را كرده است. «معين» هم مبتني بر «دهخدا»ست و يك نوع خلاصه‌ است از «دهخدا» و فقط يك‌ مقدار لغات جديد به آن اضافه كرده است. «فرهنگ سخن» هم بيش‌تر لغات زبان فارسي معاصر را دارد و از لغات قديم به تعبير خود حسن انوري، كم‌تر استفاده شده است. همچنين تعداد منابع قديمي «فرهنگ سخن» كه از آن‌ها كلمه استخراج شده، خيلي كم‌تر بوده و آن واژه‌ها را نيز از كتاب‌هايي كه واژه‌نامه داشته‌اند، بيرون كشيده‌اند.
صادقي گفت: ما دو سال صرف نگارش شيوه‌نامه‌ي فرهنگ كرديم تا سرانجام شيوه‌نامه‌ را با مطالعه‌ي فرهنگ‌هاي غربي و از سويي با توجه به ساخت زبان فارسي، تدوين كرديم. زبان فارسي از آن‌جا كه فعل‌هاي مركب زياد دارد، شيوه‌ي فرهنگ‌نويسي خاص خود را مي‌طلبد.
او همچنين درباره‌ي اين‌كه چرا در كنار جامع بودن فرهنگ، فرهنگستان به سرعت تدوين فرهنگ توجه نكرده است، توضيح داد: مي‌خواهيم كاري كه انجام مي‌دهيم، پايه‌ي قرص و محكمي داشته باشد. گفتيم پايه‌ي اين كار را به صورت علمي مي‌گذاريم تا هر جا كه بنده عمرم كفاف داد و با همكاري اين پژوهشگراني كه به خدمت گرفته‌ايم و آموزش داده‌ايم، فرهنگ را بيرون بياوريم. بقيه را هم بعدا ديگران به همين شيوه ادامه دهند. بنابراين گروه فرهنگ‌نويسي كه در فرهنگستان تشكيل شده، گروه محكمي است، اساسي دارد و شيوه‌نامه‌ي گروه معلوم است. الآن هم در هنگام فعاليت تدوين فرهنگ هرجا پژوهشگران به مشكلي برمي‌خورند، آن را مورد بحث قرار مي‌دهيم و آن را به شكل نظري درمي‌آوريم و در شيوه‌نامه ثبت مي‌كنيم تا گره‌گشاي آيندگان نيز باشد. با توجه به اين‌كه برخي مسائل از پيش ديده نشده بود، وقتي وارد عمل مي‌شويم، سرعت عمل كم مي‌شود.
او يادآور شد: ما از آغاز سال 87، تعريف‌نگاري را آغاز كرده‌ايم. تا به‌حال، پيكره‌ي واژگان را تشكيل مي‌داديم. از سال 87 شروع به تعريف حرف «آ» كرديم و اميدواريم كه تا پايان سال 88، تمام شود و خيلي هم فشار آوردم تا آن زمان تمام و منتشر شود كه با انتشار اثر، ايرادهاي ما را گوشزد كنند و به نوعي، اثر را در معرض نقد قرار دهيم.
صادقي درباره‌ي اين‌كه گويا قرار بوده اين فرهنگ تا پايان سال 87 منتشر شود؛ اما چرا اين اتفاق نيافتاده است، گفت: اين ‌كار به پژوهشگر متخصص نياز دارد. ما براي جذب پژوهشگراني در اين حوزه فراخواني را منتشر كرديم و جمعي 80نفري شركت كردند. براي متقاضيان همكاري، چهار ماه كلاس گذاشتيم و با آزموني كه انجام شد، 40 نفر را براي مصاحبه‌ي شفاهي انتخاب كرديم. در نهايت، 20 نفر انتخاب شدند. ما با جذب 20 نفر موافق بوديم كه با مشكل بودجه مواجه شديم. به واقع، هر سال مبلغي به بودجه‌ي فرهنگستان افزوده مي‌شد؛ اما در سال 87، بودجه‌ي ما افزايشي نداشت و با دستور رياست فرهنگستان، پنج نفر را جذب كرديم و بعد دو نفر هم اضافه شدند. از آن‌جايي كه كار خيلي خشك و طاقت‌فرساست و كاري مثل شعرخواني نيست كه لذت‌بخش باشد و ما هم مي‌خواهيم كه افراد كار كنند، ناگزير عده‌اي رفتند و ديدند اهل لغت‌نويسي نيستند. فكر كردند مي‌آيند شغلي مي‌گيرند، پايي روي پا مي‌اندازند، چاي مي‌خورند و يك كاركي هم مي‌كنند. مي‌خواستند سلانه سلانه كاري كنند؛ اما بعد ديدند نه و رفتند. بعد ما آمديم تعدادي ديگر از آن 20 نفري را كه پشت خط بودند، جذب كار كرديم. خلاصه اين‌كه در زمينه‌ي لغت‌نويسي در ايران بسيار ضعيفيم. اصولا در زمينه‌ي علوم انساني، بويژه در خصوص زبان و ادبيات فارسي، وضع ما اسفناك است.
او همچنين تأكيد كرد: دانشگاه‌هاي ما و استادان ما ضعيف‌اند و كار خودشان را به درستي انجام نمي‌دهند. شاگرداني كه از زير دست اين‌ها بيرون مي‌آيند، مايه‌ي چنداني ندارند و براي اين كارها آمادگي ندارند. تازه مي‌آيند به جايي مثل فرهنگستان با مسائلي آشنا مي‌شوند و مي‌گويند آن‌چه را كه بايد در دانشگاه به ما مي‌آموختند، اين‌جا فرا گرفتيم. اصولا در جامعه‌ي ما كساني كه استعدادهاي خوب هستند، مي‌روند در رشته‌هاي فني، پزشكي و به علوم انساني كم‌تر مي‌آيند؛ مگر كساني كه علاقه‌ي شديد دارند و خانواده‌ها اجازه نمي‌دهند فرزندان‌شان در اين رشته‌ها آينده‌ي تحصيلي و كاري‌شان را جست‌وجو كنند. نتيجه اين مي‌شود كه ما با كمبود پژوهشگر در اين حوزه روبه‌رو مي‌شويم. با توجه به اين‌كه كمبود بودجه هم اضافه شده بود، ناگزير مي‌بايست تلاش بيش‌تري مي‌كرديم تا بتوانيم زود به نتيجه برسيم.
رييس‌ بخش ‌فرهنگ‌نويسي فرهنگستان زبان و ادب فارسي درباره‌ي اين‌كه آيا فكر نمي‌كند طولاني ‌شدن روند فرهنگ‌نويسي سبب فرسايش امكانات و توان مجموعه مي‌شود و آيا نياز نبود سريع‌تر به اين پرداخته شود، عنوان كرد: هيچ چاره‌اي نداريم. هيچ راه ديگري نداريم كه اين را كوتاه كنيم. فرهنگستان هم به ما گفت كار را كوتاه كنيد؛ اما ما گزارش داديم و شرح داديم چطور كوتاه كنيم؟ سر و دست آن را كه نمي‌خواهيم بشكنيم. «فرهنگ سخن» كه ناشر خصوصي آن را درآورده است، قرار شد جناب حسن انوري آن را چهارساله درآورد؛ اما اين چهارساله شد هشت‌ سال ‌و نيم؛ منتها اين هشت‌ سال و نيم ناشر مرتب پشت در مي‌ايستاد و مي‌گفت «زود باش!». ناگزير مؤلف مجبور شد سر و دست كار را بشكند و خيلي ظرفيت‌ها از دست رفت. خب ناشر ماهيانه يك ميليون تومان حقوق داد.
پرسش ديگر از صادقي به اين شرح بود كه ناشر خصوصي به علت سرمايه‌گذاري كه مي‌كند و براي بازگشت سرمايه‌اش دوست دارد آن‌چه سفارش مي‌دهد، در فاصله‌ي زماني تعريف‌شده به انجام برسد؛ اما چون نهاد دولتي به اين نيازي نمي‌بيند كه بخواهد سرمايه‌اش بازگردد، طبيعتا متولي مجموعه‌ هم تعلل مي‌كند؛ او پاسخ داد: بله! اصلا وظيفه‌ي نهادهايي چون فرهنگستان ارتقاي سطح فرهنگ است. پولي كه خرج مي‌شود، يك ريالش هم بازنمي‌گردد. فرهنگستان مانند مؤسسه‌ي خصوصي يا مؤسسه‌ي سرمايه‌گذاري نيست. دولت اعتبار مي‌دهد تا زبان فارسي تقويت شود. هدف و وظيفه‌ي ما اين است. فرهنگ هم كه مي‌نويسيم، بايد يك چيز صحيح، دقيق و كامل بر اساس شرح وظايف باشد. ما نمي‌خواهيم بازدهي داشته باشيم. ممكن است هر صفحه‌اي از اين فرهنگ 10‌هزار تومان خرج داشته باشد؛ اما هزار تومان آن هم برنگردد؛ اين است كه ما بايد دقت را در كارمان لحاظ كنيم. يك ناشر خصوصي دقت و صحت فرهنگ را فداي بازار مي‌كند كه زودتر به بازار برسد و زودتر پولش بازگردد. ناشر نمي‌خواهد سرمايه‌اش بخوابد؛ مي‌خواهد در چرخش باشد تا افزوده شود. اما نهادهاي فرهنگي دولتي اين هدف را ندارند؛ هدف‌شان اين است كه اعتبارات را براي گسترش علم و فرهنگ هزينه كنند.
او سپس درباره‌ي كار فرهنگستان در برطرف ‌كردن موانع براي تسريع كار، عنوان كرد: ما نهايت كوشش خود را مي‌كنيم. معاون فرهنگ‌نويسي فرهنگستان جناب خطيبي آدم جدي‌اي است و مدام روند كار را پي‌گيري مي‌كند. ما از همكاران مي‌خواهيم كه در روز چند واژه را تعريف كنند. ميزان معلوم است و اين سير بايد طي شود؛ تا اين هم انجام نشود، چيز قابل عرضه‌اي آماده نمي‌شود. ما چون واژه‌ها را به صورت الفبايي براي تعريف‌نگاري تقسيم كرده‌ايم، آن‌ها را كه ساده‌تر بود، رها كرديم و آن‌ها را كه مشكل‌تر، زودتر شروع كرديم، تا چيزهاي كوچك‌تر را بعد تعريف كنند و ضميمه‌ي آن‌ها كنند. ضرب‌المثل‌ها را لحاظ نمي‌كنيم؛ مگر آن‌هايي كه فعل‌شان شكل مصدري دارد.
صادقي در ادامه درباره‌ي اين‌كه در تدوين اين فرهنگ نسبت به واژه‌ها رويكرد تاريخي دارند و اين ‌چه كمكي به گسترده ‌شدن دستگاه واژگاني معاصر ما مي‌كند، توضيح داد: در هر فرهنگ خارجي كه نگاه كني، تمام لغت‌ها تاريخ ورود دارند. ما هم بايد اين تحقيق علمي را بكنيم و ببينيم كه اين زبان چگونه در طول تاريخ تحول پيدا كرده و از چه منابعي واژه گرفته است. اين ‌كار را كه بكنيم، سير تحول اين زبان براي ما روشن مي‌شود و ديگر اين تحقيق يا اين اثر منبعي مي‌شود براي هر نوع تحقيق در زبان فارسي؛ يعني شما تحقيق معناشناختي يا دستوري و آمارگيرهاي متعدد را مي‌توانيد با اين فرهنگ تاريخي دقيق انجام دهيد و هدف هم همين است. مثلا فلان قاعده‌ي تركيب‌سازي يا اشتقاق‌سازي در دوره‌ي صفويه رشد كرده و تعداد بيش‌تري كلمه با آن ساخته شده است. ما در بخش واژه‌سازي فرهنگستان مي‌توانيم از اين قواعد استفاده كنيم. يعني آن‌جا به اين نكته توجه داريم كه واژه‌هايي كه ساخته مي‌شود، نخست با قواعد پربسامد ساخته شود تا با قواعدي كه تعداد كمي واژه با آن ساخته شده است. ما اين را از طريق آمارگيري در اين فرهنگ به دست مي‌آوريم؛ بنابراين داشتن چنين فرهنگي پشتيبان واژه‌گزيني در بخش‌هاي علمي است و از آن‌جا كه كار فرهنگستان، برنامه‌ريزي براي زبان ‌فارسي است، تمام اين كارها براي پشتيباني از واژه‌سازي و غناي دستگاه واژگاني فارسي است. بخش گويش‌شناختي را كه تشكيل داده‌ايم و واژه‌هاي گويش‌ها را جمع‌آوري مي‌كنيم، براي پشتيباني در جهت برنامه‌ريزي زبان است تا زبان‌ فارسي را براي بيان مفاهيم علمي آماده كنيم. اساس اين است كه زبان فارسي تقويت شود و به حياتش بهتر ادامه دهد و از پس بيان مفاهيم علمي برآيد؛ اما بايد نخست اطلاع‌ كافي از زبان فارسي داشته باشيم و بعد برنامه‌ريزي كنيم.
در ادامه از صادقي پرسيده شد، فرهنگ‌نويسي در كشور ما روي ديگري هم دارد. با نگاه به فرهنگ‌هايي چون فرهنگ دهخدا يا فرهنگ معين و ديگر فرهنگ‌ها مي‌بينيم كه آن‌ها در همان ويراست نخست متوقف مي‌شوند؛ او پاسخ داد: عرض كنم كه فرهنگ معين يك فرهنگ خصوصي - شخصي بود. هنگامي كه دكتر معين فوت كرد، ديگر افتاد دست خانواده‌اش و هيچ نهادي متصدي‌اش نبود كه آن را ويرايش و به‌روزرساني كند. دهخدا هم به شكلي ديگر به نتيجه نرسيد. من خودم در سال 40 تا 42 يكي از مؤلفين لغت‌نامه‌ي دهخدا بودم. بخشي از حرف «گاف» را من تدوين كردم. مؤسسه‌ا‌ي تشكيل شد؛ اما دكتر معين پس از علامه دهخدا يك عده دكتر ادبيات را بدون هيچ پشتوانه‌ي تئوريك دعوت كرد و گفت بياييد بنشينيد فيش‌هاي لغت‌نامه‌ي دهخدا را تدوين كنيد و يك ذره به ما آموزش ندادند؛ هيچ! در حقيقت، نهادي براي فرهنگ‌نويسي فارسي وجود نداشت. الآن تشكيلات خيلي محكمي مانند فرهنگستان زبان و ادب فارسي هست. مطابق اساسنامه‌اش بخش فرهنگ‌نويسي يكي از بخش‌هاي تشكيل‌دهنده‌ي كل فرهنگستان است و ما اين‌جا شيوه‌نامه‌اي را تدوين كرديم؛ در حالي‌كه فرهنگ دهخدا اصلا شيوه‌نامه نداشت؛ هيچ.
او افزود: اين‌جا قيد شده است كه كار فرهنگ‌نويسي بايد پيوسته ادامه داشته باشد و از دل آن فرهنگ مرجع، فرهنگ‌هايي كوچك‌تر بيرون بيايد و با همين شيوه‌اي كه سنجيده شده، كار ادامه پيدا كند. كار به شخص قائم نيست. اين مؤسسه به اين كار ادامه خواهد داد و بعدها هم كساني ديگر اين كار را سرپرستي و ويرايش مي‌كنند. به هر حال، ضامن اين كار نهادي است به نام فرهنگستان. آن‌چه سبب ناكامي فرهنگ‌هاي ديگر شد، قائم به فرد بودن آن‌هاست. دهخدا تا مادامي كه خودش بود، شيوه‌اي تقريبا يك‌دست داشت؛ با اين‌كه شيوه‌نامه‌اش مكتوب نبود.
صادقي سپس درباره‌ي اين‌كه با نظر به اين مقدار سرعت، تدوين فرهنگ فرهنگستان سال‌ها طول مي‌كشد و با توجه به شتاب حركت زبان و كلماتي كه از زبان‌هاي بيگانه به فارسي سرازير مي‌شود، چه سرنوشتي پيدا مي‌كند، گفت: ببينيد! الآن مرتب با بخش واژه‌گزيني كه واژه‌هاي علمي جديد را تصويب مي‌كند، ارتباط ارگانيك داريم. آن‌ها واژه‌هاي مصوب را در اختيار ما مي‌گذارند، بعد به كمك استادان فن آن‌ها را تعريف مي‌كنيم و آن‌ها را در رديف الفبايي خودشان قرار مي‌دهيم. اين ‌كار همين‌طور ادامه دارد. از سويي به هر حال، فرهنگ‌نويسي ما از جريان روز عقب است؛ ولي ما مرتب اصطلاحات جديد علمي و محاوره را در فرهنگ ثبت مي‌كنيم. اين كار به صورت زنده انجام مي‌شود؛ اما بنده هم عجله دارم كه اين كار در زماني كه هستم، تدوين شود.
او افزود: اما ما با مسائلي غير از فرهنگ‌نويسي درگيريم كه كمبود نيروي انساني متخصص، مهم‌ترين آن‌هاست. الآن 24 نفر پژوهشگر داريم كه تعريف‌نگاري مي‌كنند؛ در حالي‌كه به 100 نفر پژوهشگر نياز داريم. بگذاريد مقايسه‌اي كوتاه داشته باشم تا قضيه روشن شود. قرار بود ويراست نخست فرهنگ بزرگ زبان انگليسي به نام «آكسفورد اينگليش ديكشنري» را 15ساله تمام كنند؛ اما در عمل، 50 سال طول كشيد. ما هم براي تأليف فرهنگ‌مان، سقف را 15 سال تعيين كرده‌ايم كه به هرحال، از آن كم‌تر نمي‌شود. منتها آن‌ها پس از انتشار اثر، ويراست دوم را به سرعت منتشر كردند و ويراست سوم اين فرهنگ بزرگ انگليسي را نيز در دست تدوين دارند و گفته‌اند كه ويراست سوم كار در سال 2020 منتشر مي‌شود. اين در حالي است كه آن‌ها 100 نفر متخصص درجه يك دارند كه در دانشگاه آكسفورد كار مي‌كنند. دوهزار استاد در بيرون با اين‌ها همكاري مي‌كنند. هفتادهزار نفر از جامعه‌ي انگلستان به آن‌ها مواد مي‌دهند. آن‌جا آدم باسواد كم نيست. آن‌ها با اين تعداد نيرو گفته‌اند كه ويرايش سوم آن را سال 2020 منتشر مي‌كنند. حالا ما كه يك كشور جهان سومي هستيم، ديگر تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل!
علي‌اشرف صادقي همچنين درباره‌ي اين‌كه سهم زبان مخفي در اين فرهنگ‌نويسي چيست و چه معياري براي گزينش واژه‌هاي زبان مخفي دارند، عنوان كرد: اين اصطلاحي كه به عنوان زبان مخفي به كار برده مي‌شود، غلط است؛ براي اين‌كه خيلي هم مخفي نيست. اگر مخفي باشد كه ديگر قابل به‌كارگيري بين عموم نيست. در قديم بله! در قرون وسطا در اروپا جنايت‌كارها يك زبان مخفي بين خودشان داشتند كه با اصطلاحاتي مطالب خود را رد و بدل مي‌كردند؛ ولي زباني پيدا شده كه به آن «اسلنگ» مي‌گويند. زبان «اسلنگ» ديگر مخفي نيست؛ يك زبان عاميانه است كه دائم در آن واژه‌ي جديد وضع مي‌شود. اين لغات جديد كه در زبان عاميانه وضع مي‌شود، در همه‌جاي دنيا يك ويژگي دارد و آن ناپايداري آن واژه‌هاست؛ يعني لغاتي‌ هستند كه بار عاطفي القايي شديد دارند و جوان‌ها آن را بين خودشان وضع مي‌كنند. به محض اين‌كه چند سال به كار رفت، بار القايي آن ضعيف مي‌شود، كلمات جديدي جاي آن به كار برده مي‌شود. اين‌ها چون ناپايدارند، جزو بدنه‌ي زبان نيستند. مثلا دكتر مهدي سمايي در فرهنگ تأليفي‌اش در اين حوزه كلمه‌ي «پاناسونيك» را به معناي دختر آورده است يا گفتند كه به پليس مي‌گويند «خيارشور». اين‌ لغات از كلمات ماندگار نيست؛ جزو زبان نمي‌شود. اين‌ها بايد در همين‌گونه كتا‌ب‌هايي كه آقاي سمايي تدوين كرده، ثبت شود. آن‌چه ته‌نشين مي‌شود، وارد زبان عمومي مردم مي‌شود.
او در ادامه‌ي اين موضوع درباره‌ي اين‌كه چون برخي واژه‌ها جزو بدنه‌ي زبان نيستند، پس نبايد جزو فرهنگ‌هاي عمومي باشند، گفت: بله مثل واژه‌هاي علمي كه در فرهنگ‌هاي تخصصي مي‌آيند و ما تنها واژه‌هاي عمومي آن‌ها را مي‌آوريم. ما الآن بخش عملي، كار و پيشه داريم كه مي‌روند واژگان پيشه‌ها را جمع‌آوري مي‌كنند و رايج‌ترين آن‌ها را براي فرهنگ عمومي انتخاب مي‌كنند.
صادقي سپس درباره‌ي اين‌كه پيش‌تر علي كافي آخرين مدير تدوين فرهنگ مركز نشر دانشگاهي از امانت گذاشته شدن فيش‌هاي مركز در فرهنگستان سخن گفته ‌بود، توضيح داد: در زماني كه نصرالله پورجوادي مدير مركز نشر دانشگاهي بود، سال 62 به اين‌ها پيشنهاد كردم يك فرهنگ معاصر يك‌جلدي تدوين كنيد كه نياز عموم را برطرف كند. اين ايده را ايشان گرفت و به چند پژوهشگر گفت، لغات معاصر را جمع‌آوري كنيد. اين‌ها مقداري از لغات را جمع كردند. كسي سرپرست‌شان نبود، تا اين‌كه سعيدي سيرجاني مدتي به عنوان سرپرست آن‌جا فعاليتش را دنبال كرد. سعيدي سيرجاني آن را بعد از مدتي رها كرد تا اين كه سرپرستي تدوين اين فرهنگ رسيد به مهندس حسين معصومي همداني. يكي دو سالي هم ايشان اين كار را كرد تا رسيد به علي كافي. او هم چند سالي اين كار دستش بود. زماني از او پرسيدم كه اين فيش‌ها را چطوري تهيه كرديد، جواب داد اين فيش‌ها به من ارث رسيده است و اصلا نمي‌دانم چه هست و چطور تهيه شده و به دست ما رسيده است. ايشان از آن‌جايي كه كارش مهندسي بود، ديد اين كار، كار او نيست. چند سالي اين كار را دنبال كرد و به جايي نرسيد. در همين فاصله، وضع مالي مركز نشر دانشگاهي تحليل رفت. نصرالله پورجوادي چند نفر از استادان را دعوت كرد و گفت اين را بررسي كنيد ببينند در چه حالي است كه استاد احمد سميعي گيلاني، ابوالحسن نجفي و يكي دو نفر ديگر رفتند‌ آن فيش‌ها را ديدند و اعلام كردند آن‌ها را تعطيل كنيد و بريزيد دور، كه پورجوادي هم آن‌ را تعطيل نكرد و كار كج‌دار و مريز ادامه داشت و گفته مي‌شد كه تمام است؛ اما بعدها معلوم شد كار در مراحل اوليه است و بعد نصرالله‌ پورجوادي رفت.
او افزود: آقاي دكتر فريد مُر به آن‌جا آمد و بودجه‌ي مركز نشر خيلي تحليل رفته بود. مي‌خواست خودش را از زير بار اين هزينه‌ي تدوين فرهنگ خلاص كند. به فرهنگستان گفت شما كه الآن داريد فرهنگ مي‌نويسد، بياييد اين را ببريد استفاده كنيد و اسم مركز نشر را هم پشت جلد بياوريد. خب طبيعتا ما هم كه به آن فيش‌هاي غيرعلمي نياز نداشتيم و لزومي نداشت نام سازمان ديگري پشت جلد فرهنگ بيايد. آن‌ها را آوردند در انبار فرهنگستان كه در خيابان بخارست است و هيچ‌كس هم دستي به آن‌ها نزده است. گفته ‌بودند كسي حق ندارد دست بزند، ما هم نيازي نداشتيم دست بزنيم. آخر متون را طبق يك الگوي آكادميك از قرن چهارم فيش كرده‌ايم و به اين فيش‌ها نيازي نداشتيم. فيش‌هاي مركز نشر فقط واژگان زبان معاصر است. بعد از آن گفت‌وگوي علي كافي كه به گمانم با رسانه‌ي شما انجام شده بود، درخواست كردم از فرهنگستان كه مركز نشر بيايد آن فيش‌ها را از انبار ببرد تا هيچ شبهه‌اي در كار ما نباشد؛ زيرا اين كاري كه ما انجام مي‌دهيم، كار ديگري است و با هيچ‌كدام از فرهنگ‌هاي قبلي هم كاري نداريم. ما بر اساس روش كار خود پيش مي‌رويم.
اين نويسنده و پژوهشگر همچنين درباره‌ي اين‌كه چرا حال فرهنگ‌نويسي ما اين‌گونه است، گفت: زيرا فرهنگ‌نويسي در ايران جايي درس داده نمي‌شود. جايي كه بايد فرهنگ‌نويسي درس داده شود، گروه‌هاي زبان‌شناسي است و اين‌ اتفاق در مراكز علمي ما نمي‌افتد. كسي كه مي‌خواهد فرهنگ‌نويسي كار كند، بايد زبان‌شناسي و معني‌شناسي هم كار كرده باشد. ضرورت دارد گروه‌هايي از زبان‌شناسي واحد درسي را به فرهنگ‌نويسي اختصاص دهند. اين نياز احساس مي‌شود كه دانشجويان كارشناسي ارشد كليات و مسائل تئوريك قضيه را بدانند. دانشگاه‌هاي ما در حد دبيرستان است و كارخانه‌ي مدرك‌سازي است و دانشگاه دولتي و آزاد كاغذي مي‌دهند دست بچه‌ها كه با آن مشغول باشند و ول نباشند! علم در هيچ‌كدام نيست، بويژه علوم انساني. زبان فارسي به دليل نداشتن متخصص فرهنگ‌نويسي بسيار زياد صدمه ديده است و به دليل نبود متخصص جدي در حوزه‌ي ادبيات، اين ضايعه قابل جبران نيست. از آغاز تأسيس دانشگاه تهران، استاداني بودند كه در دارالفنون درس مي‌دادند و تحصيلات قديمه داشتند؛ مثل بديع‌الزمان فروزانفر، جلال‌الدين همايي، احمد بهمنيار، ملك‌الشعراي بهار، عباس اقبال و غيره. اين‌ها استادان خوب ما بودند. زمان گذشت و مدام توان علمي و انگيزه‌هاي پژوهشي تحليل رفت تا الآن اين‌ها كه درس مي‌دهند، در جايگاه بالايي قرار ندارند و آن‌هايي هم كه از آن‌ها درس مي‌گيرند، كم‌تر! اين واقعيتي است كه نبايد از نظر دور شود. دلم مي‌سوزد كه چرا مملكت بايد اين‌طور باشد. من آدم رك و صريحي هستم!



منبع: ایسنا
 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: