1393/5/14 ۱۰:۳۰
«همه جای امامزاده صالح را گشتم، قبر به قبر، فرزندم میخواست مقبره جدم را ببیند اما مقبره نبود، قبر نبود، همه چیز به هم ریخته بود.» این را یکی از نوادگان «محمدولی تنکابنی» از فاتحان تهران میگوید. مقبرهای که بارها و بارها در کتابهای تاریخی از آن یاد شده، دیگر نشانی ندارد. انگار حافظه تاریخی تهران قبر سپهسالار را برای همیشه از خاطرش زدوده است. متولیان امامزاده پاسخ درستی درباره این قبر گم شده نمیدهند؛ سوال همچنان به قوت خود باقی میماند: مقبره فاتح تهران کجاست؟
محرم 1327 هجری قمری بود، مرتبا میان باغشاه و گیلان تلگراف رد و بدل میشد، تا اینکه تلگرافی از محمد علی شاه قاجار به سپهسالار رسید: «محمد ولی! محض فوق نمک به حرامی تو به دولت، تو را از شئونات دولتی خارج و املاک تو را خالصه نمودیم.» سپهدار هم در تلگرافی حرف آخر را به او زد: «باغشاه! الحمدالله که از این ننگ خارج شدم و در املاک من هم هیچ کس قدرت دخالت نخواهد داشت».
هنوز این تلگراف سپهسالار در اسناد و کتابهای تاریخی روزگار مشروطه پاک نشده است با این حال صاحب این گفتار که برای روز بزرگ فتح تهران به دادخواهی برخاست و به همراهی سران دیگر بختیاری و گیلک مجاهدت و خونهای ریخته شده به پای مشروطه را زنده کرد، حالا نام و نشانی در تهران ندارد.
باورش سخت است؛ مردی که به واسطه اقدامات او و همراهانش روز مشروطیت در ایران جان دوباره یافت و امروز خانه ملت جان دارد و در بهارستان نفس میکشد، قبرش نه تنها هیچ شناسهای ندارد، بلکه گم هم شده است!
«فرشته نمازی»، یکی از نوادگان دختری سپهسالار هنوز در این ناباوری است: «یک روز داشتم با پسرم درباره محمدولی خان، جد مادریم صحبت میکردم، برای اینکه مقبره را به او نشان دهم، با هم به امامزاده صالح رفتیم، اما گشتن بیفایده بود، مقبره را پیدا نکردیم. باورتان میشود؟»
مگر میشود باور کرد که مقبره یکی از تاثیرگذارترین افراد در تاریخ معاصر ایران ناپدید شود؟ تماس با متولیان امامزاده صالح اما به نتیجهای نمیرسد. پیشتر هم پیگیری از متولیان امامزاده را نوه فاتح تهران رفته بود: «اصلا نمیدانستم چه اتفاقی افتاده تا چند سال پیش با اینکه مقبره را خراب کرده بودند، هنوز قبر سر جایش بود اما هر چه گشتم قبر محمدولی خان را پیدا نکردم. با بزرگان فامیل تماس گرفتم. نشانیهای آنها هم به نتیجه نرسید. از متولیان امامزاده صالح پرسیدم. هیچ کس خبر نداشت همه وجود این قبر را انکار میکردند. یکی می گفت از اوقاف پیگیری کنید. یکی میگفت از شهرداری. دست آخر عصبانی و خجالت زده از پسرم به خانه برگشتیم.»
نمازی از پا نمینشیند و ماجرای قبر جدش را پیگیری میکند؛ این بار هم با درهای بسته اوقاف و شهرداری مواجه میشود: «مسئولان اوقاف گفتند که شما مدارکتان را بیارید تا ما پیگیری کنیم اینطوری امکان رسیدگی وجود ندارد. به شدت از وضعیت پیش آمده ناراحت بودم و مرتب این سوال را میکردم مگر میشود که قبر یکی از بزرگان این مملکت اینطوری ناپدید شود؟»
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید