فلسفه دین در یک نگاه درگفت‌وگو با محمد لگن هاوسن - هژیر مهری – بخش اول

1393/5/13 ۰۹:۰۰

فلسفه دین در یک نگاه درگفت‌وگو با محمد لگن هاوسن - هژیر مهری – بخش اول

در این گفت‌و‌گو در قسمت نخست ابتدا ارتباط دین را با علم و سیاست به صورت جداگانه بررسی می‌کنیم و در قسمت دوم بحث را به ارتباط با کارهایی که پرفسور لگن هاوسن در زمینه فلسفه دین انجام داده‌اند معطوف می‌کنیم: در یک بخش فلسفه دین هگل را بررسی می‌کنیم و اینکه فلسفه دین هگل چگونه می‌تواند ‌زمینه‌ساز الهیات پویشی باشد؟ در بخش بعدی مساله پلورالیزیم را از دیدگاه استاد لگن هاوسن در تفکر آلستون، جان هیک و پلنتینگا ارزیابی می‌کنیم.

 

 

در این گفت‌و‌گو در قسمت نخست ابتدا ارتباط دین را با علم  و سیاست به صورت جداگانه  بررسی می‌کنیم و در قسمت دوم بحث را به ارتباط با کارهایی که پرفسور لگن هاوسن در زمینه فلسفه دین انجام داده‌اند  معطوف می‌کنیم: در یک بخش فلسفه دین هگل را بررسی می‌کنیم و اینکه فلسفه دین هگل چگونه می‌تواند ‌زمینه‌ساز الهیات پویشی باشد؟ در بخش بعدی مساله پلورالیزیم را از دیدگاه استاد لگن هاوسن در تفکر آلستون، جان هیک و پلنتینگا ارزیابی می‌کنیم.

***

در این قسمت می‌خواهیم وارد حوزه «علم و دین» شویم. در ابتدا بفرمایید آیا به قول پلنتینگا می‌توانیم علم دینی داشته باشیم؟ یا به قول دنیل دنت علم و دین ارتباط منطقی با هم ندارند و دین مانع رشد علم خواهد شد؟ و اینکه آیا دین یک پدیده طبیعی و  محصول تکامل تفکر بشر است یا منشا وحیانی دارد؟

دنیل دنت دیدگاهی ‌مادی‌گرایانه و روانشناسانه نسبت به فکر انسان دارد چون در الهیات خدا را (ذهن) mind تعریف می‌کنند. دنت می‌گوید این فکر نادرست است زیرا بدون وجود عصب و ساختار اعصاب نمی‌توان ذهن و فکر داشت. دنت می‌گوید دینداران خیال‌بافی و فرافکنی می‌کنند که خدایی در آسمان هست که بدون عصب‌ها و بدون مغز مثل ما فکر می‌کند چنین چیزی محال است .

پلنتینگا دیدگاهش را بر اساس همان دیدگاه ‌معرفت‌شناسی اصلاح‌شده مطرح می‌کند، به نظر می‌رسد پلنتینگا به اصل مطلب نمی‌پردازد که دنت در دینداری شک دارد پلنتینگا توجیهاتی برای دیدگاه خودش ارائه می‌دهد که این سر جای خودش هست. حرف پلنتینگا این است که نمی‌توانید اثبات کنید که چنین  چیزی محال است اما نمی‌خواهیم اثباتش کنیم که محال است، چیزهایی که ما از روانشناسی می‌دانیم از مورچه تا انسان تمامی به ابزارهای فیزیکی وابسته است و وقتی ابزار فیزیکی نداریم چطور می‌خواهیم درست فکر کنیم؟ خدا علم دارد و هر چیزی که علم دارد باید فکر داشته باشد؟ فکر به مغز و عصب وابسته است؟ پس شما چه می‌گویید؟

اصل دعوای بین دنت و پلنتیگا به این شکل است.

 

حق با کیست و جواب درست چیست؟

اگر به الهیات سنتی هم در فلسفه سنتی و هم فلسفه غرب نگاه کنیم هیچ کدام از آنها نمی‌خواستند فکر را به خدا نسبت دهند. خدا فکر نمی‌کند، خدا بیرون از زمان است و معرفت خدا را به گونه ای دیگری تبیین می‌کنند. از زمان ابن‌سینا به بعد ‌صورت‌هایی پیدا می‌شود به نام ‌صورت‌های مجرد نه ‌صورت‌های ذهنی که در عصب‌شناسی شکل می‌گیرد. این کاری است که دنت دارد که همه به یکسری مواضع دینی برمی‌گردد. بنده فکر می‌کنم اگر ابن‌سینا و آکویناس در یک زمان بودند که بتوانند با دنت صحبت کنند، ابن‌سینا و آکویناس کاملا حرف دنت را می‌پذیرفتند چون آنها می‌پذیرند که خدا حافظه و قوای شناخت ندارد.

 

از میان علوم مختلف شاید فلسفه زیست‌شناسی و روانشناسی تکاملی بیش و پیش از همه با دین در چالش است و البته فیلسوفان دین نمی‌توانند نسبت به دیدگاه‌های دانشمندانی چون داوکینز و دنیل دنت و سم هریس بی‌تفاوت باشند. این تقابل چگونه پیش رفته و فیلسوفان دین و دین‌پژوهانی چون پلنتینگا تاکنون به دیدگاه‌های تکامل‌گرایانه در فلسفه ‌زیست‌شناسی چه پاسخ هایی داده اند؟ و البته تا چه حد این بحث‌ها را در ارتباط علم و دین پذیرفته‌اند؟

کار دنت این است که می‌گوید: مسیحیان امروز معتقدند که خدا کاملا شبیه ما هست،که خدا mind  دارد، mind چیست؟ mind شامل اراده، تصور، حافظه و عقل است ولی وقتی خدا بدن ندارد چطور می‌تواند این قوا را داشته باشد؟ در فلسفه سنتی هیچ کدام از این صحبت‌ها را نکرده‌اند. آنها می‌گویند خدا اراده دارد نه اینکه تصور ذهنی دارد و می‌خواهد به آنها برسد که این امور زمان می‌خواهند، مهم‌ترین چیز در فلسفه ابن‌سینا و آکویناس و ابن‌میمون این است که در مورد این ‌صورت‌های ذهنی‌، خدا فوق زمان است‌،  این ‌صورت‌های ذهنی در مورد خدا به آن شکلی که در مورد چیزهای مادی پیدا می‌شود نیست و به نظرم نقص کار پلنتینگا و دنت این است که به این نکته توجه ندارند که دنت می‌خواهد پیش فرض بگیرد که دینداران می‌خواهند خدایی داشته باشند که ذهن و بدن داشته باشد، که این محال است و پلنتینگا می‌خواهد نشان دهد که دنت بر اساس علوم تجربی نمی‌تواند انکار کند که خدا وجود دارد.

 

ولی اصل مطلب این است که خدا ذهن دارد یا نه؟

یک یا دو سال قبل کنفرانسی بین‌المللی در قم با عنوان«رابطه نفس و بدن» برگزار شد که عنوان مقاله بنده این بود : آیا در ‌ابن‌سینا خدا Mind  دارد؟ وقتی برای ارائه مقاله رفتم، یکی از مسیحیانی که از آمریکا در این کنفرانس شرکت کرده بود از من پرسید: چگونه می‌توانی خدایی را تصور کنی که Mind ندارد؟ البته که خدا Mind دارد. اصلا برای آنها قابل تصور نبود که خدا Mind ندارد. بنده در پاسخ گفتم در‌ ابن‌سینا و فلسفه اسلامی ‌خدا Mind ندارد و آنها از این گفتار بنده خیلی تعجب کردند. بعد گفتم آکویناس خودتان هم معتقد است خدا Mind ندارد. آنها باز هم تعجب کردند. یک فیلسوف دین از دانشگاه نتردام با من بحثی کرد که خدا Mind دارد! و می‌دانم که آکویناس قائل نیست که خدا Mind دارد و به نظرم آکویناس ملحد است.

عجیب بود!

توماس آکویناس بزرگ‌ترین الهیدان دین کاتولیک و الهیدان و فیلسوف رسمی کلیسای کاتولیک است و این فیلسوف دین از دانشگاه نتردام یعنی بزرگ‌ترین دانشگاه کاتولیک، گفتند که آکویناس کافر بوده است.

 

نظر شما در مورد اینکه خدا ذهن دارد یا نه چیست؟

من هم نظر فیلسوفان سنتی را می‌پذیرم و فکر می‌کنم که دنت درست می‌گوید و حق با دنت است که هیچ چیزی بدون مغز نمی‌تواند فکر کند ولی من هم به خدا اعتقاد دارم که خدا فکر نمی‌کند و فکر کردن امر زمانی است و خدا فراتراز  زمان است .

 

دعوای دنت با دین است که به نظرش دین خرافه است‌، مشکل دنت این است که خدا ذهن ندارد و چون ذهن و سیستم عصبی ندارد نمی‌تواند خالق انسان باشد، پس انسان خالقی ندارد ؟

این مثل خطبه امیرالمومنین است که اگر مورچه بخواهد خدا را تصور کند فکر می‌کند که خدا شاخک هم دارد و مثل این است که چون ما بهترین چیزی که داریم ذهن است پس تصور می‌کنیم که خدا فکر دارد‌. ما وقتی در دنیا زوم می‌کنیم، از این گونه تصورات هست: آیا خدا از کارهای ما ناراحت نمی‌شود؟‌ این تصور خیلی کودکانه است. البته خودم هم وقتی دعا می‌کنم به آسمان نگاه می‌کنم، چرا؟ مگر خدا آنجا زندگی می‌کند؟ می‌دانم که اینطوری نیست ولی چاره‌ای ندارم باید به گونه‌ای تصور کنم‌، ولی اگر بخواهیم تحلیلی فلسفی ارائه دهیم نباید تصور کنیم که خدا پشت ابرها زندگی می‌کند یا اینکه خدا فکر می‌کند و ذهن دارد.

پلنتینگا از موضع دینی وارد بحث می‌شود و معتقد است که تکامل ابزاری برای آفرینش است، به نظرم پلنتینگا اینجا مصادره به مطلوب می‌کند و دنت این نظر پلنتینگا را درخصوص تکامل قبول نمی‌کند.

پلنتینگا می‌گوید که این طرح از خدا هست که به شیوه تکاملی در فرایند تطور طبیعی این چیزها پیدا می‌شوند. دنت می‌گوید که این طرحی نیست‌، شما درست می‌گویید با علوم تجربی نمی‌توانیم یک طرح را اثبات کنیم که این تعبیر وجود دارد یا نه! پلنتینگا هم نمی‌تواند نظریه خودش را اثبات کند مگر بر اساس اعتقادات دینی خودش .

اینجا پلنتینگا بحث جالبی دارد که اگر افکار ما بر اساس تکامل پیدا می‌شوند قابل اعتماد هم نیستند.

بی شک جان رالز از برجسته‌ترین فیلسوفان سیاسی سده بیستم است و به تازگی کتابی با عنوان مواضع دینی رالز منتشر شده که گویا مربوط به نظرات وی در دوران جوانی بوده است آیا می‌توان با موضع «دین و سیاست» به این کتاب نگاه کرد؟

بله، از مطالبی که درباره این کتاب خواندم معلوم می‌شود که نباید گفت این فقط آرای رالز در دوران جوانی است‌، بنده فکر می‌کنم رالز تا پایان زندگی همین اعتقاد را داشت.

من که آثار مختلف رالز مثل «نظریه عدالت»، «لیبرالیسم سیاسی» و «عدالت به مثابه انصاف» را بررسی کردم مطلبی درباره اعتقاد دینی او به صورت مستقیم یا غیر مستقیم ندیدم.

خیلی‌ها اینطور هستند مثل ویتگنشتاین‌، خصوصا امروزه و در میان فیلسوفانی که فلسفه تدریس می‌کنند صرف نظر از فلسفه دین،85  درصد از استادان فلسفه در غرب یا ملحد هستند یا گرایش به الحاد دارند، در این فضا برخی از آنها مثل رالز می‌خواهد بگوید که فلسفه سیاسی درست بکنم که به اعتقادات دینی‌ای که دارم وابسته نباشد.

با این توضیح شما به نظر می‌رسد اگر رالز اعتقاد مذهبی دارد بنا به فلسفه‌ای که در نظریه عدالت مطرح می‌کند،که ما وضع اصیلی را برساخت کنیم که در آن وضع اصیل افراد در پس حجاب جهل هستند‌، حجاب جهل یا پرده غفلت برای آن است که اصل عدالت اینجا برای انتخاب اصول رعایت شده باشد‌، افراد از جایگاه اجتماعی خود بی‌خبرند و در این وضعیت است که اصول عدالت یعنی:اصل آزادی و تمایز را برمی‌گزینند و رالز به خاطر رعایت اصل انصاف در نظریه اش به عنوان یک فیلسوف نو کانتی از طرح مطلبی راجع به دین اجتناب می‌کند.

بله یعنی اگر رالز می‌خواست از دیدگاه خودش دفاع کند، با طرح دیدگاه دینداری‌اش این کار صورت پیدا نمی‌کرد. مثال دیگر چارلز تیلور کاتولیک است. در کنفرانسی کاتولیک‌ها او را دعوت کردند و گفتند می‌دانیم شما کاتولیک و مذهبی هستید ولی در کتاب و درس‌هایتان پرچم کاتولیک را نمی‌آورید‌، چرا؟ ایشان گفتند خوانندگان من صرفا کاتولیک‌ها نیستند و من می‌خواهم پیغامم را به همه برسانم ولی تیلور در نهایت گفت اگر شما به آیین کاتولیک به‌خوبی آشنا هستید می‌توانید کاتولیک بودن من را در خط‌های کتابم‌ مشاهده کنید.

اطلاعات حکمت و معرفت

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: