1391/1/24 ۰۴:۳۰
در گفتو گو با سید کاظم موسوی بجنوردی رییس مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی مطرح شد.
در گفتو گو با سید کاظم موسوی بجنوردی رییس مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی مطرح شد. به این اسامی بنگرید: عزتالله فولادوند، قمر آریان، محمد ابراهیم باستانی پاریزی، سیدجواد طباطبایی، داریوش شایگان، ژاله آموزگار، محمد مجتهد شبستری، جلال خالقیمطلق، سیدمصطفی محققداماد، محمدعلی موحد، منوچهر ستوده، سیدمحمد بجنوردی، علی بلوکباشی، محمدجواد حجتی کرمانی، محمدحسن گنجی، سیدفتحالله مجتبایی، بدرالزمان قریب، حسین معصومی همدانی، سیدمحمد دبیرسیاقی، غلامحسین ابراهیمی دینانی، آذرتاش آذرنوش، محمدحسن سمسار، مهدی محقق، مجدالدین کیوانی، غلامرضا اعوانی، حسن انوری، نصرالله پورجوادی، اصغر دادبه، صادق سجادی، احمد پاکتچی، کامران فانی، حسن رضایی باغبیدی، محمدکاظم بجنوردی و ... این بزرگان و برگزیدگان، همگی یک ویژگی مشترک دارند: عضویت در شورای علمی مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی. اعتبار علمی و جایگاه فرهنگی و پژوهشی هر یک از این برگزیدگان به تنهایی کافی است تا عیار اعتبار مرکزی که جملگی اینان را در کنار هم و برای خود دارد به آسانی مشخص شود. مرکزی علمی ـ پژوهشی «در اسفند ماه 1362 برای تدوین و انتشار دانشنامههای عمومی و تخصصی و کتب مرجع در ابعاد مختلف معارف بشری بهویژه فرهنگ و تمدن اسلامی و ایرانی بنیاد نهاده شد». ایران سرزمین تکرویهاست: حال این تکرویها میتواند در عرصههای هنری یا فرهنگی باشد یا در عرصههای علمی و پژوهشی. بزرگان ما هم البته از این قاعده مستثنا نیستند و به همین دلیل است که گاه از سر «اتفاق» کتابی خوب منتشر میشود، مقالهای خوب به زیور طبع آراسته میشود و پژوهشی خوب سامان میگیرد. همین «اتفاقی» بودن هم هست که امکان پیشبینی و برنامهریزی را از سایر پژوهشگران وطنی سلب میکند و به آنها چشماندازی روشن از آینده ارایه نمیدهد. شاید به همین دلیل هم هست که با وجود نگارش کتب جدی و پژوهشهای بنیادی در ایران، این امر به هیچروی «جریانی ساختارمند وسازمان یافته» از تولید فکر به حساب نیامده و در این زمینه هم ایران به عنوان کشوری کمتر توسعه یافته در محافل علمی و پژوهشی جهان شناخته میشود. شاید تنها مرکزی که در طول سالیان گذشته از این قاعده مستثنا بوده و در واقع با تمرین تجربهکار گروهی، الگویی از یک جریان تولید فکر و محتوا را ارایه کرده، مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی بوده است. مرکزی که تمامی طرحها در آن ابتدا بررسی کارشناسی میشود، سپس در شورای عالی علمی مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفته و تنها صورت تصویب نهایی در این شورا، اجرا و پیادهسازی آن در اختیار یکی از بخشهای ایرانشناسی و زبانشناسی به سرپرستی حسن رضایی باغبیدی، ادبیات به سرپرستی اصغر دادبه، تاریخ به سرپرستی صادق سجادی، جغرافیا به سرپرستی همدانی، مردمشناسی به سرپرستی علی بلوکباشی، علوم به سرپرستی حسین معصومی همدانی، فلسفه به سرپرستی سیدجواد طباطبایی، عرفان به سرپرستی هاله لاجوردی، ادبیات عرب به سرپرستی بابک فرزانه، کلام و فرق به سرپرستی محمد مجتهد شبستری، حقوق به سرپرستی مصطفی محققداماد، هنر و معماری به سرپرستی کریمی، دانشنامه ایران به سرپرستی عبدالحسین آذرنگ، موسیقی به سرپرستی هومان اسعدی، کردشناسی به سرپرستی اسماعیل شمس و ... قرار میگیرد. ناگفته پیداست که سرپرستی این برگزیدگان بر پروژههای تعریف شده در مرکز، وقتی که در کنار کار گروهی و کارشناسانه هر یک از بخشهای مرکز قرار میگیرد، چه نتیجهای میتواند به دنبال داشته باشد: تألیف دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، دانشنامههای فرهنگ عامیانه مردم ایران دانشنامه ایران و ... و تدوین فهرستوارههای زبان فارسی. مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی اما از یک جنبه دیگر هم زبانزد است: کتابخانه تخصصی بازی با اعداد نیست اما این مرکز هم اکنون با دارا بودن 700 هزار جلد کتاب از لحاظ تنوع موضوعی، غنیترین کتابخانه ایران و شاید خاورمیانه محسوب میشود. کتابخانهای تخصصی که در ابتدای برای تأمین نیازهای علمی و پژوهشی پژوهشگران مرکز تدارک دیده شد، ولی امروزه با دارا بودن 700 هزار جلد کتاب، این کتابخانه به یکی از مراکز اصلی برای رجوع پژوهشگران و محققان ایرانی تبدیل شده است. همچنین کتابخانه دیجیتالی مرکز نیز با دهها هزار عنوان به صورت تمام متن از طریق شبکه اینترنت داخلی مرکز در اختیار مؤلفان قرار گرفته و به جز محققان این مرکز، دیگر پژوهشگران نیز میتوانند از آن استفاده کنند. وجه متمایز مهم دیگر این کتابخانه بزرگ مجموعۀ کتابخانههایی است که از سوی چهرههای مطرح فرهنگی ایران به این کتابخانه اهداء شده است. در بین اسامی بزرگان که مجموعهای از کتابهای خود را به این کتابخانه اهداء کردهاند، میتوان به چهرههایی چون ایرج افشار، عبدالحسین زرینکوب، اسماعیل رایین، شاهرخ مسکوب، همایون صنعتیزاده، علینقی منزوی، عنایت االله رضا، منوچهر ستوده، عطاءالله مهاجرانی، احمد منزوی، محمد جواد مشکور، مهدی بیانی، احمد اقتداری، نصرالله پورجوادی، محمد حسن گنجی، صادق کیا، فتحالله مجتبائی اشاره کرد. ناگفته پیداست که اشاره فضای آرام و محقق پسندی که در این مرکز به وجود آمده است، بیش از آنکه به مکان جغرافیای مرکز که در ارتفاعات شمال تهران به دور از دغدغههای پایتخت قرار گرفته است، بستگی داشته است، به مدیریت و نگاه کلان فرهنگی و پژوهشی افرادی برمیگردد که در واقع امروز میتوانند افتخار کنند که ثمرۀ بیستواندی سال تلاش آنها به راهاندازی و فعالیت بزرگترین نهاد پژوهشی کشور تبدیل شده است؛ مرکزی که اگر امروز نام و نشانی از آن نبود، در واقع بر کسی مشخص نیست که تمام این پژوهشها و تحقیقات بنیادین و ملی را کدام نهاد و با چه پشتوانه علمیای میتوانست و «میخواست» به سرانجام برساند. در گفتو گو با سید کاظم موسوی بجنوردی رییس مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی مطرح شد. همه چیز در خدمت حفظ عنصر «ایران» «آن روز که در کوههای دارآباد دستگشر شدم، در خواب هم نمیدیدم که 20 سال بعد در نزدیکی همان محل دستگیرام روز و شبم به کارهای علمی و فعالیتهای فرهنگی خواهد گذاشت. هنوز هم وقتی از پنجره دفترم در ساختمان دایرةالمعارف به کوههای دارآباد ـ که در یک کیلومتری آنجاست ـ نگاه میکنم، مثل این است که در حال دیدن رؤیا هستم. این رؤیای شیرین را «خدا» تحقق بخشید، «او» به هر کاری تواناست». مسی به رنگ شفق؛ خاطرات سیدکاظم موسوی بجنوردی، صفحه 320 زمستان در تاریخ زندگی «سیدمحمدکاظم موسوی بجنوردی» فصل بسیار مهمی است. نخستین ماه این فصل برای او یادآور اعلام عمومی خبر دستگیریاش در 23 سالگی بود. دستگیری که جرمش، رهبری «حزب ملل اسلامی» بود. حزبی که هدف خود را مبارزه مسلحانه با ظلم و جور زمانه قرار داده بود و از سال 1340 عضوگیری خود را آغاز کرده بود. اما اشتباه یکی از اعضاء، حزب را که «در مرحله استعداد و آمادگی بود و تازه داشتیم خودمان را مسلح میکردیم و برای مرحله ظهور آماده میشدیم» به فرجام رساند و به موجب دستگیری همه 55 عضو حزب در کوههای دارآباد در 24 مهر 1344 شد. اما تا چهار ماه، هیچکس از این موضوع اطلاعی نداشت تا زمان دادگاه در بیستم دی 1344 که خبر آن را به سرعت به سراسر جهان مخابره کرد، به گونهای که حتی روزنامه لوموند نیز پر ترهای از رهبر حزب منتشر کرد. به دنبال آن ژانپل سارتر نامهای به جعفر شریف امامی، رییس وقت مجلس سنا نوشت و آزادی آزادیخواهان جوان ایرانی را خوستار شد. همین نامه که در آن آورده بود: «بینظمی غیرلایق دادرسی ارتش در تهران ایجاب میکند که در حقیقت دادرسی باید علنی بوده و ناظرین برای شنیدن دفاع بجنوردی و 55 جوان جسور حضور به هم رسانند». حکم اعدام کاظم موسوی بجنوردی را به حبس ابد مبدل کرد. اما 13 سال زندان برای او چندان نیز بیفایده نبود. چه آنکه هم کتاب «اقتصادنا» سیدمحمد باقر صدر را به واسطه تولد و 18 سال اقامت در نجف اشرف و تسلط به زبان عربی، به فارسی برگرداند. و هم آنکه به این اندیشه رسید که «لازم است که فرهنگی گستردهای برای تدوین فرهنگ و معارف اسلامی انجام گیرد. به دلایلی فکر کردم نوشتن یک دایرةالمعارف میتواند پاسخگوی نیازهای ما باشد». اما دومین ماه زمستان نیز برای او نویدبخش آزادی از بند بود. آزادیای که در بیستم دی 1357 جامه تحقق پوشید و رنگ واقعیت به خود گرفت. پس از پیروزی انقلاب، دو سال را در استانداری اصفهان و سپس چهار سال را در مجلس اول به نمایندگی از مردم تهران گذراند اما اندیشه ایجاد دایرةالمعارفی جامع آنطور که سالها در نظر داشت، هیچگاه از ذهن او بیرون نرفت. با کمکهایی که از اطراف و اکناف گرفت، توانست بالاخره در دوازدهم اسفند 1362 «مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی» را تأسیس کند. در آغاز، خود او نیز در کارهای تحقیقی و فیشبرداری مشارکت میکرد، طوری که وقتی در یک شب سرد زمستانی، میرمحمد صادقی به نزدش آمد و او را در حال فیشنویسی در کنار یک چراغ علاءالدین دید، بیدرنگ گفت: «آقای بجنوردی! شما حتماً موفق میشوید. با این سماجت و پشتکار که اینجا نشستهاید حتماً موفق میشوید». دکتر جعفر شعار، دکتر احمد تفضلی، دکتر عبدالحسین زرینکوب و همسرش، دکتر قمر آریان از نخستین استادان معتبری بودند که به (اصحاب دایرةالمعارف) پیوستند. اصحابی که گسترهاش روزبهروز بزرگتر شد و به نقطهای رسید که امروز میبینیم و همه اکابر و اعاظم زمان گرد آن جمعاند. هرچند در این راه بسیاری از نخبگان علم و فرهنگ ایران را از دست داد که آخرین آنها دکتر عنایتالله رضا، استاد ایرج افشار و دکتر پرویز رجبی بودند. اما این فقدانها و البته مشکلات مالی هیچگاه سبب نگشت که بر اتقان و استحکام راهی که او انتخاب کرده است، خدشهای وارد آورد، به گونهای که محمد جواد حجتی کرمانی را وادار به گفتن این جمله کرد: «هر کاری که آقای بجنوردی کرد موفق شده است، ازجمله دایرةالمعارف که به نظر ما غیرممکن بود». از دیگر کارهای محالی که موسوی بجنوردی به انجام رساند احداث ساختمان عظیم و مدرن کتابخانه ملی ایران در دوران ریاست بر این کتابخانه بود که او با وجود دشواریهای بسیار در روز سهشنبه 11 اسفند 1383 به پایان رساند و نشان داد که همیشه هم سنگ بزرگ، علامت نزدن نیست. همت و تلاش پایاننپذیر او در راه اعتلای فرهنگ ایران، ما را نیز مصمم کرد تا با او به گفتوگو بنشینیم و دربارۀ چگونگی ایجاد مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی بپرسیم و بدانیم که چگونه توفیق یافت این دایرةالمعارف (دبا) به سه زبان فارسی، عربی و انگلیسی و آثاری دیگری را چون دانشنامه ایران (دانا)، دانشنامه فرهنگ عامه ایران (فرهامه) و دانشنامه خلیج فارس و بسیاری دیگری را که یا بخشی از آنها منتشر شده یا در دورنمای آینده قرار دارد، فراهم آورد تا آنجا که دکتر احسان یارشاطر نیز زبان به اعتراض گشود و از آن به عنوان «بزرگترین حرکت فرهنگی انقلاب» یاد کرد. گفتوگویی که در ادامه میخوانید در فضای صمیمی در دفترش در دارآباد تهران صورت گرفت. در ابتدا و به عنوان شروع بحث، اگر ممکن است تاریخچهای از مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی و فلسفه چرایی تشکیل این نهاد علمی ارزشمند را برای خوانندگان ما بیان کنید؟ اجازه دهید نخست بخش دوم پرسش شما را که به فلسفه چرایی تشکیل این مرکز مربوط میشود پاسخ دهم. پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران، طبیعی بود که نیروهای زیادی با تفکرات متنوع از چپچپ گرفته تا راستراست، از عالمان گرفته تا سیاستمداران و از حوزه گرفته تا دانشگاه، هر کدام به دنبال محملی برای فعالیت بودند؛ در این بین، البته زندانیان سیاسی پیش از انقلاب هم بودند هر کدام شامل گروههای مختلفی میشدند. ما و بسیاری از زندانیان سیاسی دیگر به دلیل سالها تحل زندان و حبس، این امکان را یافته بودیم که با تعمق پیرامون برخی از موضوعات گوناگون اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و غیره. به دریافتی از نیازهای اساسی جامعه نایل آییم. پس از آزادی، یافتههای نظری ما صیقلی عینی پیدا کرد؛ آن زمان بود که احساس کردیم ناگزیر باید از نظر علمی کاری اساسی صورت داد تا بتوان پایههای فرهنگ جامعه را بر آنها بنا نهاد. من شخصاً این نظر را داشتم و اکنون هم دارم که ابتنای جامعهای توانمند در سطوح مختلف، جز از گام نهادن در مسیر باروری علمی و فرهنگی، امکان ندارد. در آن زمان و با شرایطی که پیش آمده بود، در واقع چنین استعدادی را در ایران و ایرانی مسلمان میدیدم که این مرز و بوم به لحاظ علمی و فرهنگی مرکزیتی یابد؛ سرزمینی که حتی بیش از ظهور اسلام، با دارا بودن دینی توحیدی و معتقد به پروزدگار و آخرت و روز جزا، دارای چنین مرکزیتی بود و البته جای هیچ شگفتی هم نبود که با ظهور اسلام و ترویج توحید و اخلاق دینی، ایرانیان با یافتن برخی وجوه مشترک، به اسلام روی آوردند. بر همین اساس، پس از گرایش به دین اسلام، ایران کماکان از نظر فرهنگی و علمی همان پایگاه را داشت و نه تنها در علوم دینی و ادب و هنر، که حتی در علوم پایه هم سرآمد سرزمینهای اسلامی آن زمان بود. نمونه بیمارستان و دانشگاه جندیشاپور که از سراسر جهان دانشمندانی را به سوی خود میکشاند، نمونهای تاریخی و غیرقابل انکار است. این مرکزیت در سرزمین ایران بروز نمیکرد، اگر از جنبه فرهنگی پرتوان نمیبودیم. بر همین اساس، همانطور که در دنیای باستان پیشرو بودند و بودیم، با پذیرش اسلام، ایرانیان مسلمان برای شکوفایی تمدن اسلامی نیز کوشیدند و در اعتلای آن سهم عمدهای ایفا کردند. بدون شک این آرزوی من درباره مرکزیت یافتن جمهوری اسلامی ایران در حیطه علم و فرهنگ، با توجه به چنان پیشینهای چندان هم بیدلیل نبود؛ به خصوص آنکه با انقلاب رخ داده، دست کم به لحاظ سیاسی تا حدی ایران این مرکزیت را به دست آورده بود. خلاصه آنکه در زندان سیاسی، ضمن ارتباط با افرادی از نحلهها و گروههای فکری مختلف که هر کدام نمونه و شاخصی از طبقه و سطحی از اجتماع خود بودند، به نتایج شگرفی دست یافتم که همان نتایج، سنگ بنای مرکز دایرةالمعارف را نهاد. آنچه را که از آن به عنوان نتایج به دست آمده یاد میکنم میتوان در یکی، دو جمله بیان کرد و آن این است که بهرغم آنکه اجتماع مجموعهای در هم تنیده از لایههای مختلف کار و اندیشه است و وجود همه این لایهها و گونههای درهم تنیده برای حرکت جامعه لازم است؛ اما «دانش» در معنای عام آن، تعیین کننده مسیر این حرکت خواهد بود. این دریافت مهمی است که من با تأسیس مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی در تبیین آن کوشیدم. به این نتیجه رسیدم که بهترین راه اعتلای یک جامعه، سرمایهگذاری بر مسایل علمی و فرهنگی است. پس آمدم و تمام همت و توانم را در این راه صرف کردم و این مرکز را در سال 1362ش تأسیس کردم. با یاری خدا و کمک دوستان و همت بزرگان علم و اندیشه، این مرکز بسیار سریع شکوفا شد و به درجهای رسید که امروز در میان مؤسسات علمی در سطح جهانی مطرح است و حرف و بلکه حرفهایی برای گفتن دارد و نزد پژوهشگران قابل احترام است. اما برمیگردم به بخش نخست پرسش شما؛ یعنی گذری بر تاریخچه این مرکز. تاریخچه، مفهومی گسترده است، اما واقعیت این است که سخن گفتن چند دقیقهای از تاریخی بیش از ربع قرن از گروهی چند نفره، کملطفی به مفهوم گذر زمان است. اما با توجه به آنچه بیشتر درباره هدفم گفتم، اجازه دهید به گونهای دیگر پاسخ دهم و آن اینکه، تاریخ سختیها و موفقیتهای دایرةالمعارف بزرگ را میتوان در حرف به حرف، کلمه به کلمه، جمله به جمله و بند به بند همین 19 جلد دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، هشت جلد دایرةالمعارف الاسلامیهالکبری، سه جلد «ایسلامیکا» و بسیاری از آثار دیگر از این مجموعه مشاهده کرد. رنج تدوین این همه، در کنار شادی تدوین این همه، با هم تاریخچه این مرکز است. ممکن است بگویید که ایده تشکیل چنین مرکزی نخستین بار در بین چه افراد و شخصیتهایی مطرح شود؟ اول در حلقه دوستان بود که این طرح شکل گرفت؛ به جز من، آقایان ابوالقاسم سرحدیزاده، میرمحمد صادقی، سید حسن طباطبایی و سیدمصطفی محقق داماد نیز حضور داشتند. بعد هم که از استادان بزرگان علم و اندیشه این مملکت دعوت کردیم تا در جلسات اولیه حضور به هم رسانند. اگرچه مشایخ دانش ما در آن زمان به علت سنگینی کار، چندان آینده روشنی را پیشبینی نمیکردند، اما با سعه صدر و حضوری عالمانه پایههای نخستین گروههای علمی مختلف را نهادند. میخواهم بگویم که ما از همان ابتدا، کار خود را با مشورت همین استادان و بزرگان شروع کردیم و از تمامی آنها راهنمایی خواستیم. آیا در ابتدای راه کسانی بودند که شما را از تأسیس چنین مرکزی باز دارند؟ بله، بودند کسانی که با دلایلی ما را از این کار منع میکردند. آیا ممکن است بفرمایید آن دلایل چه بود که در نهایت نتوانست مانع انجام کار شما شود؟ بسیاری از بزرگانی که امروز عضو شورای عالی علمی این مرکز هستند، در آغاز به طور مستقیم به خود من میگفتند که دست کم به دو دلیل ایجاد چنین مرکزی صلاح نیست. اول آنکه منابع تحقیق در این حجم و اندازههای گسترده در کشور موجود نیست؛ و دیگر آنکه در بسیاری از زمینههای پژوهشی، افراد متخصص نداریم. این سخن بزرگان در آن زمان اگرچه درست بود و بر پایه تجربه ایشان گفته میشد، بیش از آنکه برای من بازدارنده باشد، سبب شد تا با علم به نقاط ضعف موجود در آن زمان، در کنار حرمت به سمت تدوین دایرةالمعارف،دو هدف جدی را نیز دنبال کنم: نخست تهیه کتابخانهای تخصصی، که نیاز پژوهشگران ما را برآورده کند؛ دوم تربیت متخصصانی در علوم گوناگون. میخوام توجه شما را به این نکته ظریف جلب کنم که ما در جهانی با مفاهیم نسبی در ارتباط هستیم. وجود یک مشکل اگرچه به خودی خود، در معنایی عام میتواند «بازدارنده» باشد، اما اگر درست تشخیص داده شده باشد و با سلاح اندیشه به آن نگریسته شود میتواند «برسازنده» باشد. به همین دلیل از همان ابتدا عزم خود را بر تربیت جوانان باهوش و کوشا در زمینه تحقیق و پژوهش گذاشتیم و روش تحقیق و مقالهنویسی را به آنها آموزش دادیم. البته شما میدانید آنچه که امروزه به عنوان روش تحقیق در دانشگاهها و مؤسسات علمی تدریس میشود و عملاً به عنوان یک علم در میان دیگر علوم، جایگاهی ارزشمند یافته است، در آن سالها دستکم به این صورت وجود نداشت. بر همین اساس، اصلیترین شیوه آموزش را بر پایه درک محضر استاد قرار دادیم. بسیاری از استادانی که البته خیلی از آنها متأسفانه امروز نزد ما نیستند و از میان ما رفتهاند، به روش استاد و شاگردی، آرامآرام پرسشهای جوانان را پاسخ میدادند و روش تحقیق را به آنها میآموختند و این اساسیترین سبک آموزش آن جوانان بود. در کنار این روش، البته از همان سالهای نخست بسیاری کلاسهای درس و آموزش در مرکز گذاشتیم و غالباً هم همان مشایخ به آموزش در کلاسها میپرداختند. به این ترتیب بود که بنیه علمی آن جوانان تقویت شد؛ جوانانی که هر یک از آنها امروز به مردان و زنانی متبحر در زمینه تخصص خود بدل شدهاند. مردان و زنانی عالم، که در این مسیر آموزش عملی، خود عالمانی شدهاند که گردونه فرهنگ و دانش جامعه علمی امروز کشور در دستان ایشان شاکلهای بیبدیل یافته است. از طرف دیگر به جمعآوری گسترده منابع تحقیق روی آوردیم. سخن آن بزرگواران درست بود و ما ــ منظورم کتابخانههای آن زمان ماست ــ از نظر منابع به شدت در مضیقه بودیم؛ بنابراین همگام با انجام مراحل اولیه تدوین دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، با تلاش فراوان و رایزنیهای بسیار، مسیرهای متفاوتی را برای هر چه بیشتر غنی کردن کتابخانه مرکز صورت دادیم تا آنجا که امروز به جرأت میتوان ادعا کرد که کتابخانه این مرکز ــ اگر نگویم ــ غنیترین، دست کم یکی از غنیترین کتابخانههای تخصصی علوم اسلامی ایرانی در کل کشور است. البته من مفتخرم به شما بگویم که بیش ار 50 نفر از استادان و بزرگان این مملکت یا خود یا بازماندگانشان، کتابخانه شخصی خود را به این مرکز و بدون هیچ چشمداشتی اهدا کردهاند و این کار بر پربار شدن این کتابخانه یاری بسیاری رسانده است. لطفاً عنوان کنید که روند تهیه و تدوین یک دانشنامه در مرکز به چه صورت است؟ مرحله نخست، ضرورتیابی است. در واقع صرف تهیه یک دایرةالمعارف برای ما موضوعیت ندارد، بلکه اولین مرحله در نگاه کلی ما، نیازسنجی جامعه ایران اسلامی است. شناخت نیازهای جامعه علمی و بعد رتبهبندی اهمیت آنها برای ما بسیاری مهم است؛ بنابراین اولین مرحله برای تهیه یک دانشنامه، میزان نیاز به آن است و این از همان آغاز حرکتمان برای ما موضوعیت داشت. بیشتر به شما گفتم که اساساً نیازسنجی باعث شد تا من این کار بزرگ را آغاز کنم. و باز به همین دلیل، اولین طرحی را که به اجرا درآوردیم، براساس همان نیازهای اجتماعی، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی بود که تا کنون هم 19 مجلد آن منتشر شده است. پس نخستین مرحله نیازسنجی است. سپس، تهیه طرح کلی است که این کار توسط گروهی از مشاوران صورت میگیرد. طرح آماده شده در شورای عالی علمی مرکز مطرح میشود و در صورت تصویب، برحسب تخصص و موضوع در اختیار استادان قرار میگیرد تا طی مراحلی، طول و عرض کار را بررسی کنند. با گذر این مرحله، کار تدوین به چرخه دیگری وارد میشود که در واقع چرخشی از مباحث نظری به مباحث عملی است. این مرحله از مدخلیابی، تأیید مدخل، گروهبندی مداخل، تشکیل پرونده برای موضوع مورد پژوهش، گزینش مؤلف، تألیف، تأیید مقاله، کنترل و ویرایش گرفته، تا چاپ و انتشار و قرار دادن اثر منتشر شده در اختیار مخاطبان، مسیری است تفسیگر. هر کدام از این قسمتها را که برشمردم، دارای زیرمجموعههایی است که به ناچار تشکیل گروههای مختلفی را میطلبد به این ترتیب، با پایان یافتن کار هر گروه، عملاً کار گروه بعدی آغاز میشود. من همه البته چه در مراحل نظری و چه در مراحل علمی، به عنوان عضوی از این مجموعه، بنا به وظیفه و مسؤولیتم در تمامی مراحل حضور دارم. تا به حال در مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی چه کارهایی صورت گرفته و چه کارهایی در دست اقدام است؟ مختصری از فعالیتهای بزرگ مرکز را تشریح نمایید؟ اینکه شما میفرمایید مختصری از فعالیتهای مرکز را بگویم ... ؛ خب! با توجه به انبوه کارهای مختلفی که صورت پذیرفته و در حال انجام است، فقط بیان فهرست و توضیح مختصری از آنها، زمانبر چون خیلی از کارها در حال انجام شدن است. بزرگترین و مهمترین هدف ما، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی به زبان فارسی است و همانطور که گفتم تا کنون 9 مجلد از آن انتشار یافته و به حرف «ح» رسیده است و اکنون نیز مشغول صفحهبندی جلد بیستم آن هستیم. در وصفی گذرا از اینن دایرةالمعارف، باید بگویم سعی شده تا در این مجموعه، بیشترین وجوه فرهنگ و تمدن جهان اسلام مورد توجه قرار گیرد. وقتی میگویم جهان اسلام، باید در نظر داشته باشید که منظور من تمام کشورها، سرزمینها، ملل و اقوام مسلمان یا مرتبط با مسلمانان، آن هم در همه طول تاریخ اسلام از حدود یک قرن پیش از ظهور این دین الهی تا حدود آغاز قرن 15 قمری است. تصورش هم ممکن است و همانگیز باشد؛ اما داریم این کار را انجام میدهیم. به همین دلیل هم هست که مداخل این مجموعه بسیار متنوع است. فراموش نشود که به جز این تاریخ و جغرافیای گستردهای که یاد کردم، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی مملو از مداخلی در اصطلاحات فقه، اصول، فلسفه، منطق، مردمشناسی، معماری، هنر، ادبیات، تاریخ علوم و همه معارف جهان اسلام است. از آنجا که بخش گسترده ای از موضوعات این مجموعه بیبدیل، به حوزه اسلام مربوط میشود و همچنین از آنرو که زبان و ادبیات جمع بزرگی از مسلمانان، عربی است، بنابراین این مجموعه با مساعدت متخصصان و مترجمان عربی ما. تحت عنوان دایرةالمعارف بزرگ اسلامیه الکبری، برای مخاطب عرب زبان به آن زبان برگدانده میشود که در حال حاضر، هشت مجلد آن انتشار یافته، و در کشورهای عرب زبان هم بسیار مورد استقبال قرار گرفته است. فضای استشراقی در اروپا و اساساً در غرب، تا حد بسیاری زیادی نسبت به سده پیش متفاوت شده است. بهرغم تدوین آثار ارزشمند در دو سده گذشته در آن فضا، اما امروزه مخصوصاً با یافتههای مختلف، از نسخههای خطی گرفته تا تفاوتهای کلی در شاکله پژوهشهای شرقشناسی، سبب شده تا آن آثار و دایرةالمعارفها، دیگر چندان پاسخگوی نیاز محافل استشراقی نباشد؛ بنابراین بر آن شدیم تا با ترجمه این دایرةالمعارف به زبان انگلیسی، اثری را در اختیار آن محافل قرار دهیم که تا حد بسیار زیادی پژوهشهای معاصر را پوشش دهد و نیاز شرقشناسان را برآورده کند. حاصل این تصمیم، انتشار «اسلامیکا» به زبان انگلیسی است، که تا کنون سه جلد آن در لندن چاپ شده است. انتشار این مجموعه را مؤسسه انتشاراتی پرآوازه هلند، یعنی بریل برعهده دارد. کسانی که بیشتر با فضای پژوهشهای استشراقی آشنا هستند مؤسسه بریل برایشان بسیار نام آشناست. مؤسسهای که بیش از 300 سال سابقه دارد و به عنوان ناشر آثار استشراقی در سراسر دنیا شهره است. این انتشارات در حدود 90 سال «دایرةالمعارف اسلام» را که حاصل 300 سال پژوهش خاورشناسان و مستضرقان بود. منتشر میکرد و اکنون «ایسلامیکا» را منتشر میکند که برای ما ایرانیها مایه افتخار است. دانشنامه ایران عنوان اثر دیگری است که بنا بر کارشناسیهای به عمل آمده قرار است حدود 30 مجلد باشد و تا کنون سه مجلد آن انتشار یافته و در انتظار چاپ جلد چهارم آن هستیم. شما میدانید بسیاری از کشورهای جهان، هم برای گردآوری و تدوین داشتههای علمی و فرهنگی خود و هم برای معرفی خویش به جهانیان، دانشنامههایی تدارک دیدهاند. برای نمونه میتوان از لاروس، بریتانیکا، آمریکانا، تورک دایرةالمعارف، آریانا و بسیاری دیگر نام برد. بر پایه همان نیازسنجی اولیه، دانشنامه ایران هم قرار است برای ایران و ایرانی مسلمان چنین نقشی را ایفا کند. دانشنامهای کاملاً عمومی و قابل استفاده برای همه گروههای اجتماعی. طبیعی است این اثر نسبت به اثر قبلی، با توجه به مخاطبان آن، از میزان پایینتری از سطح تخصصی برخوردار است. مداخل و موضوعات دانشنامه ایران اگرچه بسیار متنوع است و دربردارنده اطلاعاتی عمومی از دیگر کشورها هم هست، اما تمرکز اصلی روی موضوعاتی در حوزه ایران و شیعه است، طبیعی است چون این دو مبحث برایمان اولویت و اهمیت دارد. در هیمن رابطه برای مثال میگویم که برای موضوعات مربوط به ایران باستان، تنها در حرف «الف» از این دانشنامه، حدود 700 مقاله به رشته تحریر در آمده است. البته ما هنوز حرف الف را به پایان نرساندهایم و به نظر میرسد دو جلد دیگر را هم این حرف به خود اختصاص دهد، که البته طبیعی است چون در زبان فارسی کلماتی که با الف آغاز میشوند بسیار زیادتر از دیگر حروف هستند، با گذر از این حرف، بدون شک در حروف بعدی کار با سرعت بیشتری پیش خواهد رفت. دانشنامه تاریخ جامع ایران؛ شناخت تاریخ سرزمین هر قوم و ملتی، به مثابه در اختیار داشتن آینهای است که میتوان پیشینیان وتجارب آنها را در آن مشاهده کرد و جنبه پندآموزی دارد. ما برآنیم که برای ساختن سرزمین خود ناگزیر از شناخت گذشته خویشیم. در تاریخ جامع، ما از «تاریخ»، معنای فراخ آن را در نظر آوردهایم نه فقط به عنوان رخدادهای تاریخی. بر همین اساس، تاریخ جامع که البته با دیگر دایرةالمعارف ما از نظر شکل تدوین اندکی متفاوت است، مجموعه ای از پژوهشهای تاریخی در مباحث مختلف سیاست، اقتصاد، فرهنگ، دانش و دیگر موارد است. گفتم از نظر شکل تدوین متفاوت است به این دلیل که این اثر، مجموعهای 14 جلدی است که با روندی تاریخی، به صورت دورهای تدوین یافته که چهار مجلد آن مختص ایران پیش از اسلام است و باقی به دوره پذیرش اسلام تا کنون اختصاص دارد. تألیف اصلیترین بخشها از مجلدات چهارگانه پیش از اسلام و همچنین بخشهای مختلفی از دوره غزنویان، سلاجقه، صفویه، قاجار و جز آن تألیف شده و در مراحل تدوین نهایی هستیم و میخواهم این نوید را بدهم که انشاءالله زمانی نه چندان دور این مجوعه منتشر خواهد شد. دانشنامه جغرافیای ایران؛ این اثر هم در ادامه کار تاریخ جامع ایران است که مشتمل بر پنج جلد خواهد بود. خوشحالم که اعلام کنم در حال حاضر این مجموعه در مرحله صفحهبندی نهایی است و قرار است در نیمه اول سال 1391ش انتشار یابد. دانشنامه فرهنگ عامه ایران؛ مجموعهای عظیم و دربردارنده مفاهیم و موضوعات مربوط به مردمشناسی ایران است که قرار است در 10 مجلد انتشار یابد. کیست که ارزش و جایگاه توده مردم، اعتقادات و باورداشتهای ایشان و جایگاه هنجارها و آداب و سنن اجتماعی و عرف آنها را نداند. و کیست که نداند برای شناختن یک جامعه، به ناچار باید از زوایای رفتار اجتماعی آگاه شد تا درک درست و دقیقی از آن مجموعه به دست آید. بنابراین بر آن شدیم تا با بررسی فرهنگ عامه ایران در سطوح مختلف از پایینترین گونههای مراسم سنتی گرفته تا عرف حقوقی و قضایی، از مراسم سوگواری و عروسی گرفته تا بررسیهای دقیق درباره برداشت فولکوریک نسبت به موضوعات سیاسی و اقتصادی، از بررسی خرافات افزوده به دین گرفته تا نگاه فولکوریک به دین، همه و همه را در این مجموعه قرار دهیم. این همه به این دلیل است تا بهتر بتوان مسیرهای ذهنی جامعه را در طول تاریخ بررسی کنیم که دست مایهای شود. برای شناخت فرهنگی اجتماع. برآورد ما چنین است که این مجموعه در حدود سه هزار مدخل را شامل شود که امیدواریم مورد توجه عموم جامعه قرار گیرد. خب. من هنوز به نیمی از کارهای در حال انجام در مرکز هم نرسیدهام. خسته که نشدید؟ خیر. بسیار لذتبخش است و حتی زمان را هم حس نکردیم. خوشحال میشویم اگر باقی طرحها را هم برای مخاطبان ما معرفی کنید. طرح دیگری که در دست داریم «دانشنامه بزرگ تهران» است؛ کار عظیمی که در واقع تجربهای خاص است چون تا کنون دانشنامهای پیرامون یک کلانشهر در جهان صورت نگرفته است.دانشنامهای که تمام وجوه فرهنگی، اجتماعی، تاریخی و اقتصادی یک کلانشهر را در برگیرد. نخستین تجربه است؛ چرا که تا به حال درباره یک کلانشهر چنین حرکتی صورت نگرفته که تمام وجوه فرهنگی، اجتماعی، تاریخی، اقتصادی آن را دربرگیرد. الگویی که بنا داریم آن را در آینده برای سایر شهرهای مهم ایران نیز به انجام رسانیم. قرار است این دانشنامه در شش جلد به اتمام رسد. با در نظر گرفتن این امر مهم که تهران امروز، شهری متشکل از تقسیمات متفاوت قدیمی است که به سبب گسترش تاریخی، رو به یکپارچگی نهاده و برای مثال دیگر شهری مجزا به نام کن یا ده نارمک نداریم. لذا بر هین اساسبر آن شدیم تا با تقسیمی کلی، دو جلد به ری اختصاص یابد، دو جلد به شمیرانات و چهار جلد به تهران به معنای کلی آن. مدخل این دانشنامه بالغ بر 10 هزار خواهد بود. این کار از این دیدگاه بسیار حایز اهمیت خواهد بود که تمام کسانی که امروز در تهران زندگی میکنند، به تمام آنچه در گذشته و حال در آن به وقوع پیوسته است، آگاهی مییابند. دانشنامه زبانها و گویشهای ایرانی؛ به واقع ایران در بردارنده انبوهی از زبانها و گویشهای مختلف است و ممکن است بسیار از آنها خیلیها نشناسند. شناخت این مجموعه زبانها و گویشهای مختلف، بررسی ردههای خانواده زبانی آنها، تبیین چیستی ارتباط هر کدام از این گویشها با زبانهای مادری بررسی واژگان دخیل در هر کدام از این زبانها، میزان ارتباط این زبانها با زبانهای کشورهای همسایه؛ بررسی سفر و انتقال واژگانی از ایران به دیگر سرزمینها و از دیگر سرزمینها به ایران، همه و همه موضوعات بسیار شگفتانگیز و جذابی با حدود 370 مبحث است که امیدواریم بتوانیم آنها را در حدود هشت مجلد تدوین کنیم. بخش زیادی از این طرح پایان یافته و حدود دو هزار عنوان در حال حاضر تألیف شده است. دانشنامه تاریخ و فرهنگ کردستان؛ آثار بسیاری در زمینه تاریخ و فرهنگ کردستان گردآوری شده که اگرچه غالباً آثاری قابل استفادهاند، اما یک بررسی جامع پیرامون همه اقوام کرد ایران که اتفاقاً در بسیاری از نقاط این مرز و بوم نیز زندگی میکنند، لازم به نظر میرسد. اساساً این قوم صبور و شکیبا که در طول تاریخ با پایمردیهای خود در حفظ کیان این سرزمین کوشیدهاند، ضمن پراکندگیهای قومی و طایفهای، چه در زمینه رخدادهای سیاسی و تاریخی و چه در زمینه علوم اسلامی و چه در زمینه دانشهای نوین از سرآمدان ایران اسلامی بودهاند. تدوین انبوهی از آثار دینی و مذهبی در میان ایشان، تنها یکی از مصادیق علمی و تأثیرگذار ایشان است. بیگمان بر ما ضرروری است تا این تلاشها همهسویه را مدرن کنیم و در خلال آن، شناخت دقیقی هم نسبت به فرهنگ و تاریخ ایشان بیابیم. تا کنون انبوهی از مداخل این دانشنامه تهیه و در اختیار مؤلفان قرار داده شده و بسیاری از آنها نیز تألیف شده اند. انشاء الله بتوانیم هر چه زودتر مجلدات آن را به ترتیب حروف الفبا منتشر کنیم. دانشنامه تاریخ و فرهنگ آذربایجان؛ این اثر هم مانند همانی است که درباره کردستان گفتیم و امیدواریم که این دو کار مقدمهای شود برای نگارش برای نگارش تاریخ و فرهنگ همه اقوام و طوایف ایرانی. دانشنامه خلیج فارس؛ این طرحی است که بنا است در هشت مجلد آماده شود و مراحل نخستین مدخل یابی و تدوینهای اولیه آن انجام شده است. در واقع اندیشه ما بر آن است که واقعیات تاریخی را هر چه بیشتر نمایان کنیم. از قدیمیترین نقشههای اسلامی در سدههای پیشین گرفته تا نقشهها و آثار مدون یونانی و غیره، نام خلیجفارس میدرخشد، پس ضروری است این منطقه که تا این حد در آثار پیشگامان ما از آن یاد شده مورد بررسی قرار گیرد، مخصوصاً اینکه بخش های عظیمی از تاریخ و فرهنگ ایران ما و حتی زبان فارسی و گویشهای آن با این منطقه درهم آمیخته و بخشی از هویت ملت و برخی از مکاتب فقهی و حدیثی ما در این مناطق نضج یافتهاند. همه این اسباب ما را بر آن داشت که به این کار عظیم دست زنیم و امیدواریم همزمان با تدوین این اثر، ترجمه عربی و انگلیسی بر همگان آشکار است؛ ضرورتی که میتواند پالاینده برخی کجفهمیها باشد. دانشنامه حقوق ایران: طرح اولیه برای اثری در این زمینه مدون شده است. بنا به ضرورت پژوهشهای دقیق علمی بر مباحث حقوقی ایران، در مسیر تدوین این اثر قدم برداشتیم؛ اگر چه هنوز مراحل نخستین را طی میکند و در حال مدخل گزینی اولیه هستیم. به جز آنچه یاد کردم دو طرح بزرگ ملی در دست داریم: فهرستواره کتب فارسی؛ این اثر بزرگ تحت مدیریت و اشراف علمی استاد احمد منزوی صورت میگیرد و تاکنون 10 جلد آن منتشر شده است. آنچه را که میگویم با دقت تصور کنید؛ تمام آثار فارسی در همه جهان و در طول تاریخ تا پایان قرن سیزدهم هجری قمری، قطعاً میتوانید در نظر بگیرید که مجموعه شگفتی خواهد بود. فهرستواره کتب فارسی در پی تدوین چنین اثری است که تاکنون هم 11 مجلد آن انتشار پیدا کرده است. از موارد قابل توجه درباره این اثر، موضوعی بودن آن است. یعنی افزون بر فهرست مؤلفان و نام کتابهای تدوین شده فارسی در طول تاریخ، پژوهشگران میتوانند با مراجعه به این اثر در هر موضوعی که مورد التفات ایشان است مطلع شوند. یعنی مشخص است که چه کتابهایی در دنیا و به زبان فارسی درباره موضوع مورد توجه ایشان انتشار یافته است؛ این کتاب بهترین و مهمترین مرجع یک پژوهشگر خواهد بود. فهرست مقالات فارسی، این مجموعه سالیان است که توسط مرحوم استاد ایرج افشار تدوین یافته و شش مجلد آن منتشر شده است. در واقع فهرست مقالات فارسی، مشابه فارسی «ایندکس ایسلامیکوس» و حاصل سالها گردآوری استاد بوده است. پس از آنکه تمام کتابها و اسناد ایشان، که شامل بیش از 20 هزار کتاب و هزاران سند است، به این مرکز اهدا شد، خود ایشان هم به مرکز آمدند. ایشان به عضویت شورای عالی علمی درآمدند و طبیعتاً کار فهرست مقالات فارسی در اینجا و زیرنظر خود ایشان ادامه پیدا کرد. با درگذشت استاد ایرج افشار، سرکار خانم ایرانناز کاشیان انجام این مهم را برعهده گرفتند و عملاً کار استاد را ادامه میدهند. این اثر از این جهت ارزشمند است که هر کس میخواهد بداند چه مقالات فارسی در جهان منتشر شده، با مراجعه به این مجموعه به آسانی موضوع، نام مؤلف و مقاله و محل انتشار آن را میتواند بیابد. البته به جز این مجموعهها، باید بگویم که طی سالها، متخصصان و مؤلفان ما هر از گاهی که در حین کار بر روی مقالات مختلف یا براساس ذوق و علاقه خویش روی موضوعی خاص تحقیقی صورت داده بودند، مرکز دایرةالمعارف آثار آنها را منتشر کرده است. حالا اجازه بدهید با افتخار بگویم همه آنچه که ذکر آن رفت، اقداماتی است ملی برای حفظ هویت ملی و حفظ عنصر ایرانی و شیعیمان. ظاهراً تهیه و تدوین «دانشنامه مشروطه ایران» را هم در دستور کار خود دارید؟ بله، طرح «دانشنامه مشروطه ایران» و طرح «دانشنامه طوایف و ایلات ایرانی» به ما پیشنهاد شده و ما مشغول بررسی آنها هستیم. به ما طرحهای زیادی پیشنهاد میشود و اجرای آنها باید با مطالعات و بررسیهای گوناگون صورت پذیرد که آیا اساساً در اولویتهای جامعه علمی ایران قرار دارد یا نه و دیگر آنکه تا چه اندازه امکان اجرا دارند. چنین کارهای عظیمی جای بسی شگفتی دارد. میخواهم بدانم علت این همه توفیق را در چه میدانید؟ عقل و عمل و عامل. تحمل کنید توضیح میدهم. اول از «عقل» بگویم. پیش و بیش از همه باید بپذیریم که وجود عقلانیتی حاکم بر یک مجموعه، لاجرم توفیق را برای آن مجموعه به همراه دارد. خاستگاه تصمیمگیریها و تعیین خط مشی مجموعه مرکز دایرةالمعارف، بر تعقل استوار است. اما «عمل». بنا به قول شاعر «به عمل کار برآید ـ به سخندانی نیست». برای ساختن باید کار کرد. برای به دست آوردن باید تلاش کرد. مجموعه دایرةالمعارف بزرگ اسلامی بهعنوان یک تن واحد، حدود 30 سال تلاش کرد تا بتواند باشد، چنین که هست و سخنی داشته باشد، چنان که دارد. اما از «عامل» بگویم. آنچه از آن بهعنوان عامل یاد میکنم دارای چند سطح مختلف است. بهعقیده من یکی از دلایل موفقیت مرکز حضور بسیار بیسابقه اساتید و بزرگان فرهنگ ایران است که در شورای عالی علمی آن جمع شدهاند و تعدادشان امروز به 45 نفر میرسد؛ شاید بتوان گفت در زمینه کاری که ما در اینجا انجام میدهیم، معتبرترین شورای علمی باشد. هر چند که ما بزرگان زیادی را از دست دادیم که مرکز در آغاز به همت آنان به وجود آمد و در اینجا بیمناسبت هم نیست که یادی از آنها بکنیم. بزرگان درگذشته: استاد ایرج افشار، دکتر عنایتالله رضا، دکتر شرفالدین خراسانی، دکتر احمد تفضلی، دکتر عبدالحسین زرینکوب، دکتر عباس زریابخویی، دکتر عبدالحسین نوایی، دکتر جواد حدیدی و مهندس محمدعلی مولوی، اینها ستارههایی بودند در شورای عالی علمی که به رحمت خدا رفتند اما از خود آثار ماندگاری برجای گذاشتند. اما گفتم عنصر «عامل» دارای چند سطح است. در سطحی دیگر نسبت به شورای عالی علمی، باید از جوانانی یاد کرد که در شمار نخستین گروندگان به این مرکز در سالهای دهه 70 بودند و امروز خود آنها چه از نظر سن شناسنامهای و چه از نظر سن علمی، به میانسالی رسیدهاند. کسانی که سالیانی دراز آموزش عملی دیدند و کارهای ماندگاری از خود برجای نهادند که در سرتاسر 19 جلد مجموعه دایرةالمعارف بزرگ اسلامی به چاپ رسیده است و در حال حاضر خود آنها مقام استادی یافتهاند؛ و این معنای کامل انتقال دانش است. همین جا بگویم: ما ایرانیها باید معنای زنجیره انتقال دانش را یاد بگیریم و به کار ببریم. در اندیشه تربیتی قدیم ایران، این تفکر و باور وجود داشته و بسیار هم اسباب ترقی ایران را فراهم کرده است. این حکمت که: «دیگران کاشتند و ما خوردیم ـ ما بکاریم و دیگران بخورند» به عنوان یک فرهنگ وجود داشته است. امروزه هم باید انتقال دانش و علم را سرلوحه برنامههای خود قرار دهیم و این در همه موارد مصداق دارد در موضوعات علمی، سیاسی، اقتصادی و غیره. نباید هر کسی که آمد کار نفر قبلی را نقد غیر سازنده کند و خودش از اول راه را دوباره آغاز کند. در همه موارد مملکت باید زنجیره ساختن را تداوم بخشیم. ما به این امر باور داریم و به همین دلیل در مرکز دایرةالمعارف هنوز هم همین شیوه دنبال میشود و جوانان امروز، در محضر مشایخ و استادان دو سطح پیشین کسب دانش میکنند. من به شما قول میدهم در این مسیر، ایشان هم چند صباحی دیگر عالمان بزرگی میشوند که در دو نسل بعد چرخ علمی ایران را خواهند چرخاند. خلاصه در ادامه صحبتم درباره عالمان و عاملان مرکز در سطوح مختلف علمی باید بگویم که من فکر میکنم به دست آوردن چنین مجموعهای که بتوانند با تعاملی عالمانه سالیانی دراز به کار جمعی بپردازند، تکنمونهای درخشان در تاریخ علمی ایران است. و از خداوند سپاسگزارم که این توان را به من داد که بتوانم این مجموعه را در یکجا گرد هم آورم. لطفاً از کتابخانه مرکز دایرةالمعارف بگویید. آیا در ابتدا هدف شما از تهیه این کتابخانه غنی، تأمین نیاز پژوهشگران مرکز بود یا برای استفاده عموم محققان و پژوهشگران؟ اول بگویم که وقتی سخن از کتابخانه به میان میآید، باید توجه داشته باشید که دو نوع کتابخانه در مرکز وجود دارد، کتابخانه کاغذی که در طول سالها و با مشقت فراوان و صرف مخارج هنگفت جمعآوری شده که بالغ بر 700 هزار جلد است. دوم کتابخانه دیجیتالی مرکز است که خود آن هم چیزی بیش از همین مقدار را شامل میشود. اما در پاسخ پرسشتان باید بگویم که انگیزه اصلیمان در ابتدا پاسخگویی به نیازهای پژوهشگران مرکز بود ولی خوشبختانه توانستیم کتابخانه متنوع و با کیفیت بالایی را تدارک ببینیم که امروز میتواند نیاز محققان سراسر کشور را تأمین کند. هرچند که این را هم نباید فراموش کنیم که اگرچه ما این کتابخانه را ذرهذره جمع کردیم، اما هنوز خود را در ابتدای راه میبینیم. در واقع این کتابخانه که کتابهای تخصصی آن غالبا به زبانهای فارسی، عربی، مجموعه زبانهای لاتین، زبانهای ژرمن، زبانهای ایرانی و آثاری با خط و زبان سیریل است که در کل شامل چیزی حدود 140 زبان زنده و مهجور میشود، پاسخگوی گروههای مختلف پژوهشی در زمینههای اسلامی ـ ایرانی است اما هنوز خودمان را از تداوم در گردآوری بینیاز نمیدانیم و لحظهای از جست و جو در جهت اغنای کتابخانه فروگذار نخواهیم کرد. خوشبختانه این فضای مجازی هم بسیار به ما کمک میکند. ما هم در کتابخانههای بسیار معتبر یا عضو هستیم یا اینکه از منابعشان به صورت آنلاین استفاده میکنیم. هنگامی که با چندنفر از استادان و پژوهشگران مرکز گفت و گو کردم، همگی به این موضوع اشاره میکردند که با عشق و بدون هیچ گونه چشمداشت مالی در اینجا به فعالیت میپردازند؟ فکر میکنید ریشه این عشق کجاست؟ همه ما میدانیم که چیزی به نام واقعیات زندگی با همه تلخیها و شیرینیهایش وجود دارد؛ اما همه زندگی این نیست. آدمی بسیاری از کارها را به خواست دلش انجام میدهد. من از کسی نام نمیبرم، اما بسیارند افرادی که واقعاً از روی عشق و علاقه و ایمان به اینجا میآیند و کار میکنند، در حالی که میتوانند جاهای دیگر بروند و از لحاظ مالی هم بسیار تأمین شوند، طبیعی است که ما نیز موظف خواهیم بود به این حس لطیف فرهنگی ایشان پاسخی درخور دهیم که تاکنون به خواست خدا چنین بوده است. آیا این مرکز از هیچ کمک مالیای بهره نمیبرد؟ نمیدانم منظورتان از بهرهبردن از کمک مالی چیست. اما هر ساله در بودجه کل کشور که از سوی دولت تقدیم مجلس میشود، ردیف بودجهای هم به کمکهای بلاعوض به سازمانهای علمی اختصاص دارد؛ که این مرکز نیز شامل این موضوع میشود؛ به این ترتیب هر ساله علیالقاعده در میزانی از پیش تعیین شده براساس ردیف بودجه، باید کمکی از سوی دولت به اینجا بشود، که البته بسیار هم اندک است. در واقع هدف از این پرسش این بود که میخواستیم بدانیم آیا اساساً توجهی به این مرکز و فعالیتهایش میشود یا خیر؟ توجه دو نوع است، اگر منظورتان از نظر مالی است واقعیت این است که بودجه ما کافی نیست؛ چرا که بودجه اختصاص یافته متناسب با حجم زیاد برنامهها و کارهای در دست اجرای ما نیست. البته به نظرم این کمتوجهی بیشتر به این دلیل است که مسؤولان محترم ما نمیدانند که در این مرکز چه میگذرد، چرا که تاکنون در ایران تألیف کتب اساسی و مرجع آن هم به سبک کاملاً علمی و آکادمیک سابقه نداشته و بر این اساس، آنان هیچ اطلاع و ذهنیتی از روند سنگین این کارها و برنامهها ندارند؛ در صورتی که اتفاقاً باید بیشترین کمکها برای تألیف و نگارش چنین آثاری صرف شود. در این بین، البته باید این را هم اضافه کنم که صدا و سیما هم از این قافله عقب است و اصولاً هیچ خبری از فعالیتهای مرکز ندارد در صورتی که اصولاً برای بالابردن اعتبار نظام باید این گونه کارها و برنامهها ارایه و تبلیغ شود. اما اگر قرار باشد پاسخ این پرسش را نه از جنبه مالی، بلکه از نظر علمی بدهم باید بگویم توجه به این مرکز در سطح حوزه و دانشگاه و مؤسسات علمی و فرهنگی بینظیر است. باور کنید روزانه چندین رزومه علمی افراد از دانشگاهها و مؤسسات فرهنگی به دست من میرسد و در آن درخواست همکاری برای ارتقای سطح علمیشان داده میشود. و سخن آخر؟ به عقیده من اگرچه پیشرفت در صنعت و تجارت بسیار مغتنم و مهم است، اما پیشرفت واقعی و زیربنایی در علم و فرهنگ و تحقیق و پژوهش است. باید پذیرفت که به واسطه پیشرفت در فرهنگ است که در صنعت، پیشرفت حاصل میشود. میخواهم بگویم که این جلو رفتنهای مادی و ظاهری رتبه و ارزش ایران را در بین جهانیان بالا نمیبرد، بلکه پیشرفت علمی و فرهنگی است که توجه همه را به ما جلب میکند. ما باید در زمینههای مختلف رقابت کنیم نه ضدیت؛ باید یاد بگیریم و کار کنیم و روی پای خودمان بایستیم و با همگان تعامل شرافتمندانه داشته باشیم. به هر حال ما هنوز در مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی در آغاز راه هستیم و تا به حال کاری نکردهایم که با قدمت و عظمت ملت ایران تناسب نداشته باشد و همه تلاش و عزم خود را بر این گذاشتهایم که به قلههای علم و فرهنگ و دانایی برسیم و عظمت ایران را تجدید کنیم؛ و همچون گذشته در شکوفایی فرهنگ و تمدن اسلامی نقش عمده را ایفا کنیم. منبع: روزنامه شرق
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید