دکتر پاپلی یزدی: ما همزیستی مسالمت آمیز را فراموش کرده‌ایم

1398/4/3 ۱۰:۰۷

دکتر پاپلی یزدی: ما همزیستی مسالمت آمیز را فراموش کرده‌ایم

در شب محمدحسین پاپلی‌ یزدی، در ابتدا مهدی محسنیان‌راد با خوانش فرازهایی از نامه‌های او در دهه شصت از پاریس، عمده‌ترین ویژگی پاپلی یزدی را دغدغه توسعه مدرن ایران دانست و گفت: «ارتباط با خود» علم جدیدی است که اولین کتاب در این زمینه سال ۲۰۰۵ به چاپ رسیده است. درددل‌های پاپلی یزدی درباره وضع دانشگاهی و علمی ایران، به عنوان یک کیس و مصداق این «ارتباط با خود» به حساب می‌آید، دردا که سخنان وی در زمان خودش درک نشد.

 

شب محمدحسین پاپلی یزدی، با همکاری مجله بخارا در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.

در شب محمدحسین پاپلی‌ یزدی، در ابتدا مهدی محسنیان‌راد با خوانش فرازهایی از نامه‌های او در دهه شصت از پاریس، عمده‌ترین ویژگی پاپلی یزدی را دغدغه توسعه مدرن ایران دانست و گفت: «ارتباط با خود» علم جدیدی است که اولین کتاب در این زمینه سال ۲۰۰۵ به چاپ رسیده است. درددل‌های پاپلی یزدی درباره وضع دانشگاهی و علمی ایران، به عنوان یک کیس و مصداق این «ارتباط با خود» به حساب می‌آید، دردا که سخنان وی در زمان خودش درک نشد.

 

یعنی هیچ‌کس سخنان او را نشنید و ما امروزه در مواجهه با این وضع دانشگاهی هستیم. اما او بیکار ننشست و کتاب «شازده حمّام» را نوشت و سخنانش را با مردم درمیان گذاشت. دانشگاه فردوسی مشهد او را تحمل نکرد و او بازنشسته شد. دانشگاه فردوسی مشهد نباید او را بازنشست می‌کرد. زیرا این نوع طرد کردن نقادان باعث فساد علمی می‌شود.

 

در همان شرایط شاهد بودیم که استاد فاسد منفعت، کتاب‌سازی کرد و با ترجمه «بهار عربی» به «بیداری اسلامی» کتاب‌های متعدد ساخت.

 

در حالیکه یک استاد آگاه، فرق پایان‌نامه میدان انقلاب را با یک پژوهش آکادمیک می‌داند.

 

ای کاش در ایران منابع قدرت، سخنان او را درک کنند و به آن جامه‌عمل بپوشانند. برای او آرزوی طول عمر دارم. محمدرضا حافظ‌نیا نیز در این نشست گفت: ابتدا احترام می‌گذارم، به سر کار استاد خانم میرحیدر و به استاد پاپلی که زمانی شاگرد ایشان بودم.

 

در سفرهای علمی که ایشان برای من می‌گذاشت مخصوصاً بخش مرکزی زاگرس، متوجه شخصیت ایشان شدم که بسیار علمی و جدی است. «پاپلی یزدی» ویژگی‌های زیادی دارد. اینکه در رشته جغرافیای انسانی از استادان برجسته ایران است. در دهه شصت وقتی از سُوربن فرانسه به ایران آمد، سعی کرد تحولی در علم جغرافیای ایران ایجاد کند. او در برگزاری کنگره‌های علمی و ایجاد مجله تخصصی و علمی «تحقیقات جغرافیایی»، برنامه‌ریزی آموزشی جغرافیا و نقد ناهنجاری‌های آکادمیک در علم جغرافیا بسیار پویا بود و او اندیشه‌های جدیدی را مطرح کرد. من در دوره دانشجویی تحصیلات تکمیلی، متوجه شدم که حساسیت‌هایی طرح این مسائل ایجاد می‌کند و جامعه علمی در برابر ایده‌های نو مطرحه توسط وی اقبال از خودشان نمی‌دهد.

 

اما ویژگی‌ ارزشمند دکتر پاپلی، این است که صاحبنظر توسعه علمی است. به ندرت دیده‌ام فردی دانشمندتر که دارای آرای توسعه علمی ایران باشد. حکومت و ایران قدر او را نشناخت. وی می‌تواند نظریه توسعه بومی پایه‌ای کشور را تعیین کند. در دهه شصت او دائم به این مساله فکر می‌کرد. خیلی‌ها نظریه‌های اقتباسی و عاریتی را وارد کردند، اما کسی نتوانست میراث تمدن ایران و آورده‌های تکنولوژی را به روز کند و پایه‌ای باشد برای مدرنیته کشور. من ندیده‌ام کسی نظریه‌ ملی توسعه علمی را انجام دهد. او می‌توانست مشاور خوبی باشد برای حکومت، برای تحقق توسعه بومی و علمی ایران.

 

اما فرصت از دست رفته است و حکومت او را درک نکرده است. هنر ارتباط ایشان با مردم و نخبگان فوق‌العاده بود. با تمامی افراد می‌توانست تعامل کند. ظرفیت بالایی می‌خواهد که بتوانیم با هر فردی از جامعه تعامل داشته باشیم.

 

و البته هوشمندی و حاضر جوابی‌های او مثال زدنی نیست. شجاعت و جرات او بسیار است. ایجاد مجله علمی در بخش خصوصی در سال ۶۲ که هزینه‌هایش با خودش باشد، کار آسانی نبود. سال گذشته وی پا در قطب شمال گذاشت، اما کسی متوجه نشد! او نخستین جغرافیدان ایرانی بود که با هزینه شخصی خود به قطب شمال رفت. او فقط یک چهره آکادمیک نیست و استعداد نگارش رمان هم دارد.

 

روح وطن‌گرایی او غنی است. خیلی به وطن‌ خودش عشق می‌ورزد. شخصیت علمی ملی و بین‌المللی دارد. او در ایران توسط دانشگاهیان مورد بی‌مهری قرار گرفت ولی ایران را ترک نکرد. دلش برای ایران می‌سوزد. حس وطن دوستی و علاقه به توسعه ایران، دراو قوی است، و من می‌دانم دکتر پاپلی از لحاظ روحی چه می‌کشد وقتی میدان عمل نمی‌بیند.

 

خلاف آنچه گفتند، او در دانشگاه فرودسی مشهد بازنشسته نشد بلکه در تربیت مدرس تهران تصمیم گرفت خود را بازنشست کند. آقای دکتر احمدی‌نژاد، رئیس جمهوری شده بود و پاپلی گفت: تا من را بیرون نکرده‌اند، خودم می‌روم!

 

متأسفانه رسانه‌ها در جامعه ایران، نخبگان قلابی را هایلایت می‌کنند. نخبگان سیاسی علمی یا فرهنگی، مرکزیت فکری جامعه را گرفته‌اند و این‌ها مبنای رفتاری نسل بعدی می‌شود و اینگونه کشور، درجا می‌زند. باید آسیب‌شناسی شود که چرا سلبریتی‌ می‌سازیم و در دور باطل عدم توسعه افتاده‌ایم.

 

این مساله نخبگان قدری باید آسیب‌شناسی شود و جامعه نخبگان خود را بشناسد. چرا سالن دانشگاه پر می‌شود از سخنرانی‌ یک علاف سیاسی یا نخبه قلابی! امکلان ندارد با این تعارضات و پارادوکس‌ها، آینده خوبی داشته باشیم.

 

ما پاپلی یزدی را نشناختیم. متأسفانه حُبّ و بغض‌هایی وجود دارد. او نقاد بود و نقد او را تاب نیاوردند. در زمانه کنفرانس ژئوپلتیک، در فضای مجازی به صورت زشتی به دست و پای او پیچیدند. اما گذشت، او و سرمایه علمی او ماندگار خواهد بود.

 

سپس نعمت‌الله فاضلی، در این مجلس گرامیداشت، گفت: پاپلی یزدی مرد یگانه دانشگاه است. در این لحظه حساس تاریخ دانشگاه از او می‌تواند چه بیاموزد؟ استادان دانشگاه از او چه می‌توانند بیاموزند؟ او اندیشمند منتقدی است. او نان به نرخ روز نمی‌خورد و ایران را دوست دارد در زمانه‌ای که دوست داشتن ایران جرم است، او ایران را دوست دارد. با قلم و حضورش، گواهی می‌شود برای دوست داشتن خاک و آب ایران، کنشگری می‌کند، پژوهش می‌‌کند و پرسش می‌کند. از او چه می‌توانم آموخت؟ دیدم او خیلی چیزها دارد. اینکه او استاد دانشگاه است، خیلی‌ها استادند. اینکه نویسنده‌ است، امتیاز اصلی او نیست. اینکه در سُوربن فارغ‌التحصیل می‌شود، امتیاز اصلی او نیست. خیلی‌ها این خصوصیت‌ها را دارند. اینکه پاپلی یزدی در ایران زندگی می‌کند، خیلی‌ها چنین هستند و جلای وطن نکرده‌اند. اینکه کتاب‌های درسی و غیردرسی و شاگردان زیادی دارد، خیلی‌ها دارند. اما آنچه خصیصه بارز اوست، منش وجودی اوست. آن «هستی» که او در زندگی خودش خلق کرده است. آن منش پاپلی یزدی، منش استاد، نویسنده، جغرافیدان و انسان دانشگاهی که دارد خلاقانه کنشگری می‌کند؛ او کنشگر مرزی است.

 

بنابر سخن مقصود فراستخواه، کنشگران مرزی، انسان‌هایی هستند که بین ایوان ملت و حکومت ایستاده‌اند. یعنی نه مجیزگوی حاکمیت‌اند، نه مثل پوپولیست‌ها، فقط برای مردم و اقبال عمومی فعالیت می‌کنند. منش پاپلی یزدی، کنشگر مرزی است. کنشگر مرزی در ایران یعنی کسی که به ایران عشق دارد. آن شور، شور ملی است. در جایی سیدعلی محمودی گفته است که اندیشمندان برجسته ما، شور ملی داشته‌اند و این در «پاپلی یزدی» دیده می‌شود.

 

کنشگر مرزی، کسی است مثل پاپلی یزدی که در حوزه جغرافیا، خلاقانه رفتار ‌کند. از طریق اندیشیدن خلاق برای ایران به صورت مسأله‌محوری، به توسعه ایران فکر کند.

 

پاپلی یزدی، کارمند دانشگاه نبود، او ترجمه‌ها را سرهم‌بندی نمی‌کرد تا بگوید من استادم. او مسئولانه مبارزه می‌کند، او مفهوم مسئولیت اجتماعی را می‌فهمد.

 

اگر لازم باشد به رئیس جمهوری هم نامه بنویسد که چه می‌کند؟! پرخاش می‌کند و هشدار می‌دهد که این خاک و آب مال تو نیست و نه برای نسل امروز؛ بلکه برای آینده‌ها است.

 

همیشه استاد مسئول، هزینه می‌دهد. من خوشحالم که دانشگاه مشهد، لیاقت پذیرایی او را نداشت. او پرسشگر است، همانگونه که در کتاب شازده حمام نوشته است. پاپلی یزدی سرمشق استادان اجتماعی است و برای جامعه‌اش می‌اندیشد و برای او می‌نویسد. او ریسک بزرگی کرد که کتاب شازده حمام را نوشت.

 

مضحک است که استادان دانشگاهی، او را برای نگارش این کتاب، سرزنش کرده‌اند! چراکه بزرگ‌ترین شهامت او این بود که برای مردم نوشت و ادا درنیاورد. پاپلی یزدی سرمشق انسان مسئول دانشگاهی است. او رسواگر است. او نهادساز، مسئولیت‌بخش و شجاع اجتماعی است که در زمانه خودش نقادانه می‌اندیشد و منش او شجاعت، مصلحت و پرسشگری است که در بین دانشگاهیان ما بسیار نایاب است. من دوست دارم از او بیاموزم تا برای مردم کوچه و بازار داستان بنویسم زیرا او تن به ذلت ایدئولوژی رسمی نداده است و من دوست دارم، سُنّت را نقد کنم،‌ سنتی که در آن تن‌پروری و ظلم و زن‌ستیزی موجه شده است. من او را یک مردم‌نگار می‌دانم؛ او فقط جغرافیدان نیست.

 

بنابر این گزارش دکتر نسرین خانی‌ها، نیز گفت: من به عنوان یک دانش آموخته جغرافیا،‌ دعوت شده‌ام تا از مقام علمی یکی از بزرگ‌ترین جغرافیدانان روزگار سخن بگویم.

 

خواستم بسیاری از کتاب‌های او یا سابقه علمی او سخن بگویم، خواستم بگویم او تنها و اولین ایرانی است که جایزه دولتی جغرافیا از فرانسه اخذ کرده است اما دیدم بسیاری در دانشگاه‌های معتبر درس خوانده‌‌اند و در همان دانشگاه‌ها درس می‌دهند، خواستم از مجلات و مقالات و پژوهش‌‌های او بگویم دیدم او نیز به این محدود نمی‌شود.

 

خواستم تعریف جغرافیا را از نظر او بگویم، که تعریف جامع و انسانی است که مشمول بودن انسان نسبت به جغرافیا و نقش تکنیک و فرهنگ را لحاظ کرده است، حتی درباره مسائل ژئوپلتیک، قدرت و سیاست، نظریه‌های ارزشمندی ارائه کرده است. با این حال نمی‌توانستم او را در دانشگاه محدود کنم. پژوهشگاه اصلی او در جغرافیای وسیع زمین است. او ۵ قاره را سفر کرده است. وی بیش از هر جغرافیدان ایرانی با عشایر تعامل داشته است. شنیده‌ام بیش از۶۰ تعاونی روستایی زیرنظر او احداث شده‌اند؛ هیچ فرد دانشگاهی چنین نکرده است.

 

او بر این باور است که با صلح و آرامش و قبول تفاوت‌ها، توسعه انجام می‌شود. او همه‌جا گفته است که ایرانیان با همدلی و مشارکت باعث توسعه می‌شوند. عشایر نمونه اصلی این همدلی‌ها هستند. عشایر کم‌سواد هستند اما بافرهنگ هستند. روستائیان کم‌‌سواد هستند اما با فرهنگ هستند. آنها با تعامل و شرکت در یک قنات شریک هستند. هر کسی راز و رمز این مشارکت را بفهمد، راز تمدن ما را می‌فهمد و این شاهکار همزیستی مسالمت‌آمیزی است که باعث مشارکت مسلمان، زرتشتی، کلیمی و یهودی در یک قنات شده است و در کل تمدن فرهنگ جهان نادر است. اما خصوصیت اصلی او پرهیز از نقاب و ریاکاری و داشتن صداقت و صراحت است.

 

همچنین محمود آموزگار نیز در این جلسه گفت: از اینکه فرصت شد از این فرد علمی سپاسگزاری کنیم، بسیار متشکرم. همه بزرگانی که سخن گفتند، مشاهده می‌کنم که همه با او همنشینی داشته‌اند ولی من تاکنون دو بار ایشان را درک کرده‌ام. یک بار در یزد در خانه فرهنگ صدوقی، پای سخنرانی ایشان بودم و زمانی روستای شمسی اشکذر یزد که به عنوان روستای کتاب معرفی شد، در نمایشگاه کتاب فعالیت‌های آن دوست، بخشی را به خود اختصاص داد. ما دعوت شدیم و به این روستا رفتیم و من در این سخنرانی حضور داشتم. البته پیشتر دو سالی با خیال خود با پاپلی یزدی زندگی می‌کردم، زمانی که«زنی با موهای قرمز» از اورهان پاموک که درباره رستم و سهراب را می‌خواندم. شخصیت اصلی آن داستان، یک مُقنی(چاه‌کن) است که همزمان با آن شماره نوروزی «شبکه آفتاب» گزارشی از قنات قصبه گناباد را نوشته بود و در آن زمان منبع آن گزارش را دیدم که کتاب استاد پاپلی یزدی بود. بعد این کتاب را خریداری کردم و دیدم در کمال تعجب، قیمت کتاب بسیار کم بود و تعدادی را خریداری کردم و به دوستان فرهنگی آن را هدیه کردم . این کتاب اشاره‌ای داشت به علم بومی کشور که این بنای ۳ هزار ساله، طولانی‌ترین بنای آبی دنیا است. این نکته در صحبت‌های یکی از دوستان حاضر گفته شد که توسعه براساس میراث بومی. و این قضیه باعث شد که کتاب شازده حمام منتشر شد که قابل توجه بود. او کتاب دیگری دارد که داستان شاه عباس و پینه‌دوز است. باور کنید در طول یک هفته به خاطر شخصیت‌های زیادی در آن، بارها به آن رجوع می‌کردم تا بتوانم آن را تعریف کنم. این کتاب درسنامه سیاسی و تاریخی است. نثر وی جاذبه‌های متعددی دارد.

وی افزود: او عاشق این کشور است و آثارش نشان می‌دهد که چقدر علاقه‌مند به توسعه کشور است.

 

در پایان مراسم، پاپلی‌یزدی طی سخنانی درباره فعالیت‌های خود از همسر خود سپاسگزاری کرد و گفت: شاگرد بهترین استادان سوربن بوده‌ام اما استادان واقعی من، چوپان‌های سرکوه‌ها و روستایی‌ها و مقنی‌ها هستند.

 

حرف ما این است که تا دانش بومی را نشناسیم به جایی نمی‌رسیم. برای من مهم نیست قنات قصبه را هفتصد سال می‌کندند، برای من مهم است که چگونه مشارکت مردمی آن را احیا کرده است. ما این روزها در شرکت تعاونی کشاورزی به مهندسان وام می‌دهیم ولی حدود ۷۴ درصد از آنها منحل شده است و فقط چند درصد فعال هستند و بقیه در حال منازعه هستند!

 

ما رسم زندگی کردن با یکدیگر را فراموش کرده‌ایم. ما زندگی مسالمت‌آمیز را از یاد برده‌ایم. اساس سنت‌ها بر مبنای حفظ جان فقراست، وقتی می‌گوید «فرخیز» یعنی در سال دو بار در تابستان مدار آب را بدهند به کشاورزان باغدار بی‌آب که در نمانند. مالکیت در ایران مشروط بوده است. مالکیت زمین قطعی نبود که سند به دست هرکسی بدهیم!

 

همه گندم می‌کاشتند و هر گوسفنددار بی‌زمینی حق داشته است سر زمین ببرد دامش را.

 

وی درباره چگونگی چاپ «کتاب شاه عباس و پینه دوز» گفت: بر عنوان آن ایراد گرفتند، ما هم بعد از گذشت چند ماه عنوانش را به «پینه دوز و شاه عباس» تغییر دادیم! و مجوز گرفتیم برای همین تعداد چاپ آن دقیق نیست.

پاپلی یزدی تصریح کرد: زمانی به استادم گفتم، استاد چگونه است در سوربن برخی‌ها در ظرف ۱۸ ماه دکترا می‌گیرند، داستان آن چیست؟ این سئوال را شبی پرسیدم که استاد فرانسوی‌ام کله‌اش گرم بود! گفت: همینکه بیایند فرانسه و یاد بگیرند که بگویند «مرسی» و «کراوات» بزنند و بروند در سنگال و پُستی بگیرند برای ما کافی است! اینکه سواد داشته باشند یا نه، به ما ربطی ندارد! خُب من در آن زمان(دهه شصت) دیدم این موج دارد کم‌کم به ایران می‌رسد و زیاد می‌شود! در دانشگاه فردوسی مشهد، رساله‌هایی از فرانسه آمده بود. یکی از رساله‌ها این بود که شخصی در سال ۵۰ از دانشگاه تبریز فارغ‌التحصیل کارشناسی شده بود، ۱۸ ماه بعد با دکترا آمده بود ایران؛ رساله فوق‌لیسانس نداشت و درس‌های فوق‌لیسانس نخوانده بود. درس‌های دکترا نخوانده بود و در طول ۱۸ ماه،‌ ۶ ماه ایران بود و رساله‌اش۸۰ صفحه بود و ۷۵ صفحه‌اش متعلق به شرکتی شناخته شده بود. من به عنوان اینکه شاهکار می‌کنم و افشاگری می‌کنم، به مرحوم سروقد مقدم گفتم: حاضری این را ترجمه کنی؟ من هم کمک کردم چاپ شد. وقتی چاپ شد رئیس وقت دانشگاه که همشهری من بود و هست و من مدتی مشاورش بودم، من را صدا زد و سئوالاتی کرد و بعد ایشان پرونده‌ای برای من درست کرد و به طور غیابی من را محاکمه کردند! و در سال۸۰ حکم انفصال خدمت من را دادند. آن شخصی که به من گفت اگر ما این کار بکنیم، سنگ رو سنگ بند نمی‌شود، رئیس دانشگاه بود و می‌دانست که چقدر رساله تقلبی وجود دارد. من را ادب کردند! آن شخص امروز قائم مقام وزیر علوم است! آن وقت می‌خواهد رساله تقلبی نباشد.

این رساله‌‌های تقلبی منشأ استعماری و استثماری دارند و انگلیس و فرانسه و آمریکا، عامدانه برای تخریب ایران، به دانش‌ آموخته‌های خود مدارک تقلبی می‌دادند. این امر گذشت، در دانشگاه آزاد، رساله‌ای از دانشگاه آزاد به من رسید توسط بانویی محترم که دقیقاً کپی یک کتاب بود و فقط غلط‌های آن بیشتر بود! آن بانو بعد از دو ماه،‌ با حکم رئیس جمهوری وقت به عنوان مشاور امور زنان و به اصطلاح رئیس سازمان میراث فرهنگی کشور منصوب شد!

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: