فردوسی شاعر پهلوان پرور

1398/2/23 ۱۱:۳۳

فردوسی شاعر پهلوان پرور

فردوسی از بزرگترین شاعران ایرانی است که تمامی عمرش را برای نوشتن شاهنامه گذاشت و اثری بی بدیل از خود به جای نهاد. نام و یادش گرامی باد.

 

 

فردوسی از بزرگترین شاعران ایرانی است که تمامی عمرش را برای نوشتن شاهنامه گذاشت و اثری بی بدیل از خود به جای نهاد. نام و یادش گرامی باد.

فردوسی شاعر بزرگ و صاحب سبک ایرانی است. شاعری که نامش همیشه بین شاعران بزرگ پارسی به نیکی یاد می شود. در شعر ایران زمین شاعران نامداری وجود دارند همچون سعدی و حافظ و مولانا ، هر کدام سبکی دارند و به صفتی خاص شهره اند، برای مثال حافظ پیری است دردانه، عاشق و شوریده، سعدی شاعری اخلاقی که بوستان و گلستانش همه پند است و پر از رموز زندگی، مولانا شاعری قلندر و عارف پیشه که مضامین بلند عرفانی را با زبانی شیوا به شعر تبدیل کرد. اما فردوسی شاعری داستان پرداز است، شاعر شعر حماسی ما فردوسی است، اما تنها این نیست به غیر از آن زبان فارسی و کلمات فارسی با اشعار کهن وی زنده می شود. فردوسی قهرمانی دارد رستم نام، رستم در اکثر داستان های شاهنامه نقشی پر رنگ ایفا می کند، البته شاهنامه قبل از زاده شدن رستم نیر تاریخی دارد. تاریخی پر از سرنوشت ابنا بشر، از پدر کشی ضحاک تا پسر کشی ِ رستم، داستان حیله ها و نیرنگ های انسان ها، از تهمت و خیانت تا قتل برادر به دست برادر، شاهنامه حکایت شاهان بزرگی است که گرفتار تاج و تخت و کبرشدند، رستم اما شاه نیست، پهلوانی است پهلوان زاده و فردوسی او را در برابر تمامی شاهان شاهنامه می گذارد و تاکید می کند که او برتر از تمام آنهاست. پهلوانی که شاه نیست اما آراسته به صفات ِ پهلوانی است.

 

یکی از پر رنگ ترین داستان های شاهنامه داستان سیاوش است. در طول تاریخ ایران زمین شاهان زیادی داشتیم که به یمن پسر دار شدنشان خوشحالی کردند و سور دادند. اما در انتها بعد از آنکه پسرشان برومند شد به پسر رشک ورزیدند. شاهانی که آنقدر در باتلاق قدرت فرو رفته اند که حتی راضی به قتل فرزند می شوند. تاریخ کم از این تکرارها ندارد. در شاهنامه اسفندیار و سیاوش از جمله قربانیان این مسئله هستند. پسرانی که قربانی قدرت طلبی پدر خود هستند. در داستان سیاوش پدر اما به صورت مستقیم پسر را نمی کشد اما پسر را به کشتن می دهد.

 

سیاوُش یا سیاووش، از سیاوخش (پهلوی) یا سیاورشَن (اوستایی) گرفته شده است. سیاوش فرزند کیکاووس شاه افسانه ای ایران و حاصل ازدواج او با دختری تورانی از نژاد گرسیوَز (برادر افراسیاب شاه توران) است. داستان ازدواج کیکاووس با مادر سیاوش که در شاهنامه نامی از وی نیامده، به این شرح است که روزی توس، گیو، گودرز و چندتن دیگر از پهلوانان برای شکار به نخچیرگاهی در نزدیکی مرز توران رفته بودند که در حین شکار با دختری زیبارو مواجه شدند که بخاطر خشم پدرش به ایران گریخته بود. طوس و گیو، هردو از او خوششان آمد و با هم درگیر شدند سپس برای داوری نزد کیکاووس شاه رفتند. کیکاووس وقتی دختر را دید خود عاشقش شد. با دختر پیمان بست و دختر پس از۹ ماه پسری زیبارو به دنیا آورد که کاووس شاه او را «سیاوش» نامید. در منابع معنای این نام را «دارنده ی اسب سیاه نر» آورده اند. در شاهنامه نیز سیاوش اسبی سیاه به نام «بهزاد» و با صفت «شبرنگ» دارد.

 

ستاره شناسان طالع کودک را آشفته دیدند. شاه که این موضوع را دانست بسیار غمگین شد و تصمیم گرفت کودکش را به رستم، پهلوان سیستان، بسپارد. رستم با کمال میل پذیرفت و سیاوش را با خود به سیستان برد. سیاووش در سیستان بالید و برومند شد. تا پسر به دوره جوانی رسید مادر از دنیا رفت و کیکاووس شاه نیز زنی جوان و زیبا اختیار کرد. «سودابه» همسر کیکاووس و دختر شاه هاماوران که به زیبارویی مشهور بود، سیاوش را دید و عاشقش شد. سپس فردی را نزد سیاوش فرستاد و او را به شبستان دعوت نمود اما سیاوش درخواستش را نپذیرفت. شب بعد سودابه حیله ای دیگر اندیشید. نزد کیکاووس رفت از او خواست سیاوش را به شبستان بفرستد تا از میان خواهرانش یکی را به همسری برگزیند. کاووس نیز سیاوش را خواند و به او فرمان داد به شبستان برود. سیاوش ابتدا نپذیرفت اما در نهایت موافقت کرد که فردای آن شب به شبستان شاه برود. سپس سیاوش به شبستان رفت و پس از مدتی نزد شاه بازگشت. سیاووش از خواسته نامادری زیبا روی خود سر باز میزند، اما زن هوسران کوتاه نمی آید و تقاضایش را تکرار کرد. سیاوش گریخت و نامادری کینه وی را به دل گرفت. خبر به شاه رسید و سودابه نزد شاه به بدگویی از سیاوش پرداخت و به او تهمت زد. شاه بدن سیاوش را بویید اما عطر سودابه را حس نکرد . با این حال شاه نمی توانست سودابه را مجازات کند زیرا از شاه هاماوران می ترسید. شاه نمیدانست چه باید بکند! یک سو فرزندش قرار گرفته بود و سوی دیگر همسرش، پس رو به سوی موبدان آورد. در افسانه ها و اسطوره های کهن آمده است که آتش گناهکار را میسوازند. پس موبدان حکم به گذر کردن سیاوش از آتش می دهند. همه نگران و مستاصل منتظر بودند. اما طبق وعده ی موبدان درستکردار را آتش نمی سوزاند. همان طور که آتش بر ابراهیم گلستان شد بر سیاوش نیز اثر نکرد. سیاوش سر بلند از آتش بیرون آمد. در ادامه داستان سیاوش عاشق فرنگیس دختر افراسیاب می شود. زندگی عاشقانه آن دو رشک دشمنان را بر می انگیزد. به توطئه بد خواهان خون سیاوش توسط افراسیاب ریخته می شود. از خون سیاوش گلی می روید که به نام خون شیاووشان معروف شد. این گل همان «لاله ی واژگون» است که امروزه هم در بسیاری از مناطق ایران به همین نام یا «اشک سیاوش» مشهور است. می گویند دلیل واژگونی گل این است که پس از مرگ سیاوش، سر خم کرده تا آرام آرام بر بی گناهی و مرگ غریبانه ی وی بگرید.

 

آیین «سوگ سیاوش»، «سوگ سیاوشان» یا «سووشون» آیینی ست که ایرانیان از دیرباز در سوگ کشته شدن سیاوش برگزار می کرده اند و تأثیرات آن را در بسیاری از آیین های امروزی از جمله مراسمات تعزیه برای مردگان، نخل بندی و نخل گردانی، مراسم عزای امام حسین(ع) و حتی نوروز می بینیم! همچنین اماکن خاصی که این آیین را برگزار می کنند نیز به همین نام است و در مناطق مختلف از جمله هرات و مازندران و شیراز هنوز وجود دارند. همچنین آثار وجود چنین مراسمی برروی نقاشی های دیواری، طرح سفالینه ها، سکه های حاکمان نواحی خوارزم و ماوراءالنهر و حتی امروزه در مینیاتور ها به چشم می خورد. «سرو» یکی از نمادهایی ست که بسیاری از محققان آن را نماد آیین سوگ سیاوش می دانند. نخل هایی که امروزه در مراسم عزای امام حسین(ع) درشهرهای مثل یزد و نایین می گردانند نمادی از شیوه ی تشییع پیکر سیاوش در آییین سوگ سیاوش است. حتی طرح سنتی «بته جقه» که از طرح های سنتی تزیین پارچه و لباس است برگرفته از سرو است و نمادی از سوگواری دائمی ایرانیان در مرگ سیاوش است.

 

وقتی خبر کشته شدن سیاوش به ایران رسید همه ی ایران غرق در عزا شد. رستم با شنیدن خبر از هوش رفت. بعد از ۷ روز عزاداری، رستم و سپاهیانش به نزد کاووس رفتند. آیین ۷روز عزاداری برای مردگان در ایران شاید از همین اسطوره نشأت گرفته باشد. از سیاوش فرزندی به جای می ماند کیخسرو نام که داد پدر از پدر بزرگ میستاند و به تخت پادشاهی مینشیند. سیاوش اما برای همیشه در ذهن ایرانیان باقی خواهد ماند. نمادی از بی گناهی و جوانی.

 

اسطوره های بشری همواره بیان کننده ی عمیق ترین احساسات و نمادهای جامعه بشری هستند. اسطوره هایی مانند رستم که سرشار از پهلوانی و جوانمردی اند ، شخصیتهای منفی داستان که همگی بیانگر وجهی دیگر از وجود انسانی هستند.فردوسی بزرگ نه تنها یک شاعر است بلکه داستان پردازی فوق العاده نیز هست. شخصیت پردازی یکی از المان های مهم یک داستان قوی است. همان طور که رمان های داستان نویسان بزرگ پر از شخصیت هستند و هر کدام از این شخصیت ها خود زیر و بم های فراوانی نیز دارند. فردوسی شاعری است داستان پرداز همچون هومر یونانی که ایلیاد و اودیسه را برای سرزمینش و جهان به یادگار گذاشت، فردوسی نیز شاهنامه را برای ایران و جهانیان به یادگار نهاد.

منبع: آفتاب آنلاین

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: