1398/1/26 ۱۰:۰۸
در فرهنگ موسیقایی مردم آذربایجان، موسیقی عاشیقی اساس و ساختار سنتهای خنیاگری و موسیقی قومی آنان را تشکیل میدهد و یکی از قدیمیترین و اصیلترین مکاتب موسیقی مقامی در ایران محسوب میشود. موسیقی عاشیقی درجایگاه موسیقی کلاسیک مردم آذربایجان، از فرم و اجزایی تعریف شده و نظاممند برخوردار است. این رپرتوار متشکل از مجموعه مقامها و لحنهایی است که درقدیمیترین شکل اجرایی خود با سازعاشیقی موسوم به «قوپوز» و «آواز» بیان میشود
در فرهنگ موسیقایی مردم آذربایجان، موسیقی عاشیقی اساس و ساختار سنتهای خنیاگری و موسیقی قومی آنان را تشکیل میدهد و یکی از قدیمیترین و اصیلترین مکاتب موسیقی مقامی در ایران محسوب میشود. موسیقی عاشیقی درجایگاه موسیقی کلاسیک مردم آذربایجان، از فرم و اجزایی تعریف شده و نظاممند برخوردار است. این رپرتوار متشکل از مجموعه مقامها و لحنهایی است که درقدیمیترین شکل اجرایی خود با سازعاشیقی موسوم به «قوپوز» و «آواز» بیان میشود. به اجراکنندگان و خنیاگران این موسیقی عاشیق یا عاشق میگویند و به همین دلیل در میان ایرانیان ترکزبان اعم از مردم آذربایجانشرقی، آذربایجانغربی، زنجان، قزوین، همدان، ساوه، قم و بسیاری از مناطق دیگر این موسیقی به موسیقی عاشیقی مشهوراست. موسیقی عاشیقها که از طریق چندین داستان تغزلی،
حماسی- پهلوانی و دینی – مذهبی ارائه میشود، نوعی موسیقی مقامی است که رپرتوار آن از سوی این گروه از خنیاگران با عنوان کلی موقام(مقام) شناخته میشود. درحقیقت داستانها اصلیترین بسترهایی هستند که موسیقی به اصطلاح عاشیقی درآن گرد آمده و به شکل گروهی از لحنهای مرتبط و تعریف شده ارائه میشود. این ویژگی یعنی خواندن آواز بر محور یک داستان منظوم در میان همه خنیاگران اقوام ایرانی، رکنی اساسی به شمار آمده و سنتی ملی در خنیاگری قومی ایران است. در سنت خنیاگری عاشیقی شمار زیادی از داستانها پیرامون شخصیتهایی است که از خصایل قهرمانی و پهلوانی برخوردار هستند. پاکدامنی و پاکدستی، مردمداری و انسان دوستی، راستگویی و عشقورزی از دیگر خصوصیات قهرمانان داستانهای عاشیقی است. مشهورترین داستان و قهرمان در روایت عاشیقهای ایران کوراغلو است که با رنگی از اساطیر و افسانه آمیخته است. بیتردید ریشه داستان کوراغلو و شخصیت شگفتانگیز این قهرمان را باید دراساطیر و ادبیات کهن مردم ترک در شمال آسیای مرکزی ردیابی نمود.
با این حال برخی پژوهشگران بر این اعتقادند که فارغ از شاخ و برگهایی که خنیاگران و عاشیقها بر سرگذشت کوراغلو افزودهاند، او شخصیتی واقعی است که ردیابی او را میتوان از طریق اسناد حکومتی دولت عثمانی در قرن هفدهم میلادی جستوجو نمود. هرچه هست داستان کوراغلو در اواخر قرن نوزدهم میلادی به شکل کتابی منتشر شد. دراین کتاب کوراغلو در شمایل دلاوری است که گاهی طرفدار سلطان بوده و گاه در قلمرو او سر به شورش برمیدارد و در حمایت از مردم فرودست علیه حاکم و خان طغیان میکند. در پایان این داستان، کوراغلو در هیبت یک عاشیق و خنیاگر ظاهر شده و شیدا و سرگردان از دیاری به دیار دیگر میرود. همین شخصیت شیفتهوار، طی چند قرن الگویی بیبدیل برای عاشیقهای داستانپرداز در ایران و قفقاز شده است.
تعداد دیگری ازداستانهای عاشیقی پیرامون زندگی و سرنوشت عاشیقهای نامآوری چون عاشیق علی عسگر، عاشیق عباس تورفارقانلی، عاشیق فولاد، عاشیق شمشیر و بسیاری دیگر از عاشیقهایی است که مورد احترام خنیاگران ومردم آذربایجان بودهاند. با این حال کوراغلو را باید مشهورترین و در عین حال جذابترین شخصیت در داستانهای عاشیقی برشمرد. شماری از داستانها سرگذشت دلدادگانی است که در راه وصال فراز و فرودها و کشمکشهای حیرتانگیزی را پشت سر نهادهاند. «آصلی و کرم» یکی ازجذابترین داستانهای عاشیقی است که در میان ترکزبانهای ایران و قفقاز رواج داشته است. اجرای این منظومه توأم با آواز و بیان گفتاری(رستاتیف) است. این گونه داستانها در مناسبتهای مختلف بویژه شبنشینیهای زمستانه و عروسیها اجرا میشد و عاشیقها با ساز و آواز آنها را برای مخاطبان مشتاق خود میخواندند. داستان عاشقانه «آصلی و کرم» یکی از مشهورترین منظومههای عاشیقی است. این داستان سرگذشت دلباختگانی است که در قرن سیزدهم هجری سروده شده و الگویی دقیق از داستانهای تغزلی و قدیمی در ایران و قفقازاست. این داستان با واریاسیونهای مختلف در ایران، جمهوری آذربایجان و آناتولی به ثبت رسیده است. «غریب و صنم»، «شاه اسماعیل»، «بهرام و حیدر»، «علی شاه و شهریار»، «آرزو و قنبر» از دیگر داستانهای تغزلی و عاشقانه است که از سوی عاشیقهای ایران در آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی و برخی ایلات ایرانی ترک زبان درمناطق مختلف فلات مرکزی ایران ازجمله در زنجان، همدان، ساوه و قم روایت و خوانده میشود.
فارغ ازداستانهای حماسی و عاشقانه، بخش مهمی از حکمتهای قومی و دیدگاههای عرفانی و مذهبی مردم آذربایجان توسط عاشیقها انتشار مییافته است. شمار زیادی از روایات و مقامهای عاشیقی تحت عناوین معراجنامه، مناجاتنامه، خلقتنامه، روحانینامه، استادنامه و حقیقتنامه همگی از مضامین و مفاهیمی پیروی میکنند که مبتنی بر راهکارهای معنوی اعم از اندرزها، نصایح قومی و مذهبی و عرفان هستند. این گروه از آوازها و متن آنها در کلیت خود با روح و فلسفه اسلامی سازگار بوده و پارهای از تجارب و میراث معنوی و مردمی را نیز در خدمت دارد. این ویژگی چند وجهی در موسیقی حکمی- مذهبی، طی سدهها، بسیاری از اقشار مختلف و دوستداران موسیقی عرفانی را در آذربایجان جذب موسیقی عاشیقی کرده است. سیره اولیا و پیامبران و نیز رفتارها و کردارهای پهلوانان، قهرمانان، قدیسین و مردان بزرگ و زنان حقطلب و پاکدامن، الگوی شخصیتپردازی عاشیقها در داستانها و متن مناجاتنامهها، حقیقتنامهها و استادنامهها است. آواز و گفتار آنان مشحون از تجارب معنوی در تاریخ اجتماعی مردم آذربایجان است. بسیاری از شعایر خانوادگی و فردی در موسیقی و ادبیات این رپرتوار منعکس شده و خوب و بد آدمیان را با ساختاری زیبا و تأثیرگذارنشان میدهد.
غیراز مفاهیم تغزلی، حماسی و حکیمانه رپرتوار عاشیقهای آذربایجان از نظر مفهوم در فرمهای دیگری نیز ارائه و اجرا میشود که یکی از مهمترین آنها مناظره ادبی آنان در قالب مبارزهای بهنام «دئیشمه» است. در زبان فارسی میتوان معادلهایی همچون مناظره ادبی، بحث و جدل شعری و آوازی و مشاعره را برای دئیشمه به کار برد. فرهنگ لغات الترک کاشغری، دئیشمه را به معنای گفتوگو کردن آورده است. این فرم از موسیقی عاشیقی در حقیقت مناظرهای ادبی میان دو عاشیق است که با شعر، آواز و ساز اجرا شده و بهصورت بداهه پردازانه و با تکیه بر تسلط آنها بر حمکت و شاعری و با رقابتی سخت میان آنها صورت میگیرد. همان گونه که پیشتر اشاره شد، حکمت در فرهنگ عاشیقها مجموعهای از اطلاعات و دانش مذهبی، تاریخی، اسطورهای، حماسی و اجتماعی است که توانایی علمی و هوشمندانه هر یک ازعاشیقها را نشان میدهد. شاعری هم تسلط بر انواع قالبهای شعری مانند قوشما، تجنیس، مخمس، گرایلی، دیوان و بداههپردازی است. عاشیق با پیوند حکمت و شاعری سؤالهایی را در یکی از قالبهای شعری میپرسد و عاشیق رقیب او باید جواب را بیابد و در لحظه در همان قالب شعری پاسخ دهد. این رزم ادبی تا شکست یکی از آنها ادامه دارد. ترتیب اجرای یک دئیشمه میان دو عاشق در سه مرحله و با بروز سه توانایی گوناگون صورت میگیرد. مرحله اول «حربه زوربا» یا «آتماجا» است که طی آن هر عاشیق تواناییهای خود را با شعر و آواز بر شمرده و حریف را مورد تهدید و تحقیر قرار میدهد. مرحله دوم «قیفیل بند»(قفل بند) یا «باقلاما» است؛ که دو حریف پرسشها یا معماهایی را برای یکدیگر طرح میکنند و هر یک ملزم به پاسخگویی هستند. در مرحله سوم ارائه تکنیکهای پیچیده ادبی است و هریک از عاشیقها اشعاری بینقطه، نقطه دار و دارای تجنیس با قالبهای گوناگون شعری را به رخ حریف میکشند و با واجآرایی و برخی شیوههای دیگر سعی میکنند حریف خود را شکست دهند. این مبارزه که با حضور دیگر عاشیقها و علاقهمندان موسیقی عاشیقی صورت میگیرد، در گسترش ادبیات کلاسیک عاشیقی تأثیر شایستهای داشته و در سنتهای شفاهی یکی از راههای مهم توسعه ذوق و زیباشناسی مردم آذربایجان بوده است.
ساختار موسیقی عاشیقی آذربایجان گذشته از مسأله زبان و متن، از نظر فواصل، ایستها، دور و گردش ملودی و چیدمان «لحنهای با ریتم متفاوت».
منبع: روزنامه ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید