تولد و تحول مسیحیت / سیدمسعود رضوی - بخش دوم و پایانی

1397/4/25 ۰۹:۱۱

تولد و تحول مسیحیت / سیدمسعود رضوی - بخش دوم و پایانی

این امر در عین حال زمینه‌های تمرکز و تهذیب و تفکری تازه را برای مسیحیت، پاپ و آبای کلیسا فراهم کرد. کلیسا یک بار با چوبه‌های اعدام ژاکوبن‌ها به رهبری روبسپیر (از ۱۷۹۲ تا ۱۷۹۴) روبرو شد و بیش یک قرن بعد با ناخداگرایانی که خود را سوسیالیست یا کمونیست می‌خواندند… هنوز مارکس و ایده‌هایش ظهور نکرده بود…

 

بازخوانی و نقد کتاب «تاریخ مذهبی اروپا»

این امر در عین حال زمینه‌های تمرکز و تهذیب و تفکری تازه را برای مسیحیت، پاپ و آبای کلیسا فراهم کرد. کلیسا یک بار با چوبه‌های اعدام ژاکوبن‌ها به رهبری روبسپیر (از ۱۷۹۲ تا ۱۷۹۴) روبرو شد و بیش یک قرن بعد با ناخداگرایانی که خود را سوسیالیست یا کمونیست می‌خواندند… هنوز مارکس و ایده‌هایش ظهور نکرده بود…

سرگذشت مسیحیت تا قرن نوزدهم، اجمالاً چنین بود و کیست که نداند در این سطور اندک و مجمل، حتی یک واقعه از هزاران را نمی‌توان ترسیم کرد. از قرن هجدهم و روشنگری و عقل‌گرایی که گذر کنیم، مسیحیت به عصر تجدد وارد شد. جهان غیرمسیحی، خاصه اسلام، بودیسم، هندوئیسم و مذاهب شمنی در آفریقا و آمریکای لاتین، هنوز با مسیحیت تبلیغی و دسته‌های میسیونری روبرو بودند. هیچ کس در این کشورها نمی‌دانست حقیقتا چه اتفاقات شگرفی در حال رخ دادن است. باهوش‌ترین نمونه‌ها نظیر سیدجمال که مردی چندملیتی از جهان اسلام بود، تصوری بسیار ناپخته و خام از علم و عقل و دیانت اروپایی داشت. اعتماد به نفس اروپائیان و عمل‌گرایی و سلطه‌طلبی و سوداگری، آمیزه‌ای خطرناک از استعمار و امپریالیسم فراهم کرد؛ اما در زیر این لایه‌های تحول و برخورد و دگردیسی، مسیحیت در حال پوست‌اندازی بود.

پروتستان‌ها و علما و اندیشمندان‌شان، حقایق دنیای نو را به رسمیت شناختند و کوشیدند مسیحیت را با دنیای جدید آشتی دهند. کاتولیک‌ها سنتها را همچنان پاس می‌داشتند؛ اما جریان عظیم دنیوی‌گری یا عرفی‌سازی همچون هیولایی بزرگ به راه افتاده بود و مقدمات تجدد یا مدرنیته را فراهم می‌ساخت. «فلسفه و کشفیات علمی، جهان عینی و ذهنی را از خدا تهی می‌کرد».(ص۵۱۳) شلایرماخر حکیم متأله آلمانی در همین راستا، برای نجات الهیات مسیحی، باورهای عرفانی را در تفسیرهای کلامی باطنی درآمیخت. او معتقد بود: «دین نه اندیشه است، نه عمل، بلکه احساس و شهود باطنی است.» (همان) از این زمان حس یا تجربه دینی و مفهوم خدا به مثابه امر یا ذات قدسی فراتر از عقل یا خارج از محیط دست‌اندازی و پرسشگری عقل، به کار آمد و نوعی رجعت به عرفان نظری کارساز شد.

پارسایی و تقوا در آیین پروتستان، در تضاد با کوشش و کار و علم قلمداد نشد و این ویژگی اجازه داد تا رشد اقتصادی و تحولات اجتماعی شتاب بی‌سابقه‌ای بیابد. یک نکته مهم در قرون هجدهم و نوزدهم، ظهور نوابغ بزرگ در فلسفه و هنر و علم بود. از یک سو کانت و فیلسوفان نامداری چون شوپنهاور و هیوم، زمینه‌های تغییر و نقد در دستگاه‌های فلسفی را ایجاد کردند و در پی ‌آنها، هگل و مارکس و نیچه و کی‌یرکگارد افقهای فلسفی را در چند شاخه وسعت بخشیدند تا بر بستر فلسفه‌ها و پرسش‌های تازه، بینش انسان مدرن دچار متحول شود و بلکه جهشی بی‌سابقه در تاریخ کند. در کنار آنها، فیزیک نظری، علم تجربی، موسیقی، نقاشی، جامعه‌شناسی و روانکاوی و شاخه‌های علوم انسانی شکوفا شد و علوم تازه‌ای به زندگی و فکر انسان راه یافت. این علوم، بیش از آن که بر پایه عشق انسان به علم و حقیقت یا تفنن علمی پدیدار شود، بر مبنای نیاز و تقاضای روزافزون و حتی اضطراب و ناچاری چهره نمود و هدف بسیاری از آنها‌، درمان مشکلاتی بود که شتاب زندگی و مناسبات انسانی و تولید بی‌وقفه و مصرف بی‌پایان ایجاد می‌کرد.

مارکس در سرمایه (کاپیتال)این ‌نکته را کشف کرده بود که سرمایه‌داری نه فقط زندگی کارگران و نیروی کار و ارزش تولید و دستگاه‌های صنعتی را به استثمار می‌بلعد، که زمین و محتوای مفید آن را که بستر و مادر زندگی است، تباه می‌سازد و بی‌رحمانه محیط حیات زمینی را مورد بهره‌کشی قرار می‌دهد. باری، قرن هجدهم و نوزدهم، مقدمات ظهور مدرنیته، لیبرالیسم و سکولاریسم بود؛ پدیده‌هایی که با واکنش محافظه‌‌کارانه کلیسا و ترس کاتولیک‌ها از آن رشد می‌کرد و به عناصر بلافصل زندگی فردی و اجتماعی و اقتصادی و معنوی بشر بدل می‌شد.

 

دینداری رویاروی بی دینی

پاپ در برابر آبای عقاید دنیوی و مادی، نظیر مارکس و انگلس و لنین قرار گرفت و کلام مسیحی در مقابل شوپنهاور، نیچه و هگل رنگ می‌باخت و انجیل و سرودهای مسیحی، در تقابل با بیانیه (مانیفست) حزب کمونیست و سرود انترناسیونال که از حلقوم کارگران و روشنفکران فریاد زده می‌شد، چالش‌های بزرگی را تجربه می‌کرد. علی‌رغم مصاف بزرگ کلیسا با تجدد و قدرت سکولارسیم، تنها در بخشهایی از فکر و زندگی انسان مدرن، این گرایش تضعیف یا ناپدید شد. کلیسا نیز دستخوش تحولات درونی شد و معنویت‌ تازه‌ای جوانه زد که با آیین‌های کهن مشابهت زیادی نداشت؛ اما از همان نیازها و همان خدا و منابع قدسی بهره‌ می‌گرفت تا تفسیر قدرتمندتری برای سرشت و سرنوشت و زمین و زمان زیست‌ بشری ارائه کند.

این‌گونه، قرن بیستم مسیحی از راه رسید. پاتریسیا بریل در گزارشی فشرده، به کنفرانس‌ها، مسائل و رهیافت‌های بزرگ کلیسای کاتولیک و دیگر نحله‌های مسیحیت برای مواجهه با معضلات دینی قرن بیستم اشاره کرده است. شروع قرن با دو جنگ ‌جهانی و پیدایش فاشیسم هیتلر و موسولینی در اروپا و ظهور کمونیسم توده‌وار لنینی ـ استالینی در روسیه و مائوئیسم در چین همراه بود. تا میانة قرن بیستم، شورای جهانی کلیساها و شورای دوم واتیکان (۱۹۶۲) تصمیمات بزرگی گرفتند و کوشیدند مشکلات و تضادها را با نهادهای اجتماعی و ایدئولوژی‌های تازه‌ کاهش دهند.

در اواخر این قرن، مقالة بزرگ لهستانی، پاپ ژان پل دوم (کارول و وجتیلا) نشان‌دهندة پذیرش تغییرات درونی و برونی در کلیسای کاتولیک بود؛ زیرا وی علاقه‌ فراوانی به اصلاحات نشان می‌داد و با تسامح و تساهل به تحولات علمی و فکری می‌نگریست. گردهمایی ادیان جهان در سال ۱۹۸۶ در شهر آسیزی، مولد فرانسوای قدیس و بنیانگذار آیین زهد و عرفان مسیحی (فرانسیسکن‌ها)، و سپس پذیرش زنان در مناصب کشیشی، آغاز گفتگوهای بزرگ بین ادیان بود. همگرایی در جهان و ارتباطات نزدیکتر، لزوم بیرون شدن ادیان از خود و شناخت متقابل بین مذاهب را بیش از پیش اجتناب‌ناپذیر می‌ساخت. در سال ۱۹۹۹ در آستانه هزارة جدید مسیحی، گردهمایی عظیم دیگری از آبا و متفکران و سخنگویان ادیان و مذاهب بزرگ در شهر رم برپا شد. سپس قرن بیست‌و‌یکم رسید و چنان‌که برخی رایزنان و نظریه‌پردازان سیاسی و تاریخ‌پژوهان که در خدمت سیاست می‌زیستند، پیش‌بینی کردند، همگرایی تمدنی و دینی از هم‌‌گسست و واگرایی تمدن‌ها و جنگ ادیان چهره گشود.

کمونیسم فروپاشید و روسیه تکه‌پاره شد و چین نوظهور، به سوی سوداگری و سرمایه‌داری بی‌مهار شتافت؛ اما جهان اسلام با پیدایش سلفی‌ها و بنیادگرایان به سوی نبردی نوصلیبی گام برداشت. پیش‌بینی‌های ساموئل هانتینگتون و هنری کیسینجر در دهه ۸۰ و فرانسیس فوکویاما و برژینسکی در دهه ۹۰ در حال تحقق بود. خیزش اسلام، سرآغاز نبردی دیگر در عرصه ادیان بود. از یک سو نوزایی و بیداری در جهان اسلام و از سوی دیگر مبارزه با بنیادگرایی و سلفی‌گری و خشونت تندروان که هیچ مرزی نمی‌شناسد و هنوز ادامه‌ دارد. این داستان دیگری است که باید تاریخ تازه‌ای برای آن تحریر کرد.

باری، شاید لزومی به چنین گزارش و تلخیصی برای معرفی یک کتاب ضروری به نظر نرسد، اما کتاب «تاریخ مذهبی اروپا» از هر حیث، شایستگی این گزارش فشرده و تلخیص را داشت و به گمانم اگر روحانیان جوان و اندیشه‌ورز و صاحب‌نظر ما‌ بکوشند با رهیافت‌های تاریخی به تحولات دینی و تجارب ادیان بنگرند، بسیاری از گره‌گاه‌ها و معضلات دینی در جهان اسلام نیز قابل درک و حل‌شدنی خواهد بود. دین، علاوه بر ماهیت قدسی، هویت تاریخی و شاکله‌های فرهنگی نیز دارد. اثرگذاری زمان‌ها و اقلیم‌ها و تمدن‌ها در هر قرن و هر زمانی بر روی پیکره، اجزای احکام،‌ تفاسیر و آیین‌های یک دین یا مذهب قابل مشاهده و فهم است.

در سرزمین‌های اسلامی نیز همین معنا را به گونه‌های متنوع می‌یابیم. مغرب اسلامی، حجاز و عراق، ایران، هند و مشرق اسلامی و حتی شرق دور، از کشمیر تا سین‌کیانگ، رنگ و بوی اقلیم‌ها و تمدن‌ها و ذوق و شیوه‌های زندگی، در سایة وحدت ایمانی و محکمات اسلامی، امپراتوری واحد و تمدن یگانه‌ای را خلق کرده است؛ اما تمدن، به مانند موجود زنده، دارای حیات مادی و کمالات روحی است؛ دائماً تغییر می‌کند و حرکت جوهری و ذاتی، آن را از قوّه به فعل و از ایده به تحقق رهنمون می‌شود.

کتاب «تاریخ مذهبی اروپا» اثر پاتریسیا بریل، به قلم محمدجواد محمدی ترجمه و به پارسی منتشر شده است. این انتقاد به مترجم وارد است که حتی یک عبارت دربارة نویسنده و دیدگاه‌ها و زندگی و دیگر آثارش نه در مقدمه و نه جای دیگری از کتاب نیاورده است. به رغم این‌ ضعف که می‌تواند در چاپ دیگری جبران شود، کثرت تصاویر، که از مهمترین ویژگی‌‌ها در آیین مسیحیت و تاریخ کلیسا بوده و هست، همراه با توضیحات متعدد و متنوع و موثق مترجم، کمالی به کتاب بخشیده که موجب تحسین و ستایش است. نثر پارسی کتاب، با جملات متوسط و زبان رسا و روشن، بدون افراط و تفریط، موجب شده تأثری سهل و ممتنع حاصل شود و خواننده بی‌هیچ مرارت و ملالتی کتاب را به پایان برساند.

داستان شیوایی که در این کتاب روایت شده، از مهمترین سرگذشت‌های تاریخ انسان و انسانیت است و روایتی است دست اول و عالی از دردهای معنوی و رنجهای متعالی و کنش دینی و آیینی انسان‌ها برای وصول به حقیقت و وصال به حق. مذاهب بزرگ و جهانی، همچنان که حامل وقایع بزرگ و پیروان پرشمار هستند، موجب توهمات و مشکلات و مصایب بزرگ نیز بوده‌اند. خونهای بی‌حد و اندازه، به‌نام خدا و به نام ایمان، تحت عنوان تفتیش باورها (انگیزیسیون) ریخته شده و جنگهای فراوان رخ داده است؛ نه خدا و نه پیامبران هیچ کدام مسئول این جنگها و این خونها نیستند، اما مفتشان و مفسرانی که به نام خدا، احساسات و تمایلات و خواهش‌ها و منافع خود را دنبال می‌کنند و قدرت خدا را در زمین به ‌نام خود سکه می‌زنند، غاصبان ادیان و ظالمان تاریخ‌اند. جای‌جای تاریخ مسیحیت، و گزارش پاتریسیا بریل، نمایانگر همین مسائل، همین افراد و همین غصب و تفسیرها و تفتیش‌هاست. در عین حال تلاش برای تصحیح و بهبود امور و رفع سوء‌فهم‌ها و سوء‌تعبیرها، انسان را در مقابل عظمت متفکران و مصلحان به اعجاب وامی‌دارد.

«تاریخ» بخش مغفول در آموزش طلاب و دانشجویان ادیان ماست. به جای پرداختن به جزئیات لفظی یا احکام جزئی و مسائلی نظیر علم اصولی که سنوات و سالهای طولانی مصروف اجزا و لواحق آن خواهد شد و نهایتاً ثمری در فهم سیال و روزآمد ما از محکمات و متشابهات دینی نخواهد داشت، باید تاریخ و فهم تاریخی در چند سطح، مورد توجه قرار گیرد. تاریخ متون و تفاسیر و خطوط و…، تاریخ اسلام، سیره و تاریخ ادیان و مذاهب و اعتقادات…، و سرانجام تاریخ عمومی و کلی بشر، از عصر باستان تا معاصر.

کتاب «تاریخ مذهبی اروپا» با ترجمة آقای محمدی، بی‌شک گامی مفید در همین راه است و به طلاب علوم دینی، دانشجویان الهیات و تاریخ، و همه علاقه‌مندان به مسائل دینی و معنوی پیشنهاد می‌کنم که این اثر را بخوانند.

این نوشته را با نکته‌ای دیگر به پایان می‌برم. شمایل و چهره‌نگاری از مسیح(ع) و وقایع و تواریخ اناجیل و کتاب مقدس و بزرگان و حواریان و قدیسان مسیحیت، بخش مهمی از فرهنگ مسیحی بوده است. درک این نگاره‌ها، و توضیح و تفسیر و تشریح آن، برای فهم محتوا و تاریخ مسیحیت بسیار ضروری است. چهرة مسیح که امروزه در روی صلیب‌ها یا شمایل نگاره‌ها آشناست، برداشتی تلفیقی از مجسمه و نگاره‌های رُمی بوده و گویا بازنگاره‌ای از چهرة ژوپیتر بوده است. کاش در چاپ تازه‌ای از این کتاب نیز، تصاویر بسیار و متعدد، که با توضیحات عالی و درخشان تکمیل شده است، بر کاغذ گلاسة مناسب و در قطع رحلی تجدیدطبع گردد. می‌دانم که برای کاهش قیمت و ملاحظه خوانندگان و خریداران، این چاپ و کاغذ معمولی در نظر گرفته شده، اما ضرورت چنان چاپی، برای درک بهتر تصاویر و استفاده تخصصی هنرشناسان و مورخان ضرورت دارد.

ترجمة این اثر، بی‌شک کار دشواری بوده است؛ ولی نمونه‌ای است که می‌تواند ضرورت آموزش زبان‌های غربی و آشنایی عمیق با دیگر ادیان و تاریخ آن را به روحانیان و طلاب ما گوشزد کند. نکات دیگر هم هست که برای جلوگیری از اطالة بیشتر کلام صرف نظر می‌کنم؛ اما از تحسین مجدد مترجم و سعی بلیغ وی ناگزیرم، و به همین عبارت این نوشتار را به پایان می‌برم.

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: