نگاهی به هفت‌پيكر با رويكرد عرفاني و رمزی در گفت‌وگو با سهیلا صلاحی‌مقدم

1397/4/10 ۱۱:۴۹

نگاهی به هفت‌پيكر با رويكرد عرفاني و رمزی در گفت‌وگو با سهیلا صلاحی‌مقدم

زهرا شهرام بخت: هفت‌پیکر یکی از کتاب‌های خمسۀ نظامی است که در آن داستان‌هایی از زبان هفت شاهزاده خانم که متعلق به هفت کشور مختلف هستند، بیان می‌شود. هفت‌پیکر بجز این داستان‌ها از یک داستان اصلی برخوردار است که نظامی در آن هم به تاریخ اشاره کرده و هم به افسانه پرداخته است. اين داستان ابعاد گوناگون معنايي را باز مي تاباند مصاحبۀ حاضر به رویکرد عرفانی و رمزی این کتاب مي‌پردازد.

 

زهرا شهرام بخت: هفت‌پیکر یکی از کتاب‌های خمسۀ نظامی است که در آن داستان‌هایی از زبان هفت شاهزاده خانم که متعلق به هفت کشور مختلف هستند، بیان می‌شود. هفت‌پیکر بجز این داستان‌ها از یک داستان اصلی برخوردار است که نظامی در آن هم به تاریخ اشاره کرده و هم به افسانه پرداخته است. اين داستان ابعاد گوناگون معنايي  را باز مي تاباند مصاحبۀ حاضر به رویکرد عرفانی و رمزی این کتاب مي‌پردازد.

***

خانم دکتر صلاحی‌مقدم لطفاً توضیح کوتاهی دربارۀ نظامی و دوره‌ای که او در آن زندگی می‌کرد، بدهید.   

ابو محمد الیاس نظامی از شاعران دوران ساز ایران است. چرا که او را پدر داستان سرای ایران می نامند. نظامی در دورۀ ضعف سلسلۀ سلجوقیان و قدرت یافتن اتابکان آذربایجان زندگی می‌کرد و در عصر او هنوز هم شروانشاهان  با حفظ روابط خود با سلجوقیان بر شروان و حوالی آن حکومت می کردند. نظامی حدود سال 534 هجری قمری در گنجه متولد شد و تمام عمرش را در همین شهر سپری کرد. بنابر آنچه در تاریخ ادبیات ایران، اثر یان ریپکا آمده در سال 605 هجری قمری وفات یافت. اگر چه در این باره هم مانند سال تولد او اختلاف ‌نظر وجود دارد.

نظامی ترکیبی است از نبوغی عالی، شخصیتی معصوم، مایل به حکمت نظری و عملی و عرفان اسلامی با معلومات فراوان، با بیانی قوی و تصاویر شعری بدیع. شخصیتی که شعر را دست مایۀ کسب ثروت نکرد و مفلس کیمیافروش نشد و اگر اثری را به نام سلطانی سرود، به منظور مال اندوزی نبوده است. آثار او که به پنج‌گنج موسوم‌اند، شامل مخزن الاسرار- خسرو و شیرین- لیلی و مجنون- هفت‌پیکر و اسکندرنامه‌اند.

 

ظاهراً نظامی دارای سبک خاصی بوده است، سبکی که به سبک بینابینی معروف است. ویژگی‌های این سبک چیست؟

همین‌طور است. سبک او، سبک آذربایجانی است که به سبک بینابینی معروف است و ویژگی‌های این سبک همانند خاقانی در اشعار او مشهود است. این سبک از آن رو به سبک بینابینی معروف است که سبکی است بین سبک عراقی و خراسانی. ولی باید توجه داشت که ویژگی مهم دیگری نیز در اشعار او مشاهده می‌شود و آن توجه به قالب مثنوی، چیره دستی او در داستان سرایی و حسن تألیف آن‌ها، دقت بیان، فراوانی صور خیال، استفاده از کلمات عربی، تصویرپردازی دقیق، توجه به فلسفۀ یونان باستان، توجه و علاقه به حکمت دینی اسلام، گرایش به عرفان، اصطلاحات علمی، به‌ویژه اصطلاحات نجومی، توجه به مسیحیت، توجه به ایران باستان  است. وجود اندیشه های اخلاقی و تعلیمی والا و تپیدن ادب در زندگی و آثار نظامی است که همگی این‌ها در آثار او با معانی بلند، به بیان هنری درمی آیند. گاه نیز دیده می‌شود که بیان او دشوار و پیچیده می‌شود و این پیچیدگی از تزاحم صور خیال- ایجاز و معلومات فراوان او ناشی می‌شود.

 

این مصاحبه به هفت‌پیکر اختصاص دارد. هفت‌پیکر با دیگر کتاب‌های نظامی متفاوت است. در این کتاب نظامی هم به تاریخ و هم به افسانه پرداخته و آن‌ها را به تفصیل و گاه موجز توضیح داده است. لطفاً دربارۀ هفت‌پیکر صحبت کنید.

هفت‌پیکر(هفت‌گنبد، یا بهرام‌نامه) نظامی بر اساس مایه و محتوایی متشکل از تاریخ و افسانه پدید آمده است، حوادث داستان بر محور زندگی بهرام گور(بهرام پنجم ساسانی) دور می زند. در این داستان و منظومه، توجه نظامی به تاریخ ایران باستان جلب می شود و از شاهنامۀ فردوسی و مآخذ آن استفاده می کند. او تاریخ طبری(اثر محمد بن جریر طبــــری) و التاریخ الکبیر و التاریخ الصغیر و التاریخ الاوسط، ابو عبدالله محمد بخاری را هم جزو منابع خود ذکر کرده است.

نظامی برای هفت‌پیکر خود، بحر خفیف سدس مجنون محذوف(فاعلاتن مفاعلن فعلن) را برگزیده است. وی سبب سرودن آن را درخواست کرپ ارسلان علاءالدین از پادشاهان سلجوقی آذربایجان که مرکز حکومتش مراغه بوده، ذکر می کند. بنابراین نظامی نیز بعد از بررسی داستان ها و تواریخ، این موضوع را انتخاب می کند و آن را به نام کرپ ارسلان می سراید.

 

هفت‌پیکر از یک داستان اصلی تشکیل شده و آن داستانی تاریخی است دربارۀ بهرام گور که نظامی علاوه بر اشاراتی پراکنده به تاریخ به افسانه نیز نظر داشته است. لطفاً دربارۀ داستان بهرام گور در هفت‌پیکر توضیح مختصری بفرمایید.

نظامی بعد از ستایش سخن و حکمت و اندرز و نصیحت فرزندش محمد، داستان بهرام را آغاز می کند. در این داستان آمده است که یزدگرد اول به صلاح دید منجمان، بهرام را به نعمان سپرد تا در یمن تربیت شود. ساختن قصر مشهور خورنق و داستان معمار بخت‌ برگشتۀ آن، سنّمار و جزایی که نصیب او شد، در داستان با زیبایی توصیف شده است. سنّمار شخصیتي تاریخی است و از اهالی بابل و پسرش کاتوس نیز معمار بوده و طاق بستان را ساخته است. بهرام، تحت تربیت منذر پسر نعمان دانش های زمان را می آموزد و با سه زبان فارسی، عربی و یونانی آشنا می شود. مهارت او در شکار به‌خصوص شکار گورخر و داغ نهادن بر آن‌ها معروف است و او را به بهرام گور شهره ساخته است.

پس از مرگ یزدگرد اول، پدرش، برای تصاحب تاج و تخت ناچار به مبارزه می شود چرا که موبدان زردشتی به‌خاطر تسامح و تساهل یزدگرد نسبت به ادیبان، او را «بزهکار» می‌دانستند و نمی خواستند فرزندش جانشین او شود(البته در بعضی روایات آمده است که چون فرزندان یزدگرد می مردند، او بهرام را به دست نعمان سپرد تا در یمن بزرگ شود). بهرام در مبارزه ای تاج را از میان دو شیر می رباید و تاج و تخت را به دست می آورد. بعد از سر و سامان دادن به کارهای ملک و پیروزی بر خاقان چین، فراغتی می‌یابد و تصویر هفت شاهزاده خانمی را که در قصر خورنق دیده بود، به یاد می‌آورد و کسانی را به خواستگاری آن‌ها می‌فرستد. این هفت شاهزاده خانم  پا به دیار بهرام می‌گذارند و شاگرد سنّمار که «شیده» نام دارد، هفت قصر یا هفت گنبد برای آن‌ها بنا می‌کند.

 

گویا این هفت قصر اشاره‌ای به عدد هفت دارد و عدد هفت معنایی رمزی نزد ملل مختلف جهان و خصوصاً نظامی داشته است. مثل اشاره به هفت روز، هفت سیاره و ... حتی گفته شده است که دیاکو پادشاه ماد، قصری بزرگ بنا نهاده بود که به صورت هفت قلعۀ تو در تو بود که باروی این هفت قلعه هر کدام به یک رنگ بودند. او این قصر را به تقلید از قصرهای بابل ساخته بود. نظر شما دربارۀ عدد هفت و باور ملل مختلف چیست؟

دربارۀ عدد هفت، مرحوم محمد معین در تحلیل هفت‌پیکر، نتیجۀ تحقیقات خود را آورده است. از میان اعداد، شمارۀ هفت از دیرباز مورد توجه اقوام مختلف بوده و در بعضی موارد جنبۀ مابعدالطبیعی به آن می داده اند. نزد قوم سومر، قوم بابل که از اقوام سامی نژاد بودند، قوم بنی اسرائیل، اعراب جاهلی و مسلمان و اقوام هند و اروپایی عدد هفت ارزش داشته است. عدد هفت در ادیان و مذاهب نیز مهم بوده‌اند: در آیین برهمایی(هفت هندوان)، آیین زرتشتی(هفت امشاسپندان، آینی زروانی)، آیینی یهودی(عدد هفت در تورات به عنوان عدد تام و کامل نام برده شده است)، میترائیسم، آئین مسیحی، صابئین، آئین مانی، دین اسلام(که آسمان و زمین دارای هفت طبقه‌اند)، عدد هفت عددی مقدس است. حتی در قرآن آمده که فرعون خواب هفت گاو فربه و هفت گاو لاغر را دید. قوم عاد هفت شبانه‌روز به بلا مبتلا شدند و حتی دوزخ نیز هفت طبقه دارد. هفت بار طواف دور خانۀ کعبه، هفت سال فراوانی، هفت سال قحطی، هفت بار رمی جمرات، سوره های هفتگانۀ قرآن، همگی به عدد هفت اشاره دارند. همچنین می‌بینیم که سجده با هفت عضو بدن صورت می گیرد. عدد هفت در تصوف(هفت وادی، اطوار سبعه)، در افسانه های ایرانی(اژدهای هفت‌سر، هفت‌خوان رستم، هفت‌خوان اسفندیار، هفتواد، پله های هفت گانۀ آرامگاه کوروش، در داستان هزار و یک شب، عجایب هفت گانۀ عالم)، در نجوم و در علم جفر نیز دیده می‌شود. عدد هفت حتی در فرهنگ عامه(هفت سین، هفت مغز، سرکۀ هفت ساله...) و در بازی ها نیز دیده می‌شود. همچنین می‌بینیم که لغات و اصطلاحاتی در زبان و ادبیات فارسی وجود دارند که با عدد هفت ترکیب یافته‌اند. مانند هفت‌آبادی، هفت دستگاه موسیقی، هفت‌ رنگ، هفت آتشکده که آن‌ها را ایرانیان باستان به شمارۀ هفت سیاره ساخته بودند.

در هفت‌پیکر نیز آمده که بهرام در ساختن این هفت قصر تدبیری به  کار برد که رنگ هر گنبد با رنگ منسوب به یکی از سیاره های هفتگانه، هماهنگی داشته باشد و بهرام هر روز در گنبدی که با آن روز سازگاری داشت و با لباسی که همرنگ آن گنبد بود، مهمان یکی از شاهزاده خانم ها می‌شد. شاهزاده خانم‌ها، دختران هفت پادشاه از هفت سرزمین هستند که هفت گنبد، هفت روز، هفت رنگ، هفت سیاره و هفت داستان به آن‌ها اختصاص می‌یابد. همان‌طور که گفته شد، هفت‌پیکر هم سرشار از عدد هفت است، یکی از آن هفت شاهزاده خانم، دختر شاه هند است که در روز شنبه سیاه می پوشد(مربوط به سیاره زحل). بهرام نیز با لباس سیاه نزد او می رود. در روز یکشنبه که رنگ مخصوص آن رنگ زرد و سیارۀ آن خورشید است، بهرام به دیدار شاهزاده خانم رومی می‌رود. روز دوشنبه در گنبد سبز، مهمان دختر پادشاه خوارزم می‌شود و به افسانۀ او گوش می‌سپرد. روز سه شنبه نیز در گنبد سرخ مهمان دختر پادشاه اقلیم سقلاب می‌شود و داستان او را می‌شنود. روز چهارشنبه در گنبد پیروزه رنگ به دیدار دختر اقلیم مغرب می‌رود. روز پنجشنبه رنگ سبز به دختر اقلیم چین اختصاص دارد و بهرام سبز پوشیده و به دیدار او می‌رود و در روز جمعه به رنگ سپید مهمان شاهزادۀ ایرانی می‌شود.

 

پس این‌طور که از داستان هفت‌پیکر بر می‌آید، نظامی می‌بایست هر داستان را با هدف خاصی سروده باشد.

همین‌طور است. باید گفت که هر شعر از اشعار نظامی را می‌توان از جنبه‌های مختلف بررسی کرد. در واقع، نظامی جامع‌العلوم بوده و در دانش‌های مختلفی سررشته داشته است.

 

پس هفت‌پیکر از یک سلسله داستان تشکیل شده است. ولی پیش‌تر شما فرمودید که نظامی حکیمی جامع‌العلوم بوده است. پس این داستان‌ها صرفاً برای سرگرمی گفته نشده‌اند. به نظر شما آیا می‌توان هفت‌پیکر را از جنبۀ عرفانی نیز بررسی کرد؟

داستان هفت‌پیکر با معراج نامه، که معراج حضرت رسول اکرم(ص) است آغاز می شود. راز و رمزی عرفانی و روحانی در همان ابتدای داستان هفت‌پیکر مشاهده می شود. از لحاظ عرفانی روز شنبه که بهرام به گنبد سیاه، نزد فورک، شاهزاده خانم هند می‌رود تا افسانۀ او را بشنود، قصۀ انسانی است که به دنبال افزون طلبی و لذت جویی در این دنیاست ولی شکست می‌خورد. او سیاه می پوشد که نشانۀ بشر دورمانده از وطن خویش است(قصه‌الغربه‌الغربیه). او از ماتم‌زدگان عالم می شود. قصۀ او قصۀ پادشاهی است که گم و بعد پیدا می‌شود. او لباسی سیاه بر تن دارد و به صبر و خموشی و اندوه پناه می‌برد و پس از آن راه عدالت را در پیش می‌گیرد. او به کجا می‌رود. به شهر مدهوشان و بعد به آسمان و بعد به بهشت و وقتی بر می‌گردد، عزادار دوری از بهشت می‌شود و سیاه می‌پوشد. این داستان در هند روی می دهد و کشور هند با افسانه های آفرینش پیوند دارد. ستارۀ او زحل (Saturn) است که سیاه است.

روز یکشنبه بهرام زرد می پوشد و به دیدار شاهزاده خانم رومی، همای می رود و از او می‌خواهد افسانه ای بگوید. داستانی که او می گوید بررسی‌کنندۀ روان انسان ها به‌خصوص زنان است و نکتۀ خاص عرفانی ندارد. ولی تعلیمی است، چون در حکایتِ ضمنیِ سلیمان و ملکۀ او، از برتری راست گویی و راست کاری و ملازم بودن سعادت انسان با آن، سخن گفته می شود. ارتباط روز یکشنبه با خورشید (sun) کاملاً واضح است و ارتباط خورشید با رنگ زرد و طلایی دیده می شود. در اقوام بسیار قدیمی معبد خورشید را به شکل چهارگوش و رنگ طلایی می ساختند و دیوارپوش های آن زرد رنگ یا ساخته شده از پارچۀ زربفت بود.

بهرام روز دوشنبه در گنبد سبز، مهمان دختر شاه خوارزم، نازپری می شود و از او افسانه ای می خواهد. شاهزاده خانم، افسانۀ بشر و ملیخا را می گوید. داستان برخورد بین یک عالم بی دین و حسّی مذهب است که اسیر عقل جزئی(ملیخا) است با انسان عالم دین‌دار(بشر).

مولانا در داستان شهر کوران، ضعف عقل جزئی و حس آدمی را به زیبایی توأم با حکمت بیان می کند.

عقل جزئی عقـل را بـدنـام کـرد            کــام دنیـــا مـرد را بـی کـام کرد

***

آزمــودم عقل دورانـدیش را    بعد از این دیوانه ســـازم خویش را

بشر و ملیخا با هم بحث می کنند و مباحثی حول موضوع انسان کامل مطرح می شود. روز دوشنبه در گنبد سبز، به ديدار دختر پادشاه خوارزم می‌رود. ارتباط روز دوشنبه با ماه (moon) که در «Monday» انگلیسی وجود دارد، هنوز پا برجاست و با اخترشناسی بابل کهن ارتباط دارد. ارتباط ماه با رنگ آبی-سبز نیز در فرهنگ های باستان به چشم می خورد.

روز سه شنبه بهرام لباس سرخ می پوشد و به میهمانی شاهزاده خــانم سرخ پوش سقلاب به نام نسرین نوش می رود. در افسانۀ شاهزادۀ سرخ پوش، از نقش دانش و فن و خردمندی در حیات بشری بحث می شود. او قصۀ بانوی حصاری را می گوید: پادشاهی دختر زیبایی دارد که به قلعه ای دوردست نقل مکان می‌کند. طلسمی هم می‌سازد که کسی توان نزدیک شدن به قلعه را نداشته باشد و هر کس که نزدیک شود، کشته شود. شرط و شروط او برای عاشقان و خواستگاران بسیار سخت است.

بانوی حصاری نماد معشوق ازلی و ابدی و جمال مطلق است(نظامی معشوق ازلی را «زن» معرفی می کند). سعی و تلاش برای سیر و سلوک و رسیدن به قرب الهی و استواری در طی طریقت در این داستان وجود دارد. آری! «بر چنین قلعه مرد یابد بار».

خیلی از جوانان می‌آیند ولی کشته می‌شوند تا اینکه جوانی می‌آید و سختی ها را پشت سر می‌گذارد و طلسم را از طریق راهنمایی یک پیر و مراد می‌شکند. یعنی او مرحلۀ کبر و غرور را پشت سر می‌گذارد. اینجا همراهی مراد و بلد راه الهی مطرح می شود. همان‌طور که حافظ هم فرموده است:

طی این مرحله بی همرهی خضر مکـن

ظلمـات است بتـرس از خطر گمــراهی

جوان وارد قلعه می شود ولی باز هم خوان دیگری در راه است. او باید سؤالات شاهزاده خانم را جواب دهد. او دو مرواریـــــد برای جوان می فرستد(نشانۀ دنیا دو روز بیشتر نیست). جوان سه مروارید روی آن می گذارد تا پنج مروارید شود و بـــرای شاهزاده خانم می فرستد. به این معنا که دنیا اگر پنج روز هم بشود، باز هم این دنیای مادی بی ارزش است.

مُوتُوا قبلَ اَن تَمُوتُوا، حاسِبوا قَبلَ ان تُحاسِبوا.

شاهزاده خانم مرواریدها را می ساید و با شکر مخلوط می کند و می گوید که جوان باید این دو را جدا کند. مروارید ساییده شده، نشانۀ غرایز نفسانی و شکر، نشانۀ خوشی زودگذر دنیاست. جوان، شیر در این مخلوط می ریزد. شکر حل می شود و ریزه های مروارید باقی می‌ماند؛ و برای دختر بازپس‌می فرستد. شیر نشانۀ معرفت و حق‌ جویی و خداخواهی و به این مفهوم است که غرایز را می‌توان کنترل کرد.

پس از گذراندن موفقيت آميزِ این خوان، شاهزاده خانم این جوان را به همسری برمی‌گزیند. بدین معنا که انسان این‌گونه با بردباری و استقامت و استواری و عشق و خردورزی می تواند به قرب الهی نائل شود.

ارتباط سه شنبه با مریخ(mars) و حکمت های گذشته  از سنت‌های حرانی و بابلی باقی مانده است. نزد صابئیانِ حران، معبد مریخ، چهارگوشه و به رنگ سرخ بود و در جشن مریخ صابئیان لباس و تزئینات سرخِ  آلوده به خون بر تن می کردند.

روز چهارشنبه در گنبد پیروزه رنگ، مهمان شاهزاده آذریون، دختر پادشاه مغرب می‌شود. شاهزاده خانم، قصۀ ماهان را نقل می کند که تخیلی و از نوع داستان پریان است. ارتباط چهارشنبه با عطارد نیز از نجوم باستان بابل نشأت گرفته است. ماهان، قهرمان داستان به دیار دیوان و پریان و جـادوان می رود و با ماجراهای هول انگیز روبرو می شود. ولی او به کمک خضر از سختی نجات می یابد. نظامی دو نکتۀ عرفانی تعلیمی در این داستان بیان کرده است.

1. وجود پیر و دلیلِ راه برای سیر و سلوک ضروری است.

2. طمع کاری، صفتی است که نتایج تلخ به  بار می آورد.

این داستان نشان می‌دهد که چگونه آدمی همانند ماهان درگیر جادوهای مختلف زندگی است. این جادوها مشکلاتی هستند که انسان با مواجهۀ آن‌ها فکر می‌کند، واقعی هستند و راه فرار از این مشکلات وجود ندارد. در حالی که با توکل به خداوند و کمک گرفتن از الطاف الهی بر تمام مشکلات پیروز می‌شود و به سر منزل مقصود می‌رسد.

روز پنجشنبه بهرام در گنبد صندل‌فام، مهمان یغماناز، دختر پادشاه چین می شود. این روز به مشتری منسوب است. شاهزاده خانم چین، داستان خیر و شر را می گوید که خیر چگونه به وسیلۀ شر آسیب می بیند و دچار بلاهای گوناگون می شود ولی بالاخره اوست که پیــــروز می شود. این داستان، داستانی است که مبارزۀ دائمی بین خیر و شر را نشان و لزوم وجود تضاد در عالم را نشان می‌دهد. ویلیام بلیک، شاعر و عارف انگلیسی می‌گوید: بدون تضاد هیچ پیشرفتی وجود نخواهد داشت. در عرفان اسلامی نیز به این نکته دقت شده است. فریدون نیز ضحاک را نکشت بلکه به گفتۀ سروش در کوه دماوند در زنجیر کرد. فلسفۀ وجود شیطان در عالم نیز همین است که انسان آزمون سختی را باید پشت سر گذارد تا به قرب الهی دست یابد.

نظامی مژدۀ پیروزی خیر بر شر را می دهد. همان‌طور که گفته شد این روز به مشتری منسوب است و این نسبت در نام فرانسوی آن هنوز پابرجاست. در دوران باستان نزد صابئیانِ حران، معبد مخصوص مشتری به شکل سه‌گوش و سقف هرمی وجود داشته که آن را با سنگ‌های سبز بنا می کردند و دیوارها را با پارچۀ ابریشمین سبز رنگ می پوشاندند. وسط معبد، بتی ساخته شده بود با سنگ یا قلع سبز.

روز آدینه بهرام به گنبد سپید به مهمانی شاهزادۀ سپیدپوش می رود و افسانۀ او را می‌شنود. سپیدی نشانۀ پاکی و عفت است. پیروی از عقل ممدوح، عقل الهی و عفت در این داستان مطرح می شود. در این داستان نشان داده می‌شود که هوس بازی و نفس پرستی، به هیچ ‌وجه آدمی را به  سرمنزل مقصود نمی رسانند. رنگ سفید که نشانۀ پاکی و بی گناهی است، در این روز ستایش می‌شود. روز آدینه با ستارۀ زهره مربوط است و این ارتباط که با نام فرانسوی آدینه پایان می گیرد، هنوز پابرجاست. صابئین حران در گــذشته های دور، لباس های سفید بر تن می‌کردند و در حالی که شاخه های درخت و آلات موسیقی در دست داشتند، گـرد بت زهره می چرخیدند.

 

ظاهراً در انتهای کتاب هفت‌پیکر، داستان دیگری نیز وجود دارد که دیگر از زبان شاهزاده خانم‌ها بیان نمی‌شود و مربوط به شیوۀ پادشاهی بهرام است.

همین‌ طور است. داستان انتهایی هفت‌پیکر، ربطی به بهرام و هفت شاهزاده خانم ندارد. بلکه یک داستان تاریخی را بیان می کند که در سیاست نامه(سیرالملوک) خواجه نظام الملک عیناً آمده است. این داستان به نام شکایت هفت‌مظلوم، مربوط به جنگ بهرام و خاقان چین است. در این جنگ، وزیر نابکار بهرام، راست‌روشن(که اعمالش بر خلاف اسمش است)، خیانت کرده، با خاقان چین ارتباط برقرار می کند. او به مردم ستم کرده و خانۀ خود را پر از گنج و مال مردم می کند. بهرام متوجه می شود و او را به سزای اعمالش می رساند. اینجا نظامی به قرینۀ هفت، هفت‌افسانه، هفت‌رنگ و هفت‌سیاره، شکایت هفت‌مظلوم را می سراید و به ستایش عدل و داد و نکوهش ستم می پردازد.

 

آیا این داستان در بردارندۀ بُعد عرفانی است؟

بله. این داستان وارد عرفان اجتماعی می شود. در عرفان اجتماعی، برج عاج‌ نشینی محکوم است و همچنان که باید خداوند را عبادت کرد، باید دستور و فرامین خداوند را نیز اجرا کرد و به نیّت قرب الهی به ستمدیدگان و مستمندان کمک کرد و مردم را تنها نگذاشت.

نظامی، روی هم رفته، در کل کتاب هفت‌پیکر، سعی داشته تقریباً به تمام جنبه‌های عرفان بپردازد و اشاراتی هر چند کوتاه به آن‌ها داشته باشد. از آنجا كه نظامی شاعری غنایی و داستان‌سراست و بیشتر اشعارش عاشقانه است، پرداختن به بُعد عرفانی آثار او نیز خالی از لطف نیست.

 

خانم دکتر صلاحی مقدم عزیز تشکر می‌کنم از اینکه وقتتان را در اختیار من گذاشتید و این مصاحبه را قبول کردید. حقیقتاً که نظامی شاعری چند بعدی است که می‌توان اشعار او را از جنبه‌های مختلف بررسی کرد و شیوۀ شما در گشودن رموز عرفانیِ اشعارِ هفت‌پیکر، بسیار تأثیرگذار بود. 

منبع: اطلاعات حکمت و معرفت

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: