1397/1/22 ۰۹:۲۸
موضوع «بعثت» از ابعاد مختلفی قابل بحث و تحلیل است؛ نخست اینکه، حقیقت بعثت نقطه اوج ارتباط و اتصال عالم ناسوت و جهان طبیعت با عالم ملکوت و ماوراءالطبیعه است. دوم اینکه؛ بیشک بعثت مهمترین عامل تحولبخش انسان و حیات انسانی و عبور او از وضعیت ایستا و از مراحل مادون علمی، اخلاقی، فرهنگی به وضعیت عالی و مطلوب است. سوم؛ بعثت حضرت محمد(ص) در زمانی واقع شده است که جهان در بدترین شرایط اجتماعی و فکری و فرهنگی و اعتقادی قرار داشت.
تأملی بر 4 اصل «مدینه فاضله نبوی» در آستانه مبعث حضرت رسول اکرم(ص)
موضوع «بعثت» از ابعاد مختلفی قابل بحث و تحلیل است؛ نخست اینکه، حقیقت بعثت نقطه اوج ارتباط و اتصال عالم ناسوت و جهان طبیعت با عالم ملکوت و ماوراءالطبیعه است. دوم اینکه؛ بیشک بعثت مهمترین عامل تحولبخش انسان و حیات انسانی و عبور او از وضعیت ایستا و از مراحل مادون علمی، اخلاقی، فرهنگی به وضعیت عالی و مطلوب است. سوم؛ بعثت حضرت محمد(ص) در زمانی واقع شده است که جهان در بدترین شرایط اجتماعی و فکری و فرهنگی و اعتقادی قرار داشت. امیرالمؤمنین علی(ع) فضای عصر بعثت را چنین ترسیم کردهاند:
«او را هنگامی به رسالت فرستاد که در جهان رسولانی نبودند، زمانی طولانی بود که مردم بهخواب رفته بودند، فتنهها سر برداشته و کارها نابسامان بود، آتش جنگها شعله میکشید، روشنایی از جهان رخت بربسته و فریب و نادرستی آشکار شده بود، جهان مانند باغی بود که برگ درختانش به زردی گراییده بود و کسی از آن امید ثمره و میوهای نداشت، پرچمهای هدایت کهنه و فرسوده شده و عَلَمهای گمراهی پدیدار شده بود، دنیا در آن روزگار بر مردمش چهرهای دژم کرده و بر خواستاران خود ترشروی شده بود، میوهاش فتنه و غذایش مردار، در درون وحشت نهفته داشت و از بیرون شمشیر ستم آخته»
امیرالمؤمنین علی(ع) انحطاط زندگی «انسان قبل از بعثت» را بسیار گویا ترسیم کرده است؛ نه از اخلاق انسانی، مودت و دوستی خبری بود، نه به زندگی اقتصادی نسبی امیدی بود. سراسر حیات انسان قبل از بعثت را ناامیدی، اضطراب، ناامنی، خشونت و آشوب فرا گرفته بود.
«حقیقت وحی» عالیترین نوع آگاهی است که برای انسان ممکن میشود و این آگاهی از نوع «علم حضوری» است و نه علم حصولی. به این معنا که هنگام نزول وحی، پیامبری که به رسالت مبعوث میشود واقعیت وحی را با «علم حضوری» دریافت میکند.
اما اصول ماندگاری که در پرتو بعثت پیامبر عظیمالشأن(ص) رخ داده است را میتوان در 4 اصل کلی خلاصه کرد؛ اصولی که ارکان مدینه فاضله و آرمان شهر نبوی(ص) را میسازند و میتوانند خطوط کلی هر جامعهای باشد که خواستار پیشرفت و تحول است. در ادامه سعی میکنیم این اصول را تبیین کنیم.
واقعگرایی و حقیقتطلبی
انسان بهطور فطری خواستار حقیقت و واقعیت ناب است اما در طول زندگی آنگونه که تاریخ قطعی بشری نیز گواهی میدهد فطرت واقعگرای آدمیان دچار افت و آفتهای متعددی میشود که در موارد بسیاری به گوهر واقعیت ناب دست نمییازد. انبیا بهطور عام و پیامبر عظیمالشأن اسلام(ص) بهطور خاص، تمام تلاش خود را بر فلسفه بعثت قرار دادهاند: «رهاندن جامعه بشری از هرگونه عاملی که او را از واقعیت بازمیدارد.»
بدون شک، تحول در اندیشه و فرهنگ جامعه بشری مقدم بر تحولات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی است و محال است انسانی که از درون و بیرون خود و واقعیت عینی عالم و آدم بیخبر است بتواند منشأ تحولات روبنایی اقتصادی یا اجتماعی و سیاسی شود یا آن را بپذیرد. قرآن کریم آنگاه که از هدف مشترک بین همه انبیا و رسالت همگانی آنان سخن به میان آورده است میفرماید: «در میان هر امتی فرستادهای برانگیختم (تا بگوید) خدا را بپرستید و از طاغوت (فریبگر) بپرهیزید» (نحل/۳۶)
کاملترین و آشکارترین واقعیت در منطق فطرت که همه انسانها او را در نهاد فطری خود میطلبند «خداوند» است و جامعترین لفظی که از رسیدن به این واقعیت محض و هستی کامل مانع میشود لفظ «طاغوت» است که شامل همه طاغوتهای درونی از جهل و تعصب و خرافهگرایی و بتپرستی درونی گرفته تا بزرگترین طواغیت بیرونی اعم از طاغوت قدرت، طاغوت ثروت، طاغوت انانیت، طاغوت حیلت و طاغوت جهالت را دربرمیگیرد.
تاریخ حیات برخی از انبیای سلف و نیز حیات طیبه پیامبر عظیمالشأن(ص) نشان میدهد که در زمان واحد با چندین طاغوت درگیر بودهاند و قرآن بخوبی شیوه مبارزه و برخورد آنان را با این مصادیق طاغوت بیان کرده است. بهعنوان نمونه حضرت موسی(ع) در زمان واحد با چنین طاغوتهایی مبارزه کرد: ۱- طاغوت قدرت یعنی فرعون ۲-طاغوت ثروت یعنی قارون ۳-طاغوت حیلت و فریب یعنی سامری ۴-طاغوت انانیت و خودپرستی و غرور و نخوت یعنی بلعم باعورا ۵-طاغوت جهالت عدهای که حقیقت الله را رها کرده و گوسالهپرست شدند؛ و شاید به همین دلیل است که حضرت موسی(ع) بیش از دیگر پیامبران سرگذشتش در قرآن کریم به تفصیل آمده است.
تلاش همه انبیا (ع) این بود که انسان را از «پندار» به «پدیده» و از پدیده به «پدیدارشناسی» و از پدیدارشناسی به «پدیدآورنده» و از پدیدآورنده به «پرستش» منحصر در او برسانند و این بزرگترین تحولی است که هر پیامبری به هر مقداری از آن دست مییافت به همان میزان در هدف، خود را موفق میدید، هرچند که ظرفیت و فرصت و میزان موفقیت انبیا(ع) و پیامبر(ص) وابسته به وجود شرایط و قابلیتهای موجود بوده است.
از نظر قرآن کریم یکی از راههای توفیق، رسیدن انسان به گوهر ناب حقیقت، حصول و تحصیل معرفت از طریق انسان و جهان بیرون از او است. لذا قرآن کریم بر عنصر تفکر و اندیشه در آیات انفسی و آفاقی تکیه دارد و اندیشه و تفکر در خلقت انسان و جهان را عامل رسیدن به گوهر یقین به حقیقت معرفی میکند: «در زمین و نیز در خود شما آیات یقینآور و معرفتآفرین به «حقیقت هستی» و «هستی حقیقی» وجود دارد، آیا نگاه نکرده و اندیشه نمیکنید.» (ذاریات/۲۰-۲۱)
پدیدههای سهمگین بشری در جهان قبل از بعثت، از قتل و نسلکشی گرفته تا از بین بردن فرزندان که در شبه جزیره سکه رایج بود همه ناشی از زشتی «پندار» به جای «پدیده» و واقعیت است. در شبه جزیره، بهدلایل فراوان از جمله فقر، فرزندکشی امری عادی تلقی میشد؛ فرزند دختر را مادون مقام انسان میدانستند و قربانی کردن فرزند پسر در پای بت را امری مقدس و راهی برای رسیدن بهکمال میپنداشتند. همه این وقایع از گرفتار شدن انسان قبل از اسلام در دام توهم و خرافهگرایی و جهالت مرکب حکایت دارد و مقاومت او در مقابل دعوت به حقیقت ناب توحید از روی تعصب کور صورت میگرفت. البته بودند کسانی که در نخستین مرحله، دعوت رسول خدا(ص) را اجابت کردند و در زمره موحدان و یکتاپرستان قرار گرفتند.
«صلح» یک ضرورت پایدار؛«دفاع» یک اضطرار موقت
قرآن در فرصتهای مناسب نعمتهای بیشمار مادی و معنوی خداوند بر بندگانش را برشمرده است. وقتی واژه «نعمت» به کار میرود ذهن بیشتر به سمت نعمتهایی از قبیل جسم و فکر سالم و نعمتهای مادی و وفور آنها میرود؛ البته که همه اینها مصادیق نعمت است اما از جمله نعمتهای شایسته ذکر، نعمت «رفع خصومت بین انسانها» و «برقراری الفت و دوستی» است.
خداوند در قرآن کریم میفرماید: «همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت خدا را یاد آرید آنگاه که با هم دشمن بودید پس میان شما الفت افکند پس به نعمت او برادر یکدیگر شدید و شما بر لب گودالی از آتش بودید پس شما را از آن برهانید. خداوند اینچنین نشانههای خود را برای شما روشن میکند شاید هدایت شوید.» (آل عمران/103)
این آیه و آیات متعدد دیگر از محکماتی است که باید مرجع متشابهات آیات جنگ و دفاع باشد. با وجود اینکه برخی به اشتباه تصور میکنند دین به خشونت و درگیری بین انسانها دعوت میکند به وضوح این آیه دلالت دارد که برادری بویژه برقراری الفت و دوستی بین کسانی که سابقه دشمنی با یکدیگر داشتهاند نعمت بزرگ خداوند است. از این آیه شریفه استنباط میشود «از جمله راههای رسیدن به سعادت واقعی، برقراری دوستی پایدار و صمیمی است» و هشدار میدهد «آنان که قبل از اسلام پیوسته به درگیری و دشمنی و دیگرکشی مشغول بودند بر لب پرتگاه آتش قرار داشتند» اشاره به این نکته است که خوشبختی دنیوی و اخروی انسانها در پرهیز از تفرقه و دوستی و محبت بین آدمیان است و تفرقه آتشی است که جز بدبختی و شقاوت نتیجهای ندارد.
در جای دیگر شاهد هستیم که حتی پس از طلوع نبوت حضرت خاتم(ص) و تشرف بسیاری از مردم به دین اسلام و اینکه بهطور طبیعی، عدهای به مخالفت و خصومت با اصل دین برخاستهاند، باز خداوند اصل را بر ختم نزاع و درگیری میگذارد و نوید روزی را میدهد که این عداوت به دوستی و محبت بدل شود؛
«امید آنکه خداوند میان شما و کسانی که (از کفار مکه) دشمنی داشتید دوستی قرار دهد و خداوند توانا است و خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است. خدا شما را از جنگ با کسانی که با شما درباره دین نجنگیده و شما را از خانههایتان بیرون نکردهاند باز نداشته که به آنها نیکی کرده و با قسط و عدالت رفتار نمایید زیرا خداوند عدالتپیشگان را دوست دارد. خداوند شما را فقط از دوستی با کسانی بازداشته و منع میکند که بر سر دین با شما جنگ کرده و میخواهند شما را از خانههایتان بیرون کنند و با یکدیگر همراه و یار شدهاند بر اینکه شما را بیرون کرده و آواره سازند و هرکس با آنان دوستی کند ستمکار خواهد بود.» (ممتحنه/ ۷-۹)
در این آیات، اصل و قاعده روابط انسانی به وضوح بیان شده است اما یادآوری دو نکته، ضروری است:
نخست اینکه؛ منظور از دوستی و رابطه محبتمحور این نیست که عدهای در جامعه دینی بخواهند صاحب امتیاز فکری خاص و ویژهای باشند و بخواهند اعتقاد و ایده فکری یا سیاسی و اقتصادی خود را بر دیگران تحمیل کنند و هر کس بخواهد عقیدهای مخالف با آن ابراز دارد با پیکان تهدید به اینکه تو وحدت را بهم می زنی او را ساکت و خاموش کنند. متأسفانه در طول تاریخ از کلمه وحدت و دوستی و اتحاد سوءاستفادههای بسیاری شده است که در حقیقت همان «استبداد به رأی» است که در اسلام بشدت با آن مخالفت و مقابله شده است؛ زیرا در تضاد کامل با روح دین و شریعت است.
اما منظور این آیات این است که به تعبیر اهل حکمت که میگویند «در حقایق تکوینی نوعی وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت وجود دارد» در زندگی و حیات معقول انسانی میان مسلمانها و حتی میان آنان با پیروان دیگر مذاهب و حتی با انسانهایی که ممکن است متدین به یکی از ادیان آسمانی هم نباشند میتواند نمادی از وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت برقرار شود. یعنی در عین اینکه دارای ایده و عقیده خاص سیاسی، حکومتی، اقتصادی خود هستند باید برای ابراز آن از فرصت برابر نیز برخوردار باشند.
همانگونه که تفاوت طبیعی انسانها همچون رنگ و نژاد و اقلیم و نیز گرایشها و سلایق آنان نمیتواند مانع ارتباط و دوستی شود، گرایشهای سیاسی و اجتماعی آنان نیز هیچگاه مانع این مقصد عالی نمیتواند باشد و کسانی که وحدت و همبستگی جامعه را در «یک صدایی» و «یک رأیی» تفسیر میکنند دانسته یا ندانسته برخلاف نظام تکوین و ساختار طبیعی انسانها کوشش میکنند و البته که تلاش آنان بیثمر است.
دوم اینکه؛ ممکن است هر دین و آیین و شریعتی در طول تاریخ خود با دشمنانی مواجه شود اما آیا نخستین برخورد با آنان، گزینه نظامی است؟ جواب حتماً منفی است. گزینه نظامی در مقابله با دشمنانی است که حقانیت دین برایشان روشن شده و تمام راههای زندگی مسالمت و حسن همجواری با آنان آزموده شده است؛ اما همچنان جوابی حاصل نشده و در عین حال قصد از بین بردن تمامیت و استقلال و بیرون راندن مسلمانان از خانه و کاشانهشان را داشته باشند. این صریح آیاتی است که در «سوره ممتحنه» ذکر شد.
اصل تخصیصناپذیر عدالت یا منطق عملی ادیان
یکی از اصول پایدار و ماندگار مدینه فاضله نبوی، اصل کلی و تخصیصناپذیر «عدالت» است که از اصول عقلانی و فطری است که به هیچوجه نمیتوان برای آن استثنا قائل شد. تاریخ و به تبع آن، سیره پیشوایان دینی تصریح میکنند که حتی در ارتباط با دشمنان نمیتوان این اصل را تبصره و استثنا زد یا به گونهای تفسیر کرد که نقض عملی آن لازم آید.
دین، اقلیم، فامیلی ونژاد و دیگر عناصری که به زندگی انسان مربوط و مورد علاقه انسانها است نمیتوانند مجوز برای زیرپا نهادن اصل عدالت شوند. اگر یک مسلمان با یک غیرمسلمان در یک مسأله حقوقی درگیری داشته باشد و حق با غیرمسلمان باشد دین به هیچ وجه اجازه تضییع حق او را نمیدهد.
اگر فرزند یا فرد دیگری از منسوبان ما با شخصی در یک مسأله حقوقی درگیری پیدا کرده است و حق با طرف دیگر است نسبت و فامیلی و فرزند و پدری نمیتواند بهانه برای چشم پوشی از واقعیت شود. آنچه مورد اشاره قرار گرفت نص صریح آیات قرآن درباره «اصل ماندگار عدالت» است از جمله این آیات:
۱- «ای کسانی که ایمان آوردهاید قیامکننده استوار برای خدا و گواهان به عدل و قسط باشید و هرگز دشمنی با گروهی شما را بر آن ندارد که عدالت نکنید، عدالت ورزید که آن به تقوا نزدیکتر است و تقوا پیشه کنید که همانا خداوند به آنچه انجام میدهید آگاه است.» (المائده/8)
۲- «و هرگاه که سخن میگویند عدالت ورزید هر چند در مورد خویشان خود باشد.» (انعام/ ۱۵۲)
«تقوا» که یکی از معروفترین ارزشهای اخلاقی در میان متدینان است، حقیقت آن در «اجرای صحیح عدالت» و توجه به «استثناءناپذیری» آن است.
یکی از عوامل رکود جامعه در مسائل اجتماعی از تبعیض و استثنا زدن اصل عدالت ناشی میشود. سیره قطعی پیامبر عظیمالشأن(ص) نشان میدهد که در عرصه عمل و در میدان حاکمیت به گونهای عمل میکرد که همه بهطور قطع و یقین پذیرفته بودند که در اجرای عدالت، دوست و دشمن برای او یکسان است و به هیچ بهانهای نمیتوان او را قانع کرد که نسبت به برخی کوتاه آید. ادامه این سیره را در روش و منش امیرالمؤمنین علی(ع) میبینیم.
در منابع حدیثی و روایی معروف آمده است که روزی امام علی(ع) مشاهده کرد که مردی نابینا از مردم تقاضای کمک میکند. با ناراحتی به اصحاب و اطرافیان خود نگاه کرد و فرمود: «این چیست؟» منظور ایشان این بود که آیا چنین پدیدهای در جامعه اسلامی باید وجود داشته باشد؟ اطرافیان آن حضرت گفتند: او نصرانی است. فرمود: او را به کار گرفته و از او استفاده کردهاید حال که عاجز و نابینا شده است میگویید نصرانی است؛ او را از طریق بیتالمال تأمین کنید. (وسائل الشیعه ج۶)
علو مقام معنوی و لغو امتیازات مادی
با وجود اینکه پیامبر عظیمالشأن(ع) عالیترین مقام ممکن را طی کرد اما در سیره زندگی دنیوی خود مانند سادهترین شهروند، زندگی کرده است و آیات قرآن گواهی بر این واقعیت است. شواهد قطعی تاریخی و سخنان امیرالمؤمنین علی(ع) در مورد ویژگیهای زندگی روزمره آن حضرت نشان میدهد که یکی از برنامههای جدی رسول اکرم(ص) از ابتدای رسالت و رهبری، لغو امتیازات بیدلیل نژادی، اقتصادی و مانند آن بوده است؛ اموری که در جاهلیت قبل از اسلام بهعنوان اصول ارزشی به آن نگاه میشد رسول خدا(ص) بشدت با آنها مبارزه کرد و توهمات جاهلی را در این زمینه از بین برد و این جزو جدیترین اصول مدینه فاضله و آرمان شهر نبوی است.
از اینرو کسانی که مدعی پیروی از آن حضرت و سیره او هستند باید در عمل این ادعا را ثابت کنند. آن حضرت به همه آموخت که آنگونه که انسانها محشور میشوند و به پیشگاه خداوند شرفیاب میشوند باید در این دنیا زندگی کنند. وجود سلسله مراتب ساختگی و حتی اعتباری تنها برای این دنیا است؛ وکیل و وزیر و شاه و مسکین و القاب متفاوت، از آن زندگی این دنیا است، تمام این امتیازات از آغاز حیات حقیقی آدمی یعنی لحظه ورود به عالم ملکوت و برزخ بین دنیا و آخرت، به طور کلی برچیده میشود و هرکس با شخصیت حقیقی خود محشور میشود و هیچ امتیازی، در آنجا ارزش ندارد. اگر امتیازی هست فقط به دانش و عمل و ارزش والای حقیقی اخلاقی است، البته کسانی که در این دنیا، جایگاه مسئولیتیشان بزرگ بوده است باید بیشتر پاسخگو باشند اما بهدلیل وکیل و وزیر بودن امتیاز خاصی برای ورود به درجات عالی بهشتی نخواهند داشت.
منبع: روزنامه ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید