حافظ و ادبیات روسی / زهرا محمدی

1397/1/20 ۱۰:۵۷

حافظ و ادبیات روسی / زهرا محمدی

حافظ بیش از هر چیز با دیوان «شرقی ـ غربی» گوته به جامعه ادبی روسیه شناسانده شد. پس از آن ترجمه‌هایی از اشعار او در مجلات مختلف به‌چاپ رسیدند که برخی مستقیمأ از زبان فارسی به روسی و برخی از زبان‌های اروپایی به روسی ترجمه شده بودند.

 

 

 مطالعه تطبیقی اشعار حافظ و پوشکین

حافظ بیش از هر چیز با دیوان «شرقی ـ غربی» گوته به جامعه ادبی روسیه شناسانده شد. پس از آن ترجمه‌هایی از اشعار او در مجلات مختلف به‌چاپ رسیدند که برخی مستقیمأ از زبان فارسی به روسی و برخی از زبان‌های اروپایی به روسی ترجمه شده بودند. در میان شاعران قرن طلایی ادبیات روسیه، پوشکین که همه چیز روسهاست،۱بیش از هر شاعر دیگری مضامینی نزدیک به شعر و اندیشه حافظ در اشعار خود آورده است. در این نوشتار به دریچه‌های آشنایی پوشکین با ادبیات فارسی و به‌ویژه حافظ خواهیم پرداخت و مضامین مشترک شعری این دو شاعر را بررسی خواهیم کرد که گاه شباهتی شگفت به یکدیگر دارند و گاه فاصله‌ای به ‌درازی قرن‌ها فاصله میان عصر زیستن‌شان.

 

مقدمه

برای آگاهی از چگونگی ورود مضامین شعر پارسی، به‌ویژه شعر حافظ به ادبیات روسیه، باید در گام نخست به چرایی و چگونگی آغاز شرق‌شناسی و ایران‌شناسی در روسیه و اروپا پرداخت. در قرن ۱۸ میلادی توجه روسیه به کشورهای شرقی ـ آسیایی معطوف شد و علم شرق‌شناسی با هدف یافتن روشهای بهینه استعمار شرق در روسیه پایه‌گذاری شد. بدین ترتیب اهداف سیاسی ـ نظامی، نخستین و مهمترین دلایل توجه به فرهنگ، جغرافیا، تاریخ و ادبیات شرق بودند.

در سال ۱۷۰۰ و در پی ارسال هدایای شاه ‌حسین صفوی برای امپراتوری روسیه، پطر اول دستور آموزش زبان فارسی در روسیه را صادر کرد و این‌چنین بود که در سالهای آغازین قرن هجدهم زبان فارسی در پایتخت امپراتوری روسیه طنین‌انداز شد.

صد سال بعد در سال ۱۸۰۲ با فرمان تزار روسیه وزارت امورخارجه ایجاد شد و در سال ۱۸۲۰ کمیته‌ای با نام «کمیته آسیا» فعالیت خود را در چارچوب این وزارتخانه آغاز کرد. در سال ۱۸۲۳، بخش زبان‌های خارجیِ کمیته آسیا با هدف آموزش کارکنان وزارت امورخارجه فعال شد و آموزش زبان‌های شرقی در قالب دوره‌های پنج ساله کلید خورد.

آغاز رسمی و علمی آموزش زبان فارسی در روسیه، دهه بیستم قرن ۱۹ است. به‌طور همزمان در گروه ایران‌شناسی دانشگاه سن‌‌پتربورگ و در وزارت امورخارجه، آموزش زبان فارسی شروع شد. بدین‌ترتیب گروه زبان‌های ایرانی، قدیمی‌ترین گروه دانشکده شرق‌شناسی دانشگاه سن‌‌پتربورگ به ‌شمار می‌رود که پیش از آغاز به کار رسمی دانشکده، فعالیت خود را آغاز کرد. دانشکده شرق‌شناسی در سال ۱۸۵۵ و در زمان امپراتوری نیکلای اول افتتاح شده و به‌تدریج به مهمترین مرکز شرق‌شناسی در روسیه و حتی در دنیا تبدیل شد.

دانشگاه دولتی مسکو، دیگر مرکز شرق‌شناسی در روسیه بود که به شهرت جهانی دست یافت. به موازات دانشگاه مسکو، دانشگاه کازان در تاتارستان نیز شرق‌شناسی علمی را بنا نهاد که تا امروز نیز حیاتی چشمگیر دارد. پس از این نگاه گذرا به ظهور شرق‌شناسی در روسیه، وارد دنیای ادبیات می‌شویم.

 

دنیای ادبیات

مضامین شرقی، همراهان همیشگی ادبیات روسیه‌اند. به‌گفته میخاییل ایساکوویچ سینلنیکوف ـ شاعر و مترجم اشعار شرقی ـ در کتاب مضامین اسلامی در شعر روسی: «همچنان ‌که پودهای طلایی در تارهای سفید و نقره‌ای تنیده می‌شوند، مضامین و تصاویر شرقی با واژگان روسی درآمیخته‌اند.»

بیزانس نیز مسیر دیگری بود برای ورود مضامین داستان‌ها و افسانه‌های عامیانة ملل شرق به روسیه؛ اما قرن هجدهم و عصر کاترین کبیر زمانی بود که به‌واسطه حضور دیپلمات‌های زبده در دستگاه حکومتی، آشنایی حقیقی روسها با حیات اجتماعی و ادبی ایران و کشورهای عربی اتفاق افتاد. البته گامهای بسیار مهم را در شناساندن شرق از طریق ادبیات، کسانی نظیر آفاناسی نیکیتین جهانگرد، آفاناسی فتِ شاعر و سپس تولستوی، لرمانتف و پوشکین برداشته‌اند.

 

پوشکین و حافظ

پوشکین، با زندگی روزمره مردم روسیه درآمیخته است. همواره می‌خوانندش و بزرگش می‌شمارند. همو کسی است که عقاب آسمان شعر و ادب روسیه لقب گرفته است. آشنایی پوشکین با شرق در سالهای مدرسه اتفاق افتاد. زمانی که در کلاس‌های درس پروفسور کایدانوف، بخشهایی از کتاب خود او با عنوان «راهنمای تاریخ سیاسی جهان» که در سال ۱۸۲۱ در پترزبورگ چاپ شده بود، تدریس می‌شد. در این کتاب، کایدانوف، به‌تفصیل از وضعیت ملل آسیایی تا پیش از به قدرت رسیدن کوروش کبیر، شکل‌گیری پادشاهی سرزمین پارس، اوضاع جغرافیایی و سیاسی ایران باستان در زمان پادشاهی کوروش و پس از آن سخن گفته است.

کایدانوف توجه ویژه‌ای به تلاش زرتشت برای القای اندیشه فرمانروای آرمانی و ایجاد عشق به مردم، عدالت و حقیقت در حکام و توصیه مکرر او به کاستن از دردهای مردم و برقراری صلح، معطوف داشته‌است. این موضوع از آن دست مسائلی بود که همواره اندیشه پوشکین را به خود مشغول می‌کرد: فرمانروای آرمانی!

«دیوان شرقی ـ غربی» گوته نیز نقش مهمی در شناخت پوشکین از ادبیات فارسی و به‌ویژه حافظ ایفا کرد. نخستین ترجمه‌های این دیوان به زبان روسی در سال ۱۸۲۶ صورت گرفت. دیگر منبع آشنایی پوشکین با شرق، دمیتری آزنابیشین، پدیدآورنده نخستین «فرهنگ لغت فارسی ـ روسی» بود. آزنابیشین از نخستین کسانی بود که اشعاری از سعدی و حافظ را به زبان روسی ترجمه و در نشریاتی چون «پیک اروپا»، «فرزند میهن»، «پیک مسکو»، «گلهای شمال» و… چاپ کرد.

دیگر شاعران نزدیک به پوشکین نیز به مضامین شرقی علاقه‌مند بودند. یکی از مشهورترین آنها، کوخلبِکِر است. وی در مقاله‌ای با عنوان «وضعیت شعر تغزلی روسی در دهه‌های اخیر» بر این امر تأکید می‌کند که بررسی شعر شرق، به‌ویژه شعر فارسی برای رشد و گسترش ادبیات روسی اهمیت بسیار دارد و یادآور می‌شود که اگر بهتر می‌اندیشیدیم و می‌فهمیدیم، خوب می‌دانستیم که فردوسی، حافظ، سعدی و جامی در انتظار مخاطبان و خوانندگان روس نشسته‌اند. کوخلبکر حتی پیش از به‌پایان رساندن دوران مدرسه در دفترچه‌ای نامهای متفکران بزرگ را برای خود می‌نوشت. در میان این نامها سعدی و زرتشت نیز بودند.

مجله «پیک اروپا» نیز نقش ویژه‌ای در آشنایی پوشکین با اندیشه و آثار شاعران پارسی‌گوی ایفا کرد. در سال ۱۸۱۱ مقاله کاملی با عنوان «اندیشه ایجاد آکادمی آسیا در روسیه» در «پیک اروپا» چاپ شد که در آن زبان و ادبیات و شعر فارسی به‌تفصیل محل بحث و بررسی قرار گرفته‌بودند. در همین سال ترجمه منظومه لیلی و مجنون نظامی چاپ شد.

در سال ۵ـ۱۸۱۴ ترجمه مقاله‌ای از ژوردن (شرق‌شناس فرانسوی) با عنوان «درباره زبان و ادب فارسی»، بخشهایی از گلستان سعدی، ابیاتی از شاهنامه فردوسی، سه غزل از حافظ و ترجمه مقالات دیگری از ژوردن درباره تهران و اصفهان به‌چاپ رسیدند. در سال ۱۸۲۵ برای نخستین بار در «پیک اروپا» سخنان نغز و کلمات قصاری از جامی چاپ شدند که ترجمه آنها به روسی از زبان فرانسه صورت گرفته‌بود.

در شماره‌های ۵، ۶ و ۸ سال ۱۸۲۶ این مجله مجموعة «گلهای شرق» چاپ شد: مجموعه‌ای از اشعار فارسی و عربی بود که از زبان اصلی به روسی ترجمه شده‌بودند. در شماره‌های ۲۱ و ۲۲ همین سال «طوطی‌نامه» به‌چاپ رسید.

پوشکین با سردبیر «پیک اروپا»، کاچِنوفسکی روابط تیره‌ای داشت و به‌هیچ‌وجه مجله را تأیید نمی‌کرد، اما تمام شماره‌های «پیک اروپا» در کتابخانه‌اش یافت شده‌اند. او هرگز خواندن این نشریه را از دست نمی‌داد تا بتواند نقدی کوبنده بر آن بنویسد.

داستان‌های «هزارویک‌شب» نیز که در سال ۱۷۰۴ در پاریس به‌چاپ رسیده بود، تأثیر ماندگاری در اندیشه و اشعار پوشکین داشت. پوشکین‌شناسان برجسته‌ای چون تاماشفسکی، تینیانوف، مِیلاخ و براگینسکی در این نکته همصدایند که پوشکین با ادبیات فارسی به خوبی آشنا بوده‌است. ‌تاماشفسکی در کتاب «مسئله زبان در آثار پوشکین» ۱۹۵۶می‌نویسد: «در اشعار سالهای ۲۰ و حتی پس از آن مهمترین جایگاه از آن آثاری است که بوی شرق می‌دهند. در دوره رمانیتک‌گرایی منظومه‌های اسیر قفقاز و فواره باغچه‌سرا سروده شده‌اند و پس از آغاز کار بر روی یِوگنی آنِگین، به تأسی از قرآن و در خنکای دلنشین فواره‌ها. سبک شرقی در تمام این آثار کاملأ مشهود است.»

شهرت سالهای جوانی پوشکین بیشتر به‌واسطه اشعاری بود که در دوره تبعید به جنوب و در قفقاز که برایش تجلی شرق بود، سروده شدند. این اشعار نه‌تنها محل سرودن‌شان جنوب بود، بلکه حال‌ و هوای جنوب و ادبیات شرق را نیز با خود داشتند؛ اشعاری چون: گل ‌و بلبل، از حافظ، تاک، منظومه‌های به ‌تأسی از قرآن، اسیر قفقاز، فواره باغچه‌سرا و… در این دوره سروده شده‌اند. همه این موارد زمینه مناسبی را برای آشنایی پوشکین و خوانندگان روس با فرهنگ و ادب پارسی فراهم آورد.

تأثیر این آشنایی‌ها در اندیشه پوشکین منجر به آفرینش آثار منظوم و منثوری شد که ردپای شرق در آنها به‌روشنی پیداست. منظومه‌های «اسیر قفقاز»، «فواره باغچه‌سرا»، «افسانه خروسک طلایی»، اشعار «از حافظ» و «گل‌وبلبل»، سفرنامه «سفر به ارزروم»، قصیده‌های «به تأسی از قرآن» و «پیامبر»، شعر بلند «در خنکای دلنشین فواره‌ها» و غیره و غیره گواه آشنایی و علاقه پوشکین به مضامین شرقی‌اند.

 

فاضل گروسی

نه‌تنها آثار، بلکه برخی نامه‌ها و سفرنامه‌های پوشکین نیز بر علاقه و توجه او به شرق و مضامین شرقی صحه می‌گذارند. سفر به ارزروم دو دیدار مهم برای پوشکین به‌همراه داشت: دیدار با فاضل خان شیدا (گروسی)، ادیب نامدار عصر قاجار یکی از آنها بود. در این باره ایرانیان نیز شرح و تفسیرهایی نوشته‌اند. از آن جمله است یادداشت سعید نفیسی در شماره ۱۲۷ مجله یغما در سال ۱۳۳۷٫ فاضل‌خان در ترکیب هیأتی بود که برای عذرخواهی از تزار روسیه به ‌خاطر قتل گریبایدوف در تهران، روانه مسکو شده ‌بودند و ثمر سفرشان عهدنامه ترکمانچای بود. رفتار فرهیخته‌ فاضل‌خان، پوشکین را تحت تأثیر قرار داده بود، تا آنجا که شعری سرود و نامش را گذاشت: «به فاضل‌خان».

دیدار دیگر پوشکین با نمایندگان فرهنگ و ادبیات شرق، دیداری بود که با کردان ایزدی ساکن گرجستان و قفقاز داشت. او در فصل دوم سفرنامه در این‌باره می‌نویسد: «در میان لشکریان اهالی سرزمین‌هایی که تازه به امپراتوری ما پیوسته‌ بودند نیز حضور داشتند. من با کنجکاوی در احوال ایزدیان که در شرق شیطان‌پرست می‌خواندندشان، دقت کردم. تلاش کردم از بزرگشان حقیقت دین و آیینشان را دریابم. او در پاسخ به پرسش‌های من گفت این فکر که ایزدیان شیطان را می‌پرستند، خطای محض است. ما به پروردگار یگانه ایمان داریم، اما در باورمان لعنت کردن شیطان نارواست و حد و مرز قائل شدن برای مهربانی پروردگار است، چراکه حتی شیطان نیز ممکن است بخشیده شود.»

 

بررسی تطبیقی اشعار

در بررسی تطبیقی اشعار حافظ و پوشکین می‌توان چند مضمون اصلی تعریف کرد: اشعار عاشقانه، اشعاری با مضمون دوست و دوستی، اشعار فلسفی، اشعاری با مضامین مذهبی، اشعاری درباره شعر و رسالت شاعرانه.

اشعار عاشقانه: مهمترین نقطه مشترک حافظ و پوشکین، اشعار عاشقانه‌اند که از جایگاهی رفیع در اندیشه دو شاعر برخوردارند. به‌گفته حافظ:

فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم

بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم

و یا به‌گفته پوشکین:

دوباره قلبم می‌گدازد و دوست می‌داردر چرا که بی‌عشق زیستن نمی‌تواند!

ازآن‌رو که زندگی پوشکین و احوال او (به‌دلیل معاصرتر بودن و شناخته‌شده‌تر بودن)، مورد بررسی مشروح و تفصیلی قرار گرفته‌ است، می‌توان به‌روشنی سیر تحول دیدگاه او را درباره مقوله عشق بررسی کرد. در سالهای نخست جوانی، عشق برای پوشکین مفهومی فراتر از تفریح و شادمانی گذرا نبود. اشعار سالهای تحصیل در مدرسه سلطنتی گواه این امر هستند. با گذشت زمان، عشق در آثار پوشکین تبدیل به مفهومی رمانتیک و اندوه‌بار می‌شود که همواره یک‌سویه است و ثمری جز غم ندارد.

مرحله بعدی، گذر از رمانتیسم مغموم به درک مفهوم متعالی عشق است. زمانی که در اواخر دهه ۲۰ قرن نوزدهم، عشق برای پوشکین معادل آزادی است و الهامی فراتر از مفاهیم زمینی. در اشعار عاشقانه این دوره تصویر روشنی از معشوق نمی‌بینیم و آنچه مهم است، عشق به تمام کائنات است که برای رسیدن به آن می‌توان هر مرارتی را از سرگذراند.

به‌گفته پوشکین: اندوهی که عشق بر سرِ من می‌بارد، برایم بسی گرانبهاستر بگذار بمیرم، اما بگذار با عشق بمیرم…

 

عشق نافرجام در اشعار حافظ هم بسیار دیده می‌شود و حافظ نیز همچون پوشکین از رنج‌بردن ناشی از عشق لذت می‌برد و همین تناقض، ویژگی مشترک حافظ و پوشکین است.

لذت داغ غمت بر دل ما باد حرام

اگر از داد غم عشق تو دادی طلبیم…

در قالب اشعار عاشقانه می‌توان مضامین جزئی‌تر زیر را در شعر حافظ و پوشکین یافت:

 

هجران و وصال

هجران و فراق از مایه‌های اصلی اشعار عاشقانه پوشکین و حافظ به‌شمار می‌رود؛ اما پوشکین علاوه بر اشعار عاشقانه در شعرهایی هم که بیشتر مفهوم دوستی دارند، از مفهوم هجران و فراق برای بیان اندوه دوری از دوستان قدیمی هم استفاده می‌کند. در اشعار حافظ ابیاتی هست که بیانگر غیرقابل‌تحمل بودن فراق، امید در عین ناامیدی و بزرگ‌نمایی اندوه فراق است:

هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم دور از رخ تو چشم مرا نور نمانده است

ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالی ‌استر حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالی ‌است!

*

کجاست همنفسی تا به شرح عرضه دهمر که دل چه می‌کشد از روزگار هجرانش

*

چگونه باز کنم بال در هوای فراق؟

که ریخت مرغ دلم پر در آشیان فراق

*

مرا امید وصال تو زنده می‌دارد

وگرنه هر دمم از هجر توست بیم هلاک

در اشعار پوشکین، اندوه ناشی از عشق، کمی کمرنگ‌تر و واقعی‌تر توصیف می‌شود. در ادامه سطرهایی از اشعار پوشکین را می‌خوانیم که که بیانگر اندوه دوری از دوستان، فراق معشوق و ناگزیر بودن پذیرش فراق در عین تلخ بودن آن هستند:

برای آخرین بار در تنهایی اندوهبارمر آخرین لحظات دوستی را با تو تقسیم می‌کنمر سالهای وصل گذشتندر و حلقه دوستی ما از هم گسستر بدرود!ر اما هرجا که باشم،ر در آتش جنگ یا در سواحل آرام صلحر به عهد مقدس برادری‌مان وفادار خواهم ماند…

*

به خرامیدنش می‌نگرمر واژه واژه می‌شنومشر و قلبم در وحشت لحظه وداع سر بر سینه می‌کوبد…

*

عشق می‌گذردر آرزوها می‌میرندر و نوری سرد ما را از هم می‌گسلدر و کسی نیست که دیدارهای نهانی رار آرزوها را و اشتیاق سالهای گذشته را به‌خاطر بیاورد!ر بگذار ردپای نامرئی از عشق در برگهای خاطرات‌مان باقی بگذاریم…

زیبایی یار

به ‌رغم مدعیانی که منع عشق کنند

جمال چهره تو حجت موجه ماست!

شاید این بیت و اطمینانی که در مصرع دوم آن دیده می‌شود، برای درک نگاه حافظ به مقوله زیبایی، کافی باشد. هرچند ابیات بسیار دیگری هم در این مورد از حافظ خوانده‌ایم:

چون چشم تو دل می‌برد از گوشه‌نشینان

دنبال تو بودن، گنه از جانب ما نیست

*

مست بگذشتی و از خلوتیان ملکوت

به تماشای تو آشوب قیامت برخاست

*

روشنی طلعت تو ماه ندارد

پیش تو گل، رونق گیاه ندارد

*

بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران

بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید

و پوشکین زیبایی را نه تنها در معشوق، بلکه در اندیشه نیز بسیار می‌ستاید و در شعرهایش چنین می‌نویسد:

به واژه‌هایم زیبایی ببخشر و در قلب او آتش عشق بیفروز…ر او (پروردگار) به تو زیبایی مطلق بخشیده استر و نگاهی گویار و لبخندی پر عشقر و سکوتی زیبا!

بی‌اعتنایی

فریاد همیشگی حافظ از غرور و بی‌اعتنایی و سنگدلی معشوق از بیشتر اشعار او شنیده می‌شود. حافظ همواره آماده جانفشانی است و هرگز خود را به گرداب بی‌توجهی نمی‌افکند.

گفتم غم تو دارم، گفتا غمت سرآید

گفتم که ماه من شو، گفتا اگر برآید

اما پوشکین گاه به این نتیجه می‌رسد که باید خود نیز نگاهی سرد و دلی سردتر داشته باشد، همان‌طورکه زندگی این‌گونه است:

باکی نیست!ر بگذار زندگی در بیرون تابوتم در جریان باشد!ر بگذار طبیعت سرد و بی‌توجه با زیبایی ابدی بدرخشد!ر مرا هیچ باکی نیست!

بیان بی‌توجهی معشوق در شعر پوشکین در گفتگوهای عاشقانه در شعرهایش صورت می‌گیرد؛ مثلا در منظومه «روسلان و لودمیلا» چنین می‌خوانیم:

من با لرزش دل و دستمر پرده از راز درونم برداشتم ر و گفتم: «دوستت دارم!»ر و او با غرور و سنگدلی ر و با عشقی مفرط به خویشتنِ خویشر پاسخم داد: «اما من دوستت ندارم!»

حافظ بسیار سوزناک‌تر از سنگدلی معشوق سخن می‌گوید، اما در عین حال برای خود حقِ اعتراض قائل نیست:

یار اگر ننشست با ما، نیست جای اعتراض

پادشاهی کامران بود، از گدایی عار داشت

اما همچنان امید و آرزو و دعا برای مهربان کردن معشوق را از یاد نمی‌برد:

مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهش

لیکنش مهر و وفا نیست، خدایا بدهش!

 

عقل و جنون

حافظ جنون عاشقانه را می‌ستاید و پوشکین خرد محض را، هرچند اشعار عاشقانه او، خود، جنون محض‌اند!

حافظ چنین می‌انگارد:

عقل اگر داند که دل در بند زلفش چون خوش استر عاقلان دیوانه گردند از پی زنجیر ما

*

شاه شوریده‌سران خوان منِ بی‌سامان را

زانکه در کم‌خردی از همه عالم بیشم!

و پوشکین می‌گوید:

به سلامتی خرد ناب بنوشیم و به یاد الهگانِ زیبا!ر نه، نه، من نباید، من نمی‌توانم، من حق ندارمر خود را دیوانه‌وار به امواج عشق بسپارمر من آرامش و خردم را می‌ستایمر و به قلبم مجال سردرگمی نمی‌دهم!

 

دوست و دوستی

می‌توان گفت که پوشکین نیز به ‌اندازه حافظ به این مضمون پرداخته است. در شعر حافظ، دوستی با مفاهیم عرفانی گره خورده است و دوست، راهنمای زندگی است. شباهت پوشکین و حافظ در پرداختن به موضوع دوستی، بیشتر در میزان پرداختن آنها به این مضمون و ضرورت وجود دوست برای ایستادن و زیستن است؛ اما در شعر پوشکین، اشعاری که درباره دوستی‌اند، مخاطبانی خاص و مشخص دارند، در حالی که مخاطب شعر حافظ، اغلب بر ما پوشیده است. اما هر دو شاعر، دوستی را مجالی برای سخن‌گفتن با یکدیگر ـ با اندوه یا شادمانی ـ می‌دانند. آنجا که حافظ

می‌گوید:

معاشری خوش و رودی بساز می‌خواهم

که درد خویش بگویم به ناله بم و زیر

پوشکین چنین می‌سراید:

دوستان! زمان ما رسیده استر همه چیز آرام است و شادر جامتان را روی میز بگذاریدر می ناب بیاورید!

حافظ و پوشکین، با بیانی تقریبا مشابه، اندوه خود از گذشتن و پایان دوستی را بیان می‌کنند:

یاری اندر کس نمی‌بینیم، یاران را چه شد؟

دوستی کی آخر آمد، دوستداران را چه شد؟

و پوشکین:

سالها از پس هم گذشتندر و ما طعم تلخ تنهایی را احساس می‌کنیمر و دشتهای مدرسه‌ رار جدایی در آستانه در، چشم به راه ماست…

مضامین مشترک اشعار حافظ و پوشکین گواهی می‌دهند که مرزهای فرهنگی میان ایران و روسیه از دوره رمانتیسم در ادبیات روسیه درنوردیده شدند و دروازه‌های گفتگو و یافتن مشترکات فرهنگی ـ ادبی میان دو ملت همچنان باز است.

امروزه در روسیه حافظ را بیش از پیش می‌شناسند. با توجه به اینکه ترجمه‌ دیوان کامل اشعار حافظ به زبان روسی تا به ‌حال انجام نشده ‌بود، در انستیتوی شرق‌شناسی آکادمی علوم روسیه سه تن از ایران‌شناسان برجسته و استاد زبان فارسی، به سرپرستی پروفسور ناتالیا ایلینیچنا پریگارینا در حال ترجمه علمی حافظ به زبان روسی هستند. تا به‌ حال بیش از ۲۰۰ غزل حافظ با موفقیت ترجمه شده و ترجمه بقیه‌ اشعار او نیز در دست انجام است. تا پیش از چاپ دیوان کامل حافظ به زبان روسی، نتایج پژوهش در خصوص برخی از اشعار و ترجمه‌ و شرح برخی غزلیات او به‌طور متناوب در مجله ایرانوـ اسلاویکا متعلق به انستیتو شرق‌شناسی چاپ می‌شود.

حافظ همواره هست و همچنان حافظ نام ادبیات فارسی در روسیه و در تمام جهان.

 

پی نوشت:

۱- در جامعه روسیه، پوشکین را چنین خطاب می‌کنند: پوشکین، همه چیز ماست. دلیل این جایگاه رفیع، خدمت بی‌مانند پوشکین به زبان روسی و زنده نگاه‌داشتن آن در شرایطی است که زبان فرانسه، زبان طبقه روشنفکر بود و زبان روسی تنها از آن دهقانان دانسته می‌شد.

منبع: اطلاعات حکمت و معرفت

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: