داستان یک دو دستگی / مریم حاجیان

1396/12/19 ۰۷:۴۳

داستان یک دو دستگی / مریم حاجیان

یکی از مناقشه‌های همیشگی فضای اندیشگی در جامعه ما خصوصاً بعد از انقلاب اسلامی، بحث امکان یا امتناع تولید علوم دینی است. این دغدغه در قالب‌ طرح‌های مختلفی همچون اسلامی‌سازی دانشگاه‌ها، وحدت حوزه و دانشگاه، تحول علوم‌انسانی، الگوی ایرانی- اسلامی پیشرفت، انقلاب فرهنگی و... همواره محل تأمل بوده است.

 

اما و اگرها پیرامون نامه جنجالی رضا داوری اردکانی

1. یکی از مناقشه‌های همیشگی فضای اندیشگی در جامعه ما خصوصاً بعد از انقلاب اسلامی، بحث امکان یا امتناع تولید علوم دینی است. این دغدغه در قالب‌ طرح‌های مختلفی همچون اسلامی‌سازی دانشگاه‌ها، وحدت حوزه و دانشگاه، تحول علوم‌انسانی، الگوی ایرانی- اسلامی پیشرفت، انقلاب فرهنگی و... همواره محل تأمل بوده است.

اما به‌نظر می‌رسد که با وجود تلاش‌های بسیار، همچنان نتوانسته‌ایم به‌تعریف و تولید «علم دینی» برسیم و در این خصوص، حتی میان اهالی فکر نیز اتفاق‌نظری وجود ندارد. برخی رسیدن به علم دینی را ناممکن می‌بینند و معتقدند علم، امری بین‌الاذهانی است و نمی‌توان تصویری دینی یا ایرانی از علوم متصور بود. اما برخی دیگر بر این باورند که آنچه تحت عنوان علوم‌انسانی و اجتماعی در جامعه ما حاکم است مباحثی است که در فضای گفتمانی دیگر، موضوعیت داشته و اساساً این مباحث خاص جامعه ما نیست و نمی‌توان به‌صورتی کاربردی از این علوم بهره گرفت.

2. چندی پیش، دبیرخانه هم‌اندیشی علم دینی که توسط جمعی از دانشجویان و طلاب اداره می‌شود و بیش از 15 سال است دغدغه «مسأله علم دینی» و «پرسش از نسبت دین و علم» را دارد، از رضا داوری اردکانی، رئیس فرهنگستان علوم برای حضور و سخنرانی در نشست «علم دینی و علوم‌انسانی‌اسلامی» دعوت کرد، اما او به جای شرکت در این هم‌اندیشی، نامه‌ای به این همایش فرستاد که مبنای بحث‌ها و چالش‌های دوباره بر سر «امکان علم دینی» شد. حتی در جاهایی بحث از این فراتر رفت و بسیاری از اهالی اندیشه، فعالیت‌ها و مواضع دکتر داوری در این 40 سال را به نقد کشیدند.

دکتر داوری در متن نامه خود تأکید کرده بود: «سی سال است بحث علم دینی به‌نتیجه نرسیده است و به نظر نمی‌رسد که در آینده نیز به نتیجه‌ای برسد. وقتی مطلب سیاسی با مسأله علمی خلط می‌شود، هر چه بکوشند به نتیجه نمی‌رسند. علم ماهیتی متفاوت با دین دارد و به این جهت آن را به صفت «دینی» نمی‌توان متصف کرد. البته وجود علوم دینی محرز است و این علوم در همه جا و بخصوص در کشور ما جایگاهی ممتاز دارند اما آنها علومی هستند که مسائل‌شان، مسائل دینی است. علوم فقه و اصول فقه و حدیث و تفسیر و کلام و حتی فلسفه اسلامی در زمره علوم اسلامی‌اند. علم‌های دیگر هر یک مسائل خاص خود را دارند و با روش خاص به تحقیق و پژوهش در مسائل می‌پردازند و ملاک درستی و نادرستی‌شان رعایت روش است. هیچ علمی را با ملاک بیرون از آن نمی‌توان سنجید.»

3. دکتر حسن محدثی استاد جامعه‌شناسی دین دانشگاه آزاد اسلامی از نخستین افرادی بود که به نامه دکتر داوری و اعلام نظر او واکنش نشان داد و با وجود اینکه خود از منتقدان جدی علم دینی است در برابر صحبت‌های داوری موضع گرفت. محدثی در یادداشتی در صفحه شخصی خود، داوری را «فیلسوف نورچشمی» خواند و عنوان کرد که برخی، داوری را استاد دوپهلوگویی و ابهام‌‌گویی و سخنان مبهم و احکام کلی و نامدلل دانسته‌اند و اظهارنظر صریح داوری در خصوص چنین مناقشه جدی‌ای را امری شگفت تلقی کرد.

دکتر مرتضی مردیها نیز همچون محدثی از رویکرد داوری با توجه به سابقه فکری که از او داشت، متعجب بود و در کانال شخصی خود نوشت: «آقای داوری در سال ۱۳۶۳ در دانشگاه تهران در میان دانشجویانی که من هم ‌از جمله آنان بودم می‌گفت که من یک معلم فلسفه‌ام که درد دین دارم. سوابق فکری‌ و رفتاری‌ ایشان صحت هیچ کدام از این دو دعوا را نشان نمی‌داد. واقعیت این بود که ایشان دریافته بود که فقط با وارونه‌خوانی شانس پیشرفت دارد؛ خصوصاً دریافته بود که با اشغال موضع دشمنی با کسی که بواقع هم معلم فلسفه بود هم درد دین داشت و هم درد علم، شرایطی فراهم می‌شود که هرجا می‌رود ایشان هم به‌عنوان کنتراست دعوت باشد.»

در واقع، نقدی که این دو به داوری داشتند، از سر موافقت با امکان علم دینی نبود، بلکه انتقاد آنان به دو پهلوگویی و در میانه سخن‌گفتن داوری در طول‌ سال‌های گذشته بود و از اینکه امروز چنین با صراحت از امتناع علم دینی سخن گفته است، متعجب بودند.

4. دکتر بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی و دکتر قاسم پورحسن، استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی نیز از جمله استادان فلسفه‌ای بودند که در مقام دفاع از استاد خود، دکتر داوری اردکانی، برخاستند. عبدالکریمی در کانال تلگرامی خود تأکید کرد که لحن دکتر محدثی در خصوص دکتر داوری با توجه به روحیه حقیقت‌جویی و حقیقت‌پرستی‌ای که در داوری سراغ دارد، قابل پذیرش نیست.

 اما پورحسن، داوری‌ها نسبت به نوشته دکتر داوری را ایدئولوژیک و شتابزده خواند و معتقد است که «دکتر داوری یک فیلسوف برجسته و متفکری با بصیرت‌های بنیادین است، او را نمی‌توان به هیچ روی فیلسوف حکومتی پنداشت. رویه و مشی فلسفی او این نکته را عیان می‌سازد که در تمام نوشته‌هایش، سیاست‌زدگی را کنار گذاشته و منطبق با دانش به بررسی انتقادی و تحلیلی مسأله پرداخته است».

پورحسن همچنین تأکید می‌کند: «فرض کنیم دکتر داوری در گذشته دیدگاهی متفاوت درباره علم، علم دینی و علوم‌انسانی‌اسلامی داشته و حال با مطالعه دقیق‌تر و اتخاذ روش علمی‌تر دریافته است که می‌توان در آن نظر پیشین خود، تحولی ایجاد کرد یا حتی از آن‌ گذار نمود. ویژگی فیلسوف و متفکر دینی است که با دریافت نادرستی دیدگاه آن را اصلاح کند یا کنار بگذارد و دیدگاه درست یا درست‌تر را در پیش گیرد.»

دکتـــــر داوود فیرحــــی استاد علوم‌سیاسی دانشگاه تهران نیز از دیگر استادانی بود که با داوری همدل بود و در این رابطه نوشت: «هر تلاشی در توضیح «علم انسانی دینی» فقط بر ابهام و غبار می‌افزاید و تقلا در تحقق آن آب در هاون کوفتن است.»

5. اما در اردوی مخالفان دکتر داوری، محمدمحمدرضایی، استاد فلسفه دین دانشگاه تهران، در یادداشتی پاسخ آیت‌الله سبحانی به‌ نامه دکتر داوری درباره علم دینی را تحریر کرد و در آن بر این نکته تأکید گذاشت: «مقصود مدافعان علوم انسانی اسلامی پالایش علوم انسانی است نه ایجاد علم جدید. علم عوض نمی‌شود، اما دگرگونی در آن امکان‌پذیر است.»

همچنین دکتر عبدالحسین خسروپناه، رئیس مؤسسه حکمت و فلسفه ایران نیز در گفت‌وگویی با خبرگزاری مهر و در واکنش به نامه داوری تأکید کرد: «تحول در علوم‌انسانی در همین مدت زمان اندک پس از انقلاب‌اسلامی، بسیار دستاوردهای متنوع و قابل اتکایی در باب مسائل نظریه‌پردازی داشته است؛ اما چون متولیان امور اجرایی کشور اعتقادی به نظریات علوم‌اسلامی نداشته یا ندارند، لذا این نظریات به‌کار گرفته نمی‌شوند». از این رو، خسروپناه عناد با علوم‌انسانی‌اسلامی را سیاسی دانست.

6. این نامه دکتر داوری، نوشته‌ها و اظهارنظرهای بسیاری را برانگیخت که به برخی از آنها در این گزارش اشاره شد و این موضوعی است که سی سال پیرامون آن موضع‌گیری‌های مختلفی صورت گرفته است اما فارغ از امکان یا امتناع علم دینی، واکنش‌های اخیر، تمرینی برای گفت‌و‌گو بین اهالی نظر بود. اتفاقی که کمتر در جغرافیای فکری ما می‌افتد. به نظر می‌رسد گمشده فضای فکری امروز ما گفت‌وگو است نه تولید علم دینی! چه بسا در پس گفت‌وگوهای اینچنینی علمی با چارچوب‌ها و قواعد جامعه نیز متولد شود.

منبع: روزنامه ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: