1396/12/12 ۰۹:۲۶
من كه از بیرون دانشگاه صحبت میكنم، طبیعتا نمیدانم در دانشگاه چه میگذرد. اما به بحث طولانیتری باز میگردم كه مدتهاست دنبال میكنم و بیش از آنكه راجع به علم سیاست در حال حاضر و آینده آن صحبت كنم، به این میپردازم كه دانشگاه چیست زیرا تا اطلاع ثانوی علم سیاست در دانشگاه جریان دارد و دانشگاه متولی علم سیاست است.
محسن آزموده: یازدهمین همایش سالانه انجمن علوم سیاسی ایران روز پنجشنبه دهم اسفندماه در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد. در این همایش شماری از مهمترین اساتید علوم سیاسی در ایران به بحث از وضعیت رشته علوم سیاسی؛ اكنون و آینده آن پرداختند. آنچه در زیر می خوانید سخنرانی سیدجواد طباطبایی در این همایش است.
دانشگاه چیست؟
من كه از بیرون دانشگاه صحبت میكنم، طبیعتا نمیدانم در دانشگاه چه میگذرد. اما به بحث طولانیتری باز میگردم كه مدتهاست دنبال میكنم و بیش از آنكه راجع به علم سیاست در حال حاضر و آینده آن صحبت كنم، به این میپردازم كه دانشگاه چیست زیرا تا اطلاع ثانوی علم سیاست در دانشگاه جریان دارد و دانشگاه متولی علم سیاست است. بنابراین نخست به این میپردازم كه دانشگاه چیست؟ ما هفتاد، هشتاد است كه دانشگاه ساختهایم و كلمه جدید «دانشگاه» را جعل كردهایم اما هیچوقت نپرسیدیم كه دانشگاه چیست و به چه درد میخورد و چه تحولی میتواند ایجاد كند؟ البته علم سیاست بیش از ١١٠ سال است كه در ایران تاسیس شده و وقت آن است كه بپرسیم جایگاه دانش علم سیاست در دانشگاه ما چه بوده و چه هست و چه تحولی پیدا كرده است و احتمالا در آینده چه خواهد شد؟ در مورد دانشگاه سخنان متناقضی بیان شده است. از زمانی كه نویسندگان عوام مثل آلاحمد وارد این بحث شدند، در این زمینه بحث شده است. اما چرا مهم است كه بدانیم دانشگاه در ادامه نظام علم در ایران نیست و گسستی در آنجا صورت گرفته است و تاسیس نوبنیادی انجام شده است؟ دانشگاه ایران در آغاز تاسیسش فاقد موضوع بود. موضوع را به معنای دقیق علمی به كار میبرم، یعنی هر علمی از عوارض وجود یك عین در عالم خارج بحث میكند. تاسیس دانشگاه در ایران تاسیس شعبهای برای نظام علمی بود كه در غرب بود. وقتی برلین تاسیس شد، سر مدرس اصلی آن فیشته و بعد از آن هگل و سپس شلینگ بود. بخش مهمی از اندیشمندانی كه میشناسیم، در آنجا یا درس خواندهاند یا درس دادهاند. وقتی دانشگاه برلین تاسیس شد، نظام علمی كه در آنجا تاسیس شد، موضوعی داشت كه آن موضوع آلمان است. به این دلیل است كه در ابتدا فیشته را بردند. بعد از شكست آلمان در جنگهای ناپلئونی، آلمان فروپاشید و نمایندگان اصلاحات در آلمان ظاهر شدند و خواستند برای امپراتوری آینده آلمان یك مركز علمی مهم درست كنند كه همان دانشگاه برلین است. مساله اصلی این بود كه آلمان چیست؟ فیشته كسی بود كه پیشتر این حرفها را زده بود و با ناپلئون در افتاده بود. او طرفدار انقلاب فرانسه بود و بعد در مخالفت انقلاب فرانسه در آمد و علیه ناپلئون رساله نوشت و بعد از او وقتی هگل آمد، باز بحث آلمان مطرح شد. فیشته نوشت: آلمان چیست؟ آلمان دیگر دولت نیست. بعد توضیح داد كه آلمان باید دولت شود. اشاره عجیب او به ماكیاولی و مشابهتش با بحث شهریار ماكیاولی در ١٥١٥ جالب است. فیشته همانطور كه ماكیاولی گفت ایتالیا باید اتحاد پیدا كند، گفت آلمان باید اتحاد پیدا كند. اینها دانشگاههایی دارای موضوع هستند. نظام علمی اینها روی یك موضوع بنا شده است. البته همه جا چنین نیست.
«ایران» باید موضوع دانشگاه باشد
از این مقدمه نتیجه دیگری هم در مورد ایران میگیرم و آن این است كه اگر نظام علم دوران جدید چیزی است كه در دانشگاه هست و اگر دانشگاه ما فاقد موضوع بوده است و از دانشگاههای دارای موضوع نمایندگی میكرده است، آنگاه اگر روزی دانشگاه ایرانی به وجود بیاید و اگر آن دانشگاه در تحول بعدی بتواند این دانشگاه جدید ایران را ایجاد كند، موضوع آن ایران است. هیچ دانشگاهی نداریم كه موضوع آن، موضوع آن كشور نباشد، چه با چشم غیرمسلح ببینیم و چه نبینیم. در مورد فرانسه فهم این امر نیازمند چشم مسلح است، زیرا در بدو نظر «دانشگاه» فرانسه دانشگاه كشور «فرانسه» نیست و دانشگاه آلمان، دانشگاه كشور آلمان است. اما واقعیت این است كه اینها در یك نظام علمی وارد شدند كه همه دانشگاههای خاصی هستند كه دانشگاه عام نظام علم اروپا را ایجاد میكنند. در علوم انسانی نباید تصور شود كه چون نظام علم جهانی است، پس بنابراین نظام علم جای مشخصی مربوط به آن كشور مشخص نیست. به عنوان مثال جامعهشناسی فرانسوی، غیر از جامعهشناسی آلمانی و انگلیسی و ایتالیا است. اینها هر كدام فلسفهها و علوم انسانی متمایز خودشان را دارند، اما در درون یك «پارادایم» همه با هم فكر میكنند و تبادل نظر میكنند و تولید علمهای مشخص میكنند زیرا آن كل از این مجموعهها فراهم آمده است و هر كشور اروپایی هم آن كشور مشخص اروپایی است و هم جزیی از اروپاست و بنابراین علمش هم همین وضعیت را دارد. یعنی جامعهشناسی آلمانی از ماكس وبر و زیمل تاكنون متفاوت است از جامعهشناسی فرانسوی كه از دوركیم و دیگران گفتهاند. اما یك نظام كلی علم اجتماع داریم كه هم متفاوت است و هم یك علم واحد است. موضوع دانشگاه ایران است. بنابراین اگر دانشگاه در معنای جدید داشته باشیم، ناچار باید بتوانیم این ایران را به موضوع بحث دانشگاه تبدیل كنیم و اینكه دانشگاههای ما از نمایندگی دانشگاههای خارج به نماینده خودش بدل شود، یعنی دانشگاهی كه روی پای خودش ایستاده است. موضوع دانشگاه ایران، ایران است. اما باید بگویم همانطور كه اسلام موضوع اسلامشناسی است و متولی آن حوزه است، موضوع دانشگاه در ایران، ایران به معنای ایرانشناسی نیست، بلكه ایرانشهر است. باید بحث ایدئولوژیك درباره ایرانشهر را كنار بگذاریم، زیرا هربار كه این كلمه به كار میرود، بلافاصله نسبت فاشیسم و ملی گرایی و انواع ایدئولوژیهای جدید وارد میشوند و بسیاری از گویندگان آن اگر مغرض نباشند، بسیار جاهل هستند. كسانی گفتهاند این حرفها فاشیستی و ناسیونالیستی است، اما هیچ تعریف درستی از فاشیسم ندارند و نمیدانند فاشیسم چیست. كلمه ایران تاریخ طولانی دارد و به عنوان یك پیشنهاد و طرح مساله معتقدم موضوع دانشگاه باید روزی بر این متمركز شود كه ایرانشهر چیست. ایرانشهر باید به عنوان موضوع دانشگاه ایران مطرح شود. اگر این را به عنوان موضوع علم قرار دهیم، تمام علوم انسانی و اجتماعی از آن ناشی میشود. یعنی ایران كجاست؟ جغرافیای سیاسی این ایران كجاست؟ مناسبات سیاسی آن چیست؟ تاریخش چه بوده است؟ مناسباتش با سایر جوامع چگونه بوده است؟ چه تحولی در تاریخ ایجاد كرده است؟ هویت مردم این كشور چه بوده و تمایزش با مردم دیگر چه بوده است؟ این علم ایران است. همانطور كه در اروپا میراث مشترك یونانی-رمی- مسیحی توانسته موضوع نظام دانشگاهی باشد و در رنسانس به بعد دوران جدید اندیشیدن اروپایی را ایجاد كند.
علم سیاست ایران
اما اگر این اتفاق میافتاد، یعنی متمركز شدن روی ایرانشهر، به معنای این است كه ما علم جهانی نداریم و خودمان را بر ایران متمركز كردهایم؟ خیر. علم عام با علم خاص ربط پیدا میكند. یعنی اگر دانشگاه ما روزی در حوزه علوم انسانی چیزی برای گفتن داشته باشد و بتواند از جایی در نظام علم جهانی خودش را به آن ربط دهد، از این طریق خواهد بود. یعنی اول بتواند بگوید ایرانشهر چیست و علم ایرانشهر به چه ترتیبی در مجموعه نظام علم جهانی وارد میشود و چه ربطی به آن دارد؟ در كجاها با آن میخواند و در كجاها نیازمند منطق ناحیهای متفاوت است؟ فهم منطق ایرانشهر و مناسباتی كه در آن وارد میشود، موضوع علم سیاست در ایران است. علم سیاست ایران دارای نواحی متعدد و متفاوتی است كه ناحیههای موضوعی به نام ایرانشهر را پوشش میدهد. از مجموعه این علوم مربوط به ایران است كه روزی علمی به وجود خواهد آمد كه به آن علم سیاست ایران خواهیم گفت. من معتقدم روزی باید بخش مهمی از علوم انسانی كه ما در دانشكدههای مختلف داریم، را دور بریزیم و از اول تعریف كنیم این علوم انسانی به چه درد میخورند؟ فهم مقولات و مفاهیمی كه تاریخ ایران را با آن میشود توضیح داد، مهم است. تاریخ مساله مهمی است كه ما تقریبا نداریم. تقریبا میتوان گفت ما هیچ تاریخ مهم منضبطی را درباره ایران نتوانستهایم بنویسیم. گذشته ما است كه آینده را روشن میكند. مشكلات امروز را شاید بتوان رفع كرد. اما مساله من این است كه از بنیاد مساله اشكال هست. تاسیس دانشگاه در شرایطی رخ داده كه با زمان ما متفاوت بوده است، اما این دانشگاه باید میتوانست تحول این جامعه را در مسیری كه تا به امروز طی كرده توضیح دهد. به نظر من علم سیاست امروز نمیتواند از این مسیر توضیحی ارایه دهد. خلاصه حرف من این است كه كارنامه نظام دانشگاهی موجود و به خصوص دانشگاه دولتی و مادر منفی است. آیا میتوانیم آن را تغییر اساسی داریم و ارادهاش را داریم یا خیر؟ اطلاعی ندارم.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید