امضای قزاق پای کودتای بیگانه / مسعود آدینه وند

1396/12/8 ۰۸:۳۰

امضای قزاق پای کودتای بیگانه / مسعود آدینه وند

وقوع کودتای سوم اسفند 1299 هجری شمسی رضاخان که معلول شرایط داخلی ایران بعد از جنگ جهانی و بحران‌های پیامد آن و همین‌طور تصمیم مأموران انگلیسی برای حفظ منافع خود در ایران به‌شمار می‌رفت، سرآغاز دوره جدیدی از تاریخ تحولات ایران معاصر بوده است.

 

وقوع کودتای سوم اسفند 1299 هجری شمسی رضاخان که معلول شرایط داخلی ایران بعد از جنگ جهانی و بحران‌های پیامد آن و همین‌طور تصمیم مأموران انگلیسی برای حفظ منافع خود در ایران به‌شمار می‌رفت، سرآغاز دوره جدیدی از تاریخ تحولات ایران معاصر بوده است. از این زمان تا سال 1304 و انقراض سلسله قاجار، کودتاچیان مجموعه­‌ای از اقدامات ریز و درشتی در راستای قدرت‌گیری خود انجام دادند. «رضاخان میر پنج» و تیم همراهش در اکثر این اقدامات سعی در انتقاد از اوضاع و نشان دادن ضعف و بی‌لیاقتی شاهان قاجار و ساختار سنتی جامعه و حکومت این سلسله داشت. ازجمله مهم‌ترین این اقدامات که به نوعی بازتابی از فکر و نگرش کودتاچیان و در رأس آنان رضاخان و «سید ضیاءالدین طباطبایی» به شمار می‌رفت، صدور اعلامیه‌های معروف به «حکم می‌کنم» بود که در نقاط مهم شهر تهران پخش شد و مردم را به باد توهین و تحقیر قرار داد. لذا مردم بدون شناخت کافی از آن و نویسنده آن پس از یک روز اکثر نسخه‌های اعلامیه را از بین بردند، بدون اینکه کمترین تأثیر را از آن بپذیرند.

 

کودتا و آغاز حکومت سید ضیاءالدین طباطبایی

کودتای رضاخان در روز دوشنبه سوم اسفند 1299 نقش مهمی در تحولات ایران قرن چهاردهم قمری ایفا کرد. این رویداد ظاهراً آرام به انگیزه تصرف تهران با شرکت 2500 سرباز قزاق به فرماندهی رضاخان میرپنج در بامداد سوم اسفند اتفاق افتاد و کودتاچیان بدون زد و خورد و مقاومتی جدی و بدون خونریزی تهران را تصرف کردند. (1) باید گفت ایران در اواخر دهه 1290 در نتیجه جنگ جهانی و عواقب آن دچار هرج و مرج و اوضاع نامناسبی شده بود. قدرت مرکزی در نهایت ضعف و حکام محلی به خودسری پرداختند. از طرفی بعد از انقلاب اکتبر 1917میلادی روسیه تزاری از گردونه رقابت استعماری با بریتانیا کنار کشید. لذا انگلیس برای پر کردن این خلأ سعی کرد که این بار از تأسیس حکومت متمرکز قدرتمند در ایران دفاع کند. پس از اخراج افسران روسی، ابتدا «کلنل هنری اسمایت» و سپس «سردار همایون قاسم خان والی» به فرماندهی این نیروی نظامی گماشته شد. اما بی‌لیاقتی وی، انگلیسی‌­ها و «ژنرال ادموند آیرونساید» را به جست‌و‌جو واداشت و عاقبت تصمیم گرفت فرمانده آتریاد تبریز یعنی رضاخان میرپنج را به ریاست آن بگمارد. وی بواسطه جسارت و شایستگی و قاطعیت خود مورد توجه آیرونساید قرار گرفت.(2) سیاست انگلیس در این زمان بزرگنمایی خطر بلشویسم و انتشار افکار انقلابی روسیه در ایران بود و سعی داشت ایرانیان را متقاعد کند که تنها راه چاره روی کار آمدن مرد آهنین و فردی قهرمان است. به علاوه شرایط سخت و ناامیدکننده‌­ای که در آستانه کودتا در کشور و بویژه در پایتخت وجود داشت، به نوعی اکثر طبقات و مردم اقشار مختلف را به این نتیجه رسانده بود که فقط مردی سوار بر اسب و شمشیر به دست می‌تواند بر اوضاع مسلط شود و مشکلات را رفع کند. در چنین شرایطی بود که کودتای سوم اسفند رخ داد. درباره علل و عوامل آن، نظرات متفاوت و متضاد است و عده‌ای آن را کاملاً انگلیسی و برخی معلول شرایط ایران می‌دانند (3) تا این زمان جست‌و‌جوی «دست آهنین» و «منجی ایران» نه تنها به شعار برخی از طبقات ملاکان و بورژوازی تجاری و طبقه ذوحیاتین بورژوا- مالک، بلکه حتی تا حدودی در شهرها به شعار متداول آن قشرهایی از جامعه کشور بدل شده بود که با احساس دردناک تأسف، شاهد خاموشی شعله انقلاب‌ها و قیام‌ها بودند. امیدشان از رجال ملی و کارآیی دستگاهی که از مشروطه نیم‌بند پدید آمده بود، به یأس مبدل شد و آسانترین داروی دردها را در پیدایش «نادر» تازه‌ای جستند. (4) در عصر روز کودتا «هرمن نورمن» سفیر انگلستان در تهران با «احمدشاه» آخرین پادشاه قاجار ملاقات کرد و ظاهراً بی‌آنکه از لندن دستوری داشته باشد، به شاه گفت تنها راهی که برایش باقی مانده آن است که با سرکردگان کودتا رابطه برقرار سازد و خواسته‌های آنها را بپذیرد و تأکید کرد که این تنها راه باقی مانده است. (5)

به هرحال در روز سوم اسفند تهران در مهار کودتاگران بود. اهالی شهر دیدند سپاهیان قزاق تمام وزارتخانه‌ها، ساختمان‌های دولتی، کلانتری‌ها و ادارات پست و تلگراف را اشغال کرده‌اند. پایتخت کاملاً در قبضه نظامیان بود. در شهر حکومت نظامی به فرماندهی «کلنل کاظم‌­خان سیاح» برقرار شد. (6) عده زیادی هم دستگیر شدند. رضاخان که تا پیش از کودتا برای مردم ایران و در بین رجال سیاسی چهره چندان شناخته‌ای نبود و فرماندهی قوای قزاق احمد شاه قاجار را بر عهده داشت، از جانب آخرین سلطان دودمان قاجاری، به بالاترین درجه نظامی، یعنی سرداری دست یافت و با لقب «سردار سپه» وزیر جنگ کابینه سیدضیاء (کابینه‌سیاه) شد. رضاخان بعد از کودتا در تهران اعلام حکومت نظامی کرد. تسلیم تهران به قزاق‌ها تمام ایران را در اختیار رضاخان قرار داد. (7)  او که داعیه استقرار حکومت مقتدر را داشت، در توجیه کودتا می‌گوید: «در پی تسخیر تهران و استقرار یک دولت نظامی و مقتدری است که پس از خروج انگلیسی‌ها از شهر دفاع کند تا به دست بلشویک‌ها نیفتد.» (8)

بعد از کودتا و تصرف تهران، قزاق‌ها تمام ادارات را بستند، عده‌ای را به حبس فرستادند و انتشار تمام روزنامه‌ها متوقف شد. (9) وی به کمک و مشاوره همفکران و سایر کودتاگران برای کنترل هر چه بیشتر بر اوضاع، به صدور و پخش اعلامیه­‌هایی اقدام کرد تا خود را بیشتر برای عموم معرفی کند.

 

صدور اعلامیه‌ها

دیگر اقدام مهم کودتاچیان بعد از گرفتن قوای نظامی، تأسیسات حکومتی، تشکیلات اداری، وزارتخانه‌ها و کنترل خیابان‌ها و معابر، نوشتن و پخش بیانیه‌هایی بود که هم تلاشی برای توجیه اقدامات آنان به شمار می‌رفت و هم سیاستی برای ارعاب و جلب توجه مردم بود. صدور این بیانیه‌ها به خوبی نشان دهنده این است که رضاخان بزودی خود را سردمدار و مسلط بر اوضاع معرفی می‌کند(10) رضاخان درواقع با این اعلامیه‌ها، کار و حرفه خود را آغاز کرد. (11) کودتاچیان در بیان اهداف خود، در روز چهارم اسفند اعلامیه‌هایی صادر کردند که جهت اطلاع از افکار عمومی آن روزگار و بهانه‌ها و زمینه‌هایی که به حادثه کودتا و حوادث پس از آن منتهی شد، قابل تأمل و مهم هستند. این اعلامیه‌ها به نام رضاخان و سید ضیاء بودند. درباره رضاخان باید گفت دو بیانیه خیلی مهم در این زمینه وجود دارد. به تصریح محمد تقی بهار (ملک الشعرا): «در همان روزی که سید ضیاء از طرف شاه [احمدشاه قاجار] رئیس‌الوزرا  شد، دو ورقه به امضای رضا خان میرپنج رئیس دیویزیون قزاق منتشر شد: یکی دارای دو صفحه و مشتمل بر تملق از شاه و دیگری که عنوانش حکم می‌کنم بود.» (12)

این بیانیه‌ها مبانی اندیشه سیاسی رضاخان و تیم همراه او در کودتا را بیان می‌کرد و به طور ضمنی و غیرمستقیم اهداف و نیات وی را نسبت به آینده مملکت نشان می‌دادند. اعلامیه نخست او سرشار از اعتماد به شاه قاجار و اقتدار خودش بود. (13) این سند با لحنی بشدت قاطع و هشدارآمیز به متخلفین، آنان را از عواقب امر و اشد مجازات مطلع می‌کرد. در بیانیه رئیس دیویزیون قزاق رضاخان که در روز دوم کودتا منتشر شد بر موارد زیر تأکید شد. به موجب این بیانیه:

«هموطنان:

وظایف مقدسه فداکاری نسبت به شاه و وطن ما را به میدان‌های جنگ هولناک گیلان اعزام نمود، همان میدان‌های خونین مرگباری که قشون دشمن برای تسخیر ایران و تهدید پایتخت با قوای فزونتر و اسلحه مکمل‌تر تشکیل داده بود. افراد دلاور قزاق این وظیفه مقدسه را با جان و دل استقبال نمودند، زیرا تنها قوه منظم ایرانی که می‌توانست وظیفه مدافعه وطن را ایفا نماید، همین قوه و افراد آن بودند که بدون لباس، بدون کفش، بدون غذا، بدون اسلحه کافی سینه و پیکر خود را سپر توپ‌های آتش‌فشان نمودند، غیرت و حمیت ایرانی را ثابت و دستجات انبوه متجاسرین را از پشت دروازه قزوین تا ساحل دریا راندند. اگر فداکاری و خدمات جانبازانه اردوی قزاق نتیجه مطلوب را حاصل نکرد و نتوانستیم خاک مقدس وطن و عصمت برادران گیلانی خود را از دست دشمن نجات دهیم، تقصیری متوجه ما نبود، بلکه خیانتکاری صاحب‌منصبان، کسانی که سرپرستی و اداره امور به آنها محول شده بود موجب عقیم ماندن نتیجه خدمات ما شد. ولی باز افتخار می‌کنیم که فوران خون قزاق دلیر توانست پایتخت وطن مقدس ما را از استیلای دشمن نجات دهد، اگر خیانتکاران خارجی توانستند نتیجه فداکاری‌های اولاد ایران را خنثی نمایند، برای این بود که خیانتکاران داخلی ما را بازیچه دست و آلت شهوت خود و دیگران قرار می‌دادند. مشیت کردگاری و خواست حضرت خداوندی این فرصت را برای ما تدارک دیده که اینک در تهران هستیم.

ما پایتخت را تسخیر نکرده‌­ایم، زیرا نمی‌­توانستیم اسلحه خود را در جایی بلند کنیم که شهریار مقدس و تاجدار ما حضور دارد.فقط به تهران آمدیم که معنی حقیقی سرپرستی مملکت و مرکزیت حکومت بدان اطلاق گردد.

حکومتی که در فکر ایران باشد، حکومتی که فقط تماشاچی بدبختی‌ها و فلاکت ملت خود واقع نگردد، حکومتی که تجلیل و تعظیم قشون را از نخستین شرایط سعادت مملکت به ­شمار آورد، نیرو و راحتی قشون را یگانه راه نجات مملکت بداند.

حکومتی که بیت‌المال مسلمین را وسیله شهوترانی مفتخواران تنبل و تن‌پروران بی‌حمیت قرار ندهد.

حکومتی که سواد اعظم مسلمین را مرکز شقاوت‌ها، کانون مظالم و قساوت نسازد.

حکومتی که در اقطار سرزمین آن هزارها اولاد مملکت از گرسنگی... حیات را بدرود نگویند.

حکومتی که ناموس و عصمت گیلانی، تبریزی، کرمانی را با خواهر خود فرق نگذارد.

حکومتی که برای زینت و تجمل معدودی بدبختی مملکتی را تجویز ننماید.

حکومتی که بازیچه دست سیاسیون خارجی نباشد.

حکومتی که برای چند صدهزار تومان قرض هر روز آبروی ایران را نریزد و مملکت خود را زیربار فروتنی نبرد.

ما سرباز هستیم و فداکار، حاضر شده­‌ایم برای انجام این آمال خون خود را نثار نماییم و غیر از قوت و عظمت قشون برای حفظ شهریار و وطن مقدس آرزویی نداریم، هر لحظه چنان حکومتی تشکیل شود و موجبات شرافت وطن، آزادی، آسایش و ترقی ملت را عملاً نمودار سازد و با ملت نه مثل گوسفند زبان بسته رفتار نماید، بلکه به معنی واقعی ملت بنگرد آن لحظه است که ما خواهیم توانست به آتیه امیدوار بوده و چنانچه نشان دادیم وظیفه مدافعه وطن را ایفا نماییم. با تمام برادران نظامی خود ژاندارم، افواج پلیس که آنها هم با دل‌های دردناک شریک فداکاری اردوی قزاق بودند کمال صمیمیت را داشته و اجازه نخواهیم داد که دشمنان سعادت قشون، بین ماها تفرقه و نفاق بیفکنند. همه شاه پرست و فداکار وطن، همه اولاد ایران، همه خدمتگزار مملکت هستیم. زنده باد شاهنشاه ایران. زنده باد ملت ایران، پاینده باد ملت ایران، قوی و با عظمت باد قشون دلاور ایران.

رئیس دیویزیون قزاق اعلیحضرت شهریاری و فرمانده کل قوا رضا.» (14)

چنانچه مشاهده می‌شود در این اعلامیه که به احتمال زیاد به قلم سید ضیاء نوشته شده، رضاخان بر اقدامات نیروی قزاق و نقش پررنگی که در کاهش ناآرامی‌های داخلی مملکت داشته، انگشت گذاشته و آنها را یادآوری کرده است. رضاخان خود را طرفدار مقام شاهنشاهی و وفادار به وی معرفی نموده و اشاره داشته که قصد و نیتش از اقدام به کودتا، خیر بوده که مشکلات شاهنشاهی قاجار را رفع کند. اقدامات کودتاگران در تبلیغات پیرامون اقدامات و ماهیت خود، به یک اعلامیه مذکور محدود نمی‌شود و بیانیه‌های دیگری چه به وسیله رضاخان و چه از طرف سیدضیاء صادر می‌گردد. در اعلامیه دوم رضاخان نیز می‌خوانیم:

«حکم می‌کنم:

ماده اول- تمام اهالی شهر تهران باید ساکت و مطیع احکام نظامی باشند.

ماده دوم- حکومت نظامی در شهر برقرار و از ساعت هشت بعد از ظهر غیر از افراد نظامی و پلیس مأمور انتظامات شهر کسی نباید در معابر عبور نماید.

ماده سوم- کسانی که از طرف قوای نظامی و پلیس مظنون به مخل آسایش و انتظامات واقع شوند، فوراً جلب و مجازات سخت خواهند شد.

ماده چهارم- تمام روزنامه‌جات، اوراق مطبوعه تا موقع تشکیل دولت به کلی موقوف و بر حسب حکم و اجازه که بعد داده خواهد شد، باید منتشر شوند.

ماده پنجم - اجتماعات در منازل و نقاط مختلفه بکلی موقوف، در معابر هم اگر بیش از سه نفر گرد هم باشند با قوه قهریه متفرق خواهند شد.

ماده ششم- در تمام مغازه‌های شراب فروشی و عرق فروشی، تئاتر و سینما فوتوگراف‌ها و کلوپ‌های قمار باید بسته شود و هر مست دیده شود به محکمه نظامی جلب خواهد شد.

ماده هفتم - تا زمان تشکیل دولت تمام ادارات و دوائر دولتی غیر از اداره ارزاق تعطیل خواهند بود. پستخانه و تلگرافخانه و تلفونخانه هم مطیع این حکم خواهند بود.

ماده هشتم- کسانی که در اطاعت از مواد فوق خودداری نمایند به محکمه نظامی جلب شده و به سخت‌ترین مجازات‌ها خواهند رسید.

ماده نهم- کاظم‌خان به سمت کماندانی شهر انتخاب و معین می‌شود و مأمور اجرای مواد فوق خواهد بود.

امضاء: رئیس دیویزیون قزاق اعلی‌حضرت اقدس شهریاری و فرمانده کل قزاق (رضا) (15)

موارد فوق نشان دهنده برنامه­‌های گوناگون کودتاگران برای تغییر اوضاع است. بااین حال لحن بیانیه دوم بسیار تند بود و به مذاق افرادی که به این کودتاگران چشم امید بسته بودند، خوش نیامد. به نوشته «عبدالله مستوفی» که این اعلامیه را نخستین حکم دیکتاتوری نامیده است: «این همان اعلامیه حکم می‌کنم رئیس قزاق‌های مهاجم است که بعضی از رنود جلوی [عبارت] حکم می‌کنم با مداد........ میخوری، گذاشتند. [لذا] فردا آژان‌های نظمیه، هر جا این جمله اضافی را جلوی [عبارت] حکم می‌کنم اعلانات دیدند، اصل اعلان را از دیوار کندند. به‌طوری که بعد از بیست و چهار ساعت، دیگر اثری از این اعلان‌ها در در و دیوار شهر باقی نماند. زیرا مردم هم اکثراً همین‌که حکم می‌کنم اول اعلان را دیده بودند، خوانده یا نخوانده آنها را کنده بودند». (16)

بنابراین در مقابل صدور و نصب این بیانیه‌ها، سریعاً واکنش نشان داده شد و اعلامیه بزودی جمع‌آوری شد. این بیانیه‌ها تأثیر چندانی در قلوب ایرانیان نبخشید، زیرا پیشروان این فکر و گویندگان این ترانه، قزاقان بودند که هنوز در ایران یک قوه ساخته بیگانه تلقی می‌شد. (17) با توجه به این موارد می‌توان گفت که صدور بیانیه و پخش اعلامیه در دیوارها و اماکن عمومی بعد از به‌دست گرفتن حکومت در تهران، نخستین اقدام کودتاگران در تبلیغ برای به‌دست آوردن حمایت مردم تشنه آرامش و امنیت بود.

منابع:

1- همبلی، گاوین، «خودکامگی پهلوی: رضاشاه»، سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، ترجمه عباس مخبر، تهران: طرح نو، 1375، ص 12

2- آیرونساید. 1363. خاطرات، ترجمه بهروز قزوینی، تهران: نشریه آینه، ص 79

3 - رحمانیان، داریوش، 1391. ایران بین دو کودتا، تهران: سمت، صص 38-27

4 - طبری، احسان. 1356. جامعه ایران در دوره رضاشاه، تهران: خلق، ص 50

5 - نیازمند، رضا. 1387. رضاشاه از تولد تا سلطنت، تهران: حکایت قلم، ص 473

6 - غنی، سیروس. 1377. ایران: برآمدن رضاخان، برافتادن قاجار و نقش انگلیسی­‌ها، ترجمه جسن کامشاد، تهران: نیلوفر، ص 222

7 - آبادیان، حسین. 1389. بسترهای تأسیس حکومت پهلوی، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی.، صص 25-24

8 - ملیکف، آ. س. 1358. استقرار دیکتاتوری رضاخان، ترجمه سیروس ایزدی، تهران: جیبی، ص 32

9 - مستوفی، عبدالله. 1371. شرح زندگانی من، ج 3، تهران: زوار، ص 214

10 - مجد، محمدقلی. 1389. از قاجار به پهلوی، ترجمه سید رضا مرزانی، مصطفی امیری، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، صص 166-165

11 -  طبری، همان: ص 54

 12- بهار، ملک‌الشعرا. 1357. تاریخ مختصر احزاب سیاسی در ایران، ج 1، تهران: امیرکبیر، ص 89

 13 - غنی، همان: ص 223

 14 - بهار، همان: صص 108-106

 15 - مستوفی، همان: ج 3، ص 215

 16 - همان: صص 215-214

 17- بهار، همان: ص 109

 

منبع: روزنامه ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: