1396/12/2 ۱۱:۳۳
«ذوالفقار عسكریپور» مشهور به «ذوالفقار عسكریان» دوتارنواز برجسته خراسانی، در سال ١٣١١ در شهرستان كاشمر به دنیا آمد. پدرش دورهگرد بود و همین دورهگردی فرصتی فراهم آورد تا ذوالفقار بتواند با موسیقی نواحی مختلف خراسان آشنا بشود.
حسن احمدیفرد: خودش، آذرماه ١٣٩٣، در بیمارستانی دلمرده در مشهد از نفس افتاد، اما صدای سازش، سر از نفس افتادن ندارد. صدای دوتار «ذوالفقار عسكریان»، هنوز هم شكوهمند و پرطنین است.
موسیقی در خانواده او، موروثی بود. پدرش دوتار میزد و ذوالفقار، نخستین نغمههای جادویی را از سرپنجههای پدرش شنیده بود. نوازنده جوان اما در تربت جام، پایتخت موسیقی مقامی خراسان، پا گرفت و در این شهر بود كه در كنار دیگر استادان، تجربههایی ماندگار را در هنر آیینی این سرزمین ثبت و ضبط كرد.
فهم ذاتی و استعداد خدادادی، از ذوالفقار عسكریان نوازندهای كمنظیر ساخته بود. تكنیكهای خاص او در دوتارنوازی، نامش را به عنوان یك نوازنده صاحب سبك، ماندگار كرده است.
كسب دیپلم افتخار سومین، چهارمین، پنجمین و هفتمین جشنواره موسیقی فجر تنها بخشی از افتخارات این دوتارنواز برجسته خراسانی است.
ذوالفقار عسكریان، صرفا بر اساس حس زیباییشناسی و بدون اطلاع از تئوری موسیقی، چندین پرده به پردههای دوتار افزوده بود و همین پردهبندی متفاوت، به او امكان میداد تا اجراهایی ظریفتر از مقامهای شناخته شده، داشته باشد.
آلبوم «موسیقی تربت جام» از سری آلبومهای موسیقی نواحی ایران، حاصل نوازندگی او و خوانندگی استاد مرحوم «نورمحمد دُرپور» است.
ذوالفقار عسكریان از سالها پیش، ساكن منطقه «قلعه ساختمان» مشهد بود و آذرماه ١٣٩٣ در همین شهر چشم از جهان فروبست. گواهینامه درجه یك هنری او، پس از مرگش صادر و به خانوادهاش تحویل داده شد.
دوتارنواز برجسته خراسانی كه هشتادودو سال عمر كرد و هفتادوچند سال دوتار زد، حالا چند سالی میشود كه سازش را به پسرش سپرده است تا هنری كه قرنهاست در این آبوخاك جریان دارد، از نسلی به نسل دیگر منتقلشده باشد. واقعیت آنكه موسیقی مقامی در این سرزمین، زنده است و زنده خواهد ماند.
«محسن عسكریان» حالا مدتهاست كه دوتار پدرش ذوالفقار را كوك میكند. او متعلق به نسل جوان هنرمندان موسیقی مقامی خراسان است؛ نسلی كه امیدهای زیادی را برای اعتلای این هنر كهن، زنده كرده است. محسن عسكریان در هشتمین جشنواره «بیت و حیران» در سردشت و نیز سومین جشنواره «انتظار» در سرخس، عنوان «نوازنده برتر» را از آن خود كرده است.
گفتوگو با محسن عسكریان، بیشتر از آنكه خواندنی باشد، شنیدنی بود. او در پایان هر بند از حرفهایش، دستی به دوتار میزد تا حرفهایش با صدای دوتارش در هم بیامیزد.
آنچه در ادامه میخوانید برشهایی از آن گفتوگوی مفصل است كه با نغمههای موسیقی كهن مقامی همراه بود.
استاد ذوالفقار عسكریان آنطور كه شاگردان و دوستدارانش به او لقب داده بودند، خداوندگار دوتار بود. من پسرش هستم و اگر از استاد زیاد تعریف كنم، حتما بهحساب رابطه پدر و فرزندی میگذارند اما من نوازنده دوتار هم هستم؛ شنونده حرفهای دوتار هم محسوب میشوم. از این منظر باز تاكید میكنم كه مرحوم پدرم، دوتارنوازیاش بینظیر بود. پنجه ریز استاد را انصافا هیچ نوازندهای ندارد.
سادگی بود كه استاد عسكریان را دلنشین كرده بود. مرحوم پدرم ذرهای غرور نداشت. باید افتاده باشی تا بشوی استاد. بعضی از دوستان فكر میكنند كه استاد شدن آسان است. خیال میكنند هر كس پنجهای به دوتار زد، استاد شده است. استادی، یك حالت درونی است. یك ظرفیت است كه وجود انسان باید پذیرش آن را داشته باشد. برای همین است كه خیلیها همان اوایل راه، از جاده بیرون میافتند. همینكه چهار نفر دوروبرت پیدا میشوند و تحویلت میگیرند، تازه شروع ماجراهاست. تازه آنجایی است كه آدم هی باید به خودش نهیب بزند كه گول این حرفها را نخور؛ تو هنوز باید تلاش كنی؛ تو هنوز باید خیلی بیاموزی؛ تو هنوز باید در مقام شاگردی باشی.
اگر این ظرفیت در وجود انسان هنرمند بود، خب میتواند به مقام استادی برسد و الا همان اوایل سرگرم چیزهای دیگری میشود و هنرش از دست میرود.
یكی از چیزهایی كه استاد عسكریان را به مقام استادی رسانده بود، همین افتادگیاش بود. انسانها برایش اهمیت داشتند؛ فرقی نمیكرد كه آن آدم وكیل و وزیر باشد یا رهگذری كه از كوچه رد میشده است. شاه و گدا در مقام شنوندگی هنر، برایش یكی بودند. حتی شاید آدمهای معمولی برایش عزیزتر بودند؛ چون میدانست آنها صادقانه هنرش را دوست دارند و پشت تعریف و تمجیدهایشان، چیزی جز صداقت وجود ندارد. میدانست آنها، او را فقط به خاطر هنرش میخواهند و نمیخواهند از او برای خودشان، پلهای بسازند.
ممكن نبود كسی از در خانهاش وارد بشود و بگوید برایم پنجهای دوتار بزن و پدرم بگوید نه. بگوید من ذوالفقار عسكریانم و جشنوارههای مختلفی رفتهام و در كشورهای مختلفی اجرا كردهام، حالا بیایم همینطوری برای تو، اجرا كنم؟ این، در وجود مرحوم پدرم نبود.
پدرم تابستانها توی حیاط كوچك خانهاش مینشست و دوتار میزد، بارها شد كه رهگذرانی كه از كوچه رد میشدند، صدای دوتارش را میشنیدند و میایستادند تا صدای دوتار را بشنوند. گاهی هم سرك میكشیدند و مثلا از لای در نگاه میكردند تا ببینند صدا از كجاست. شاید باورتان نشود اما حتما پدرم برمیخاست و آنها را تعارف میكرد تا بیایند توی حیاط و از نزدیك شنونده صدای دوتارش باشند.
چرخ معیشت هنرمندها، هیچوقت درست نمیچرخد. چطور بشود كه یك هنرمندی در جایگاهی قرار بگیرد كه معاشش و آتیهاش تامین باشد و الا بیشتر هنرمندها، شرمنده خودشان و زن و بچهشان هستند. من هم كار هنر را برای زنده نگهداشتن نام و یاد پدرم، دارم ادامه میدهد. البته واقعیتش همهاش هم به خاطر نام پدرم نیست، خودم هم عاشق دوتارم. از وقتیكه خودم را شناختم، صدای دوتار را هم شنیدهام. اصلا نمیدانید این صدا با من چه كار میكند. عشق به دوتار را هم حتما از پدرم به ارث بردهام اما اگر واقعا میتوانستم از دست این عشق و علاقه فرار كنم، حتما سراغ كاری میرفتم كه بتوانم با آن، رفاه بیشتری را برای خانوادهام فراهم كنم.
دوتاریها، سازشان برای مردم بوده و خود مردم هم معاش زندگی آنها را تامین میكردهاند. از «گندم درو» تا «ختنه سوری»، دوتار پای ثابت زندگی مردم بوده و دوتاریها هم زندگیشان بهخوبی تامین میشده. حالا در این دهههای اخیر اتفاقی كه افتاده این است كه هنر از مسیر مردمیاش، خارجشده. صدای دوتار دیگر در متن زندگی مردم تربتجام و تایباد و خواف و سرخس نیست. حالا دوتاریها باید منتظر جشنوارهها باشند یا منتظر باشند كه فلان اداره به فلان همایش دعوتشان كند. این برای هنر تاریخی این سرزمین، اصلا خوب نیست. دولتیها باید دست از سر هنر بردارند و بگذارند كه هنر مسیر خودش را برود و مردم خودشان هنرمندان را تامین كنند.
استادان بنام موسیقی مقامی خراسان، یكییكی دارند از دست میروند. استاد سرور احمدی، استاد پور عطایی، استاد درپور و استاد عسكریان. البته مرگ حق است و هنرمندها هم مثل همه آدمهای دیگری، یك روزی از دست میروند اما درد اینجاست كه كسی نیست تا جای آنها را پر كند. چرا؟ چون اگر استادی بخواهد چهارتا شاگرد پرورش بدهد، باید از زن و زندگیاش بزند و وقتش را بگذارد برای هنرش و برای تعلیم دادن آن هنر. خب حالا از كجا تامین بشود؟ جایی وجود ندارد. مردم هم دیگر نیستند تا هنرمندشان را تامین كنند. این است كه شاگردی تربیت نمیشود و هر استادی كه میرود، جایش برای همیشه خالی میماند.
مسیر هنر عوضشده است. هنرمندهای جوان هم بیشتر از آنكه در مقام شاگردی كردن باشند، دنبال راه یافتن به جشنوارهها هستند. دلشان خوش است كه لباس محلی بپوشند و دوتار به دست، با مقامها و شخصیتها، عكس یادگاری بگیرند. این بلا، در روزگار ما بر سر هنر مقامی درآمده است. هنر موسیقی مقامی به مردمی بودنش زنده است. اگر این هنر را از مردمی بودن بیندازیم، آن را كشتهایم.
گواهینامه درجهیك هنری استاد عسكریان بعد از مرگش صادر شد. گواهینامههای استاد پورعطایی و استاد سرور احمدی هم همینطور؛ یعنی آن ارزیابهایی كه این گواهینامه را صادر كردهاند، تازه بعد از مرگ این استادان فهمیدند كه آنها، كارشان و هنرشان درجهیك است؟ یعنی آن سالها كه استاد عسكریان جوانتر بود و پنجههایش قدرت بیشتری داشت و سالهای اوج هنرمندی او بود، كسی نفهمید كه ذوالفقار عسكریان، لایق دریافت نشان درجهیك هنری است؟ آن سالها كه حنجره استاد پورعطایی، بیشتر یاری میكرد و سالهای شكوه خوانندگی او بود، چرا كسی به او درجه هنری نداد؟ این رفتار، اگر مسخره كردن موسیقی مقامی این سرزمین نیست، پس چیست؟
مرحوم پدرم، دوتارنوازیاش بینظیر بود. پنجه ریز استاد را انصافا هیچ نوازندهای ندارد.
یك حالت درونی است. یك ظرفیت است كه وجود انسان باید پذیرش آن را داشته باشد. برای همین است كه خیلیها همان اوایل راه، از جاده بیرون میافتند.
عشق به دوتار را هم حتما از پدرم به ارث بردهام اما اگر واقعا میتوانستم از دست این عشق و علاقه فرار كنم، حتما سراغ كاری میرفتم كه بتوانم با آن، رفاه بیشتری را برای خانوادهام فراهم كنم.
استادان بنام موسیقی مقامی خراسان، یكییكی دارند از دست میروند. البته مرگ حق است و هنرمندها هم مثل همه آدمهای دیگری، یك روزی از دست میروند اما درد اینجاست كه كسی نیست تا جای آنها را پر كند.
ممكن نبود كسی از در خانهاش وارد بشود و بگوید برایم پنجهای دوتار بزن و پدرم بگوید نه. بگوید من ذوالفقار عسكریانم. این، در وجود مرحوم پدرم نبود.
منبع: اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید