1396/11/30 ۰۸:۲۲
من میخواهم توسعۀ اخلاق کاربردی را در دهۀ ۱۹۷۰ با اشاره به سه کتابی که در این دهه منتشر شدند، شرح دهم. این سه کتاب، هنوز هم بهعنوان مهمترین آثار در تاریخ مدرن اخلاق کاربردی محل توجه هستند.
ترجمه: محمدجواد موحدی
نخستین کتاب، کتاب «نظریهای در باب عدالت»، نوشته جان راولز (Rawls) است که در سال ۱۹۷۱ انتشار یافت. نظریهای در باب عدالت، تحقیقی نظری و جامع در معنا و توجیه عدالت است، تا حدودی مخالف با سودگرایی. راولز به نفع نظریه قرارداد نوکانتی استدلال میکند و آن را با دو اصل عدالت که با معنای عدالت ترکیب میشود، خاتمه میدهد. علاوه بر این، روشی برای توجیه عقاید اخلاقی ایجاد میکند که «موازنۀ تأملی» نامیده شده است و هنوز هم بیشترین تأثیر را در این حوزه دارد. با انتشار نظریهای در باب عدالت، عدالت مسألهای کلیدی در اخلاق کاربردی میشود. این نظریه، اظهارت و انتقادات بیشماری را در پی داشته و دارد.
دومین سهم در اخلاق کاربردی از آن کتاب پیتر سینگر (Singer) است با نام «اخلاق عملی» که در سال ۱۹۷۹ منتشر شد.۱ در اخلاق عملی، سینگر تعدادی از موضوعات مطرح اخلاقی را از منظر سودگرایی موضوع بحث قرار میدهد. در میان مسائل بحثشده، جنگ، فقر، سقطجنین، اتانازی، رفتار با حیوانات و غیره قرار دارد. سینگر به شکل قانعکنندهای دلیل میآورد و تردیدی در ترسیم نتایج ریشهای و اغلب نیز متضاد با شهود ندارد. نقد سینگر بر اصل ارزش انسان، به مناقشات تند و تیزی منجر گشت و سبب شد او برای چند سال، از سخنگفتن علنی در آلمان منع شود. واکنش رهبران آلمان به اثر سینگر، نشان داد که اخلاق کاربردی، تأثیر اجتماعی قدرتمندی دارد.
سومین کتاب، در زمینه اخلاق پزشکی است که یکی از مؤلفانش تام بوچامپ، فیلسوفی سودگراست، در حالی که مؤلف دیگر، جیمز چیلدرس، فیلسوفی نوکانتی است. یکی از اهداف کتاب «اصول اخلاق زیستپزشکی» که در سال ۱۹۷۷ منتشر شد، ایجاد اصول اخلاقی قابلپذیرش برای مردم متعلق به سنتهای اخلاقی، دینی و فکری متفاوت بود. بوچامپ و چیلدرس چهار اصل را به عنوان اصول تصمیمگیری در پزشکی پیشنهاد کردند: اصل ضرر نرساندن، اصل سودرسانی، اصل احترام به خودآیینی و اصل عدالت. نویسندگان دیگر، این چهار اصل را در حوزههای دیگر اخلاق کاربردی، مانند اخلاق پژوهش و اخلاق تجارت بهکار بردند.
آنچه در این سه اثر در حوزه اخلاق کاربردی به چشم میخورد، این است که هر کدام در حوزۀ اخلاق کاربردی، تأثیر ژرفی داشتهاند؛ بنابراین آنها را میتوان بهعنوان آثار جاافتاده در اخلاق کاربردی قلمداد کرد.
چه چیزی جدید بود؟
گرایش به اخلاق کاربردی در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ اتفاق میافتد. در نیل به این گرایش، فلاسفۀ زیادی تمرکز و تفکر خود را تغییر دادند. فلاسفۀ اخلاق به طور سنتی به تحلیل معناشناسی اخلاقی و مسائل دیگر در فرااخلاق اشتغال داشتند. اکنون فلاسفه بیش از گذشته با مسائل اخلاقی در جامعه درگیر شدهاند. با این حال، گرایش به اخلاق کاربردی سبب نشد که فلاسفه از پرداختن به مسائل در فرااخلاق نیز غفلت کنند. بحث دربارۀ روش اخلاق کاربردی و نظریات توجیهی، پرشورتر از گذشته شد، و شقوق متفاوتی، نظیر عامگرایی، خاصگرایی، نظریات موردمحور (موقعیت محور) و نظریه موازنۀ تأملی راولز، توسعه یافتند.
گرایش به اخلاق کاربردی، پیچشی از «اخلاق توصیفی» به «اخلاق هنجاری» بود. بسیاری از فلاسفه در اوایل قرن بیستم معتقد شدند که اخلاق به عنوان رشتهای فلسفی باید به توصیف و تحلیل مفاهیم و نظریات محدود شود. برای فیلسوفان دانشگاهی اشتغال به استدلال هنجاری مناسب نبود؛ برای مثال، اکسل هاگراشتورم (Hagerstrom) فیلسوف سوئدی، در سخنرانی مراسم تحلیفش تأکید کرد که «فلسفۀ اخلاق نباید موضوعی در اخلاق(Morality) باشد، بلکه باید موضوعی دربارۀ اخلاق باشد.» راولز و سینگر موضعی متفاوت اتخاذ کردند؛ آنها برای اخلاقدان، موضع گرفتن در قبال مسائل مناقشه برانگیز را ممکن و مشروع دانستند؛ آنچه مهم است این است که اخلاقدان استدلالهای خوبی بیاورد.
به هر حال، ممکن است کسی بپرسد که آیا گرایش به اخلاق کاربردی چیز جدیدی بود. برندا آلموند (Almond) مدعی است که «شروع فلسفۀ کاربردی (که شامل اخلاق کاربردی نیز میشود) همزمان بود با شروع سنت فلسفی غرب به مثابۀ یک کل». شایان ذکر است که او فیلسوف پیش از سقراط، تالس را در رشتۀ اخلاق و اقتصاد پیشگام میداند. دیگر سهامداران مهم در تاریخ اخلاق کاربردی، افلاطون و ارسطو هستند، فیلسوفانی که در میان چیزهای دیگر، در زمینۀ اخلاق و سیاست کار کردهاند (برای مثال، «جمهوری» افلاطون و «سیاست» ارسطو). فیلسوفان بعدی نیز به اخلاق کاربردی اشتغال یافتند، نظیر امانوئل کانت، جان لاک و جان استوارت میل، همۀ آنها نویسندگانی الهامبخش برای اخلاقدانان دنیای امروز هستند.
اخلاق کاربردی همچنین ریشه در اخلاق الهیاتی دارد. برای مثالی کهن، میتوان از نظریات جنگ عادلانه آگوستین (قرن پنجم) و آکویناس (قرن سیزدهم) نام برد. این نظریات شرایطی را ترسیم میکنند که در صورت عمل به آنها، جنگ، عادلانه خواهد بود؛ این که جنگ باید نبردی باشد با نیات راستین، توسط قدرت مشروع آغاز شود و در صورت اشتباه فاحش، جبران خسارت شود؛ همۀ این مباحث هنوز هم در بحثهای مرتبط با جنگ عادلانه حضور دارند. علاوه بر این، اخلاقدانان کاتولیک و پروتستان، نیز در میان کسانی بودند که ابتدا به اخلاق پزشکی اشتغال مییافتند.
روشها
روش عبارت است از شیوۀ رسیدن یا نزدیک شدن به غایتی. یک روش، نقشۀ راهی است که به ما در رسیدن به هدف کمک میکند. ازاینرو، روشی که ما استفاده میکنیم، به آنچه میخواهیم به آن دست یابیم، بستگی دارد. در علم، هدف، افزایش معرفت ماست. چیزی مشابه این سخن را میتوان دربارۀ اخلاق کاربردی گفت. پژوهش اخلاقی، شیوهای است برای افزایش معرفت ما، یا حداقل بینش ما به مسائل اخلاقی.
برای نقطه شروع، هر نوع پژوهش اخلاقی، به وضوح مفهومی و ارزیابی دقیق استدلالها نیازمند است. ما باید نگرشهای مرتبط با پرسش مورد تحقیق را بدانیم؛ البته تفسیر انتقادی نگرشهای متفاوت ممکن است هدفی کافی در اخلاق کاربردی باشد، لیکن اینکه بدانیم چگونه نگرشها ایجاد میشوند، خود هدفی مطلوب است.
به هر حال، تحقیقات در اخلاق کاربردی اغلب راجع به رویهها و نهادهای اجتماعی است، و هدف در چنین مواردی، یافتن موضع مدللی است دربارۀ نحوۀ عمل کردن. برای رسیدن به این هدف، روشهای فلسفی کافی نیستند. علاوه بر آنها، ما به اطلاعات واقعی مرتبط و روشهای دیگر رشتهها نیز نیاز داریم.
روشها در اخلاق کاربردی، بسته به پرسش موضوع تحقیق، متنوع هستند. به طور سنتی هدف تحقیقات در اخلاق کاربردی، رسیدن به موضع یا احکام اخلاقی موجّه با توجه به اصول یا موارد جزئی است. نظریات اخلاقی متفاوت، روشهای متفاوتی برای رسیدن به این هدف پیشنهاد میکنند. برای مثال، سودگرایی پیشنهاد میکند که ما اصل سود را برای قضاوت در موارد خاص اخلاقی بهکار ببریم. طبق نظر طرفداران موازنۀ تأملی، عمل درست، عملی است که در فرایندی اندیشهورزانه، اصول مرتبط و احکام بررسیشده را مطابقت دهد. من میخواهم تناقض میان مواضع مختلف در اخلاق هنجاری را با مسألهای پرمباحثه در اخلاق زیستی توضیح دهم: پرسش این است که چگونه باید با نوزادان بسیار نارس یا به اصطلاح زودرس رفتار کرد؟
پیشرفتهایی که در تشخیص پزشکی پیش از تولد انجام شده، به طور چشمگیری باعث بقای نوزادان در کشورهای صنعتی شده است. کودکان متولد شده در هفته ۲۳ یا ۲۴ بارداری، اکنون نجات مییابند. به هر حال، تعداد زیادی از کودکانی که زنده میمانند، به علت آنچه درمان «تهاجمی» نامیده میشود، به انواع گوناگونی از معلولیتهای دائمی که نتیجۀ زودزایی است، دچار خواهند شد. در چنین مواردی، آیا هنوز هم قانون یا حتی وظیفۀ اخلاقی این خواهد بود که چنین طفلانی را نجات دهند؟ زمانی که با این نوع تناقض مواجه میشویم، به شیوههای متفاوتی میتوانیم تصمیم بگیریم. اجازه دهید دو دیدگاه افراطی را ذکر کنم. در راستای شیوههای سنتی حرفۀ پزشکی، فرد ممکن است اجازه دهد که پزشک تصمیم بگیرد. پزشکان در این خصوص تجربه دارند و نوعی حساسیت و شهود اخلاقی به دست آوردهاند که به آنها در تصمیمگیری کمک میکند. ازاینرو پزشک با استناد به موارد عملی، قبلی و مشابه، تصمیم خواهد گرفت.
شیوه دیگر برای رسیدن به یک تصمیم، از طریق بهکارگیری اصلی اخلاقی در خصوص موضوع مورد پرسش است. برای مثال، فیلسوفی سودگرا میتواند به این شیوه دلیل بیاورد: زمانی که تصمیمی اخلاقی گرفته میشود، فرد باید عملی را انتخاب کند که در مقایسه با هر شق دیگری، سرجمع لذت را افزایش خواهد داد یا مجموع درد و ناراحتی را در جهان، کاهش میدهد؛ بنابراین در اخلاق کاربردی، فرد همواره باید مطابق با اصل سود عمل کند. اجازه دهید فرض کنیم که در این مورد خاص، حیات نوزاد آشکارا بیش از خوشی و لذت، درد فراهم میکند. پس راهحل اخلاقی صحیح این است که اجازه داده شود نوزاد بمیرد. تصمیم ظاهرا بر اساس کاربرد اصل اخلاقی معتبری گرفته شده است.
برای هر دوی این روشهای تصمیمگیری، دلایل خوبی وجود دارد. نخستین روش، روشی که بهوسیلۀ پزشک به کار رفت، در حرفۀ پزشکی نهادینه شده است. به اصطلاح ارسطو، پزشک در اینجا تحت رهبری خرد خویش است. از طریق تجربه، تجربۀ شخصی و تجربۀ بهدست آمده از نحوۀ مرسوم عمل کردن در این موارد، پزشک مهارت یافتن راه حل درست را بعد از بررسی دقیق مورد خاص، به دست آورده است. این نوع تصمیم، اکثر اوقات شهودی نامیده میشود. شهود شاید مفهوم مبهمی باشد. اجازه دهید در عوض از مفهوم «حکم اندیشیده شده»(Considered Judgement) استفاده کنیم. در تأکید اینکه این نوع حکم، نتیجۀ صرف عواطف تصادفی نیست.
این روش تصمیمگیری اخلاقی، مسائلی نیز در بر دارد. در مورد درمان پیش از تولد، رویۀ پزشکان مختلف و درمانگاهها متنوع است. آنگونه که در مطالعۀ اروپایی انجامشده بر روی اطلاعات والدین و تصمیمگیری اخلاقی در واحد مراقبت ویژۀ نوزادان (EURONIC) آشکارا نشان داده شده است، بعضی پزشکان معتقدند که آنها باید از هر وسیلۀ در دسترس برای نجات جان کودک استفاده کنند. بعضی دیگر فکر میکنند که در بعضی موارد، درماننکردن یا اتانازی، انتخاب بهتری است. چه کسی درست میگوید؟ برای مثال، وقتی مورد پرسش کمیتۀ اخلاق قرار بگیرند که بر اساس چه قواعدی برای این نوع تصمیمگیری دست به چنین عملی زدهاند، پزشکان چیز بیشتری برای گفتن نخواهند داشت. آنها صرفاً میتوانند به شهود و تجربه (رویۀ معمول) اشاره کنند و نه چیزی بیشتر.
مزیت روش دوم، یعنی روش فلاسفه در رسیدن به یک تصمیم، این است که اگر مورد پرسش قرار گیرد، فیلسوف میتواند با اشاره به بعضی اصول مدلل، از آن تصمیم دفاع کند. اصل سودگرایی جایگاه محکمی در اندیشۀ اخلاقی غرب دارد و احتمالا بهخوبی پایهریزی شده است. با این حال، وقتی که این اصل به مورد خاص نجاتدادن یا ندادن نوزاد اطلاق شود، تصمیم گرفتهشده دور از انتظار است و با ویژگیهای مورد خاص نامرتبط. چنین فلسفهای را با وامگرفتن از مفهومی که رونالد دورکین (Dworkin) بهکار برده است، نگرشی «از بیرون به درون» مینامیم. اکنون چه خواهیم کرد اگر تصمیم پزشکان در تضاد با تصمیمی باشد که فیلسوف گرفته است؟ کدام تصمیم بیشتر معقول است؟ زمانی که چنین پرسشی مطرح میشود، میتوانیم بحث را با روش موازنۀ تأملی مرتبط کنیم.
حل مسأله اخلاقی، جنبههای مختلف مورد در حال بررسی را لحاظ میکند و این نوع حل مسأله، اغلب نشانۀ کارایی سطوح مختلف انتزاع است؛ بنابراین مرتبط کردن جنبههای متفاوت یک مسأله اخلاقی، در روش موازنۀ تأملی، در رسیدن به فهم کاملتری از مورد، بسیار حائز اهمیت است. این شیوه، موازنۀ تأملی جامع است. در موردی که ذکر شد، رهیافت موازنۀ تأملی، پزشک و فیلسوف را در کنار هم به فرایند یافتن راهحل دعوت میکند. پس فرض بر این است که حکم دادهشدۀ پزشک و اصل اخلاقی مطرحشدۀ فیلسوف، درونمایهای مرتبط دارند.
موازنۀ تأملی روشی است برای اخلاق کاربردی؛ اما روشی برای انجام دادن چه کاری؟ آیا موازنۀ تأملی، روشی است برای استدلال ساختن در اخلاق کاربردی، برای تصمیمگیری یا شاید روشی برای توجیه؟ پاسخ این است که موازنۀ تأملی، روشی قابل استفاده برای همه این اهداف است، هرچند ممکن است کسی آن را تنها برای یک هدف یا هدف دیگر برگزیند. وقتی که موازنۀ تأملی به عنوان روشی برای ساختن استدلال استفاده میشود، هدف، تشخیص و مرتبط کردن جنبههای متفاوت وابسته به یک مورد است. شهودگرای اخلاقی دربارۀ نوزادان خواهد گفت که شهود پزشک، تنها جنبۀ مرتبط مورد با تصمیم پزشک است. از طرف دیگر، عامگرای اخلاقی خواهد گفت که بهکارگیری یک اصل، تنها روش مرتبط است. از نگاه موازنۀ تأملی، شهودات محتوایی در سطحی خاص و اصول اخلاقی، همگی مرتبط هستند.
زمانی که موازنۀ تأملی را به عنوان روشی برای ساختاردادن به مباحثات اخلاقی بهکار میبریم، فرد در مورد همه جنبههای مرتبط میپرسد؛ برای مثال چه ملاحظات اخلاقی در مورد نوزادان مرتبط هستند؟ ما دو پیشنهاد داریم: یکی حکم اندیشیدهشدۀ پزشک و دیگری اصل سود. به هرحالمیتوانیم بهآسانی دیگر ملاحظات اخلاقی مرتبط را نیز مشخص کنیم؛ نگرش والدین یکی از آنهاست. با در نظر گرفتن نگرش والدین در این بررسی، اصل خودآیینی، خود را نشان میدهد. همچنین فرد میتواند اصول اخلاقی دیگری را به جای اصل سود و اصل خودآیینی، در این خصوص بهکار گیرد: اگر یک شق عمل، اجازه دادن به کودک برای مردن است، یا حتی انجام اتانازی روی کودک، اصل کرامت انسانی نیز به نظر میرسد حداقل در نگاه نخست، اصلی مرتبط در این مورد باشد. البته فرد نیز صرفا حقایق مرتبط را شناسایی خواهد کرد و نه هر حقیقتی را. در مثال ما، پیشبینی وضعیت نوزادان برای زندهماندن و یا برای رنجبردن دائم از اختلال، حقایق مهمی هستند؛ اما چگونه میتوانیم بدانیم که کدام حقیقت بهوقوع خواهد پیوست؟ شهود اخلاقی مرتبط و اصول اخلاقی، در این خصوص عواملی تعیینکنندهاند. برای مثال، رنگ چشم کودک، تعیینکننده نیست، زیرا هیچ دلالت اخلاقیی ندارد، در حالی که امکان وجود اختلال، برای هر کسی که برای رنج بردن یک انسان، اخلاقا اهمیت قائل است، عاملی تعیینکننده است.
تاکنون ما از موازنۀ تأملی به عنوان روشی برای ساختن استدلال اخلاقی و استفاده در مباحثات اخلاقی یاد کردیم. اکنون اجازه دهید موازنۀ تأملی را به عنوان روشی برای تصمیمگیری استفاده کنیم. ما دربارۀ اینکه با نوزاد چه خواهیم کرد، تصمیم میگیریم. زمانی که با تناقضی اخلاقی مواجه میشویم، به سراغ تصمیم میرویم که آشکارا عملی مشکل است. اشخاص درگیر، یعنی پزشکان، پرستاران، والدین و غیره ممکن است شهودات اخلاقی متفاوتی داشته باشند و بیش از یک اصل اخلاقی، در نگاه نخست، مرتبط باشد. علاوه بر اصل سود که بر ارتباط امکان رنجبردن نوزادان تأکید میکند، اصل خودآیینی بر اینکه حق والدین در تصمیمگیری تأثیرگذار است، تأکید خواهد کرد. علاوه بر این، اصل کرامت انسانی حداقل مطابق با تفسیری مشترک، خواهد گفت که زندگی انسان، ارزشی خدشهناپذیر دارد و بنابراین ما اخلاقا ملزم به حفظ جان نوزاد هستیم. با روش موازنۀ تأملی، میتوان تا آنجا که ممکن است، همه جوانب مرتبط را تشخیص داد و در نظر گرفت.
ادامه دارد
پینوشت:
۱ـ البته ممکن کسی در اینجا بگوید که دیگر کتاب سینگر با عنوان «آزادی حیوانات» دو سال پیش از این کتاب انتشار یافته است؛ به هر حال، اخلاق عملی حوزه وسیعتری از مسائل را پوشش میدهد و به نظر من نقش مهمتری ایفا میکند. علاوه بر این، فصلی در کتاب اخلاق عملی وجود دارد که به پرسشهای مفصلی در خصوص آزادی حیوانات بحث میکند.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید