وزیری برای اصلاحات ارضی / مجید علیپور

1396/11/24 ۰۸:۴۲

وزیری برای اصلاحات ارضی / مجید علیپور

حســن ارسنجانی در سال 1301 خورشیدی در تهران در خانواده‌ای روحانی به دنیا آمد. پدرش ســید محمدحســین ارســنجانی، یک روحانی رده پایین اهل ارســنجان فارس و از طرفداران انقلاب مشــروطه بود که به اتفاق خانواده و همراه نیروهای بختیاری جهت اعاده مشــروطیت به تهران مهاجرت کرد.

 

نگاهی به زندگی و کارنامه سیاسی حســن ارسنجانی

حســن ارسنجانی در سال 1301 خورشیدی در تهران در خانواده‌ای روحانی به دنیا آمد. پدرش ســید محمدحســین ارســنجانی، یک روحانی رده پایین اهل ارســنجان فارس و از طرفداران انقلاب مشــروطه بود که به اتفاق خانواده و همراه نیروهای بختیاری جهت اعاده مشــروطیت به تهران مهاجرت کرد. حســن ارســنجانی دوره ابتدایی را در «دبســتان پهلوی» و دوره دبیرســتان را در دبیرستان‌های «دارالفنون» و «سن لوئی» به پایان رساند، سپس در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران مشــغول به‌تحصیل شــد. وی هنگام تحصیل در دوره کارشناسی در بانک کشاورزی و پس از مدتی تهیه طرح تأسیس تعاونی‌های روستایی را به عهده گرفت و بعدها به ریاست آنجا رسید. اما از آنجا که این کار در تضاد با منافع مالکیــن بود، با مخالفت و تحریــک و حتی تهدید جانی علیه او همراه و منجر به کناره‌گیری وی از این کار شد. ارسنجانی از سال 1321 شروع به نوشتن مقاله در روزنامه‌های «نبرد» و «ایران ما» با نام مســتعار (شــیخ حسن محلاتی) کرد. وی بعدها به کمک شخصی به نام خسرو اقبال در دادگســتری درخواست کبر سن داد تا بتواند برای خود و به‌صورت مستقل مجوز نشــریه‌ای به‌نام «داریا» را کسب کند ولی موضوع بعدها در دوره مجلس پانزدهم شورای ملی، دستاویزی برای مخالفان وی جهت رد اعتبارنامه‌اش شد.

 

حســن ارسنجانی در دولت علی رزم آرا مشاور وی شــد و در سال 1321 به‌عضویت حزب «میهن پرســتان»درآمد، ولی دیری نپایید که از این حزب جدا شد و به حزب پیکار پیوســت. او در ســال 1322 همراه افرادی همچون محمد تقی بهار ملقب به ملک الشعرای بهار، محمود محمود، رضا آذرخشی و... حزب«آزادی ایران»را پایه‌گذاری کرد و در پی تشــکیل حزب دموکرات توسط احمد قوام السلطنه پس از موافقت بیشتر اعضای حزب با آنها ائتلاف کردند. وی طی مدت کوتاهی چنان به قوام نزدیک شد که همه جا با وی بود و اغلب نطق‌های آتشین قوام را او می‌نوشت. حسن ارسنجانی تا پیش از انتخابات مجلس پانزدهم مدت کوتاهی در شــهرداری رشــت مشغول به خدمت شد، وی علت رفتنش به رشت را همراهی با آزادیخواهان گیلانی که بتازگی «حزب جنگل» را تشکیل داده بودند عنوان می‌کرد. هســته مرکــزی حزب جنگل را آزادیخواهــان و افرادی خوشنام که امتحان خــود را قبلاً در مبارزات دوشــادوش با میرزا کوچک خان جنگلی پس داده بودند، تشکیل می‌دادند. رفته‌رفته بر مجموع طرفداران حزب قوام در شهرها و روستاهای استان افزوده شد. ارسنجانی در این زمان دوباره به گیلان آمد! خود وی در این باره می‌گوید: «فرض ما بر این بود که اگر موفق به روی کار آوردن دولت قوام الســلطنه - که به عقیده ما کلید آذربایجان را در دســت داشــت - نشویم و اوضاع به همین منوال پیش برود، چه باید بکنیم؟ آیا باید در تهران بمانیم و سرگرم حرف زدن بشویم، یا آنکه تهران را ترک کنیم و به افراد وطن پرست جنگلی ملحق شویم» انتخابات پانزدهمین دوره مجلس شــورای ملی زمانی برگزار شــد که قوام السلطنه با وجود نگرانی‌هایی که محمد رضا شــاه از ناحیه او داشــت، با نظر مساعد مجلس و متفقین به نخست‌وزیری رسید. از آنجا که شاه احساس می‌کرد قوام چندان که باید احترام او را به‌عنوان پادشــاه مملکت رعایت نمی‌کند و شــاید خیال براندازی حکومت شاهنشاهی را هم در سر می‌پروراند به‌دنبال فرصتی برای رهایی از شر این پیر سیاست بود. اقدامات قوام مانند محدودکردن ارتباط اعضای کابینه با شــاه، تغییر رئیس ســتاد ارتش، مصادره اموال حزب اتحاد ملی [که طرفدار دربار به شــمار می‌رفت]، دادن هشــداری ضمنی اما شــدید به شاه برای عدم دخالت در سیاســت و... این احســاس شــاه را بیشــتر تقویت می‌کرد. از طرف دیگر قوام با تشکیل «حزب دموکرات» که متشــکل از افرادی با انواع خاســتگاه‌های اقتصادی، تعلقات فکری و مطامع سیاسی بودند، قدرت دربار و شاه را به چالش می‌کشید. شدت اختلافات میان اعضای حزب دموکرات به حدی بود که روزنامه «قیام ایران» آن را حزبی متشکل از گرگ و گوســفند نامیده بود که میلیونر، کارخانه دار و تجار قدرتمندی که به زور از مردم پول می‌گیرند و آنها را به وحشت می‌اندازند و با رشوه به پای صندوق‌های رأی می‌برند، در آن جمع شده‌اند.

خارج کردن ارتش شــوروی از ایران و در پی آن ســرکوب شــورش جدایی طلبانه «حــزب دموکرات» در آذربایجان برای قوام اعتبار زیادی در فضای سیاســی آن روز ایران به ارمغان آورد. از ســوی دیگر با خروج ارتش شــوروی از شمال کشور از نقش مســتقیم این کشور در تحولات این دوره کاسته شده بود. با این حال سیاست پیچیده‌تر انگلستان در نواحی جنوبی کشور همچنان نقش مهمی در بازی انتخابات ایفا می‌کرد و دربار به صورت ویژه به ایالات مرکزی که مرعوب سران وفادار ارتش بودند، دل بسته بود. قوام بر دستگاه اجرایی و انتخاباتی تسلط داشت، اما قدرت اصلی او در تهران، خراسان، اصفهان و مازندران [وگیلان] نهفته بود.

انتخابات مجلس پانزدهم به دوئلی میان شــاه و قوام شــباهت داشــت که برد و باخت در آن می‌توانست پایان حیات سیاسی یا افول کامل قدرت یکی از این دو را در پی داشته باشد. حزب دموکرات قوام اساساً از طریق اعمال کنترل بر تشکیلات دولتی و شبکه‌ای که در سطح کشور گسترده بود و نیز از طریق پیوندهای خود با سرشناسان محلی و دسترسی به منابع مالی موفق شد انتخابات را به‌گونه‌ای برگزار کند که احزاب، گروه‌ها و نامزدهای رقیب از صحنه طرد شــوند. حسن ارســنجانی گرچه شناخت مناسبی از گیلان نداشــت، اما از طرف قوام از شهری که خانه دوم او محسوب می‌شد، کاندیدای حزب دموکرات برای مجلس پانزدهم شد. نماینده دوره قبل لاهیجان، یکی از رهبران اصلی حــزب توده، دکتر رضا رادمنش بود. به‌نظر می‌رســید معاملات پنهانی میان حــزب توده و دموکرات، فضا را برای قوام در مناطق شمالی بازتر کرده بود. بررسی اعتبارنامه ارسنجانی در جلسه سیزدهم، پانزدهمین مجلس شورای ملی در حالی برگزار شد که وی در شرایط ویژه‌ای قرار داشت. شرایط ویژه او از آن جهت بود که وی به حدی به قوام نزدیک شده بود که در واقع نور چشمی او به حساب می‌آمد و از سویی از شهری وکالت داشت که بســیاری آن را شهر اصلی قوام می‌دانســتند، در واقع مخالفین با رد اعتبارنامه و بی‌اعتبارکردن او در صدد بی‌اعتبار کردن قوام و قدرت نمایی دربار در برابر دولت بودند. خصوصیات اخلاقی و شهوت خودنمایی ارسنجانی در جلسه تأیید اعتبارنامه‌اش هم از جمله عواملی بود که او را در شرایط ویژه‌ای قرار داده بود. ارســنجانی از همان جلســات اول که نمایندگان منتخب به کمیسیون‌هایی برای بررسی صلاحیت افراد و صحت انتخابات تقســیم می‌شدند، در کمیسیون سوم ســازماندهی شد. او از همان آغاز با اعتبار سه تن از وکلا مخالفت کرد و جلســات تأیید اعتبارنامه را طولانی‌تر کرد. در جلســه دوم مجلس، ارســنجانی تنها نماینــده‌ای بود که با اعتبارنامه«آقا عبدالقدیر آزاد» از ســبزوار مخالفت کــرد. جالب آنکه عبدالقدیر آزاد از اعضــای حــزب دموکرات بود و مانند خود ارســنجانی قبلاً مقالات تندی علیه هیأت حاکمه در روزنامه‌ها می‌نوشت؛ همچنین وی در مخالفت با اعتبار نامه «جواد گنجه» که او هم از رجال خوشنام بود، یک تنه اقدام کرد اما خودنمایی ارســنجانی در جلســه بعدی مجلس در مخالفت با اعتبارنامه«ناصرالدین ناصری» از تبریز برای وی بســیار گران تمام شــد. آذربایجان که بتازگی به دامن کشــور بازگشته بود و نمایندگان اعزامی از آن گرچه همگی از ملاکین بزرگ منطقه بودند، اما در آن فضای هیجان زده، نمایندگان آذربایجان حضور قهرمانان تبریز در سال‌های فتح تهران را تداعی می‌کردند. از سوی دیگر ناصرالدین ناصری فرزند مظفرالدین شــاه و رقیب محمدعلی شــاه در کســب ســلطنت، مدتی والی خراســان و از زمین داران بزرگ آذربایجان بود؛ وی همچنین از نزدیکان قوام و از اعضای حزب دموکرات بود، اما گویی ارســنجانی تصمیم داشت برای کسب شهرت به همه چیز و همه کس دست‌اندازی کند. وی در جریان این مخالفت چنان مورد تمسخر و اعتراض سایر نمایندگان و حتی تماشاچیان مجلس قرار گرفت که رئیس جلســه به ناچار جلســه را تعطیل و ادامه آن را نیم‌ساعت بعد با تذکر و تهدید جدی حضار برگزار کرد. ابتدا دکتر رضازاده شــفق در دفاع از انتخابات آذربایجان سخنرانی کرد و گفت: «بنده تشنجات از این قبیل را برای مجلس حقیقتا مضر می‌دانم، مجلس در آینده احتیاج شدیدی به همکاری تمام آقایان دارد، ما وظایف بســیار مهم، ســنگین و کمرشکنی داریم و کشور منتظر انجام این وظایف است، پس تا آنجا که ممکن اســت جنگ اعصاب یا اینکه بعضی‌ها بخواهند همدیگر را تحریک کنند بهتر اســت که آقایان آنها را کنار بگذارند.» این اعتراض به مثابه انتحار برای این منتخب جوان بود و فضای مجلس را به اندازه‌ای علیه او برگرداند که به ناچار و با بهانه مضحک «چون متوجه 3 اسامی آقایان نبودم و اشتباه در اسامی شده بود!» اعتراضش را پس گرفت اما کار از کار گذشته بود و به هنگام بررسی صلاحیت او بشدت مورد حمله قرار گرفت و اعتبارنامه‌اش رد شد.

حسن ارسنجانی در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت، شور انقلابی مردم و محبوبیت گسترده دکتر محمد مصدق را دید و به گمان اینکه «شــاه» رفتنی اســت، در مقالاتش به مقامات درباری می‌تاخت و از شاه انتقاداتی می‌کرد. وی مدتی به مصدق نزدیک شــد، اما در پی ترور رزم آرا به گمان اینکه مصدق در پشــت صحنه این ترور بوده از او روی گردان شد پس از قهر و استعفای مصدق، در دولت پنج روزه قوام معاون وی شد. نزدیکی ارسنجانی به قوام به‌اندازه‌ای بود که گفته شده است اعلامیه مشهور «کشتیبان را سیاستی دگر آمد» را ارسنجانی نوشته است. ارسنجانی، پس از کودتا بر ضد مصدق، به دانشگاه تهران رفت و در سال 1335 دانشنامه دکترای خود را دریافت کرد. از آنجا که در حزب دموکرات به برادران امینی بســیار نزدیک شــده بود، در دولت علی امینی که با حمایت و پشتگرمی امریکا که به شرط پذیرش طرح تقسیم اراضی تشکیل شد، وزیر کشاورزی و مسئول اجرایی کردن طرح اصلاحات ارضی شــد زیرا پیش از این هم در مقالات خود به قشــر قدرتمند زمین دار و مالک، بســیار می‌تاخت و خواهان تقســیم اراضی میان رعایا شده بود. ارســنجانی مدتی پس از سقوط دولت علی امینی از وزارت برکنار و در سال 1342 به‌عنوان سفیر به ایتالیا فرستاده شد؛ ولی وی هوای صدارت در سر داشت و در این راه تعدادی از نشریات خارج از کشور هم او را همراهی می‌کردند و همین مسأله موجب شد که پس از یک ســال از سفارت معزول و به ایران بازگردد. سرانجام حسن ارسنجانی در سال 1348، در 48 سالگی بر اثر سکته قلبی درگذشت. برخی ارسنجانی را فردی شجاع و متهور می‌دانستند که در دفاع از حقوق اقشار ضعیف و محروم صداقت دارد. ملک الشعرای بهار درباره او سروده بود:

هر کو در اضطراب وطن است

 بیچاره و نژند چـون مـن نیست

مرد از عمـل شـناختـه گـردد

 مردی به شهرت و به سخن نیسـت

 نام ار حسن نهند چـه حاصـل

آن را که خلق و خوی «حسن» نیست

با این حال بیشتر سیاسیون آن دوره، ارسنجانی را فردی تندرو و بسیار غیرقابل اعتماد می‌دانستند که تنها به فکر رسیدن به قدرت از راه چنگ زدن به دامن هرکسی است که حدس می‌زد ستاره اقبال او در حال درخشیدن است. ساواک در گزارشی نظر خود را درباره او چنین آورده است: «حسن ارسنجانی حتی برای یک ثانیه قابل اعتماد نیست. بر حسب منافعی که دارد، رنگ، دوست، ایده و افکار سیاسی عوض می‌کند. به علت جاه طلبی برای رسیدن به مقام، هر کاری که بتواند می‌کند.»

 

منابع:

- آبراهامیان، یرواند. ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل‌محمدی و محمد‌ابراهیم فتاحی، تهران، نشر ن.

- ارسنجانی، نورالدین. دکتر ارسنجانی در آیینه زمان، تهران، قطره

- امینی، علی. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد (ج2). تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی

- شجیعی. زهرا، نخبگان سیاسی ایران از انقلاب مشروطیت تا انقلاب اسلامی ج3، تهران، انتشارات سخن

- عاقلی. باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران ج1و3، تهران، نشر گفتار با همکاری نشر علم

- عظیمی. فخرالدین، بحران دموکراسی در ایران، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی و بیژن نوذری، تهران، نشر آسیم

- مهدی نیا. جعفر، زندگی سیاسی قوام السلطنه، تهران، انتشارات پاسارگاد.

- روحانی. سیدحمید، رژیم صهیونیستی و اصلاحات ارضی شاه، فصلنامه تخصصی پانزده خرداد، ش 3، بهار

- لوح فشرده مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی

منبع: روزنامه ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: