قرآن و مکاتب کلامی و فلسفی / سیدمصطفی محقق داماد - بخش اول

1396/11/21 ۰۸:۱۰

قرآن و مکاتب کلامی و فلسفی / سیدمصطفی محقق داماد - بخش اول

از خوشبختی‌های چند دهه اخیر، روی‌آوردن گسترده به قرآن مجید و تدوین ترجمه‌ها و تفسیرهای متعدد است. از آن جمله است پژوهش‌هایی که در این زمینه به زبان انگلیسی انجام شده و یکی از آنها اثری است که به همت دکتر سیدحسین نصر پدید آمده و تنی چند تن ایشان را یاری کرده‌اند که استاد محقق داماد یکی از آنهاست و همچنان که خود متذکر شده‌اند، مقاله حاضر به درخواست جناب نصر فراهم شده و توسط ایشان به انگلیسی ترجمه و به ضمیمه کتاب The Study Quran سال ۲۰۱۶ منتشر شده است.

 

اشاره: از خوشبختی‌های چند دهه اخیر، روی‌آوردن گسترده به قرآن مجید و تدوین ترجمه‌ها و تفسیرهای متعدد است. از آن جمله است پژوهش‌هایی که در این زمینه به زبان انگلیسی انجام شده و یکی از آنها اثری است که به همت دکتر سیدحسین نصر پدید آمده و تنی چند تن ایشان را یاری کرده‌اند که استاد محقق داماد یکی از آنهاست و همچنان که خود متذکر شده‌اند، مقاله حاضر به درخواست جناب نصر فراهم شده و توسط ایشان به انگلیسی ترجمه و به ضمیمه کتاب The Study Quran سال ۲۰۱۶ منتشر شده است.

***

قرآن‌کریم به‌ عنوان کتاب آسمانی مسلمانان و به ‌عنوان تحقق خارجی وحی الهی از نگاه هر مسلمان، به طبع در کلام و فلسفه اسلامی نیز تأثیر خود را نهاده است. با وجود اهمیتی که عقل به ‌عنوان ابزاری برای شناخت در علومی چون کلام و فلسفه داشته است، نباید از نظر دور داشت که متکلمان و فیلسوفان مسلمان هم به مثابه متدینین به دین اسلام، خود در قرآن به دیدة اهمیت می‌نگریستند و هم در مقام گفتگو با مکاتب رقیب، نیازمند آن بودند تا در مناقشات کلامی و فلسفی خود، بیان‌های قرآنی را مدّنظر داشته باشند.

آنچه گفته شد ناظر به قرآن‌کریم به مثابه یک متن بود که از خلال آن امکان دستیابی به وحی وجود داشت؛ اما برای متکلمان و گاه فیلسوفان، قرآن از دیدگاه دیگری نیز مورد توجه بود. قرآن‌کریم به مثابه کلام‌الهی و تحقق آن، مستقیما با مباحث مربوط به صفات‌الهی پیوند می‌یافت و از سوی دیگر بزرگترین معجزه پیامبر‌اسلام‌(ص) شناخته می‌شد؛ همین جنبه زمینه‌ساز بحثهای گسترده‌ای در باب قدیم یا مخلوق‌بودن قرآن در تاریخ مناقشات کلامی و نیز مباحث مربوط به اعجاز قرآن شده است.

 

قرآن کریم به مثابه کلام الهی

از دوره آغازین کلام اسلامی، همزمان با پیگیری مباحث مربوط به قدیم‌بودن صفات، مسأله قدم و خلق قرآن کریم نیز مورد مناقشه گروهی قرار گرفته که به ‌عنوان پیشگامان دانش کلام مطرح بوده‌اند. در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که از پیشینة قرآن قبل از نزول در لوح محفوظ، در اُمّ‌الکتاب و به ‌عنوان «مکنون» یاد‌کرده است (زخرفر۳؛ واقعهر۷۶ ـ ۷۷؛ بروجر۲۲). با این حال، نشانه‌های موجود از مطرح‌بودن بحث قدم قرآن در سده نخست هجری قابل تردیدند. مهمترین اشاره برجای‌مانده، حکایتی از ابن‌عباس، صحابی پیامبر (درگذشتة ۶۸ق) است که در آن به نوعی به نامخلوق‌بودن قرآن اشاره شده است (اشعری، الابانه، ۹۴ـ ۹۵).

در دهه‌های آغازین سده دوم، همزمان با نخستین صورت‌بندی کلامی از سوی کسانی چون جعد‌بن درهم (د‌۱۲۶ق) و جهم‌بن‌صفوان (د‌۱۲۹ق)، بر مخلوق‌بودن قرآن تأکید صورت گرفت (بغدادی، الفرق بین‌الفرق۱۹۵، سدیری، شرح‌القصیده، ۱ر۲۹۷) اما از طرف دیگر در مناقشه خلق قرآن، شخصیت‌هایی که با مبنایی کلامی از قدیم‌بودن قرآن دفاع کرده باشند، در اواخر قرن اول و نیمه نخست قرن دوم هجری شناخته نشده است.

به هر روی، قرائن حاکی از آن است که نظریة مخلوق‌بودن قرآن از یک‌سو و نظریة رقیب آن ناظر به قدیم بودن قرآن نه تنها در این مقطع شکل گرفته بود، بلکه زمینه برای پیدایی برخی نظریه‌های بینابینی نیز فراهم آمده بود. حدیثی منقول از امام‌صادق(ع) (د۱۴۸ق) به نظریه‌ای میانی اشاره دارد مبنی بر اینکه قرآن کریم محدث و غیرمخلوق است (ابن‌‌بابویه، التوحید، ۲۲۷): نظریه‌ای که با تکیه بر محدث‌بودن قرآن، سعی در نفی‌ قدیم‌بودن آن دارد، در عین حال هر محدثی را مخلوق نمی‌شمارد.

در نیمه اخیر سده دوم هجری، مناقشات مربوط به خلق قرآن، بیش از پیش اوج گرفت و جریان معتزله به ‌عنوان شاخص دفاع از مخلوق‌بودن قرآن شناخته شد. در عهد خلافت مأمون ‌عباسی (۱۹۸ـ ۲۱۸ق) و در پی کوشش‌های وزیرش احمد‌بن‌ابی‌دؤاد که خود گرایشی معتزلی داشت، نظریه مخلوق‌بودن قرآن مورد حمایت قرار گرفت و جنبه سیاسی نیز یافت. خلیفه مأمون در نامه‌ای به والی بغداد صریحا اعلام داشت کسانی که به نامخلوق‌بودن قرآن باور دارند، مانند مسیحیان هستند که عیسی‌بن‌مریم را نامخلوق می‌شمارند، از آن جهت که «کلمه خدا» بوده است (طبری، تاریخ، ۵ر۱۸۸). در پی همین موضع‌گیری، به کوشش احمد‌بن‌ابی‌دؤاد جریان محنه راه افتاد و از عالمان بغداد درباره مخلوق‌بودن قرآن تفتیش عقیده شد.

در همین جریان محنه است که شخصیتی حدیث‌گرا چون احمد‌بن‌حنبل که حاضر نشد با وجود تمام فشارها به مخلوق‌بودن قرآن اقرار کند، به‌سان قهرمانی شناخته شد که بعد‌ها همواره در دفاع از قدم قرآن بدو ارجاع داده می‌شد. در نوشته‌های احمد‌بن‌حنبل، برای مثال در نامه وی به مسدد بن ‌مسرهد، اصحاب حدیث به‌ عنوان پرچمدار دفاع از مخلوق‌نبودن، و جهمیه البته در معنایی تعمیم‌یافته که شامل معتزله نیز می‌شد به ‌عنوان پرچمدار قول به مخلوق‌بودن قرآن معرفی شده‌اند (ابن‌ ابی‌یعلی، طبقات‌الحنابله، ۱ر۳۴۱ ـ ۳۴۵؛ ابن‌جوزی، مناقب احمد بن حنبل، ۲۲۴ ـ ۲۲۹). توضیحات گسترده‌تری را نیز می‌توان در رساله الرّد علی الجهمیه از همو پی‌جویی کرد (سراسر اثر).

شواهد تاریخی نشان می‌دهد که به‌رغم آنچه به منابع حدیث‌گرای دوره‌های پسین بازتاب‌یافته، حتی میان اصحاب حدیث وحدت نظری درباره قدم قرآن وجود نداشته و در مقابل موج قوی مباحثات کلامی که ناظر به اثبات مخلوق‌بودن قرآن بود، برخی از اصحاب حدیث مستند محکمی برای مخالفت با این دیدگاه نمی‌یافتند و درباره این مسأله در کنار معتزلیان و جهمیان جای گرفته بودند؛ از آن جمله به‌ عنوان شاخص باید به علی بن مدینی (د۲۳۴‌ق) اشاره کرد که خود از بزرگان اصحاب حدیث بود و بر خلاف احمد بن حنبل، نه تنها در ماجرای محنه نظریه مخلوق‌بودن قرآن را تأیید کرد (خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۱ر ۴۶۶ ـ ۴۷۰)، بلکه در باورهای دیگر چون «قدَر» نیز به معتزله نزدیک شد (نک: سزگین، GAS، ۱ر۱۰۸، بر مبنای نسخه‌ای در کتابخانه ظاهریه دمشق).

تقابل احمد‌بن‌حنبل و علی‌بن‌مدینی، نباید تنها تقابل دیدگاه دو عالم اصحاب حدیث در اوایل سده سوم هجری به شمار آید، بلکه در واقع این تقابل سرآغاز رشته‌ای است که در طی یک قرن پس از ماجرای محنه، خطوط کلی جناح‌بندی‌های اعتقادی در محافل اهل سنت و جماعت را رقم‌زده است. آنچه به ‌عنوان دیدگاه احمد‌بن‌حنبل یاد‌شد، البته پس از وی نیز تا قرنها همچنان هوادارانی داشت؛ تا آنجا که ذهبی در سده هشتم هجری، همچنان با دفاع از موضع احمد‌ و همفکرانش از اصحاب حدیث، به رد قائلان به خلق قرآن برخاسته و بدون توجه به نظریات اعتدال‌گرا، به یکباره مخلوق‌بودن قرآن را نفی کرده است، (نک: ذهبی، العلوللعلی الغفار، سراسر اثر).

اما برخی محافل در میان اهل سنت و جماعت مسیر دیگری را طی نموده‌‌اند. ابومحمد‌عبدالله‌‌ابن‌کلاب (درگذشتة بعد ۲۴۰‌ق) که از نخستین متکلمان اهل سنت و جماعت محسوب است، بحث مهمی از ریزبینی‌های خود را بر مسأله قدم قرآن نهاده است. وی در مورد حقیقت کلام الهی به اقتضای خاستگاه فکری‌اش، با دیدگاه معتزله و جهمیه مبنی بر خلق قرآن مخالف بود. اما قدیم‌بودن قرآنی نازل به زبان عربی را نیز برنمی‌تافت. از همین‌رو به سوی یک نظریه حد وسط گرایید. وی بر این باور بود که کلام خداوند در اصل قدیم است؛ اما کلام خدا از جنس حروف و اصوات نیست، انقسام و جزء و بعض ندارد، تغییر نمی‌پذیرد. حروف رسم‌ کلام خداوند هستند و از همین روست که تغییر می‌پذیرند. کلام خداوند از آن جهت عربی خوانده می‌شود که رسم آن، یعنی تعبیر و قرائت آن عربی است، چنان‌که آنگاه که رسم آن عبری بود، تورات نامیده می‌شد (اشعری، مقالات الاسلامیین، ۵۸۴ ـ ۵۸۵؛ فان‌اس، «ابن‌کلاب…»، سراسر مقاله). همچنین به دیگر متکلم اهل سنت و جماعت، یعنی حسین کرابیسی (د۲۴۸‌ق) باید اشاره ‌کرد که در راستای کلامی‌سازی موضع محدثان، شکل آغازین از تمایز میان کلام نفسی و کلام لفظی را مطرح ساخت (نک: اشعری، همان، ۶۰۲، فان‌اس، «کلام و جامعه»، ۴ر۲۱۰ر‌بب).

 

گرایش به اعتدال

در نیمه اخیر سده سوم، گرایش به اعتدال در هر دو طرف درگیر دیده می‌شد. در سوی اصحاب حدیث باید از محمد‌بن‌اسماعیل‌ بخاری (د۲۵۶‌ق)، صاحب صحیح و از محدثان بزرگ یاد کرد که در باب خلق قرآن موضعی میانی اتخاذ کرد. وی معتقد بود که مخلوق‌نبودن قرآن را نمی‌توان به قرائت انسانی از قرآن تعمیم داد و به پرداختی از نظریه کلام لفظی و باور به مخلوق‌‌بودن لفظ انسان از قرآن گرایید. این‌ باور که بخاری به ‌طور مشروح و با نهایت احتیاط آن را در کتاب «خلق افعال‌العباد و الرد‌علی‌الجهمیه»، مطرح ساخته (بخاری، خلق‌افعال العباد، سراسر اثر؛ برای تحلیل، نک: پاکتچی، «بخاری»، ۴۵۹ ـ ۴۶۰) در زمان حیات وی موجب شد تا برخی از تندروان اصحاب حدیث مانند محمد‌بن‌یحیی ذهلی وی را به باد انتقاد گیرند (ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ۳ (۲)ر ۱۹۱؛ خطیب، تاریخ بغداد، ۲ر۳۱ـ۳۲).

این اعتدال‌گرایی در جانب متکلمان نزدیک به معتزله نیز دیده می‌شد. ازجمله باید به محمد بن شجاع ابن ثلجی (د‌۲۶۶ق) اشاره کرد که در شمار متکلمان حنفی اهل عدل جای داشت، برخلاف دیگر همکفران خود بر آن بود که سخن از خلق قرآن یا عدم خلق بدعت است و در این باره باید به وقف گرایید (دارمی، الرد علی بشرالمریسی، ۱۱۰).

در سالهای انتقال از سده ۳ به ۴ق، ابوالحسن اشعری بنیان‌گذار مذهب اشاعره، نظریه کلام لفظی و کلام نفسی را بازبینی کرد و در قالب دستگاه کلامی خود جای داد (ابن فورک، مجرد مقالات، ۶۷، ۱۹۲).

در واقع از اوایل سده چهارم هجری، با مشخص شدن جناح‌بندی‌های کلامی، مواضع مربوط به خلق قرآن نیز به چند موضع مشخص محدود شد؛ نفی کامل خلق قرآن از سوی گرایندگان به سنت سلف و تندروان اصحاب حدیث، اصرار بر مخلوق بودن قرآن از سوی معتزله و همفکران آنان و ارائه نظریه کلام لفظی از سوی اشاعره. گفتنی است دیدگاه امامیه در باب خلق قرآن، با وجود تنوعی که در عصر حضور ائمه(ع) وجود داشت، از سده چهارم همان تکیه بر مخلوق بودن قرآن است (نک: طوسی، تمهید الاصول، ۱۱۸؛ قس: مفید، اوائل المقالات، ۵۳، که با تکیه بر حادث بودن آن، تعبیر مخلوق را روا نمی‌شمرد).

 

قرآن کریم به مثابه اعجاز

باور به اینکه قرآن کریم در بردارندة وجهی یا وجوهی از اعجاز است، در خود آیات قرآنی دیده می‌شود؛ در این باره به خصوص باید به آیاتی اشاره کرد که به عنوان آیات تحدّی (هماوردطلبی) شناخته می‌شود (مثلا طورر۳۳ـ۳۴). درباره بحث از وجه اعجاز قرآن تا اواسط سده دوم هجری، هنوز مباحث کلامی طرح نشده بود.

نخستین متکلم مسلمان که درباره مسأله اعجاز سخن گفته، ابراهیم نظام ـ متکلم نامدار معتزلی ـ است. وی با برداشتی حداقلی از آیات تحدی، نظریه‌ای را مطرح ساخت که به نظریة صرفه شهرت گرفت. او باور داشت که وجه اعجاز قرآن کریم در بلاغت یا نظم خاصی نیست که در آن بوده باشد، بلکه وجه اعجازْ آن است که هرگاه فردی معاند برآن شود تا به ساختن سخنی مانند آن برخیزد، با ارادة الهی «داعی» از آن فرد برگردانده شده، وی از آن عمل «صرف» می‌شود و شخصا قهراً از آن کرده بازمی‌ماند (شهرستانی، الملل و النحل، ۱ر۵۸؛ سیوطی، الاتقان، ۴ر۷).

نظریه صرفه بعد از ابراهیم نظام در میان معتزله تنها هواداران محدودی داشت. بیرون از طیف معتزله نیز برخی چون شیخ مفید و سید مرتضی البته با تفسیر و بسط خاصی که درباره این نظریه داشتند، از هواداران نظریه صرفه در اعجاز قرآن بودند (نک: شیخ مفید، اوائل المقالات، ۱۸؛ سیدمرتضی، «جواب المسائل الرسیه الاولی»، ۳۲۳ـ۳۲۷). از سوی عالمان اهل سنت و جماعت نیز برخی چون امام فخر رازی به گونه‌ای از نظریه صرفه گراییده‌اند (نک: فخررازی، التفسیرالکبیر، ۲ر۱۱۵ـ۱۱۶؛ نیز ابن عطیه، المحررالوجیز،۱ر۷۱ـ۷۲).

وجه دیگری که برای اعجاز قرآن کریم از سوی متکلمان مسلمان دنبال شده، وجه اخبار از غیب و نیز اخبار از وقایع پوشیده و ناشناخته گذاشته است که پرده از روی آنها برداشته شده است. در واقع در میان مفسّران و متکلمان مسلمان نمی‌توان فرد خاصی را معرفی کرد که با چنین وجهی از اعجاز قرآن مخالفت کرده باشد؛ اما اینکه اخبار از غیب اصلی‌ترین وجه اعجاز قرآن دانسته شود، هواداران محدود و مشخصی در میان متکلمان و عالمان مسلمانان دارد. از این جمله می‌توان به ابوسلیمان خطابی از عالمان اهل سنت و جماعت در سده سوم اشاره کرد (نک: خطابی، «بیان اعجازالقرآن»، ۲۳ـ۲۴؛ نیز نک: باقلانی، اعجازالقرآن، ۴۵ـ۵۱).

نظریه دیگر در حوزه اعجاز قرآن که به‌خصوص مورد حمایت برخی از متکلمان معتزله قرار گرفت، نظریه «نظم قرآن» است که شاید پراهمیت‌ترین نظریه کلامی در حوزه اعجاز شناخته می‌شود. از نخستین مطرح‌کنندگان این نظریه باید متکلم و ادیب نامدار معتزلی عمروبن بحر جاحظ را نام برد که در یکی از آثار یافت نشده‌اش با عنوان «نظم‌القرآن» به تبیین آن برخاسته بود (ابن ندیم، الفهرست، ۲۱۰). نظریه او بر این مبناست که قرآن خود کلامی اعجازآمیز است و اینکه کسی را یارای آوردن نظیر آن نیست، بازگشت به نفس کلام قرآن نه به صرفه دارد. در این نظریه، آنچه به واقع مانع معاندان از آوردن مثْلی برای قرآن است، صفتی خاص در خود قرآن است که آن صفت خاص عبارت از نظم خاص موجود در کلام آن است. جاحظ در این دیدگاه، میان نظم و تألیف موجود در قرآن با نوشته‌های بشری تفاوتی ماهوی قائل شده و آنها را دو سنخ مختلف از نظم شمرده است (سیوطی، الاتقان، ۴ر۶ـ۷).

در دیگر متکلمان متقدم معتزله که گونه‌ای از نظریه نظم را در باب اعجاز مطرح کرده و در این باره قلم زده بودند، باید ابوعمرمحمدبن عمر باهلی از معاصران ابوعلی جبایی از مکتب بصره و محمد زید واسطی(د ۳۰۶ ق) از مکتب بغداد را نام برد (ابن ندیم، الفهرست، ۴۱، ۲۱۹، ۲۲۰).

نظریه نظم قرآن بعد از جاحظ، نه تنها در میان معتزله، که در میان عالمانی از طیفهای مختلف مورد توجه قرار گرفته است. از هواداران این نظریه در میان معتزله می‌توان ابوبکر ابن اخشید و ابوعلی حسن بن علی بن نصر را برشمرد که پس از جاحظ نظریه او را بسط دادند و در این باره آثار مستقلی تألیف کردند (ابن ندیم، همان، ۴۱). در حوزه کلام اشعری از مهمترین بسط‌دهندگان به نظریه نظم قرآن، قاضی ابوبکر باقلانی است؛ وی که این نظریه را در قالب کتابی با عنوان اعجازالقرآن بسط داده، بر آن بود تا آنچه را جاحظ به اجمال وانهاده، تفصیل دهد و به ظرایف آن بپردازد. او باور داشت که قرآن کریم در بالاترین درجه از تعدیل نظم، روانی و زیبایی در حد اعجاز و مافوق بشری است (باقلانی، اعجازالقرآن، ۷، ۴۱۹).

البته فراتر از متکلمان، در آثار ادیبانی چون ابوهلال عسکری (د حدود ۴۰۰ق) در الصناعتین، و عبدالقاهر جرجانی در «اسرارالبلاغه» و به‌خصوص «دلائل الاعجاز» و «الرساله الشافیه فی اعجاز القرآن»، می‌توان ادامه این نظریه را بازیافت. از نظر دور نماند که کوشش جرجانی در این رابطه، مبنایی برای بسط و توسعه دانش بلاغت نیز بوده است (نک: ابوهلال، الصناعتین، ۲؛ جرجانی، دلائل الاعجاز، ۲ـ۸). در منابع به گرایش جرجانی به کلام اشعری تصریح شده است (ادرنوی، طبقات‌المفسرین، ۱۳۳).

سرانجام باید یادآور شد که برخی از متکلمان مانند علی‌بن‌عیسی رمانی، عالم بزرگ معتزله از کسانی است که کوشش داشته است تا مجموعه‌ای از وجوه اعجاز را در عرض یکدیگر به ثبوت رساند؛ وی نیز در رساله‌ای با عنوان «النکت فی اعجاز القرآن» به بسط نظریه تلفیقی خود پرداخته است (رمانی، النکت، سراسر اثر).

 

قرآن کریم به مثابه منبع معرفت

عالم علم کلام به طبع ممکن نیست بدون استفاده از قرآن کریم به عنوان اصلی‌ترین منبع نقلی ‌دین و بازخوانی آن در بافت عقلانیت کلامی خود، به بحث و پاسخگویی مسائل برخیزد. هم از این روست که منابع کلامی کم یا زیاد، به مناسبت با استنادات قرآنی همراه بوده‌اند. با توجه به محدودبودن آیاتی که بتوان آنها را با مبحثی کلامی مرتبط ساخت، در کنار این واقعیت، یک واقعیت دیگر را نیز باید اذعان داشت و آن این است که استنادات قرآنی در منابع کلامی و اعتقادی، با وجود اساسی بودن، کم‌حجم بوده است.

در جانب نص‌گرایان اصحاب حدیث، احادیث نبوی بسیار بیش از آیات قرآنی مورد استناد قرار گرفته‌اند و در جانب عقل‌گرایان متکلم نیز به طبع استدلالات عقلی حجم عمده‌ای از مباحث را به خود اختصاص داده است.

استناد گسترده به آیات قرآنی به‌خصوص در مواردی است که اصحاب حدیث در مناظره‌ای در تقابل با متکلمان قرار گرفته‌اند؛ در چنین مواردی چنین می‌نماید که کثرت استناد به آیات قرآنی از آن روست که مابه الجمعی میان بنیادهای متکلمان و محدثان و به طور کلی مسلمانان است. به عنوان نمونه‌ای شاخص از این دست باید به کتاب «الحیده و الاعتدال فی الرد علی من قال بخلق القرآن» نوشته عبدالعزیزبن یحیی کنانی اشاره کرد که در بردارنده مناظره‌ای میان نویسنده با بشر مریسی از متکلمان اهل عدل است. این کتاب از محدود نمونه‌هایی است که مشحون از استناد به آیات قرآنی است.

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: