امکان تأسیس مابعدالطبیعة اخلاق بر مبنای قرآن / غلامرضا اعوانی - بخش دوم و پایانی

1396/11/2 ۰۸:۳۱

امکان تأسیس مابعدالطبیعة اخلاق بر مبنای قرآن / غلامرضا اعوانی - بخش دوم و پایانی

در دوره رنسانس برخی از متفکران، اصالت اخلاق مبتنی بر «فضیلت» را مورد انکار قرار دادند؛ مثلا ماکیاولی معتقد بود که شاهزاده طالب قدرت به جای فضیلت باید از عکس آن یعنی «رذیلت» استفاده کند. باید بیاموزد که چگونه ظلم و عنف، مکر و حیله و نفاق را در مواقع مناسب به کار برد.

 

 

در دوره رنسانس برخی از متفکران، اصالت اخلاق مبتنی بر «فضیلت» را مورد انکار قرار دادند؛ مثلا ماکیاولی معتقد بود که شاهزاده طالب قدرت به جای فضیلت باید از عکس آن یعنی «رذیلت» استفاده کند. باید بیاموزد که چگونه ظلم و عنف، مکر و حیله و نفاق را در مواقع مناسب به کار برد. یا کسی مانند ماندوی بر این باور بود که برخورداری از صفاتی مانند حسادت و غرور برای برخی از پیشه‌ها مانند تجارت لازم است؛ اما متفکران عصر روشنگری و پس از آن، درصدد احیای نظریه فضیلت برآمدند، با این تفاوت که آن را به عنوان یک نظریه در میان نظریات دیگر مطرح ساختند. و دیگر اینکه این نظریه برخلاف اصل یونانی آن، از هر گونه مبادی مابعدالطبیعی آن عاری است و تفاوت دیگر آنکه این نظریه متناسب با مقتضیات عصر جدید، بیشتر جنبه دنیوی و مدنی دارد.

کانت از متفکرانی که در دوره جدید در حوزه فلسفه اخلاق از اهمیت فراوانی برخوردار است، امانوئل کانت فیلسوف آلمانی است که کتاب‌های مهمی در این زمینه تألیف کرده است. قبلا نیز به این مطلب اشاره شد و اصطلاح «مابعدالطبیعه اخلاق» را نخستین بار کانت به کار برده و حتی آن را عنوان بعضی از کتاب‌های خود قرار داده است. نظریه اخلاقی کانت به طور خلاصه بر مبادی ذیل استوار است:

۱ـ هر عمل اخلاقی باید مبتنی بر نیت خیر و اراده خیر استوار باشد

۲ـ عملی اخلاقی تلقی می‌شود که دقیقاً مبتنی بر ادای وظیفه و تکلیف باشد، نه مشروط به شرایطی که با تکلیف اخلاقی مغایرت دارد. به سخن دیگر به تعبیر کانت، عمل اخلاقی مبتنی بر امر تنجیزی است و نه امر مشروط.

۳ـ قانونی اخلاقی تلقی می‌شود که کلیت دارد و قابل اطلاق بر همه افراد نوع بشر است. یا به تعبیر کانت، انسان باید به نحوی عمل کند که قاعدة «فردی» اخلاقی او بتواند قانونی کلی برای همه افراد بشر گردد.

۴ـ در قوانین اخلاقی، همه افراد بشر مساوی‌اند؛ بنابراین احترام هر یک برای دیگران لازم است و لازمه این امر آن است که هر فرد انسانی یک فاعل مختار مستقل تلقی شود؛ به عبارت دیگر هر فرد انسانی باید یک غایت فی‌نفسه تلقی گردد و نه فقط وسیله‌ای برای اجرای مقاصد دیگران.

بدون شک کانت گامهای بلندی در جهت تأسیس یک مابعدالطبیعه اخلاق برداشته است؛ اما نظام اخلاقی او با مشکلات عدیده‌ای مواجه است که وصول به چنین غرضی را دشوار می‌سازد.

الف) کانت حجیت عقل نظری را برای وصول به حقیقت مورد انکار قرار می‌دهد، در صورتی که اثبات احکام عقل عملی بدون عقل نظری ممکن نیست. با انکار حجیت عقل نظری، اصلا تأسیس یک مابعدالطبیعه اخلاق ممتنع است.

ب) قواعدی که کانت مدار فلسفه اخلاق قرار داده است، مانند امر تنجیزی و دیگر قوانین اخلاقی وی، همه قوانینی صوری و فاقد ماده است. در نظام اخلاقی وی اصلا فضایل و ارزش‌های اخلاقی مشخص نشده است و این قوانین فرااخلاقی در شناخت ارزش‌های اخلاقی چندان مفید نیست. در ادیان الهی و نیز در حکمت‌های قدیم این قوانین صوری با فهرست کاملی از فضایل و رذایل، ارزش‌ها و ضد ارزش‌های اخلاقی توأم است با ذکر شرایطی که برای تحقق آنها لازم است.

ج) انسان‌ها در زندگی عملی آن‌چنان تابع امیال و شهوات و اهوای نفسانی هستند که هر کس می‌تواند هوای نفس خود را قانون کلی برای همه افراد بشر تلقی نماید.

د) چون نظام اخلاقی کانت صوری صرف و فاقد ماده است، لاجرم سلسله مراتبی در ارزش‌های اخلاقی وجود ندارد و بنابراین این امر ما را مجاز نمی‌دارد که ارزش پایین‌تری را برای کسب یک ارزش والاتر ایثار کنیم؛ مثلا کانت می‌گوید که همیشه باید راست گفت ولو اینکه جان شخص در معرض مخاطره باشد؛ اما فرض کنید حاکم جبار و غدّاری را که ظالم‌تر و شقی‌تر از او قابل تصور نباشد و فرض کنید اگر در مورد مطلبی با او راست بگویم یک جنگ جهانی اتمی آغاز می‌شود (به خاطر داشته باشید که دو جنگ جهانی اول و دوم با مسائلی بسیار کوچک آغاز شده است) که در آن دو سوم جمعیت جهان قربانی می‌شوند و اگر به او دروغ بگویم، جان خود من در خطر است. آیا باید راست بگویم یا دروغ؟ کانت می‌گوید که باید راست گفت ولو اینکه جان دو سوم مردم کره زمین در معرض مخاطره باشد و من می‌گویم به چنین شخصی در چنین شرایطی راست گفتن کمال بی‌عقلی است. راست گفتن من در چنین اوضاع و احوالی، موجب نابودی دو سوم بشر در کره زمین خواهد شد. من باید ایثار کنم و دروغ بگویم ولو اینکه جان من در معرض خطر باشد.

 

تأسیس مابعدالطبیعه اخلاق بر مبنای نظریه اسماء و صفات

در اینجا نکات مهمی را که برای تأسیس یک مابعدالطبیعه اخلاق از دیدگاه قرآنی لازم است، به اجمال ذکر می‌کنم و تفصیل آن را باید در کتب حکمت و عرفان اسلامی و تفاسیر قرآنی جستجو کرد.

الف) تأسیس مابعدالطبیعة اخلاق باید بر مبانی عقلی استوار باشد. شکی نیست که قرآن کریم بر مسأله «علم» و «عقل» بسیار تأکید می‌ورزد و مؤمنان را پیوسته به تفکر، تعقل و تدبر دعوت می‌نماید و کسانی را که با داشتن عقل فطری قدرت تعقل و تدبر ندارند، به چهارپایان تشبیه می‌کند: «انّ شر الدّواب عندالله الصمّ البُکم الذین لایعقلون».

«اصحاب سعیر» یعنی پایین‌ترین درکات دوزخ کسانی‌اند که طاقت استماع حقایق و تعقل را ندارند: «و قالوا لو کُنّا نسمع او نعقل ما کنّا من اصحاب السعیر».

به علاوه خود قرآن برای تعقل و تدبر مؤمنان نازل شده است: «انّا انزلنا قرآناً عربیاً لعلکم تعقلون».

به علاوه قرآن کتاب حکمت و پیامبر گرامی(ص) آموزگار حکمت معرفی شده است.

و نیز اساس عالم هستی بر علم و حکمت الهی استوار است.

از این آیات و بسیاری دیگر از آیات قرآنی نتیجه می‌شود که تأسیس یک مابعدالطبیعه اخلاق در قرآن بر مبنای «علم» و «حکمت» میسر است.

ب) در قرآن فهرست کاملی از فضایل و رذائل اخلاقی ذکر شده است و تفصیل آنها در احادیث نبوی و ائمه معصومین آمده است؛ بنابراین این مابعدالطبیعه اخلاق صوری محض و فاقد مضمون و ماده نیست.

ج) احکام اخلاقی در جهان‌بینی دینی، خاصه اسلام از اهمیت فراوانی برخوردار است. اخلاق از مهمترین مباحث دینی است و اگر دین را به عنوان مثلثی در نظر بگیریم، قاعده این مثلث، اخلاق است. در قرآن کریم حضرت رسول‌الله(ص) به داشتن «خُلق عظیم» ستوده شده است: «انّک لعَلی خُلق عظیم» و نیز وی اسوة حسنه یعنی نمونه اعلای اخلاق برای نوع بشر معرفی شده است: «و لقد کان لکم فی‌ رسول‌الله اسوهٌ حسنه». در حدیث آمده است که پیامبر گرامی اسلام(ص) برای تکمیل مکارم و فضایل اخلاقی مبعوث شده است: «بُعثت لا تمّم مکارم الاخلاق» و این امر خود به اهمیت اخلاق در دین مبین اسلام اشاره دارد و نیز پیامبر گرامی(ص) فرمود: «تخلقوا باخلاق الله» یعنی به اخلاق الهی متخلق شوید.

د)تأسیس مابعدالطبیعه اخلاق در قرآن بر اساس نظریه اسماء و صفات الهی میسر است. در قرآن کریم در آیات فراوانی بر مسأله اسمای الهی تأکید شده است. شاید هیچ کتاب آسمانی و هیچ کتاب حکمی و فلسفی به اندازة قرآن بر مسأله اسمای الهی تأکید نورزیده است. تعداد اسمای الهی که در قرآن مجید و در احادیث نبوی ذکر و احصا شده است، بی‌شک در هیچ کتاب دیگری دیده نمی‌شود. در پایان اکثر آیات قرآن، دو اسم از اسمای الهی که متناسب با مضمون آن آیه است، ذکر شده است. کتاب مبین قرآن با سه اسم آغاز می‌گردد. اسمای الهی کلید معرفت خداوند، انسان و جهان و رمز فهم و درک همه چیز است. مؤمنان به خواندن اسمای الهی فرا خوانده شده‌اند: «فلله الاسماء الحّسنی فادعوه بها و ذروالذین یُلحدون فی اسمائه» یعنی خداوند را به اسمای نیکویش بخوانید و کسانی را که منکر اسمای او هستند، به حال خود رها کنید. اسمای الهی حقایقی‌اند که بر کل وجود، حکومت و سلطنت دارند و خداوند نکوهش می‌کند مشرکانی را که دعوت به اسمائی می‌کنند که خداوند حکمی و سلطانی در آنها قرار نداده است: «ان هی الا اسماءٌ سمّیتموها انتم و آباءکم ما انزل الله بها من سلطان». پس اگر اسمای الهی رمز و کلید فهم و معرفت همه ‌چیز است، باید در تبیین احکام اخلاقی نیز سهم مهمی بر عهده داشته باشد.

هـ) مسأله اخلاق با تعریف حقیقت انسانی ارتباط دارد. در فلسفه‌های جدید تعریف حقیقت وجود آدمی پایه و مایه محصَلی ندارد و بیشتر آنها این وظیفه را به علوم تجربی جدید محول کرده‌اند یا انسان را به عوارضی که فصل ممیز او از دیگر موجودات نیست تعریف کرده‌اند. یکی از تعاریفی که در حکمت قدیم مطمح نظر بوده و از حکمای یونان اقتباس شده است، تعریف انسان به «حیوان ناطق» است. به نظر آنان نطق یا عقل که قوه شناختن حقیقت اشیا را دارد، فصل ممیز انسان از کلیه حیوانات،‌ بلکه موجودات دیگر است؛ اما به نظر بعضی از حکما و عرفای اسلامی این تعریف کامل نیست، زیرا صفت «نطق» در همه موجودات وجود دارد، منتها از چشم ظاهری ما پنهان است؛ به قول مولانا جلال‌الدین بلخی:

نطق آب و نطق خاک و نطق گل

هست محسوس حواس اهل دل

بعضی از عرفا نیز با استناد به آیه قرآنی «انطق الله الذی انطق کل شئ»، همه ذرات وجود را صاحب نطق دانسته، تعریف انسان به «حیوان ناطق» را جامع‌ و مانع نمی‌دانند. به نظر آنان بهترین و جامع‌ترین تعریف انسان، همان است که در کتاب مبین قرآن ذکر شده است، در آنجا که می‌فرماید: «و علّم آدم الاسماء کلها»، یعنی خداوند حقیقت همه اسمای خود را به آدم آموخت. از آیات قبل و بعد از این آیه برمی‌آید که خداوند سرّ اسمای حسنای خود را فقط و فقط به انسان آموخته است و موجودات دیگر ـ حتی فرشتگان ـ علم به همه اسمای الهی ندارند و انسان به جهت اینکه سرّ همه اسمای الهی در او تعبیه شده است، قدرت خبر دادن از حقیقت همه چیز را دارد. انسان تنها موجودی از میان موجودات عالم است که «نام‌گذار» است؛ یعنی بر هر چیز اسمی می‌گذارد و چون «اسم» عبارت از لفظی است که دارای معنی است، این سخن مساوق آن است که بگوییم انسان معنای همه چیز را ادراک می‌کند و در ازای آن معنی، برای همه ‌چیز اسمی می‌گذارد. موجودات دیگر حتی فرشتگان قدرت چنین کاری را ندارند.

در واقع کاملترین و جامع‌ترین تعریف انسان، همان است که گفته شد؛ یعنی «و علم آدم السماء کلها». درحالی که از دیدگاه هر موجودی مظهر اسمی از اسمای خداوند است، اما تعبیر «الاسماء» با قید «کلها» فقط اختصاص به انسان دارد و موجودات دیگر از آن بی‌بهره‌اند. چون از میان اسمای الهی، فقط اسم «الله» جامع همه اسما و صفات است و بنابراین تعلیم «همه اسما» به انسان، بدین معنی است که هر انسانی به نحوه بالقوه و انسان کامل به نحوه بالفعل، مظهر «اسم اعظم» است و به همین جهت شایستگی این یافته است که «خلیفه خداوند» بر روی زمین باشد و چون طبق قواعد حکمی، خلیفه باید دارای صفات مستخلف عنه (خداوند) و مستخلف فیه (عالم) باشد، پس انسان جامع صفات ربوبی و خلقی، وجوبی و امکانی است.

چون انسان در سیر نزولی، آخرین موجود و نهایت این سیر هبوطی است،‌ پس همه صفات موجودات عالم در او هست؛ اما در سیر عروجی صعودی یا سیر شعوری، صفاتی را که بالقوه در او به ودیعت نهاده شده است، می‌باید بالفعل کسب کند و این همان معنای تخلّق به اخلاق الهی است؛ چنان که در حدیث آمده است: «تخلقوا باخلاق الله» و این تخلق، همان اتصاف به اسما و صفات الهی در سیر عروجی است.

حکما و عرفا و متکلمان بحثهای فراوانی درباره اسما و صفات الهی کرده‌اند. آیا اسما و صفات عین‌ ذات است یا غیر ذات؟ آیا صفات خداوند و موجودات عالم، مشترک به اشتراک لفظی است یا اشتراک معنوی؟ اسمای ذات، اسمای صفات و اسمای افعال کدامند و وجه افتراق آنها در چیست؟ فرق میان اسمای حقیقیه و اسمای حقیقیه ذات اضافه و اسمای اضافیه محض چیست؟ اسمای الوهی و اسمای ربوی و اسمای مستأثره کدام است و امثال آن.

اما عرفا و بعضی از حکمای متألّه چون ملاصدرا، بحث‌ از ظهور اسما و صفات الهی در عالم می‌کنند و مسأله تخلق به اخلاق الهی، یعنی اتصاف به اسما و صفات را مطرح می‌سازند تا حدی که حکیمی مانند ملاصدرا یکی از معانی «حکمت» را تخلق به اخلاق الهی می‌داند. به نظر آنان عالم مظهر اسمای حسنای الهی است. هر صفت کمالیه‌ای در موجودات عالم، ظهور اسمی از اسمای الهی است؛ چنان که در ادعیه ما آمده است: «و باسمائک التی ملات ارکان کل شئ» یعنی سوگند به اسمای تو که ارکان عالم را پر کرده است. به گفته مولانا:

خلق را چون آب دادن صاف و زلال

و اندر آن پیدا صفات ذوالجلال

علمشان و حلمشان و عدلشان

چون ستاره چرخ بر آب روان

پادشاهان مظهر شاهی او

عالمان مرآت آگاهی او

بنابراین هر خلقی کامل از اخلاق انسانی، ظهور کامل اسمی از اسمای الهی در انسان است. علم در انسان ظهور اسم «العلیم»، حکمت مظهر اسم «الحکیم»، قدرت مظهر اسم «القدیر»، اراده مظهر اسم «المرید»، توبه مظهر اسم «التّوّاب» و توکل ظهور اسم «الوکیل» است و هکذا.

هـ) علم به اسمای الهی، روشی مطمئن برای معرفت نفْس (خودشناسی) و معرفت عالم (جهان‌شناسی) است و نیز علت ارتباط انسان، خداوند و جهان است.

ز) آنچه از نظر قرآن کمال اهمیت را دارد، فقط علم بحثی یا تصوری درباره فضایل اخلاقی با اسمای الهی نیست، بلکه تحقق آنها و تخلق به آنهاست. قرآن مجید میان علم‌الیقین (مانند دیدن دود و استدلال از دود به وجود آتش) و عین‌الیقین (مانند دیدن آتش) و حق‌الیقین (مانند گذاشتن دست در آتش) فرق می‌گذارد. مسلم آن است که علم‌الیقین بدون عین‌الیقین و عین‌الیقین بدون حق‌الیقین ممکن نیست. حکما و عرفای اسلامی صاحب حق‌الیقین را «محقق» و علم آن را علم تحقیقی می‌نامند. به سخن دیگر اخلاق اسلامی بر اساس تحقق یا تخلق به اخلاق الهی پایه‌ریزی شده است.

علم تقلیدی بود بهر فروخت

چو بیاید، مشتری خوش برفروخت

مشتری علم تحقیقی، حق است

دائماً بازار او با رونق است

*مردی از تبار خرد و فضیلت

بخش اول مقاله را اینجا بخوانید.

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: