هزل و طنز در اشعار حکیم سنایی / اسماعیل امینی

1396/10/10 ۰۸:۰۸

هزل و طنز در اشعار حکیم سنایی / اسماعیل امینی

گونه‌های شوخ‌طبعی در شعر سنایی، اعم از هزل و هجو و فکاهه، بیش از آنکه جنبه‌ شخصی یا تفننی داشته باشد، در خدمت نقد اجتماعی و اخلاقی است و کارکرد تعلیمی دارد. همین ویژگی یعنی خدمت به اندیشه، موجب جدیت آنها و آفرینش طنز است. سنایی همان‌طور که در بیان تجربه‌های سیر و سلوک عرفانی در شعر فارسی آغازگر است، در طنزآوری در شعر نیز پیشگام است. چنان‌که طنز در شعر بزرگانی چون عطار و مولوی و سعدی و عبید و حافظ، در سایة رهاوردهای ارزشمند طنزآوری در شعر سنایی است.

 

گونه‌های شوخ‌طبعی در شعر سنایی، اعم از هزل و هجو و فکاهه، بیش از آنکه جنبه‌ شخصی یا تفننی داشته باشد، در خدمت نقد اجتماعی و اخلاقی است و کارکرد تعلیمی دارد. همین ویژگی یعنی خدمت به اندیشه، موجب جدیت آنها و آفرینش طنز است. سنایی همان‌طور که در بیان تجربه‌های سیر و سلوک عرفانی در شعر فارسی آغازگر است، در طنزآوری در شعر نیز پیشگام است. چنان‌که طنز در شعر بزرگانی چون عطار و مولوی و سعدی و عبید و حافظ، در سایة رهاوردهای ارزشمند طنزآوری در شعر سنایی است.

 

هزل روبروی جدّ

در پیشینة ادب ما خیلی مرسوم نبوده که اصطلاحات حوزه نقد را دقیق به کار ببرند؛ چون که موضع نقد ادبی بیشتر بر مطالبات مربوط به «بدیع و «بیان»، یعنی شاخه‌های «علم بلاغت» متکی بوده و کمتر مطالعات و نقدهای زبانی می‌شده است؛ به همین دلیل هم اصطلاحات، اصطلاحات سیّالی است و این روزگار جدید است که منتقدان ادبی را ناگزیر کرده اصطلاحات را دقیق به کار ببرند؛ در واقع دلالت‌های زبان ادبی دلالت‌های مطابقه نیست، بلکه دلالت‌های تضمن و التزام است که موجب می‌شود اصطلاحات معادل دقیق معنایی نداشته باشند، چنان‌که هنوز مرسوم است و دست‌کم در نقد ادبی دانشگاهی ما هنوز سایه آن هست که ما از اصطلاحاتی استفاده می‌کنیم که خیلی سیال و گاه حتی عاطفی است؛ اصطلاحاتی که معنای دقیق علمی ندارند و کمّی و قابل ارزیابی هم نیست.

نکته دیگری اینکه بعضی از این اصطلاحات در طول زمان تغییر کرده‌اند. در روزگار ما، وقتی از گونه‌های شوخ‌طبعی صحبت می‌کنیم و از هزل می‌گوییم، مقصود بیشتر گونه‌ای از شوخ‌طبعی است که در آن حوزه خط قرمزها و حریم مربوط به مسائل جنسی است و این تابوی همیشگی فرهنگ شرقی وقتی که به بیانی که هنری و خنده‌آور است، وارد می‌شود، به آن هزل می‌گوید؛ در حالی‌که در گذشته هزل لزوما به این معنا نبوده است، اگرچه آن را هم در بر می‌گرفته، اما «هزل» غالباً روبروی «جد» بوده است.

به این دلیل گفته شده هزل جدی نیست که غالباً خیال کرده‌اند چون هزل به حوزه‌هایی وارد می‌شود که حوزه‌های مباحث جدی نبوده یا اینکه وارد حریم‌های ممنوعه می‌شود؛ درحالی که این‌طور نیست. هزل به لحاظ مقصود بسیار جدی است، دست کم از سنایی به بعد جدی می‌شود، چنان‌که پیش از او شعر نیز چندان جدی نبوده و دستاویز خیلی چیزها بوده است، شاعرها حاشیه مجالس شادخواری و عیاشی بودند؛ آنها را خیلی جدی نمی‌گرفتند و زنگ تفریح مجالس عیاشی بودند. سنایی آغازگر واردکردن اندیشه و تفکر، نه‌فقط لزوما تفکر عرفانی، بلکه اندیشه و تفکر و نظام اندیشه به شعر است. در شعر پیش از سنایی، اندیشه هست، اما نظام اندیشه در آن نیست و بیشتر دستاویز کارهای روزمره است. شاعرها و دست‌کم شاعرهای بزرگ و خلاق دستگاه فکری دارند، هزل هم زمانی که وارد این دستگاه فکری می‌شود، جدی می‌شود. مثل استاد یا معلمی است که درس می‌دهد، بنابراین اگر لطیفه یا طنزی به کار می‌برد، برای هدف ادب تعلیمی است، اما اینکه هزل در کجا جدی نیست، نکته‌ای است که به لحاظ زبان‌شناسی می‌‌توان روی آن تأمل کرد.

 

هزل تعلیمی

دو نقطه است که هزل و طنز را از جدیت درمی‌آورد: یکی در مسئله دلالت است، یعنی تطبیق لفظ یا کلام با معنای آن و همان چیزی که در بلاغت صورت فشرده شدة آن را کلمات یا جملات تهکمی می‌گویند، یعنی چیزی بگوییم و چیز دیگری، غالبا ضد معنای اصلی اراده کنیم که در زبان معمول ما هم رایج است. جای دیگری که هزل، جدی نیست، در فضای متعلق به تعلیم، عرفان و انتقال معارف است که با استفاده از این گونه تمثیلات و فرهنگ، چون غیرمنتظره و با آن فضایی که با مقتضای دینی سازگار است و ماجرا را از جدیت می‌اندازد، و الا در اهدافش کاملا جدی است. در تطبیق هزل با فضای تعلیم و عرفان، جدیت وجود ندارد؛ اما در اهدافش بسیار جدی است.

نکته مهم دیگر این است که هزل، هجو، فکاهه و هر نوع دیگری از شوخ‌طبعی، هنگامی که در خدمت یک نظام اندیشه و دستگاه فکری باشند، جزو طنز حساب می‌شوند و ابزار طنزپرداز هستند. از آنجا که کسانی که کار پژوهش طنز می‌کنند به این نکته ساده توجه نکرده‌اند، غالبا در تحلیل آثار سنایی یا مولانا با این مشکل مواجه شده‌اند که از متفکر بزرگی مثل سنایی یا مولانا بعید است که این قصه‌های رکیک و شنیع در آثارشان باشد، از آنها بعید است که این‌گونه به کسانی که با آنها مخالفند، تهاجم کنند و این القاب را نسبت دهند، درحالی که وقتی که کسی کار اندیشه و تعلیم می‌کند، دستگاه فکری دارد و برای انتقال مقصود خود از همه ابزارها استفاده می‌کند و تفاوت آن با هجو و هزل شخصی در این است که آنجا مفاهیم نمایانگر خودشان نیستند، بلکه نمایانگر مفاهیم عام هستند.

 

دستاویزهای ریشخند سنایی

سنایی در جایی که چیزی را هجو می‌کند یا دستمایه تمسخر قرار می‌دهد، مصداق یک مفهوم عام‌تر و نمادین است، یعنی در آن غرض شخصی نیست. البته وی در بسیاری از موارد اسامی افراد را هم آورده است؛ اما به‌گونه‌ای موضوع را تعمیم داده است که بر مصادیق او در همه دوران‌ها تطبیق می‌شود. نکته‌ای جواد مجابی در مقاله‌ای درباره طنز سنایی دارد و خیلی قابل تأمل است. می‌گوید آن قصاید فاخری که سنایی برای ستایش حاکمان، امیران و… ساخته و به لحاظ ادبی هم واقعا باشکوه بوده است، امروز به هیچ کار غیر از اینکه در کلاس‌های ادبیات، دانشجوها را با آنها سرگرم کنیم، نمی‌آید و اتفاقا این بخش سنایی، یعنی آن بخشهایی که در آن روزگار جدی به ‌نظر نمی‌آمده و حاشیه کارش به حساب می‌آمده است، می‌بینیم که تا همین روزگار و تا آینده، جدیت و کارآمدی خود را حفظ کرده و همیشه به کار زندگی خواهد آمد؛ چراکه آنها نمونه‌هایی است که سنایی از وضعیت جامعه، انسان، روابط میان انسان‌ها، روابط میان حاکمان و محکومان ترسیم می‌کند و دستاویز ریشخند خود قرار می‌دهد.

«بلاغت»، تطبیق کلام با مقتضای حال است. کسانی که درباره بلاغت پژوهش کرده، تأکید کرده‌اند که بلاغت مربوط به سخن است و چون در روزگار گذشته این مرسوم بوده است که لفظ را از معنا جدا می‌کردند، گمان می‌کردند که لفظ ظرف معناست و بزرگانی که متوجه این بودند که میان لفظ و معنا، سخن و اندیشه هیچ جدایی نیست، معدود بودند. زبان خانه تفکر و اندیشه است؛ به همین دلیل وقتی که مطالعة بلاغی می‌کنند، اگرچه بیشتر به کلمات، جملات، صرف‌ و نحو، به شیوایی و رسایی توجه می‌کنند، اما بخش مهم بحث بلاغت تطبیق کلام، ابتدا با حال مخاطب، دوم با حال موضوع و سوم با حال خود کلام است که در بلاغت کمتر کسی به تطبیق کلام با حال خود کلام توجه کرده است؛ یعنی زبان باید به‌ گونه‌ای باشد که با اجزای خودش هم سازگار باشد و اگر در زبان به لحاظ اجزا ناسازگاری باشد، رسایی از بین می‌رود.

 

تقابل با ابتذال

طنزپرداز از نظر ادبی با ابتذال مقابله می‌کند. از نظر طنزپردازها آنچه ادیبان رسمی به ‌عنوان زبان ادبی، شعر و ادیبانه به کار می‌برند و شکوهمندی، فخامت و فصاحتی دارد، به دو لحاظ مبتذل است: یکی به لحاظ تکراری بودن و خلاقیت نداشتن، دیگری به خاطر پوچ بودن، یعنی منطبق نبودن با محتوا و گسست ارتباط با مفاهیم. طنزپرداز مقابل ابتذال، دست‌فرسودگی زبان، کهنه‌شدن و از بین رفتن لفظ و معنا می‌ایستد و با آن مقابله می‌کند؛ همچنین رویاروی فریب که کمتر به آن توجه کرده‌ایم ولی در نظریه‌های غربی وجود دارد، می‌ایستد. در خود عرفان و تصوف نیز همین است: عرفان و تصوف که قرار بود ترک تعلقات، ترک گرایش به صورت و پرداختن به جان جهان و جان انسان باشد، بعدها به مراتب، خرقه و آداب و رسوم تبدیل شد و طنزپرداز روبروی این هم می‌ایستد.

دیوان سنایی برای من دلنشین‌تر از «حدیقه» است؛ چون دیوان خیلی متنوع است، مثل کوچه و بازار است، عالم دیگری دارد و غیر از حدیقه است؛ ولی حدیقه یک سامانة تعلیمی دارد و مانند کتاب درسی است. از منظری که بزرگانی چون سنایی، عطار و مولانا به عالم نگاه می‌کردند، هیچ تفاوتی میان مقدس و جدی‌ترین کارها مثل عبادات و سست و پلیدترین کارها نیست؛ در نهایت آن چیزی که مقصود آفرینش انسان است، در هیچ‌کدام اینها دیده نمی‌شود. سنایی در خیلی از زمینه‌ها اول است. «غزل عاشقانه» پیش از او خیلی مرسوم نبود و شاعران به تفنن کار می‌کردند؛ اما آغازگر جداشدن غزل از قصیده و اختصاص دادن غزل به شعر عاشقانه، تقریبا با سنایی است، همان‌طور که رها کردن قصیده از مدح صرف و آغازگر قصیدة تعلیمی گفتن نیز سنایی است؛ اما زمانی که کار طنز می‌کند، از مقدمه‌ای جدی شروع می‌کند، بعد نتایجی از آن می‌گیرد یا تمثیل‌هایی می‌آورد که آدمی منتظر آن نیست و حیرت می‌کند.

 

سنایی و ردیف‌های طولانی در شعر

زبان، ادب و فرهنگ رسمی که در هر دوره‌ای، چهره‌ای بسیار جدی از خود نشان داده‌ و فکر کرده‌ که هرچه بیرون از چارچوب این زبان، ادب و فرهنگ رسمی است، ارزش ندارد، همواره از طرف کسانی که به لحاظ فکری، هنری و زبانی خلاق بوده‌اند، نقض شده است و اساسا آنها هستند که راه تفکر، ادبیات، هنر و کمال زبان را هموار کرده‌اند و کسانی که در چارچوب مانده‌اند، نتوانسته‌اند چیزی به گنجینه تفکر، هنر و زبان انسان بیفزایند. در روزگار سنایی و پس از او هنجار و فرهنگ رسمی، بسیاری از کلمات، عبارات، تعابیر و حتی بسیاری از طبقات جامعه را به رسمیت نمی‌شناخت و بیرون از جایگاه خودش قرار داده بود. اتفاقا آنهایی که متفکر و خلاق بوده‌اند، وارد حیطه فرهنگ، زبان و اندیشه غیررسمی شده‌اند و از طریق آفریدن هنجار نوین و برتر به فرا رفتن اندیشه، زبان، گسترش امکانات زبانی و آوردن امکانات برای بیان شاعرانه خدمت کرده‌اند.

در شعر سنایی علاوه بر قالب‌های معمولی که رایج بوده است، شیوه‌های دیگری آمده که بعدها دیگران هم از آن استفاده کرده‌اند، از جمله تعداد زیادی شعر و غزل دارد که این غزلها فقط با ردیف است و قافیه ندارد، یا ردیف‌هایی که برگرفته از زبان عامه است و اتفاقا طنزهای بسیار زیادی ایجاد کرده است. این حرف درستی است اگر بگوییم سنایی نخستین کسی است که اولا ردیف‌های طولانی را در شعر فارسی باب کرده است، ثانیا ردیف‌هایی برگرفته از تمثیلات زبان عامه، وارد غزل کرده است و آن مجموعه‌ای از غزلها که به این صورت آفریده است، بسیار خواندنی است و این است که غزلهای سنایی در سایه قصاید و کارهای تعلیمی مثل حدیقه کمتر دیده شده است.

 

نتیجه‌گیری هزل و طنز سنایی

بزرگانی چون سنایی هجویه‌هایی دارند که باید دانست این هجوها و حتی هزلها چندان که امروز به نظر می‌آید، در آن روزگار زشت و قبیح نبوده است؛ چه، بسیاری از شاعران قادر بودند هجویه‌ها را از آثار خود بزدایند، اما این کار را نکردند. هجویه‌ها بخشی دیگر از درونمایه‌های شعر سنایی را به خود اختصاص داده است. هجوهای موجود در دیوان گاهی با مراعات عفت قلم و در لفافه‌ای از کنایات و استعارات بیان شده و زمانی چنان با صراحت لهجه که نقل آن به هیچ عنوان امکان‌پذیر نیست. بخش دیگری از اشعار سنایی هزلیات اوست که در جای ‌جای آثارش پراکنده‌اند. با این تفاوت که برخی جاها محملی غیر از هزل برای اشعار او نمی‌توان تصور کرد… این قسم اشعار، از حیث کمیّت در آثار او بسیار محدود و انگشت‌شمار است. بر این اساس، ما با شاعری روبرو هستیم که هم اهل عرفان عابدانه است و هم عرفان عاشقانه، هم واعظ منبری است و هم قلندر ملامتی، هم مداح است و هم عارف، هم اهل جد و انتقاد است و هم هزل و هجو. البته نسبت میان این مضامین در شعر و اندیشه وی یکسان نبوده است.

منبع: روزنامه اطلاعات

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: