زندگی و زمانه مرحوم محمدحسین فاضل‌تونی در گفت‌وگو با منوچهر صدوقی‌سها

1396/10/9 ۰۸:۵۹

زندگی و زمانه مرحوم محمدحسین فاضل‌تونی در گفت‌وگو با منوچهر صدوقی‌سها

او فقیه هم بوده است و شاگرد مرحوم درچه‌ای و هم‌دوره‌ای آیت‌ا... بروجردی و بسیار هم محل احترام ایشان بوده است. اما چندان عنایت و اشتغالی به این مباحث نداشته است. فاضل نوعا شفا تدریس می‌کرده و متمایل به حکمت مشاء و البته اهل عرفان هم بوده است. آقایان حسن‌زاده و جوادی‌آملی و آقا‌رضی‌شیرازی نزد فاضل فصوص خوانده‌اند. دروغ شایعی وجود دارد که نوعا گفته می‌شود فاضل خط نداشته است. معروف است که او نمی‌توانسته خط بنویسد اما این دروغ است و ما خط او را دیده‌ایم.



عالم حکمت کهن و عارف باصفا
او فقیه هم بوده است و شاگرد مرحوم درچه‌ای و هم‌دوره‌ای آیت‌ا... بروجردی و بسیار هم محل احترام ایشان بوده است. اما چندان عنایت و اشتغالی به این مباحث نداشته است. فاضل نوعا شفا تدریس می‌کرده و متمایل به حکمت مشاء و البته اهل عرفان هم بوده است. آقایان حسن‌زاده و جوادی‌آملی و آقا‌رضی‌شیرازی نزد فاضل فصوص خوانده‌اند. دروغ شایعی وجود دارد که نوعا گفته می‌شود فاضل خط نداشته است. معروف است که او نمی‌توانسته خط بنویسد اما این دروغ است و ما خط او را دیده‌ایم.
 

محمد‌محسن : علامه محمدحسین فاضل تونی سال 1259 شمسی در تون استان خراسان به دنیا آمد. پس از تحصیل مقدمات در 17 سالگی به مشهد مهاجرت کرد و بعد از آن عازم حوزه اصفهان شد. در آنجا تحت‌تعلیم حکمی جهانگیرخان قشقایی و آخوندکاشانی قرار گرفت و فلسفه و عرفان را از محضر این دو بزرگوار تلمذ کرد. هم‌درس آیت‌ا... العظمی بروجردی بود. ایشان مرحوم فاضل را عمادالعلما المتالهین لقب داده است. پس از آن عزم وطن کرد و در میانه راه در تهران تصمیم گرفت تا در این شهر بماند و در خدمت میرزاهاشم اشکوری درس فصوص را آغاز کرد. بعد از تاسیس دانشگاه تهران به سمت استادی دانشکده معقول و منقول درآمد. او در سال 1339 از دنیا رفت. از فاضل تونی اولادی به جا نماند اما از شاگردان مهم او می‌توان به علامه حسن‌زاده‌آملی، آیت‌ا... جوادی‌آملی، آیت‌ا... سید‌رضی شیرازی، محمد خوانساری، ذبیح‌ا... صفا، استاد جلال‌الدین مجتبوی و مهدی محقق اشاره کرد. در سالگرد تولد این عارف حکیم درباره زندگی و زمانه او با منوچهر صدوقی‌سها، استاد فلسفه و عرفان اسلامی به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

 

درباره موقعیت زمانی زیست علمی مرحوم فاضل تونی بفرمایید.
عصری در ایران به وجود آمد که هیچ‌وقت هم تکرار نشد و به نظر من بعدا هم تکرار نخواهد شد. مرحوم فاضل تونی و هم‌دوره‌های او، حکمایی که هم‌روزگار با او در تهران بودند، یک خصیصه دارند و آن این‌که علمایی بودند که در حوزه‌های علمیه به خوبی پرورش پیدا کرده بودند و به سیاق رسمی حوزه‌ها تحصیلکرده بودند و به نحو درستی تربیت شده بودند.
 بعد از اینکه دانشگاه تهران تشکیل شد، سه دانشکده در این دانشگاه به وجود آمد؛ دانشکده معقول و منقول که بعدها شد دانشکده الهیات، دانشکده ادبیات فارسی، دانشکده حقوق و دانشسرای عالی هم در کنار اینها وجود داشت.
این فضلای درس‌خوانده و تربیت‌شده در حوزه‌ها در این دانشکده‌ها داخل شدند و نتیجه همین حرفی که امروز به‌عنوان وحدت حوزه و دانشگاه تکرار می‌شود، در آن روزگار به صورت واقعی اتفاق افتاد و یک ممزوجی از تربیت دانشگاهی و تربیت حوزوی به معنای درست به وجود آمد که نتیجه آن مرحوم فاضل و طبقه او هستند. فاضل و آنان که در طبقه فاضل هستند فرزند پدر و مادری به نام حوزه و دانشگاهند.

 

مرحوم فاضل به‌عنوان یکی از فیلسوفان مکتب تهران به حساب می‌آید. تاریخچه مکتب فلسفی تهران به چه زمانی برمی‌گردد. مرحوم فاضل در طبقه‌بندی حکمای حوزه تهران در چه طبقه‌ای است؟
امسال 1439 قمری است. یکی، دو سال پیش، حوزه فلسفی تهران به سومین قرن حیات خود وارد شد. در عصر فتحعلی‌شاه و در سال 1237 قمری، فیلسوف بزرگواری به نام آخوند ملاعبدا... زنوزی به تهران آمد تا در مدرسه مروی به تدریس بپردازد. عده دیگری هم از شهرهای دیگر ازجمله اصفهان، سبزوار و شیراز به تهران آمدند و یک حوزه فلسفی در این شهر به وجود آوردند که دامنش تا امروز نیز گسترده است و به سومین قرن حیات خود وارد شده است. من در تحریر سوم تاریخ حکما که زیر چاپ است، حدود 400 صفحه درباره حوزه تهران نوشته‌ام و 10 تا 15 مولفه هم برای آن برشمرده‌ام.

از ویژگی‌های حوزه فلسفی تهران این‌که آشنایی با فلسفه غربی در این حوزه اتفاق می‌افتد. بسیاری از متون فلسفه قدیم ازجمله اشارات، شفاء اسفار، مفاتیح‌الغیب، حکمه‌الاشراق و بسیاری دیگر به فارسی ترجمه می‌شوند. فنون ریاضی و حتی موسیقی و هیات جدید، (مانند متن فرانسه هیات جدید فلاماریون) در این حوزه تدریس می‌شده است.
در راس حکمای حوزه تهران آخوند ملاعبدا... زنوزی، موسس حوزه تهران است و بعد از او حکمای اربعه هستند. اول محمدرضا قمشه‌ای متخلص به صهبا که در 1306 قمری وفات کرد. دوم علی مدرس‌زنوزی، پسر آخوند ملاعبدا... که در 1307 از دنیا رفت. سوم میرزا ابوالحسن جلوه‌اصفهانی، که در 1314 قمری از دنیا رفت و چهارم، میرزاحسین سبزواری، معروف به ریاضی (چون بیشتر ریاضی تدریس می‌کرد).
طبقه به معنای استمرار استاد و شاگردی است. الان اساتیدی هستند که شاگردانی دارند و بعدا شاگردان جای آنها می‌نشینند. حوزه تهران چندین طبقه دارد. طبقه اول آخوند ملاعبدا... و هم‌ترازان او هستند و طبقه دوم حکمای اربعه‌ هستند.
طبقه بعد که شاگردان حکمای اربعه‌اند؛ میرزاحسن کرمانشاهی، میرزاهاشم اشکوری، میرزاطاهر تنکابنی، آقامیرشهاب نی‌ریزی شیرازی و میرزامحمود قمی، شیخ علی شوارق که طبقه سوم مکتب تهران هستند.
بعد از اینها طبقه مربوط به فاضل است. این طبقه که طبقه چهارم می‌شود شامل مرحوم فاضل تونی، سیدکاظم عصار، میرزامهدی آشتیانی، میرزااحمد آشتیانی، شیخ‌ابراهیم امام‌زاده‌زیدی، شیخ‌محمدتقی آملی و سیدابوالحسن رفیعی و علامه شعرانی است.
طبقه پنجم شاگردان اینها هستند؛ امروز در راس‌شان حضرت آیت‌ا... سیدرضی شیرازی نوه میرزای‌شیرازی است و تعداد آنان محدود است. علامه حسن‌زاده و آیت‌ا... جوادی‌آملی هم جزء طبقه پنجم حوزه تهران محسوب می‌شوند و البته هم عضوی از حوزه تهران هستند و هم نیستند. چون در تهران تلمذ کرده‌اند جزء این حوزه محسوب می‌شوند و چون دیگر در آن حضور ندارند، از آن خارج هستند.

 

 

آیا مرحوم فاضل تونی در حکمت اسلامی ابتکاری فلسفی مختص به خودش داشت؟
خیر. فلاسفه ایرانی به‌خصوص بعد از صدرالمتالهین نوعا نه ابتکاری دارند و نه اساسا بنا بر این است که ابتکاری داشته باشند. این یکی از حرف‌های بی‌معنایی است که در زمان ما مطرح است و مابه‌ازایی هم ندارد. فلاسفه بعد از صدرا، نوعا تابع او هستند و ابتکاری نه دارند و نه می‌توانند داشته باشند، چون حکمت متعالیه یک دستگاه منظم نهایی فلسفی است. بقیه تابع آن هستند و هیچ شخص دیگری نیست که مکتب جدیدی داشته باشد.

 

 

شما  در مورد اصطلاح نو‌صدرایی که به گروهی از فیلسوفان پس از صدرا اطلاق می‌شود، چه نظری دارید؟
من اصلا نمی‌دانم فلسفه نوصدرایی چیست. البته معنای آن این نیست که این حکمت متعالیه اول و آخر داستان است. ممکن است بنده خودم اعتراضاتی به حکمت متعالیه داشته باشم ولی مکتب غالب متبع در ایران امروز این است. تا جایی که اگر کسی از این مکتب نباشد، هو می‌شود. 40، 50 سال پیش در عصر ما، حکیم بزرگواری بوده است به نام شیخ محمدصالح سمنانی که فقط یکی از کتاب‌های او پنج جلد حکمت بوعلی، درباره ابن‌سیناست. چون مخالف مشاء بوده هنوز که هنوز است صدرائیان او را فیلسوف نمی‌دانند. چون با ملاصدرا موافق نبوده است. داستان ما این شده است که آدمی که 300 جلد کتاب دارد که یکی از آنها حکمت بوعلی در 2000 صفحه درباره ابن سیناست، چون تابع ملاصدرا نیست؛ اتباع صدرا می‌گویند که اصلا فلسفه نمی‌فهمند!
اینکه می‌گویم کسی نوآوری نمی‌کند معنایش این نیست که آخرین حرف را ملاصدرا زده است؛ هیچ‌وقت اما الان چنین اتفاقی افتاده است که گویا یک حاکم پرزور مقتدری است که کسی نمی‌تواند در مقابل او نفس بکشد. ملاصدرا امروز مثل نادرشاه افشار است.

 

 

مشرب فلسفی مرحوم فاضل به کدام سنت حکمی اسلامی نزدیک بود؟
فاضل نوعا شفا تدریس می‌کرده و متمایل به حکمت مشاء و البته اهل عرفان هم بوده است. آقایان حسن‌زاده و جوادی‌آملی و آقا‌رضی‌شیرازی نزد فاضل فصوص خوانده‌اند. جالب اینجاست که مشائیت خیلی با عرفان سازگار نیست اما این اتفاق افتاده است. آقا میرزا طاهر تنکابنی هم با وجود اینکه حکیم مشایی درجه اول عصر خود بوده از مشایخ عرفا هم به حساب می‌آید. فاضل هم این‌طور بوده است.

 

 

می‌دانیم که مرحوم فاضل در اصفهان نزد جهانگیرخان قشقایی هم تعلیم دیده‌اند. آیا بعد عرفانی مرحوم فاضل تحت‌تاثیر تعلیمات ایشان بوده است؟
فاضل در عرفان شاگرد میرزا هاشم اشکوری بوده است. فاضل به اصفهان می‌رود و فلسفه را در خدمت جهانگیرخان قشقایی و آخوند‌کاشانی می‌خواند و بعد به تهران می‌آید و قصد بازگشت به ولایت خود که تون و طبس بود را داشت که متوجه شد میرزا هاشم اشکوری تدریس تمهید‌القواعد را شروع کرده است و در تهران می‌ماند و خدمت میرزا هاشم اشکوری می‌رسد و ماندگار می‌شود و در راه عرفان قرار می‌گیرد. البته عملا جهانگیرخان هم با اینکه حکیم بوده اما مربی عرفانی هم بوده و تربیت می‌کرده است؛ هم او و هم آخوند کاشانی هر دو.

 

 

کتاب حضرات خمس هم حاصل هم‌نشینی با مرحوم اشکوری و نشانه‌ای از همین بعد فکری مرحوم فاضل است؟
حضرات خمس اثر مرحوم فاضل نیست. حضرات خمس عنوان رساله‌ای از میرزا هاشم اشکوری است که مرحوم فاضل آن را استنساخ کرده و یک نسخه از روی آن برداشته است.
عکس این کتاب در اختیار من بود. استاد ما مرحوم میرزای روشن رضوان‌ا...علیه آن را به من داد و من این را به مهدی محقق دادم و ایشان هم آن را در اختیار مرحوم صلاح الصاوی که استاد مصری مقیم ایران بود، داد و او آن را تصحیح و در مجله تحقیقات اسلامی دایره‌المعارف چاپ کرد.

 

 

ایشان در فقه و اصول هم دستی داشته‌ است.
بله. او فقیه هم بوده است و شاگرد مرحوم درچه‌ای و هم‌دوره‌ای آیت‌ا... بروجردی و بسیار هم محل احترام ایشان بوده است. اما چندان عنایت و اشتغالی به این مباحث نداشته است.

 

 

کمی هم از ویژگی‌های شخصیتی مرحوم فاضل بفرمایید.
یکی از خصوصیات مرحوم فاضل صفای دل او بوده است. بسیار عاطفی و خیلی رقیق‌القلب بوده است. مرحوم محمد خوانساری (صاحب منطق خوانساری و صرف و نحو) که آخرین شاگرد او بود، رساله‌ای هم درباره استادش نوشته است. می‌نویسد اواخر که مرحوم فاضل بیمار و خانه‌نشین شده بود آنقدر رقیق‌القلب شده بود که خانم ایشان ابتدا صفحه‌های روزنامه‌ها را می‌دید و اگر خبر ناراحت‌کننده‌ای بود، آن را برمی‌داشت و نمی‌گذاشت خبری که غصه‌دار بود را ایشان مطالعه کند، چون شدیدا متاثر می‌شد. خدا رحمت کند ایشان را بسیار انسان پاک‌دلی بود. از دیگر خصوصیات شخصی او این‌که فوق‌العاده شوخ بوده است.
مرحوم فاضل داستانی هم با مرحوم بدیع‌الزمان فروزانفر شارح مثنوی و رئیس دانشکده الهیات دارد. این قصه را همه معاصرین فاضل خبر دارند و نقل کرده‌اند و ما هم شنیده‌ایم. دانشگاه تهران که تشکیل می‌شود برخی دانشکده‌ها استادان خود را داشته‌اند که در خارج تحصیل کرده بوده‌اند. اما رشته‌های انسانی در ایران تحصیلکرده خارج نداشته است. فقط علمایی بوده‌اند مثل خود مرحوم فاضل، بدیع‌الزمان، آقای عصار و همایی که تحصیلات حوزوی در حد کمال داشته‌اند. زمانی که این چند دانشکده تشکیل می‌شود قانونی در مجلس تصویب می‌شود مبنی بر اینکه آقایانی که غالبا تحصیلکرده حوزه‌اند و نوعا چند روحانی هستند، رساله‌ای به‌عنوان تز دکتری بنویسند و کمیسیونی تشکیل شود و اینها را به‌عنوان تز دکتری تصویب کنند و اینها بشوند دکتری مثلا فلسفه و به سمت استادی دانشگاه تهران منصوب شوند. مرحوم بدیع‌الزمان فروزانفر عضویت کمیسیونی را که موارد مربوط به این رسائل را تصویب می‌کرده، برعهده داشته است. مرحوم فاضل هم همین تعلیقه مقدمه قیصری فصوص را به‌عنوان رساله دکتری ارائه می‌کند و در آن کمیسیون تصویب می‌کنند تا فاضل به‌عنوان استادی دانشگاه نائل شود.

 

 

مرحوم بدیع‌الزمان در جلسه‌ای بسیار در مناقب فاضل صحبت می‌کند که فاضل علما و عملا ممتاز است و از علمای درجه اول است و خیلی تعریف می‌کند و بعد می‌گوید «به پاس این همه فضایل و فواضل رتبه یک را دادیم به آقای فاضل». و بعد هم می‌گوید رتبه دو برای فلانی و رتبه سوم و... رتبه پنج هم مال این حقیر (یعنی مرحوم فروزانفر).
فاضل روی صفای دل خودش بسیار خوشحال می‌شود که اول شده است و بدیع‌الزمان پنجم. چند ماه بعد که نوبت به حقوق می‌رسد می‌بیند که مثلا فاضل که دارای رتبه یک است، فرضا 200 تومان گرفت و بدیع‌الزمان که دارای رتبه 5 است، 500 تومان گرفت. به اتفاق شاگردان فاضل می‌گفتند که دیگر تا آخر عمر با بدیع‌الزمان صاف نشد که نشد که نشد. می‌گفت این مرد سر من کلاه گذاشت. این همه در منقبت من صحبت کرد و گفت رتبه یک را به فاضل دادیم بعد معلوم شد سر ما کلاه گذاشته است. اینقدر صفای دل داشته است. رحمت خدا بر او.
 

 

محقق می‌فرمود استاد فاضل وقتی سرکلاس می‌آمد کلی شوخی می‌کرد و بعد تدریس را آغاز می‌کرده است.
مرحوم فاضل در طول عمر خود آزارش به یک مورچه هم نرسیده بود. این همه شاگرد تربیت کرده و کتاب نوشته است. یک‌ پارچه صفا بوده است. خدا رحمتش کند. فاضل در 1339 شمسی فوت کرده و در مقبره شیخان قم به خاک سپرده شده است. او اولاد هم نداشته است.

 

 

می‌گویند ایشان به واسطه حافظ قوی‌شان چیزی یادداشت نمی‌کرد و نمی‌نوشت.
خیر. او که این همه آثار دارد چطور نمی‌نوشته است. دلیل نمی‌شود که کسی که حافظه خوبی دارد خط ننویسد. در مورد فاضل دروغ شایعی وجود دارد که نوعا گفته می‌شود فاضل خط نداشته است. معروف است که او نمی‌توانسته خط بنویسد اما این دروغ است و ما خط او را دیده‌ایم.

 

 

چه آثاری از ایشان باقی مانده است؟
از آثار او تعلیقه مقدمه قیصری فصوص است که به منزله تز دکتری او بوده است. رساله معروف به الهیات و حکمت قدیم و منطق و چنانچه گفتم رساله حضرات خمس جزء آثار او نیست و صرفا نسخه‌برداری کرده است. مجموعه آثار او هم چاپ و منتشر شده است.

گ

 

ویا در کتابی که شما به تازگی تصحیح کرده‌اید هم مرحوم فاضل با فروغی همکاری داشته است.
گفته می‌شود یکی از کارهای مرحوم فاضل همکاری با فروغی در ترجمه فن سماع طبیعی از کتاب شفای شیخ‌الرئیس ابن‌سینا بوده است. فروغی آدم کمی نبوده است. نخست‌وزیر مملکت هم بوده و این همه آثار دارد. اسم مرحوم فاضل و هفت، هشت، نه نفر از علمای تراز اول هم به‌عنوان همکاران او برده می‌شود؛ بدیع‌الزمان فروزانفر، سیدمحمد فاطمی، ابوالحسن‌خان فروغی، میرزا طاهر تنکابنی، سیدولی ا... خان‌نصر، سید‌نصرا... تقوی، سیدمحمد مشکوه و آقا میرزامهدی‌آشتیانی. اینها از علمای معروف آن وقتند و گفته می‌شود که فروغی این ترجمه را با همکاری یا مشاوره اینها انجام داده بوده است. اما الی ماشاءا... غلط در آن اثر وجود دارد و مفصل این داستان را باید در مقدمه من بر آن کتاب ببینید.

 

 

پس معتقدید فروغی به تنهایی اقدام کرده و کمکی از این افراد نگرفته است؟
استادالاساتید میرزامهدی آشتیانی نقدی بر اثر فروغی دارد و من این اثر را تصحیح کرده‌ام. در بعضی صفحه‌ها 10، 12اشکال می‌گیرد و چنانکه گفتم باید مقدمه بنده دیده شود.

 

 

آیا مرحوم فاضل با فلسفه غرب هم آشنایی داشت؟ آقای سیاسی در خاطرات نقل می‌کند که در جلساتی که در منزل ایشان تشکیل می‌شده، فاضل را با فلسفه غرب آشنا کرده‌اند.
گمان نمی‌کنم. مرحوم فاضل که بازنشسته می‌شود قرار می‌شود تا کرسی درس او به مرحوم شعرانی سپرده شود. علامه شعرانی پیش سیاسی ریاست دانشگاه می‌رود و او از شعرانی درباره فلسفه غرب و دکارت می‌پرسد و متوجه می‌شود که شعرانی فرانسه می‌داند. سیاسی گفتار در روش دکارت به زبان اصلی فرانسوی را در اختیار مرحوم شعرانی قرار می‌دهد تا بخواند. شعرانی از حفظ می‌‌خواند و بعد هم شرح می‌کند و موجب قبول و ارادت سیاسی می‌شود و گمان می‌کنم که اصل داستان این باشد. علی ‌ایحال اگر دنبال واقع این مطلب باشیم باید خاطرات سیاسی را ببینیم.

 

 

منبع: فرهیختگان

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: