سخنان جلال خالقي‌مطلق و محمود اميدسالار؛نشست «نقش گويش در تصحيح متن» برگزار شد

1388/3/12 ۰۴:۳۰

سخنان جلال خالقي‌مطلق و محمود اميدسالار؛نشست «نقش گويش در تصحيح متن» برگزار شد

هفتادودومين نشست مركز پژوهشي ميراث مكتوب با گرامي‌داشت ياد محمدامين رياحي همراه شد.




هفتادودومين نشست مركز پژوهشي ميراث مكتوب با گرامي‌داشت ياد محمدامين رياحي همراه شد.
در اين نشست كه عصر روز گذشته (دوشنبه يازدهم خردادماه)، برگزار شد، اكبر ايراني - مدير مركز پژوهشي ميراث مكتوب - در سخناني گفت: محمدامين رياحي نادره‌ فرهنگ و ادب ايران بود و درست همزمان با سالروز بزرگداشت فردوسي حكيم دار فاني را وداع گفت. اين تقارن‌ها از غرائب است. او را همه مي‌شناسند. با بسياري از بزرگان ادب تركيه آشنا بود و خدماتش چه در تركيه در معرفي فرهنگ و ادب ايراني و چه در نقشي كه در انتقال تصاوير نسخ خطي داشت و چه در تحقيق در شاهنامه كه چند سالي هم مدير بنياد شاهنامه بعد از زنده‌ياد مينوي بود و نيز نزديك ده متني كه تصحيح كردند، همه ماندني است.
او افزود: اين شخصيت گرانمايه با تأليف «سرچشمه‌هاي فردوسي‌شناسي» اصالت و ايران‌دوستي‌اش را نشان داد و شاهنامه را آن‌طور كه بايد به فرهنگ ايران شناساند. او جزو شاگردان بهار و فروزان‌فر بود و به كار خالقي مطلق توجه داشت و قدر آن‌را مي‌دانست.
ايراني سپس با اشاره به تصحيح هشت جلدي جلال خالقي مطلق از شاهنامه گفت: خالقي مطلق را با اين هشت جلد بيش‌تر مي‌شناسيم و نيز خدمت بزرگي را كه به ادب ايران كردند و همين‌طور مقالات ارزشمند محمود اميدسالار را در دفاع از شاهنامه كه كار بزرگي است.
در ادامه جلال خالقي مطلق - مصحح شاهنامه و استاد بازنشسته دانشگاه آلمان و مدير جلسه - در سخناني گفت: من در آغاز خودم را شاگرد رياحي مي‌دانستم و بعد افتخار دوستي او را پيدا كردم. البته او در تهران بود و من در هامبورگ ولي نامه‌هايي اندك بين ما رد و بدل شد. در زماني كه او تصدي بنياد شاهنامه را داشت بيش‌تر با او آشنا شدم. رياحي در زمينه‌هاي متعدد دست داشت و شاهنامه يكي از آن‌ها بود. كتاب «سرچشمه‌هاي فردوسي‌شناسي» اثر پرارزشي است و ما را با عقايد مختلف ايرانيان درباره‌ي فردوسي و شاهنامه آشنا مي‌كند. مهم‌ترين ويژگي رياحي ايران‌دوستي‌اش بود كه مرا جذب كرد و شديدا به زبان و ادب فارسي علاقه‌مند بود و چنين علاقه‌اي را در كم‌تر كسي ديده بودم.
در ادامه خالقي مطلق از حاضران خواست كه به احترام محمدامين رياحي قيام و يك دقيقه سكوت كنند.
او سپس گفت: محمود اميدسالار با مقالاتي كه درباره‌ي زبان و ادب فارسي و به ويژه شاهنامه نوشته است، خود را به شاهنامه‌پژوهان معرفي كرد. كساني كه اهل پژوهش هستند گاهي درباره‌ي مسايلي با يكديگر گلاويز مي‌شوند و گاهي هم نه. از صفات بسيار ارزنده‌ي او اين است كه هيچ‌گاه نديدم از انتقادي برنجد. اگر انتقاد را درست يافت با تشكر مي‌پذيرد و اگر نه با لحني مطلوب پاسخ مي‌دهد و نبايد اين موضوع را كوچك بگيريم كه حتي مهم‌ترين و به نوعي مقدمه‌ي پژوهش است و كساني كه نتوانند اختلافات خود را با لحني خوب و بي‌غرضانه رد و بدل كنند؛ غالبا در پژوهش به جايي نمي‌رسند.
سپس محمود اميدسالار - پژوهش‌گر و كارمند كتابخانه‌ي دانشگاه ايالتي كاليفرنيا - در سخناني درباره‌ي «نقش گويش در تصحيح متن» اظهار داشت: وقتي برخي از شرق‌شناسان غربي حرف‌هايي را درباره‌ي فرهنگ ايراني مي‌زنند كه خيلي معقول نيست؛ من جواب مي‌دهم حتي گاهي فراتر از آن‌چه كه خالقي مطلق گفت.
او ادامه داد: هم و غم من اين است كه سعي كنيم موازين تصحيح و بررسي فرهنگي خودمان را در درجه‌ي اول از درون فرهنگ خودمان كشف كنيم به جاي اين‌كه كوركورانه از فرهنگ غرب استفاده كنيم. اگر در ميان پژوهش‌هاي آنان چيزي به درد بخورد كه قابل انطباق بر متون ما باشد آن‌ها را اخذ مي‌كنيم و اشكالي هم ندارد اما در ايران مي‌بينيم كه بعضا و به ويژه جوانان در بررسي آراء غربي قدري شيفتگي نشان مي‌دهند من مي‌خواهم اين مساله را تعديل كنم.
اميدسالار توضيح داد: توجه به لهجه يا به قول امروزي‌ها گويش‌هاي ايراني از شرايط تصحيح صحيح متن شناخته مي‌شود. در ايران چون زبان فارسي داراي گونه‌هاي محلي زيادي بوده برخي علما معتقدند تعدادي از كاتبان به هنگام كتابت لهجه‌ي خود را وارد متن كرده‌اند و آثاري هم طبق تحقيقات نجيب مايل هروي پيدا شده كه از اين دست هستند و اين نظريه را تائيد مي‌كنند. مثل واژه‌هاي سخون كه سخن است يا دشخوار مساوي با دشوار است و يا بخوريد مساوي با بخوريت است و يا حتي دانشومند مساوي با دانشمند است. شكي نيست كه توجه به تغييرات در گويش معلول توجه كاتب در زمان نگارش بوده است و توجه به آن در تصحيح متون ضروري است.
اميدسالار سپس با ارائه‌ي توضيحي درباره‌ي مقايسه‌ي گويش‌ها بين زبان فارسي و زبان انگليسي و متون كهن در اين زبان‌ها توضيح داد: برخي فضلاي ايراني كه تحت‌تأثير موازين علمي مغرب زمين بوده‌اند بدون درنظر گرفتن واقعيت‌هاي تاريخي در حد نامعقولي بسياري از نظريه‌هاي غربي را به زبان فارسي در اين حوزه وارد كرده‌اند؛ به ويژه در توضيح و تعليقاتي كه در متن توسط مصحح نوشته مي‌شود و البته واجب است. اما نمي‌شود اين شيوه را كوركورانه از غرب گرفت، چون تأثير لهجه در اروپاييان با وضع كتابت و سواد در ايران فرق دارد. پس اگر بخواهيم توجه به صور گويشي را به كار ببريم بايد آن‌را مطابق شرايط خودمان تغيير دهيم.
او متذكر شد: عبارات و کلماتي که در زبان فارسي هزار سال است تغيير زيادي نکرده‌اند در مناطق گوناگون انگلستان تا قرن نهم هجري به صور بسيار گوناگوني نوشته مي‌شدند. اين تنوع در کتابت به اين خاطر بود که در غياب يک زبان واحد اداري، هر کسي ساز خودش را مي‌زد. حال اگر اين تغييرات اساسي زبان انگليسي ميانه را با تغييرات جزئي‌ که در رسم الخط برخي نسخ فارسي ديده‌ مي‌شود مقايسه کنيد، مي‌بينيد که اختلاف کتابت در فارسي بسيار اندک است.
اين پژوهش‌گر افزود: در ميان لهجه‌هاي گوناگون زبان انگليسي از نظر كيفي و كمي تفاوت‌هاي بارزي با زبان فارسي وجود دارد البته تقريبا تا زمان صفويه اين اختلافات فاحش نيست. ما از آغاز چندزبانه بوده‌ايم؛ يك زبان رسمي و ديگري زبان لهجه‌ها. اما در اروپا چنين نبود. آن‌ها امروز نمي‌توانند زبان انگليسي متون كهن را بفهمند.
او ادامه داد: معتقدم كوركورانه اخذكردن مباحث فرهنگي به خاطر تفاوت‌هاي اساسي كه در دو زبان وجود دارد، نبايد باشد. زبان كتابت در ايران سرنوشتي كاملا مغاير با آن در مغرب زمين داشته است. تمركز سازمان‌هاي اداري و فرهنگي ايراني علت ديرپايي زبان كتابت در ايران بوده است و برخلاف قرون وسطي ايران هميشه توسط يك حكومت مركزي اداره مي‌شده است. زمان معياري، اداري و ادبي جزء لاينفك زندگي ما بوده است. لهجه‌ها و گويش‌هاي محلي هيچ‌گاه نتوانستند تأثيري را كه در اروپا داشتند، در ايران هم در تصحيح داشته باشند. مسئله‌، اندازه و ميزان تأثير است. قديمي‌ترين آثار كتبي آنگلوساكسون‌ها به سال 544 هجري قمري مي‌رسد.
او گفت: تاريخ كتابت ما به قدري متفاوت است كه نمي‌توان بدون كار علمي تاريخ غربي‌ها را وارد آن كرد. اروپايي‌ها حتي خط و زبان چند قرن قبل خود را بدون علم دانشگاهي نمي‌توانند به راحتي بخوانند. در زبان فارسي رسم‌الخط و واژگان زباني بسيار كم تغيير كرده است. رسم‌الخط واژگان فارسي بسيار كم تغيير بوده‌اند و نبايد نگران تاثير گويش در تصحيح متون فارسي باشيم.
در ادامه جلال خالقي مطلق نيز در توضيحاتي گفت: نظير اين تحول زباني را در زبان آلماني در سه دوره‌ي آلماني كهن، آلماني ميانه و آلماني معاصر مي‌توان ديد. به هيچ‌وجه آلماني‌هاي امروز زبان دو دوره‌ي قبلي را نمي‌فهمند. در تاريخ زبان در ايران چنين تحولي بين گويش‌هاي فارسي باستان و كتيبه‌هاي هخامنشي با زبان پارسي است و يا حتي زبان دري رخ داده است. خاستگاه زبان در ايران فارسي است كه از آن‌جا به شرق رفته و برخي‌ها تصور مي‌كنند زبان دري منشأ‌اش خراسان است. از سوي ديگر زماني که از نفوذ گويش‌ها در متون صحبت مي‌کنيم، بايد ميان متون مختلف تفاوت بگذاريم چرا که اين نفوذ در متون استاندارد و معيار فارسي بسيار اندک است. مثلا در ترجمه‌هايي كه از كلام‌الله مجيد و برخي تفسير‌هايي كه از آن شده است، زبان گويش وارد شده و ارتباط عميق‌تري دارد.
در پايان اين نشست كه كساني از جمله فتح‌الله مجتبايي، سيدعلي موسوي گرمارودي، محمد گلبن و چهره‌هاي ديگري نيز در آن حضور داشتند، پرسش‌هايي از سوي حاضران مطرح شد.
منبع : ایسنا





نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: