1396/8/9 ۰۸:۱۳
نیشابور، پیش از آنکه در ایلغار مغول آسیب فراوان ببیند و از رونق بیفتد، شهری بزرگ و پرجمعیت بود. حاکم نیشابوری در «تاریخ نیشابور»، ساخت این شهر را به «انوش بن شیث بن آدم» نسبت داده است؛ هرچند این ادعا کمی مبالغهآمیز به نظر میآید، اما در شکوه و عظمت نیشابور، در دوران پیش از اسلام و دستکم در سدههای نخست اسلامی، تردیدی نیست.
نگاهی اجمالی به نیشابور و تاریخ پرفراز و نشیب آن
محمدجواد حقیقت: نیشابور، پیش از آنکه در ایلغار مغول آسیب فراوان ببیند و از رونق بیفتد، شهری بزرگ و پرجمعیت بود. حاکم نیشابوری در «تاریخ نیشابور»، ساخت این شهر را به «انوش بن شیث بن آدم» نسبت داده است؛ هرچند این ادعا کمی مبالغهآمیز به نظر میآید، اما در شکوه و عظمت نیشابور، در دوران پیش از اسلام و دستکم در سدههای نخست اسلامی، تردیدی نیست. «رِیوَند» که نام آن در اوستا به صورت «رِئْوَنت» ضبط شده است، بخشی از نیشابور باستانی بود. «ریوند» محل یکی از سه آتشکده معروف ایران عصر ساسانی محسوب میشد. بعدها به این مکان، نام «اَبَرْ شهر» دادند که خود نشان از شکوه و عظمت نیشابور در دورههای کهن تاریخی دارد. در نخستین سالهای تسلط ساسانیان بر ایران، در عهد شاپوریکم، فرزند اردشیربابکان، «ابرشهر» به فرمان وی بازسازی شد و شکل و حالتی نوین به خود گرفت. از آن پس، «ریوند» یا «ابرشهر» را «نیوشاپور» نامیدند و بعدها، این نام به «نیشابور» تغییر کرد. این شهر بهدلیل قرار داشتن در مسیر جاده ابریشم، بتدریج یکی از مراکز مهم تجاری خراسان و بلکه ایران شد؛ صنایع ظریفه و سفالگری در آن رایج شد و کوزهها و ظرفهای تولید شده در آن، با ری و جرجان برابری میکرد. در آن زمان، حاکم نیشابور، «کنارنگ» نامیده میشد؛ البته این عنوانی بود که بسیاری از حاکمان شهرهای بزرگ در خراسان، یدک میکشیدند. به این ترتیب، شهرنشینی به صورت کامل، در اواسط عصر ساسانی، در نیشابور نهادینه شد. در برخی تواریخ آمده است که وقتی قباد ساسانی، از بیم برادرش «جاماسب»، به «اَبَرشهر» گریخت، با دختر یکی از بزرگان این شهر ازدواج کرد و حاصل این وصلت، «خسرو انوشیروان» بود.«بهرام چوبین»، سردار نامی عهد ساسانی نیز، پس از خروج بر خسروپرویز، در «اَبَرشهر» به نام خود سکه زد و این نشان میدهد که جایگاه نیشابور، بویژه در نیمه دوم دوره ساسانی، جایگاهی ممتاز و در خور تأمل و توجه بوده است.
نیشابور در دوره اسلامی درباره زمان فتح نیشابور توسط اعراب مسلمان، اختلاف است. برخی آن را به دوره خلیفه دوم و تعدادی نیز، فتح را در دوره خلیفه سوم میدانند. ظاهراً نیشابور بدون جنگ فتح شد. شهر با تسلیم بدون جنگ در برابر مسلمانان، گذشته پرشکوه خود را به آینده پررونقش پیوند زد. قرار داشتن شهر بر مسیر جاده ابریشم، چنانکه پیشتر نیز اشاره کردیم، نیشابور را به میعادگاه تاجران و سوداگرانی تبدیل کرد که در سَر، آرزوی تجارت «مُشک خُتَن» و «ابریشم چینی» داشتند. با این حال، تجارت تنها دلیل رونق نیشابور نبود. نیشابوریان میزبان جمع زیادی از اکابر و علمای بنام جهان اسلام بودند و خود نیز، در فراگیری علوم اسلامی، اهتمامی تمام داشتند؛ تا جایی که آوردهاند وقتی امام رضا(ع) در مسیر سفر به «مَرْو» وارد نیشابور شد، جمعی بالغ بر 20 هزار نفر، «قَلَمدان» به دست، به کتابت حدیثی پرداختند که آن حضرت از اجداد طاهرینش نقل فرمود و امروزه ما آن را با نام «حدیث سلسله الذهب» میشناسیم. «شهر قلمدانهای مُرَصَّع» صفتی است که به همین مناسبت، به شهر نیشابور دادهاند؛ شهری که ظاهراً در زمان نقل و کتابت حدیث معروف، در اوج اعتلا و رونق قرار داشت؛ چراکه مدتی بعد، پس از شهادت امام رضا(ع) و انتقال پایتخت عباسیان از مَرْو به بغداد، از سوی «طاهر بن حسین»، سردار معروف مأمون و حاکم وقت خراسان، به پایتختی برگزیده شد.
نخستین پایتخت ایران اسلامی به این ترتیب، نیشابور در سال 209 هجری شمسی، از سوی نخستین دودمان ایرانی که پس از ورود اسلام به ایران، قدرت را در دست گرفته بود، به پایتختی برگزیده شد. به این ترتیب، شوکت و اهمیت شهر، دو چندان شد. در دوره طاهریان، بناهای مُعْظَم فراوانی در نیشابور ساخته شد. کاخ معروف «شادیاخ» حاصل ساخت و ساز همین دوره است؛ محل زندگی حاکم نیشابور که بعدها، نام محلهای اعیاننشین در شهر شد و در یورش مغولان به شهر، ویران شد و بقایای آن هم در زلزله سال 1281، کاملاً از بین رفت. در این دوره تاریخی که تا پایان دوره سلجوقی ادامه داشت، نیشابور اندیشمندان بسیاری را به جهان تقدیم کرد که سرآمد آنها، حکیم عمرخیام نیشابوری بود.
آغاز افول پس از غلبه «یعقوب لیث» بر طاهریان و برانداختن حکومت آنها، نیشابور با وجود از دست دادن موقعیت پایتختی، رونق و اهمیت خود را حفظ کرد. به همین دلیل بود که بسیاری از حکومتهای محلی، سودای استیلا بر آن را داشتند. با این حال، پس از تصرف نیشابور به وسیله «غزنویان» و در سایه سیاستهای مذهبی خاص آنها، درگیریهای مذهبی در شهر بالا گرفت و همین درگیریها، یکی از عوامل اصلی از رونق افتادن تجارت و فرهنگ شهر بود. در این میان، سیاستمداران و حکام، با حمایت از یک گروه علیه گروه دیگر، مقاصد خود را دنبال میکردند. از سوی دیگر، قرار گرفتن نیشابور در نقطه تلاقی مدعیان حاکمیت، باعث شد که شهر، طی دو قرن منتهی به اشغال مغولان، بارها دست به دست شود و این خود، ضربهای سنگین برای اقتصاد شهر کهن و تاریخی نیشابور بود. مقاومت نیشابوریان در برابر فزونخواهی خوارزمشاهیان و بویژه سلطان محمد، باعث شد که در پی حمله آنها برای تصرف مجدد نیشابور، فرمان نابخردانه تخریب باروهای اصلی شهر از سوی سلطان محمد صادر شود و این، به معنای خلع سلاح شهر در برابر هجوم و یورش دشمنان بود. سلطان محمد خوارزمشاه، خیلی زود به اشتباه خود پی برد. با قتل بازرگانان مغول در شهر «اُترار» و آغاز هجوم چنگیز به ماوراءالنهر، خوارزمشاه به نیشابور گریخت و این شهرِ بدون بارو را به پایتختی موقت برگزید. «جوینی» در «تاریخ جهانگشا» مینویسد که سلطانمحمد، سرگردان و پریشان وارد نیشابور شد و در خطبه نماز جمعه، با خواری و زبونی تمام، از تسلیم یا فرار از مقابل مغولان سخن گفت:«کارِ این مغولان بلایی آسمانی است، هرکس چاره خویش کند و برود یا تسلیم شود.»
پایداری نیشابوریان در برابر مغولان با نزدیک شدن مغولان به مرزهای «رُبع نیشابور»(مناطق تحت حاکمیت حاکم این شهر)، نیشابوریان ایستادگی در برابر دشمن غارتگر را بر تسلیم زبونانه ترجیح دادند. مرزداری غیور، «تغاجار نویان»، داماد چنگیز و فرمانده سپاه را با تیر و کمان هدف قرار داد و از پا درآورد و باعث هزیمت لشکر جرار مغول شد. اما چند روز بعد، خیل چند صدهزار نفری سپاه مغول، به پشت دیوارهای شهر رسید و با وجود مقاومت سه روزه نیشابوریان، ضعیف بودن باروها و کمی نفرات، باعث شکست آنها شد. مغولان که تعدادی از آنها تحت فرماندهی دختر شوهر مُرده چنگیز بودند، وارد شهر شدند و از کشته، پُشته ساختند. حتی گربهها و سگهای شهر نیز از قتل و کشتار در امان نماند. 800 نفر از صنعتگران نیشابوری را به ماوراءالنهر فرستادند و سر بقیه را از بدنشان جدا کردند؛ حتی زنان و کودکان را.
تلاش برای احیای عصر طلایی ویرانی مغول، شکوه و عظمت نیشابور را به یک باره از بین برد. ایلخانان کوشیدند تا شهر را دوباره احیا کنند، اما دیگر آنچه بود، تکرار نشد. در سال 784 ه.ش، زلزلهای مهیب شهر را لرزاند و ضربه مهلک دیگری بر شهر وارد کرد. با تسلط تیمور و نوادگانش بر نیشابور، شهر به عرصه تاخت و تاز و درگیریهای درون حکومتی مبدل شد. در سال 872 ه.ش، پهلوانی به نام «علی بن بایزید کرخی»، مسجد جامع شهر را دوباره بنا کرد؛ بنایی که امروزه، قدیمیترین بنای موجود شهر نیشابور محسوب میشود و میتوان شکوه دوران از دست رفته را در آینه طاقهای منظم و معماری مُعْظَم آن، مشاهده کرد. در دوره صفویه و پس از آنکه شاهعباس یکم، نیشابور و اراضی اطراف آن را از سیطره ازبکان شیبانی خارج کرد، شهر دوباره روی رونق را به خود دید. کاروانسرای شاهعباسی، کاروانسرای قدمگاه، بازار سرپوشیده، گرمابه گلشن، آرامگاه فضل، مسجد محمد محروق، مسجد و زیارتگاه قدمگاه، سرای زهدی و گرمابه کهنه بازار، یادگار ساخت و سازهای دوره صفویهاند. با این حال، شکوه و رونقی که در پرتو زمامداری صفویان آغازیدن گرفته بود، خیلی زود با هجوم افغانها در بهار سال 1130 ه.ش به پایان رسید. «جیمز بیلی فریزر»، نقاش و سیاح اسکاتلندی که سالها بعد، در 1201 ه.ش، از نیشابور دیدن کرده و با مُعَمِّران این شهر به گفتوگو نشسته است، در سفرنامهاش مینویسد: «به شهادت کسانی که آن رویداد را دیدهاند و هنوز زندهاند، بلاهایی که از هجوم افغانها بر سر ساکنان نیشابور آمد، دستکم از مصیبتهای ناشی از هجوم مهاجمان تاتار نداشت. به گفته یکی از سالخوردهترین ساکنان نیشابور، هجوم احمدخان[درانی]، شهر را چنان ویران ساخت که در درون دیوار نیشابور، یک خانه مسکونی نماند و مدتها این نابسامانی و دربدری ادامه داشت.» به این ترتیب، رونق دوباره نیشابور نیز، به پایان رسید. این شهر کهن و باستانی، طی عمر طولانی خود، فراز و نشیبهای فراوانی دیده است و امروز، از پس قرنها آسیب و ویرانی، دوباره بر تارک ایران میدرخشد و جلوههای هنر و ادبیات خود را بر جهان عرضه میکند.
نیشابور دوره قاجاریه از نگاه هانری رنه دالمانی هانری رنه دالمانی، سیاح فرانسوی در سال ۱۹۰۷میلادی به ایران سفرکرد. او در سپتامبر ۱۹۰۷ وارد شهر نیشابور شد. آنچه در پی میآید توصیف او از این شهر است: «اول شب، ما به نیشابور رسیدیم. راننده برای راحتی خود از داخل شهر عبور نکرد و از بیرون حصار به طرف چاپارخانه راند. از قبرستان وسیعی عبور کردیم... به علاوه چاههای قنات هم در کنار راه دیده میشد. شهر نیشابور که اکنون ظاهر خرابی دارد، در زمانهای پیشین یکی از شهرهای مهم و زیبای ایران بوده بهطوری که آن را «گوهر درخشان» و «بهشت ایران» مینامیدند. اینجا شهر هورمزد بوده است و همان شهری است که بنا بر افسانه یونانی، دیونیسوس (Dionysus) در آن تولد یافته است. مورخین قدیمی، هر یک به نوبه خود، شرحی از آبادی و اهمیت و زیبایی این شهر به قلم آورده و آن را شهری نشاط انگیز و سحرآمیز، معرفی کردهاند و نوشتهاند که اساس این شهر بر رقم ۱۲ و مضربهای آن قرار دارد. زیرا که: اولاً دارای ۱۲ معدن است. از قبیل فیروزه و مس و سرب و آنتیموان و آهن و نمک و مرمر و سنگ مخصوص که برای شستوشو به کار میرود و... ثانیاً ۱۲ رشته قنات دارد که از تپهها و کوههای مجاور سرازیر شده و شهر و اراضی اطراف آن را مشروب میکند. ثالثاً دارای ۱۲۰۰ دهکده است. رابعاً ۱۲۰۰۰ نهر در این ناحیه جاری هستند که از همین تعداد چشمه بیرون میآیند.» «نیشابور مرکب از دو لغت است که یکی نی یا نو و دیگری شاپور است و معروف است که شاپور این شهر را در جای نیزاری بنا کرده است. بنا بر قول دیگر، تهمورس پادشاه پیشدادی که نسل چهارم اعقاب نوح بوده، این شهر را بنا کرده و این نام مرکب از دو لغت نیک و شاپور بوده است (نیک شاپور)» پی نوشت: کتاب سفرنامه از خراسان تا بختیاری، صص (ص658و660)، (ص660-661)
منبع: ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید