باستان‌گرایی نوستالوژیك

1396/8/7 ۰۹:۲۹

باستان‌گرایی نوستالوژیك

گروهی از مردم ایران در تقویم‌های جیبی‌ خود و البته به طور غیررسمی هفتم آبان را به عنوان روز «كوروش كبیر» نامگذاری كرده‌اند. این گروه نگرشی نوستالژیك به تاریخ ایران باستان دارند. نتیجه این قرائت نوستالژیك از تاریخ ایران در دوره باستان راه را بر خوانش انتقادی تاریخ بست به طوری‌كه امروزه جامعه بر نوعی هیجان جمعی سوار شده است و این هیجانی عمومی حتی راه را برای رسانه و نیروهای فكری مسدود كرده است تا بتوانند در خصوص حواشی و اصالت تاریخ مدعیات مربوط به كوروش كبیر اظهارنظر كنند. از سویی دیگر این نگاه نوستالژیك به عصر كوروش متضمن این ایده درونی است كه ایران یك گذشته دل‌انگیز و افتخارآمیز داشته كه امروز از دست رفته است و باید افسوس آن دوران را خورد. به تعبیری دیگر در نگاه نوستالژیك به تاریخ نوعی سوگواری، افسوس و حسرت وجود دارد؛ نوعی حسرت كه مدعی است ما باید افسوس گذشته را بخوریم و به آن دوران بازگردیم. به طور خلاصه نوستالژی تاریخی، مصرف گذشته است

 

بامداد لاجوردی: گروهی از مردم ایران در تقویم‌های جیبی‌ خود و البته به طور غیررسمی هفتم آبان را به عنوان روز «كوروش كبیر» نامگذاری كرده‌اند. این گروه نگرشی نوستالژیك به تاریخ ایران باستان دارند. نتیجه این قرائت نوستالژیك از تاریخ ایران در دوره باستان راه را بر خوانش انتقادی تاریخ بست به طوری‌كه امروزه جامعه بر نوعی هیجان جمعی سوار شده است و این هیجانی عمومی حتی راه را برای رسانه و نیروهای فكری مسدود كرده است تا بتوانند در خصوص حواشی و اصالت تاریخ مدعیات مربوط به كوروش كبیر اظهارنظر كنند. از سویی دیگر این نگاه نوستالژیك به عصر كوروش متضمن این ایده درونی است كه ایران یك گذشته دل‌انگیز و افتخارآمیز داشته كه امروز از دست رفته است و باید افسوس آن دوران را خورد. به تعبیری دیگر در نگاه نوستالژیك به تاریخ نوعی سوگواری، افسوس و حسرت وجود دارد؛ نوعی حسرت كه مدعی است ما باید افسوس گذشته را بخوریم و به آن دوران بازگردیم. به طور خلاصه نوستالژی تاریخی، مصرف گذشته است.
از نظر برخی، حكومت ایران در دوره كوروش كبیر به قدری مترقی بوده است و در لوحی كه از آن دوره به جای مانده است، مفادی از آنچه امروز به عنوان سند حقوق بشر دانسته می‌شود، به طور عینی یا ضمنی ‌آمده است. معنای این ادعا آن است كه چند هزارسال پیش از آنكه سران كشور در سازمان ملل متحد در خصوص مفاد حقوق بشر به تفاهم دست یابند و آن را به عنوان سندی حقوقی منتشر كنند، ایرانیان باستان در زمانه كوروش توانسته بودند، این قوانین را برای اداره حكومت خود اجرا كنند. معنای دیگر این ادعا آن است كه ایرانیان باستان بیش از ٢٥٠٠ سال از زمانه خود جلوتر بوده‌اند ‌و همین كافی است تا نوعی ناسیونالیسم افراطی شكل بگیرد و جامعه ایران دچار خودمحوری ارزشی شود.
مدافعان این ادعا معتقدند در این منشور مفادی وجود دارد كه نشان می‌دهد: «آزادی و اجازه بازگشت یهودیان به سرزمین آنان از جنبه‌های مهم منشور كوروش است.» اما در مقابل رضا مرادی غیاث‌آبادی، ‌پژوهشگر تاریخ در دوران هخامنشیان استدلال می‌كند: «در هیچ كجای منشور كوروش و در هیچ ترجمه‌ای از آن سخنی از آزادی یهودیان و اجازه بازگشت آنان به سرزمین خود نیامده است. حتی در ترجمه‌ها و روایت‌های مجعول از منشور كوروش نیز چنین ادعایی نیامده است.» اما این ادعا به قدری از سوی گروه‌های مختلف اجتماعی دهان به دهان منتقل شده است كه تقریبا به عنوان اصل و حقیقتی غیرقابل تردید پذیرفته شده است.
محمد قائد، ‌مترجم تاریخی و روشنفكر ایرانی نیز درباره همین منشوری كه به كوروش نسبت داده می‌شود و به منشور حقوق بشر معروف شده است، می‌نویسد: ‌«این استوانه از گل پخته است (از جنس ظروف سفالی) و در قرن نوزدهم در بقایای شهر باستانی بابـِل، در عراق كنونی كه بخشی از مملكت عثمانی بود، به دست آمد. بخشی از آن كه زیر خاك از بدنه اصلی كنده شده بود بعدها پیدا شد اما یك تكه همچنان مفقود است. نوشته‌های خط میخی اكدی را چند باستان‌شناس ترجمه كرده‌اند و به تحلیل پیام، سبك زبان، اشارات و لحن خطاب پرداخته‌اند.» این پژوهشگر در ادامه استدلال می‌كند: «كارشناسان و صاحبنظران معتقدند این اثر، نه منشور است، نه قانون، نه فرمان؛ یكی از بسیار متونی است حاوی جملاتی رایج كه در شالوده بناها می‌گذاشتند.» این روزنامه‌نگار معتقد است این میراث باستانی آن‌طور كه در افواه جا افتاده است، بیانگر مفاد مترقی حقوقی نیست.
محمد قائد در خصوص ادعای دیگری كه مدافعان منشور كوروش مدعی آن هستند و بر آن پافشاری می‌كنند كه، این متن حاوی حقوق كارگری و پناهجویان است، پاسخ می‌دهد: «این تصور كه حكمرانان روزگار باستان می‌توانستند حق تعیین سرنوشت برای اقوام و حق پناهندگی برای افراد قائل باشند و در روزگار برده‌داری، دستمزد عادلانه تعیین كنند نه ستایش كوروش است و نه بزرگداشت امپراتوری پارس. فقط نشان می‌دهد ایرانی‌های معاصر، به عنوان یك جامعه تا چه حد دنبال مشغولیات‌ ذهنی و بازی و آویزان‌شدن به هر مضمون و ادعایی‌اند كه بتواند احساس دردناك ناكامی و بی‌كفایتی‌شان را تسكین دهد
لیندرینگ، مورخ هلندی نیز معتقد است: «همه اینها تبلیغات است. تبلیغاتی كه در دوران حكومت پهلوی و آغاز جشن‌های ۲۵۰۰ ساله به اوج خود رسید. كسانی كه این موضوع را قبول ندارند فعالان سیاسی هستند كه به گونه‌ای درگیر بازی تبلیغاتی پهلوی محمدرضاشاه شده بودند. استوانه كوروش بیشترین نقش تبلیغاتی را در جشن‌های ۲۵۰۰ ساله محمدرضا ایفا كرد. یك نسخه از این استوانه به عنوان پیشكش به سازمان ملل متحد داده شده تا شاه از این طریق از كشورش، ایرانی سكولار با نمایی از آزادی مذهبی به نمایش بگذارد، كاری كه استوانه كوروش به راستی برای او انجام داد
البته نسبت به نگاه محمد قائد نقدهای متعددی نوشته و برخی معتقدند انتقادات او نسبت به شواهد تاریخی مربوط به دوران هخامنشی از دایره انصاف خارج شده است. اما هرچه باشد نگاه انتقادی محمدقائد به تاریخ ارزش بالایی دارد و نمی‌توان از نكات او به سادگی گذشت. قائد اما در یادداشتی كه هفت سال پیش نوشته است مدعی می‌شود این ادعاها نه تنها از سوی بسیاری از تاریخ‌پژوهان و باستان‌شناسان ایرانی مردود دانسته شده بلكه حتی صدای محققان و پژوهشگران غیرایرانی را هم در آورده است.

 

ابزار مشروعیت‌بخش محمدرضا پهلوی
تولید این حجم از محتوای نوستالژیك و بدون پشتوانه محكم تاریخی تا حد زیادی می‌تواند متاثر از هجمه سنگین افكار عمومی در خصوص اتخاذ رویكردی انتقادی به ماجرای كوروش دانست. البته به نظر می‌رسد بتوان ریشه‌های این خوانش غیرانتقادی از تاریخ را تا حد زیادی در دوران پهلوی جست‌وجو كرد و این دوره را باید جدی‌ترین دوران تاریخ معاصر ایران در ارایه تفسیری جدید و سیاسی و ایدئولوژیك از تاریخ باستان دانست. به طوری‌كه در راستای ساخت تصویری اسطوره‌ای از دوران كوروش، در سال ١٣٥٠ محمدرضا پهلوی، به انتشار تمبری ملی اقدام كرد كه منقش به تصویری از «اعلامیه كوروش بزرگ» بود. در زیر این تیتر همچنین آورده شده: ‌«به مناسبت ٢٥٠٠ سال بنیانگذاری شاهنشاهی در ایران.» محمدرضا پهلوی با برگزاری جشن‌های ٢٥٠٠ ساله و تمركز شدید بر خلق روایتی اسطوره‌ای و نوستالژیك از كوروش به دنبال نوعی مشروعیت‌بخشی به حكومت شاهنشاهی خود بود. رضا مرادی غیاث آبادی، پژوهشگر در زمینه باستان‌شناسی و دوره هخامنشی مدعی است: «منافع این دكان خیمه‌شب‌بازی خوفناك كه از زمان اشرف پهلوی شروع شده و تا آوردن منشور كوروش قلابی با بوق و كرنای دولت دهم دوام داشته، بیش از آن است كه بتوان از آن صرف‌نظر كرد و می‌رود تا آینده خشونتبار دیگری را با دخالت بیگانگان رقم زند
همچنین جونا لندرینگ، مورخ هلندی معتقد است كه استفاده از نام و هویت كوروش كبیر تنها ابزار تبلیغاتی محمدرضاشاه پهلوی، آخرین پادشاه ایران بود. محمدرضاشاه با تبلیغاتی ساختگی از نام كوروش و استوانه برجای مانده از او تنها برای تثبیت حكومت پهلوی استفاده كرد.
در همین رابطه اگر سخنرانی‌های محمدرضا پهلوی را در جشن‌های ٢٥٠٠ ساله مرور كنیم، در خواهیم یافت، سخنرانی وی به گونه‌ای تنظیم شده بود كه كوروش به عنوان یك اسطوره ملی و فراتاریخی در اذهان جا گیرد. شاه وقت ایران از این بیان و تصویرسازی از تاریخ ایران باستان به دنبال مشروعیت بخشی به حكومت خود بود. حكومت وقت ایران با بزرگ‌نمایی فرهنگی و تاریخی دوران كوروش به دنبال آن بود كه این طور وانمود كند كه ایرانیان باستان بزرگ و پیشرفته بودند و امروز قرار است همان توسعه‌یافتگی ادامه پیدا كند و به بیانی ما ادامه‌دهنده راه اجدادمان هستیم.
از همین رو محمدرضا پهلوی در سخنرانی جشن‌های ٢٥٠٠ ساله خود این جمله را بر زبان می‌آورد: «كوروش! ما امروز در برابر آرامگاه ابدی تو گرد آمده‌ایم تا به‌تو بگوییم: آسوده بخواب، زیرا كه ما بیداریم و برای نگاهبانی میراث پرافتخار تو همواره بیدار خواهیم بود. سوگند یاد می‌كنیم كه آن پرچمی را كه تو دوهزار و پانصد سال پیش برافراشتی همچنان افراشته و در اهتزاز نگاه خواهیم داشت
محمدرضا پهلوی در این سخنرانی تمام تلاش خود را صرف خلق مفهومی بدیع و پیشرفته و صلح دوستانه از تاریخ ایران باستان به كار می‌گیرد. خوانشی كه با معیارهای قرن ٢١ تطابق داشت و نه معیارهای تاریخ باستان. شاه در این نطق تلاش می‌كرد پیامی تبلیغاتی را با مستمسك قرار دادن تاریخ باستانی ایران به جهان مخابره كند كه ایرانیان معیارهای روز دنیا را در ٢٥٠٠ سال پیش پذیرفته‌اند، ‌چه برسد به اكنون!
در پایان باید یادآور شد، ‌هدف این گزارش ضرورت بازخوانی انتقادی تاریخ ایران است؛ خوانشی كه بتواند راهگشا و علمی باشد. آن طور كه صاحبنظران ابراز نگرانی كرده‌اند این نوع نوستالژی‌گرایی و باستان‌گرایی و ایرانیزم تنها به محدود شدن ایران در گذشته‌ای تاریخی و باستانی منحصر خواهد شد و درهای تعامل و ارتباط ایران را با جامعه جهانی خواهد بست. به نظر می‌رسد جامعه ایران تا زمانی كه نخواهد با جهان تعامل كند و این باور را داشته باشد كه همه حقایق و نعمات و فضایل دنیا را در چنته و تاریخ خود دارد و كافی است دست در سبد تاریخی خود كند یكی از آنها را بیرون بكشد، بعید به نظر می‌رسد امكان داشته باشد بتواند با جامعه جهانی و ارزش‌های نوین جهانی تعاملی سازنده داشته باشد.
اما این‌ها هیچكدام نافی ارزش‌های مسلمی كه تاریخ ما را غنا بخشیده نیست و چه بسا این بازخوانی انتقادی بتواند درك عمیق‌تری از میراث پربار تاریخ این سرزمین به ما ارائه كند

 

منبع: اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: