یکجانشینی، توسعه، کوچ‌نشینی

1396/7/11 ۰۹:۱۵

یکجانشینی، توسعه، کوچ‌نشینی

محمد بهمن‌بیگی، بنیانگذار آموزش‌وپرورش عشایری در ایران و نویسنده ایرانی که خود از ایل قشقایی برخاسته بوده، روایتی مهم، هرچند تلخ، از شیوه زندگی کوچ‌نشینان و کوچ‌روان ایرانی در زمانه‌ای بیان داشته که جامعه ایرانی برای گام‌نهادن به جهان پیشرفته تکاپوهایی بسیار می‌کرده است.


مصیبت‌های تاریخی یک شیوه دیرینه زندگی در تمدن بشری
 

محمد بهمن‌بیگی، بنیانگذار آموزش‌وپرورش عشایری در ایران و نویسنده ایرانی که خود از ایل قشقایی برخاسته بوده، روایتی مهم، هرچند تلخ، از شیوه زندگی کوچ‌نشینان و کوچ‌روان ایرانی در زمانه‌ای بیان داشته که جامعه ایرانی برای گام‌نهادن به جهان پیشرفته تکاپوهایی بسیار می‌کرده است. او در کتاب «اگر قره‌قاج نبود (گوشه‌هایی از خاطرات)» دراین‌باره می‌نویسد «بدون‌شک یکی از سیه‌روزترین و بی‌نواترین جماعات انسانی که روی کره خاک زندگی کرده است و می‌کند جماعات عشیره‌ای ایران است». او سپس به پیامدهای آن شیوه از زندگی اشاره می‌کند «مردمی که این جماعات را تشکیل داده‌اند و می‌دهند پیوسته مردمی بوده‌اند گرسنه، برهنه، بی‌رفاه و بی‌آسایش و هنوز هم حال به همین منوال است. عمر این مردم از زن و مرد همیشه عمری بوده است از نظر سنوات و تعداد سال‌ها کم و از حیث کیفیت و نوع زندگی پر از رنج و بیماری و ستیز و فقر و فلاکت. ... گرسنگی یار دیرین و وفادار ما بوده است و برهنگی در کنار گرسنگی یک دَم نسل‌های ما را ترک نگفته است ... پیری و زوال زودرس یکی از مظاهر متداول و معمول زندگی عشایری است». بهمن‌بیگی از شمار بسیار کسانی یاد می‌کند که عمر دراز نداشته یا در جوانی فرسوده شده‌اند «تعداد کسانی که در جوانی پیر و ناتوان می‌شوند بی‌شمار است. من چهل‌ونه‌سال دارم. بسیاری از همسالانم، سال‌هاست که از میان رفته‌اند و اگر هم زنده‌اند دوران آخر عمر را با حالی نزار و با رنج و درد به پایان می‌رسانند. هیچ‌یک از اینان در جنگ مقتول نشده‌اند. مصدوم سوانح اتومبیل نشده‌اند. از هواپیما سقوط نکرده‌اند ولی تقریبا همه آنان از بی‌غذایی، از کم‌غذایی، از بی‌لباسی و از بی‌پناهی مرده‌اند». او روایت تلخ خود را با نمونه‌هایی از مصیبت‌های زیست اجتماعی کوچ‌نشینان ایرانی همراه می‌کند «کدام قلم سحّار می‌تواند عبور رقت‌انگیز طوایف دره‌شوری را از کُتل‌های کازرون در قحطی دو‌سال قبل وصف کند؟ و کدام زبان معجزه‌گر می‌تواند نابینایی دسته‌جمعی شبانه کودکان و مردم قحطی‌زده «آب‌بیدِ» دشمن‌زیاری را در خشکسال ١٣٤٣ بیان کند؟ چهار‌سال پیش در دو آبادی «چه‌چنار» و «بوّان» که جمعا دویست خانوار نیستند با ورود میهمان ناخوانده‌ای به نام سرخک نودوسه طفل در طول دو ماه جان سپردند. به جای پارک و کودکستان، قبرستان کودکان به وجود آمد. ماه‌های متوالی شیون مادران و ضجه خواهران در دل کوهستان طنین‌انداز بود. سرخک را ما به نام یک مرض کم‌خطر می‌شناسیم ولی همین مرض کم‌خطر، هنگامی که با جماعت بی‌رمق، بی‌غذا، بی‌لباس و کم‌لباس روبه‌رو می‌شود چنین عواقب سنگینی به بار می‌آورد».

 

 

منبع:شهروند

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: