1396/6/29 ۰۸:۳۷
در آسمان بیکرانه فرهنگ ایران ستارگانی درخشیدهاند که هریک روشنیبخش جهان بشریت و مایه فخر و مباهات ایرانیان بودهاند. یکی از این ستارههای پرفروغ که پرتو نورانی آن از سده هفتم هجری تاکنون امتداد داشته دانشمند بزرگ و وارسته جناب خواجه نصیرالدین توسی است که از اندیشوران نامدار و تأثیرگذار در رشتههای گوناگون علمی، اجتماعی، سیاسی و ادبی است، و آوازهای عالمگیر دارد.
در آسمان بیکرانه فرهنگ ایران ستارگانی درخشیدهاند که هریک روشنیبخش جهان بشریت و مایه فخر و مباهات ایرانیان بودهاند.
یکی از این ستارههای پرفروغ که پرتو نورانی آن از سده هفتم هجری تاکنون امتداد داشته دانشمند بزرگ و وارسته جناب خواجه نصیرالدین توسی است که از اندیشوران نامدار و تأثیرگذار در رشتههای گوناگون علمی، اجتماعی، سیاسی و ادبی است، و آوازهای عالمگیر دارد.
خواجه توس از نوابغ کمنظیر جهان خرد و معرفت است که آثار وی بیانگر نگاه نوعدوستانه وی نسبت به بشریت، دلبستگی وی نسبت به فرهنگ و تمدن ایرانی، و عشق و ارادت به آیین مبین اسلام و مکتب نورانی تشیع دارد، چنانکه وی را از مهمترین و بلندمرتبهترین مفاخر در هریک از این زمینهها به شمار آوردهاند و ارج نهادهاند.
یکی از جهات برجسته شخصیت خواجه توس دلبستگی وی به زبان و ادبیات فارسی بوده است که زبان دل اوست و زبان ادبی جهان اسلام که آن را زبان دوم جهان اسلام نیز نامیدهاند و این زبان، زبانی است که بزرگترین و نامدارترین سخنوران اندیشه و احساس خویش را در قالب آن بیان نموده و با الهام از آیات شریف قرآن کریم، احادیث نبوی و روایات ائمه معصومین علیهمالسلام آثار ماندگاری را در این قلمرو خلق نمودهاند که در شمار ارزندهترین جلوههای ادبیات مقدس جهان است و لذا تلاش خواجه توس نیز استمرار همین جریان مبارک است.
* ستارهای به نام خواجه نصیرالدین توسی:
شیخالطایفه، افضلالعالم، استادالبشر، نصیرالحق والدین، عقل حادی عشر خواجه ابوجعفر محمدبن محمدبن حسن توسی مشهور به خواجه نصیرالدین توسی از دانشمندان، ادبای بزرگ و حامی بزرگ علوم و علما در قرن هفتم هجری است که در تاریخ علوم ایرانی و اسلامی مقام بسیار بلندی احراز کرده است.
وی به سبب کوششی که در برافراختن کاخ فرو ریخته دانش در عهد استیلای مغول به کار برده و به سبب تألیفات ارزنده و خدمات فراوان علمی در ردیف شخصیتهای طراز اول علمی جای گزیده و مورد احترام تمام جهانیان است.
حمدالله مستوفی اصلش را از «جهرود» ساوه یا «قم» دانسته و نوشته است که چون مولد و منشأش در توس بوده بدان منسوب شده است و خواجه خود را در مقدمه «زیج ایلخانی» گفته است که «از طوسم» و بنابر همه روایات وی به سال ۵۹۷ هجری در این شهر ولادت یافت.
(تاریخ ادبیات در ایران ـ ص ۱۱۹۹)
خواجه نصیر پس از عمری تحقیق و تألیف و تدریس سرانجام از «مراغه» به «بغداد» رفت و به سال ۶۷۲ هجری در ۱۸ ماه ذیالحجه (روز عید سعید غدیرخم) درگذشت و در جوار مرقد مطهر حضرت امام موسی بن جعفر(ع) در کاظمین به خاک سپرده شد. البته در این زمینه اختلافنظرهایی وجود دارد و برخی تاریخ وفات خواجه را در ماه محرم سال ۴۶۰ و مدفن وی را نجف اشرف ذکر کردهاند.
(فقهای نامدار شیعه ـ ص۸۴)
وی در تمامی علوم عصر خویش متبحر و صاحبنظر بوده ولیکن عمده شهرت او به سبب نگارش دو کتاب از کتب اساسی چهارگانه شیعه است به نامهای «تهذیبالاحکام» و «الاستبصار» که هر دو کتاب در زمینه احادیث و روایاتی است که جنبه فقهی و حکمی دارند.
(فقهای نامدار شیعه ـ ص۷۴)
به لحاظ عمق و ارزش علمی آثار خواجه نصیر، این کتابها نقش «مرجع» را یافتهاند و از قرن هفتم به این سو همواره مورد استناد اهل قلم و اصحاب تحقیق قرار گرفته اند.
* خواجه توس، ادیبی توانا و سخنوری فاضل
درباره شخصیت و آثار ارزنده خواجه نصیرالدین توسی تاکنون مقالات و کتابهای فراوانی به رشته تحریر درآمده است، لیکن در اکثر این پژوهشها بیشتر به جنبههای مذهبی، تاریخی، فقهی، فلسفی، ریاضی، سیاسی و نجوم در آثار این شخصیت درخشان که مایه افتخار جهان اسلام، ایران و مکتب نورانی تشیع است اشاره شده و به جلوههای دیگر این شخصیت باعظمت کمتر پرداخته شده است. یکی از جهات و جلوههای مغفول مانده شخصیت خواجه نصیر سیمای وی به عنوان یک ادیب و سخنور بزرگ، توانا و تأثیرگذار ـ خصوصاً در قلمرو ادبیات فارسی ـ است. به عبارت دیگر میتوان گفت که شخصیت بزرگ ادبی خواجه نصیر تحتالشعاع دیگر توانمندیهای این دانشمند فرزانه قرار گرفته و چنانکه باید و شاید در زمینه معرفی شخصیت ادبی و پژوهشهای فاضلانه و ثمربخش وی کوشش چندانی نشده است که این موضوع جای تأسف و تأثر بسیار دارد.
نگارش آثاری همانند «اساس الاقتباس» و «معیار الاشعار»، بیانگر احاطه اعجابانگیز خواجه در تجزیه و تحلیل، نقد ادبی و نیز تسلط کامل وی بر وزن و زحافات عروضی است. از دیگر سو اشعاری که از وی به یادگار مانده و غالباً در قالب رباعی سروده شده نشانگر ذوق و قریحه ادبی خواجه است و بر این مجموعه میبایست آثار قلمی وی یا به عبارتی آنچه را که وی در قالب نثر به رشته تحریر درآورده و در شمار زیباترین و دلنشینترین آثار در نوع خویش است را به عنوان نشانههایی از عظمت ادیبانه وی درنظر آورد.
* روش نگارش و شیوه بیان:
آثار خواجه نصیر توسی به لحاظ تعدد و تنوع بسیار شگفت است، خصوصاً آنکه این نکته درنظر گرفته شود که وی در چه زمانهای میزیسته و با چه دشواریهایی روبرو بوده است.
بیگمان احساس مسئولیتی ژرف و عطشی عالمانه وی را بر آن داشته است تا شب و روز خویش را صرف تحقیق و تألیف و ترجمه و سرودن نماید، و در طریق فرا گرفتن و تعلیم و تدریس یک دم نیاساید.
در قلمرو تألیف و تحقیق اگرچه وی خرمن گرانبهایی از دانش عصر خویش را فراهم آورده و امکان بهرهمندی معاصرین و آیندگان را از این میراث شکوهمند و ارزنده مهیا نمود، اما مجموعه این آثار را تنها نباید از زاویه صرف علومی که به آن پرداخته شده است، نگریست، زیرا یکی از جنبههای ارزشمند حیات متفکر بزرگی چون او قابلیتهایی است که در نگارش و شیوه بیان وی بوده و دارای اهمیت فراوانی است.
خواجه نصیرالدین به یقین نسبت به این مهم که زبان وسیله مؤثری برای انتقال پیام است وقوف داشته است، لذا در آثار وی مفاهیم در جامهای آراسته و پیراسته عرضه شده است. همچنین تلاشی که وی در این زمینه داشته است، بیانگر این واقعیت است که قرنها پیش از آنکه زبانشناسی به عنوان یک علم مطرح شود، در شرق اسلامی دانشمندانی در این عرصه به فعالیت مشغول بودهاند.
از منظر روش نگارش و شیوه بیان آثار خواجه نصیرالدین را میتوان به دو گروه عمده تقسیم کرد که عبارتند از:
۱ـ آثار منثور
۲ـ آثار منظوم
*روش نگارش آثار منثور:
بخش اعظمی از آثار خوجه نصیرالدین توسی بهصورت نثر به رشته نگارش درآمده است که این آثار شامل تألیفها، پژوهشها و ترجمههای وی است.
کثرت آثار منثور خواجه و اهمیت مفاهیمی که در این قالب بیان شده است به گونهای است که اشتهار وی را به این آثار سبب شده است، و غالباً عامه و خاصه وی را بیشتر به خاطر یکی از آثار منثور او میشناسند، که از این میان بخشی وسیع از این آثار به زبان عربی که زبان علمی آن روزگار بوده به رشته تحریر درآمده است.
شماری از آثار خواجه به زبان فارسی نگارش شده است که این آثار از جهات گوناگونی دارای اهمیت و بیانگر دلبستگی وی به زبان مادری خویش است. البته انگیزه اصلی شخصیت دانشوری همانند خواجه در پرداختن به این امر بسیار والاتر از چنین موضوعی است و یقیناً قابلیتهای زبان فارسی و عوامل دیگری در این گزینش دخیل و سهیم بوده است.
این نکته را نباید از یاد برد که پیش از شیخ توسی ادبا و سخنسرایان نامداری در قلمرو ادبیات پارسی ظهور کردهاند که هر یک با خلق آثاری عمیق و ماندگار، عظمت و اعتبار فوقالعادهای را برای زبان و ادبیات پارسی به همراه آوردهاند، و از سوی دیگر تمامی این سخنوران نامدار با خلق آثار خویش در قالب زبان پارسی بر اصل مهمی تکیه و تأکید داشتهاند که همانا پررنگ کردن این مهم به عنوان یکی از شاخصههای فرهنگ، تمدن و هویت ایرانی است.
شیخ توسی با آفرینش آثاری به زبان فارسی عشق و ارادت خویش را به فرهنگ غنی ایرانی ابراز داشته و از این طریق ارتباط خویش را با سلسله نامداران بلندآوازه ادب پارسی برقرار میسازد. در واقع او با درک صحیحی که از هویت ایرانی داشته خویش را به کاروان پرافتخار بزرگانی میرساند که تا آن هنگامه منزلهای بسیار راه طی کرده و آوازهای عالمگیر یافتهاند.
روزگار خواجه عصریست که در آن نثر پارسی همانند نظم پارسی ارج یافته و زبان پارسی به چنان مرتبه رفیعی رسیده است که به عنوان زبان دوم جهان اسلام در نزد اصحاب علم و فضیلت مورد تکریم قرار گرفته است. بدینسبب وی که بر این واقعه مبارک آگاهی و اشراف کامل دارد، اهتمال خویش را در گسترش این مهم بهکار میبندد تا جایی که حتی مساعی خویش را در ترجمه آثاری از زبان عربی به فارسی دریغ نمیورزد. این عصر همچنین زمانه افول ستاره بخت حکومت عباسی نیز هست. و در این احوال، ایران کانون نخست حضور مؤثر علویان است که از دیرباز مهر عترت گرامی رسول اکرم(ص) را در دل داشتهاند و این مهر و ارادت را همواره و تحت دشوارترین شرایط با زبان پارسی بیان نمودهاند و لذا زبان پارسی را میتوان زبان ادب و عرفان شیعی بهشمار آورد لذا یکی دیگر از جنبههای تلاش شیخ توسی برای تقویت و ترویج ادب و زبان فارسی را میتوان در باور وی به عنوان یک شیعه معتقد جستجو کرد.
سید هاشم رسولی محلاتی در خصوص کثرت آثار شیخ توسی مینویسد: «تألیفات شیخ تا آنجا که در کتابها ذکر شده جمعاً پنجاه کتاب است که حدود چهل کتاب آن را خود شیخ در «فهرست» نقل کرده و مابقی را یا پس از تألیف «فهرست» نوشته و یا در «فهرست» ذکر نکرده است، چه اینکه وی در این کتاب در مقام ذکر همه تألیفات خود نبوده است. به احتمال قوی تألیفات شیخ بیش از پنجاه کتاب بوده که در جریان حریق خانه شیخ و هجرت او به نجف اشرف از بین رفته است.»
(هزاره شیخ توسی ـ ص۲۰۸)
محمد واعظزاده درخصوص ویژگیهای آثار شیخ توسی نوشته است: «آثار شیخ، واجد چند امتیاز مهم است: یکی اینکه عبارت آنها به روش معمول زمان و در نهایت سادگی و خالی از اغلاق و ابهام و بسیار روان و شیرین است. دیگر اینکه نوشتههای شیخ غالباً از نظم کامل در ابواب و فصول و دستهبندی و کلاسهکردن مطالب برخوردار است. امتیاز سوم اینکه شیخ در هر یک از آثار خود هدف مشخص و معقولی داشته و طبقة خاصی از طلاب علم از قبیل مبتدیان یا منتهیان یا متوسطان در علم را در نظر میگرفته و بهعلاوه فنون مختلف یک علم مانند علم فقه را به هم نمیآمیخته بلکه در هر رشته، کتاب جداگانهای تألیف کرده است.»
(هزاره شیخ توسی ـ ص۶۶)
علاوه بر آثار متعدد که به زبان عربی به رشته تحریر درآمده است، رسالاتی نیز از شیخ توسی به زبان فارسی به یادگار مانده است که «اساسالاقتباس» پیرامون منطق، «اوصافالاشراف» در خصوص اخلاق ـ که به نام خواجه شمسالدین محمدجوینی تألیف شده ـ، زبدةالهیه، اخلاق ناصری، سی فصل در معرفت تقویم، و… از آنجمله است.
در بین آثار شیخ توسی به زبان فارسی کتاب «اخلاق ناصری» از سایر آثار شیخ مشهورتر و پرمخاطبتر است. خواجه نصیر این اثر را هنگامی که در «قهستان» میزیست به ترغیب محتشم قهستان، ناصرالدین ابوالفتح عبدالرحیم ابن ابی منصور براساس ترجمه کتاب «الطهارة فیعلمالاخلاق» ابوعلی مسکویه دانشمند ایرانی زیسته در قرن چهارم و پنجم هجری به تحریر درآورد.
(تاریخ نهضتهای فکری ایرانیانـص۹۶۱)
شیخ توسی این کتاب را میان سالهای ۶۳۰ تا ۶۳۳ هجری تألیف کرد و ترجیح داد به جای ترجمه صرف کتاب «الطهارة فیعلمالاخلاق»، کتاب مستقلی تألیف کند و با افزودن دو بخش دیگر حکمت عملی یعنی تدبیر منزل و سیاست مدن و تقریر اقوال و آرای دیگر حکما، کتاب مسکویه را کامل سازد. طوسی با نوشتن اخلاق ناصری نخستین اثر مهم در حکمت عملی را بهوجود آورد.
(کلید سعادت ـ ص۱۷)
اخلاق ناصری مشتمل است بر مقدمه و خاتمه و سه مقاله. مقالت اول در تهذیب اخلاق، دوم در تدبیر منزل و سوم در سیاست مدن. مقاله اول مشتمل بر دو قسم است، قسم اول در مبادی آن مشتمل بر هفت فصل است و قسم دوم در مقاصد که مشتمل بر ده فصل است، مقالت دوم در پنج یا شش فصلـ تردید از اینجاست که فصل الحاقی در بعضی نسخ ضمیمه فصل چهارم قرار داده و برخی آن را جداگانه بهشمار آوردهاند، مقالت سوم نیز مشتمل بر هشت فصل میباشد.
علامه جلالالدین همایی ضمن بیان اقسام چهارگانه نثر فارسی در دیباچهای که بر کتاب اخلاق ناصری نوشته است، این کتاب را در ردیف کتب نثر مرسل نسبتاً دشوارـ همانند «کلیله و دمنه» ابوالمعالی میداند و علت دشواری نثر این اثر را: یکی آوردن لغات و اصطلاحات عربی و ایراد جملههای طولانی و دیگر پیچیدگی پارهای از اصل مطالب است که چون مربوط به مبادی فلسفه شرق میباشد فهم آنها برای کسانی که از این علم بیبهرهاند صعوبت دارد.»
وی در پایان اخلاق ناصری را از کتب بسیار مهم زبان فارسی میداند که نگاهداری آن بر ذمه هر کسی که به آثار فارسی علاقمند میباشد واجب و لازم است.
(دیباچه منتخب اخلاق ناصریـ ص ف)
شادروان مجتبی مینوی در پیشگفتاری که بر اخلاق ناصری نگاشته است بر آن است که شیخ توسی این اثر را به شیوه «کلیه و دمنه» نصرالله منشی نوشته است و از عهده تحریر آن سبک بسیار خوب برآمده.
(اخلاق ناصری ـ ص۱۷)
روش تألیف اخلاق ناصری کاملاً منطبق بر اصول منطقی است، یعنی همان روشی که در تألیف رسالات و تحریرات ریاضی از سوی شیخ بهکار میرفته، یعنی در هر موردمقدمهای در مبادی تصوریه و قصد یقیه، یعنی موضوع و حدود و تعریفات و علوم متعارفه و اصول موضوعه میآورد و بعد از آن وارد مقاصد یعنی اصل قضایا میشود، این مطلب خصوصاً در مقاله اول بیشتر به چشم میخورد.
شیوه و سبک انشای خواجه نصیر در کتاب اخلاق ناصری نیز طبعاً متأثر از این روح ریاضی و فلسفی اوست، یعنی در عین این که اصول جملهبندی او فارسی است، اما سراسر کتاب، مشحون از اصطلاحات علمی، خصوصاً منطقی، و کلمات عربی ـ گاهی غیر مأنوس ـ است. میزان کاربرد کلمات عربی بیشتر از کلیله و دمنه ابوالمعالی منش است و تعداد آیات و روایات و اشعار فارسی و عربی نیز نسبت به آن کتاب ارجمند کمتر است. ولی اسلوب جملهبندی و رسایی و بلاغت کلام این کتاب، آن را در ردیف آثار برجسته قرن هفتم در آورده است، به طوری که از زمان تألیف، کتبی به تقلید این کتاب نوشته شده است که هیچ یک از آنها به پایه و مرتبه این کتاب نرسیده است. از جمله این کتابها، کتاب «اخلاق جلالی» تألیف ملاجلاالدین دوانی (متوفای اوایل قرن دهم)، «اخلاق محسنی» تألیف ملاحسین واعظ کاشفی(دانشمند برجسته قرن دهم)، «اخلاق منصوری» تألیف غیاثالدین منصور دشتکی شیرازی (متوفای ۹۴۸هـ)، اخلاق جمالی تألیف جمالالدین محمد افسرایی (معاصر ایلدرم بایزید دوم پادشاه عثمانی۸۸۶ـ۹۱۸هـ) و… بوده است.
(پیشگفتار برگزیده اخلاق ناصری ـ ص۹)
بنا به گفته استاد جلالالدین همایی در کتاب «حکمت عملی» در حدود سال۱۰۵۱ هجری سید علاءالدین حسین خلیفه سلطان، به دستور شاه صفی، اخلاق ناصری را تلخیص کرده و آن را «توضیح الاخلاق» نام نهاد. نیز در نیمه اول قرن هشتم هجری، رکنالدین محمد بن علی فارسی گرگانی، که از شاگردان علامه حلّی بوده است، این کتاب را به عربی ترجمه کرده است.
نکتهای که باید یادآور شویم این است که اخلاق ناصری دارای دو تحریر است.
تحریر اول مربوط به دورهای است که خواجه نزد اسماعیلیان بوده است. در این تحریر دیباچه و خاتمه کتاب به روش باطنی و موافق با مشرب اسماعیلیه و شامل تجلیل و تکریم فرمانروایان اسماعیلی است. تحریر دوم کتاب مربوط به دوران هلاکوخان مغول است که بنا به اضطرار دیباچه و موخره کتاب حذف گردیده است.
(کلید سعادت ـ ص۱۸)
خواجهنصیرالدین توسی بیگمان یکی از چهرههای درخشان و تأثیرگذار تاریخ ادبیات فارسی است که این جنبه از شخصیت او به ویژه در آثار منثور وی بیشتر هویدا شده است. در واقع خدمات این چهره شگفت و پرکار در حوزههای گوناگون تنها منحصر و محدود به یک یا چند شاخه از علوم عصر وی نبوده است و چنانکه از آثار برجای مانده از وی به جهات دیگر نگریسته شود، ناگفتههای بسیاری درباره این شخصیت بزرگ نمایان خواهد شد.
علاوه بر عظمت و شکوه آثاری که وی در قلمرو و نثر پارسی آفریده اسد، آثار منشور او که به زبان عربی به رشته تحریر درآمده است نیز از مقام و مرتبه والایی برخوردار است. چنانکه این موضوع نیز میتواند زمینه پژوهشی مستقل قرار گیرد.
استاد صالح عضیمه از استادان زبان و ادبیات عرب که چندی نیز به عنوان استاد زبان عربی دانشگاه الهیات دانشگاه تهران از سوریه به ایران دعوت شده بود بر این باور است که در دورانی که اوج زبان و ادبیات عرب بوده است، شیخ توسی در ادبیات زبان و علم بیان عربی (طرز شیوا سخن گفتن)، استاد زبردستی بوده است و معتقد است که علاوه بر سایر صفات وی را به عنوان ادیبی سخن گستر نیز یاد کرد.
(هزاره شیخ توسی ـ ص۲۷۱)
* سیمای خواجه توس در ادبیات داستانی:
تاثیر خواجه توس را بر ادبیات داستانی یا منثور میتوان از جهات گوناگون مورد بررسی قرار داد، نخست تأثیر خواجه توس بر معاصران وی است که به تقلید و پیروی و یا از سر الهام از او و آثارش، به آفرینش آثاری در جهات و جنبههای گوناگون دست زدند.
دوم گروه را میتوان نویسندگان اعصار بعد از خواجه نصیر به شمار آورد که تا عصرحاضر دوام یافته است. ویژگی این آثار بیشتر بیان فرازهایی از زندگانی خواجه توس در قالب داستانهای جذاب و شنیدنی همانند داستان کوتاهی است از خواجه توسی که در کتاب «سیمای فرزانگان» (ص۳۳۱) به چاپ رسیده است و به یکی از فضایل خواجه توس توجه شده است. همچنین از آثاری که در قالبهایی نزدیک به رمان درصدد معرفی شخصیت و زندگی خواجه به صورت داستان بلند است، میتوان به کتاب «خورشید در آتش» نوشته کامران پارسی نژاد اشارت داشت.
و اما از بزرگانی که به روزگار خواجه توس نزدیک بوده و از وی بسیار الهام گرفته است طنزپرداز بزرگ ایرانی خواجه عبید زاکانی است که از سرآمدان ادبیات انتقادی یا اجتماعی عصر خویش به شمار میآید. مهمترین اثر عبید زاکانی رساله منشور «اخلاق الاشراف» است که وی این کتاب را در برابر نام «اوصاف الاشراف» که یکی از کتابهای معروف خواجه نصیر است، آورده است و مقصودش بیان مفاسد و مقابح اخلاقی اشراف است و البته در قالب طنز و کنایه رساله دیگر «صدپند» است که عبید آن را در سال ۷۵۰ هجری نوشت و در آغاز آن گفت که در آن اوان رسالهای را که افلاطون برای شاگرد خود ارسطو نوشته و خواجه نصیرالدین توسی آن را به زبان پارسی در آورده و با چندین نامه پندنامه انوشیروان همراه کرده و مطالعه کرده است و به همان شیوه صدپند را به شیوه انتقاصدی و در پرده طعنه بیان کرده است.
(تاریخ ادبیات در ایران ـ ص۱۲۷۲)
چنین مواردی حکایت از تأثیرپذیری نویسندگان معاصر خواجه توس و پس از وی از تقریرات و اندیشههای وی دارد که الهامبخش و راهگشا بوده است و همچنان خواهد بود.
* خواجه توس در قلمرو نظم:
حضور خواجه نصیر در قلمرو نظم، حضوری موثر و شایان توجه است و این حضور از جهات مختلفی قابل بحث و بررسی است، وی در این ساحت هم شاعری است دارای اشعاری به زبانهای عربی و فارسی، و هم ادیبی صاحبنظر در علم عروض و ضاعات شعری که از او درخصوص زحافات عروفی ابداعاتی به ثبت رسیده است.
در تمامی کتابهایی که پیرامون نظم و نثر قرن هفتم هجری به رشته تحریر درآمده است و نیز در کتابها و مقالاتی که درباره عروض و بدیع و ضاعات ادبی به رشته نگارش درآمده، نام خواجه نصیرالدین توسی به عنوان چهرهای صاحب اثر و تئوریسین ادبی دیده میشود، که این سهم بیانگر جایگاه عالی و نقش ارزنده وی در این زمینه است.
حضور خواجه نصیر را در قلمرو سحرانگیز شعر و ادب میتوان از چند منظر به تماشا نشست:
ـ اشعار خواجه نصیر به زبانهای عربی و فارسی.
ـ نظریات خواجه نصیر درباره شعر و زحافات عروض
ـ سیمای خواجه نصیر در شعر دیگر شاعران (موایح)
ـ استفاده از اشعار شاعران دیگر در ضمن آثار
با مطالعه عمیق در زندگی خواجه توس این اینکه به عینه آشکار خواهد شد که وی به ادبیات دلبستگی فراوان داشته و با آثار بزرگان شعر و ادب مانوس بوده است.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید