آشنايی با انديشمندان جهان اسلام/ ابن‌سينا

1387/2/30 ۰۴:۳۰

<p>آشنايی با انديشمندان جهان اسلام/ ابن‌سينا<br>

ابن‌سينا در اواخر عمرش به حكمت اشراقيان نزديك‌تر ‌شد
ابن‌سينا هر چه به اواخر عمر نزديك می‌شد، بيشتر از ارسطو فاصله می‌گرفت و به افلاطون و فلوطين و عرفان نزديك می‌شد.

ابن‌سينا در اواخر عمرش به حكمت اشراقيان نزديك‌تر ‌شد.

ابن‌سينا هر چه به اواخر عمر نزديك می‌شد، بيشتر از ارسطو فاصله می‌گرفت و به افلاطون و فلوطين و عرفان نزديك می‌شد. داستان‌های تمثيلی او و كتاب پرحجم «حكمت‌المشرقيين» كه اواخر عمر تحرير كرده بود، شاهد اين مدعاست.


11 جمادی‌الاول، سالروز ولادت «ابن‌سينا» يا شيخ‌الرئيس ابوعلی‌سينا، (980 ـ 1037م)، پزشك اهل ايران‌زمين، مشهورترين و تأثيرگذارترين فيلسوفان و دانشمندان اسلامی، در سال 370 هـ.ق است. وی 450 كتاب در زمينه‌های گوناگون نوشته ‌است كه تعداد زيادی از آن‌ها در علم پزشكی و فلسفه‌ است. «جرج سارتون» او را مشهورترين دانشمند سرزمين‌های اسلامی می‌داند كه يكی از معروف‌ترين‌ها در همه زمان‌ها و مكان‌ها و نژادهاست. كتاب بسيار معروف او كتاب «قانون» است.


زندگی
در برخی منابع نام كامل او با ذكر القاب چنين آمده: حجة‌الحق، شرف‌الملك شيخ الرئيس ابوعلی حسين بن‌عبدالله بن‌حسن ابن‌علی بن‌سينا البخاری. وی صاحب تأليفات بسياری است و مهم‌ترين كتاب‌های او عبارت‌اند؛ از «شفا» در فلسفه و منطق و «قانون» در پزشكی.

«بوعلی سينا» را بايد جانشين بزرگ «فارابی» و شايد بزرگ‌ترين نماينده حكمت در تمدن اسلامی برشمرد. اهميت وی در تاريخ فلسفه اسلامی بسيار است؛ زيرا كه تا عهد او هيچ‌يك از حكمای مسلمين نتوانسته بودند تمامی اجزای فلسفه را كه در آن روزگار حكم دانشنامه‌ای از همه علوم معقول داشت در كتب متعدد و با سبكی روشن مورد بحث و تحقيق قرار دهند و او نخستين و بزرگ‌ترين كسی است كه از عهده اين كار برآمد.

وی شاگردان دانشمند و كارآمدی؛ مانند «ابوعبيد جوزجانی»، «ابوالحسن بهمنيار»، «ابومنصور طاهر اصفهانی» و «ابوعبدالله محمد بن‌احمد المعصومی» را كه هر يك از ناموران روزگار گشتند تربيت كرد.

بخشی از زندگی‌نامه او به گفته خودش به نقل از شاگردش «ابوعبيد جوزجانی» بدين شرح است: «پدرم عبدالله از مردم بلخ بود و در روزگار نوح پسر منصور سامانی به بخارا درآمد. بخارا در آن عهد از شهرهای بزرگ بود. پدرم كار ديوانی پيشه كرد و در روستای «خرميثن» به كار گماشته شد. به نزديكی آن روستا، روستای افشنه بود. در آنجا پدر من، مادرم را به همسری برگزيد و وی را به عقد خويش درآورد. نام مادرم «ستاره» بود. من در سال 370 از مادر زاده شدم. نام مرا «حسين» گذاشتند. چندی بعد پدرم به «بخارا» نقل مكان كرد و در آنجا بود كه مرا به آموزگاران سپرد تا قرآن و ادب بياموزم. دهمين سال عمر خود را به پايان می‌بردم كه در قرآن و ادب تبحر پيدا كردم؛ آنچنان‌كه آموزگارانم از دانسته‌های من شگفتی می‌نمودند.

در آن هنگام مردی به نام «ابوعبدالله» به بخارا آمد او از دانش‌های روزگار خود چيزهايی می‌دانست پدرم او را به خانه آورد تا شايد بتوانم از وی دانش بيشتری بياموزم وقتی كه به خانه ما آمد، من نزد آموزگاری به نام «اسماعيل زاهد» فقه می‌آموختم و بهترين شاگرد او بودم و در بحث و جدل كه شيوه دانشمندان آن زمان بود، تخصصی داشتم.

«ابوعبدالله» به من منطق و هندسه آموخت و چون مرا در دانش‌اندوزی بسيار توانا ديد به پدرم سفارش كرد كه مبادا مرا جز به كسب علم به كاری ديگر وادار سازد و به من نيز تاكيد كرد، جز دانش‌آموزی شغل ديگر برنگزينم. من انديشه خود را بدانچه ناتلی می‌گفت می‌گماشتم و در ذهنم به بررسی آن می‌پرداختم و آن را روشن‌تر و بهتر از آنچه استادم بود، فرامی‌گرفتم تا اينكه منطق را نزد او به پايان رسانيدم و در اين فن بر استاد خود برتری يافتم.

چون وی از بخارا رفت من نيز به تحقيق و مطالعه در علم الهی و طبيعی پرداختم. اندكی بعد رغبتی در فراگرفتن علم طب در من پديدار گشت. آنچه را پزشكان قديم نوشته بودند همه را به دقت خواندم؛ چون علم طب از علوم مشكل به شمار نمی‌رفت و در كوتاه‌ترين زمان در اين رشته موفقيت‌های بزرگ به دست آوردم تا آنجا كه دانشمندان بزرگ علم طب به من روی آوردند و در نزد من به تحصيل اشتغال ورزيدند. من بيماران را درمان می‌كردم و در همان حال از علوم ديگر نيز غافل نبودم. منطق و فلسفه را دوباره به مطالعه گرفتم و به فلسفه بيشتر پرداختم و يك سال و نيم در اين كار وقت صرف كردم. در اين مدت كمتر شبی سپری شد كه به بيداری نگذرانده باشم و كمتر روزی گذشت كه جز به مطالعه به كار ديگری دست زده باشم.

بعد از آن به الهيات رو آوردم و به مطالعه كتاب «مابعدالطبيعه» ارسطو اشتغال ورزيدم، ولی چيزی از آن نمی‌فهميدم و غرض مؤلف را از آن سخنان درنمی‌يافتم؛ از اين رو دوباره از سر خواندم و چهل بار تكرار كردم؛ چنان‌كه مطالب آن را حفظ كرده بودم، اما به حقيقت آن پی نبرده‌بودم. چهره مقصود در حجاب ابهام بود و من از خويشتن نااميد می‌شدم و می‌گفتم مرا در اين دانش راهی نيست... يك روز عصر از بازار كتاب‌فروشان می‌گذشتم. كتاب‌فروش دوره‌گردی كتابی را در دست داشت و به دنبال خريدار می‌گشت به من الحاح كرد كه آن را بخرم من آن را خريدم، «اغراض مابعدالطبيعه»، نوشته «ابونصر فارابی»؛ هنگامی‌كه به در خانه رسيدم بی‌درنگ به خواندن آن پرداختم و به حقيقت مابعدالطبيعه كه همه آن را از بر داشتم پی بردم و دشواری‌های آن بر من آسان گشت. از توفيق بزرگی كه نصيبم شده بود بسيار شادمان شدم. فردای آن روز برای سپاس خداوند كه در حل اين مشكل مرا ياری فرمود. صدقه فراوان به درماندگان دادم. در اين موقع سال 387 بود و تازه 17 سالگی را پشت سر نهاده بودم.

وقتی من وارد سال 18 زندگی خود می‌شدم، نوح پسر منصور سخت بيمار شد، اطبا از درمان وی درماندند و چون من در پزشكی آوازه و نام يافته بودم، مرا به درگاه بردند و از نوح خواستند تا مرا به بالين خود فرا خواند. من نوح را درمان كردم و اجازه يافتم تا در كتابخانه او به مطالعه پردازم. كتاب‌های بسياری در آنجا ديدم كه اغلب مردم حتی نام آن‌ها را نمی‌دانستند و من هم تا آن روز نديده بودم. از مطالعه آن‌ها بسيار سود جستم. در همدان چندی پس از اين ايام، پدرم در گذشت و روزگار احوال مرا دگرگون ساخت. من از بخارا به گرگانج خوارزم رفتم. چندی در آن ديار به عزت روزگار گذراندم و نزد فرمانروای آنجا قربت پيدا كردم و به تاليف چند كتاب در آن شهر توفيق يافتم. پيش از آن در بخارا نيز كتاب‌هايی نوشته بودم. در اين هنگام اوضاع جهان دگرگون شده بود ناچار من از گرگانج بيرون آمدم مدتی همچون آواره‌ای در شهرها می‌گشتم تا به گرگان رسيدم و از آنجا به دهستان رفتم و دوباره به گرگان بازگشتم و مدتی در آن شهر ماندم و كتابهايی تصنيف كردم...»

ابوعبيد جوزجانی درباره استاد خويش می‌گويد: «اين بود، آن‌چه استادم از سرگذشت خود برايم حكايت كرد؛ چون من به خدمت او پيوستم تا پايان حيات با او بودم. بسيار چيزها از او فرا گرفتم و بسياری از كتاب‌های او را تحرير كردم و استادم پس از مدتی به «ری» رفت و به خدمت «مجدالدوله» از فرمانروايان ديلمی درآمد و وی را به بيماری «سودا» دچار شده بود، درمان كرد و در آنجا به قزوين و از قزوين به همدان رفت و مدتی را دراز در اين شهر ماند و در همين شهر بود كه استادم به وزارت شمس‌الدوله ديلمی فرمانروای همدان رسيد. در همين اوقات استادم كتاب «قانون» را نوشت و تأليف كتاب عظيم «شفا» را به خواهش من آغاز كرد. چون «شمس الدوله» از جهان رفت و پسرش جانشين وی گرديد. استاد وزارت او را نپذيرفت و چندی بعد به او اتهام بستند كه با فرمان‌روای اصفهان مكاتبه دارد و به همين دليل به زندان گرفتار آمد 4 ماه در زندان بسر برد و در زندان 3 كتاب به رشته تحرير درآورد. پس از رهايی از زندان مدتی در «همدان» بود تا با جامه درويشان پنهانی از همدان بيرون رفت و به سوی اصفهان رهسپار گرديد. من و برادرش و دو تن ديگر با وی همراه بوديم. پس از آن‌كه سختی‌های بسيار كشيديم به اصفهان در آمديم. «علاءالدوله» فرمانروای اصفهان استادم را به گرمی پذيرفت و مقدم او را بسيار گرامی داشت و در سفر و حضر و به هنگام جنگ و صلح استاد را همراه و همنشين خود ساخت. استاد در اين شهر كتاب «شفا» را تكميل كرد و به سال 428 در سفری كه به همراهی علاءالدوله به همدان می‌رفت، بيمار شد و در آن شهر در گذشت و هم در آن شهر به خاك سپرده شد.»


فلسفه ابن‌سینا
اين حكيم بزرگ توانست در زمينه فلسفه، اساس مكتب مشاء را در سنت فكری اسلام و نيز اساس فلسفه قرون وسطی را بريزد، ابن‌سينا بسيار تابع فلسفه «ارسطو» بوده و از اين نظر به استادش «فارابی» شباهت زيادی دارد. مبحث «منطق» و «نفس» در آثار او در واقع همان مبحث منطق و نفس ارسطو و شارحان او نظير «اسكندر افروديسی» و ... است. اما ابن‌سينا هرچه به اواخر عمر نزديك می‌شد، بيشتر از ارسطو فاصله می‌گرفت و به افلاطون و فلوطين و عرفان نزديك می‌شد. داستان‌های تمثيلی او و كتاب پرحجم «حكمت‌المشرقيين» كه اواخر عمر تحرير كرده بود، شاهد اين مدعاست. امروزه از اين كتاب تنها مقدمه‌اش در دست است. اما حتی در همين مقدمه نيز ابن‌سينا به انكار آثار دوران ارسطويی خويش مانند «شفا» و «نجات» می‌پردازد.

ابن‌سينا صاحب نظريه خاص متافيزيكی است كه دارای چند مشخصه مهم است؛ مثلا پايداری موضوع متافيزيك؛ يعنی هستی همان‌طور كه هست را مطرح كرده است. دوم، هستی نخستين موضوعی ست كه به فكر ما می‌رسد. سوم، ابن‌سينا ذات و موجوديت (يا هستی) را از هم متفاوت در نظر گرفته است كه اين مورد در متافيزيك يونانی بررسی نشده است. چهارم، خدا هستی لازم است كه هستی و ذاتش لزوما در او مرتبط هستند. پنجم، جهان (ذات ها) از خدا مشتق شده كه خودش فكر می‌شود.


آثار ابوعلی سینا
نسخه‌ای از كتاب «قانون» ابن‌سينا به زبان لاتين، چاپ 1484 ميلادی در مخزن كتب نفيس كتابخانه «مركز علوم درمانی دانشگاه تكزاس در سن‌آنتونيو» موجود است؛ به دليل آن‌كه در آن عصر، عربی زبان رايج آثار علمی بوده است، ابن‌سينا و ساير دانشمندان ايرانی ـ كه در آن روزگار می‌زيستند ـ كتاب‌های خود را به زبان عربی نوشتند. بعدها بعضی از اين آثار به زبان‌های ديگر از جمله فارسی ترجمه شد. افزون بر اين، ابن‌سينا در ادبيات فارسی نيز دستی قوی داشته‌است. بيش از 20 اثر فارسی به او منسوب است كه از ميان آن‌ها انتساب «دانشنامه علائی» و «رساله نبض» بدو مسلم است. آثار فارسی ابن‌سينا؛ مانند ساير نثرهای علمی زمان وی، با رعايت ايجاز و اختصار كامل نوشته شده‌ است.

آثار فراوانی از ابن‌سينا به جا مانده و يا به او نسبت داده شده كه فهرست جامعی از آن‌ها در فهرست نسخه‌های مصنفات ابن‌سينا آورده شده‌است. اين فهرست شامل شامل 131 نوشته اصيل از ابن سينا و 111 اثر منسوب به او است. شيخ در فلسفه شفا، نجات، الاشارات والتنبيهات و در علم رياضيات اقليدس، الارتماطيقی، علم هيئت، المجسطی، جامع البدايع را نگاشته است. وی همچنين در علوم طبيعی؛ آثاری ابطال احكام النجوم، الاجرام العلوية و اسباب البرق و الرعد و در پزشكی قانون، الادوية القلبيه، دفع المضار الكليه عن الابدان الانسانيه، سياسة البدن و فضائل الشراب، تشريح الاعضا، الفصد، الاغذيه و الادويه، قانون، الادوية القلبيه، دفع المضار الكليه عن الابدان الانسانيه، قولنج، سياسة البدن و فضائل الشراب، تشريح الاعضا، الفصد، الاغذيه والادويه.

كتاب «قانون» يك دايره‌المعارف پزشكی است كه در ان تمام مبانی اصلی طب سنتی مورد بحث قرار گرفته‌است؛ مانند : مبانی تشريح، آناتومی، مبانی علامت‌شناسی، سميولوجی، داروشناسی و داروسازی و نسخه‌نويسی، فارماكولوژی و غيره. كتاب قانون در سال 1360 توسط مرحوم «شرفكندی» از زبان عربی به زبان فارسی امروزی ترجمه شد و توسط انتشارات «سروش» منتشرگرديد و تاكنون چندين‌بار تجديد چاپ شده‌است. كتاب «قانون» در دانشگاه‌های اروپايی و امريكايی تا دو قرن پيش مورد استفاده پزشكان بوده و به اكثر زبان‌های دنيا ترجمه شده‌است. و بعد از انجيل بيشترين چاپ را داشته‌است. افلاطون مغز و قلب و كبد رااز اعضای حياتی بدن انسان ذكر كرده بود و لذا اين اعضا را مثلث افلاطون؛ «تريگونوم پلاطو» می‌ناميدند. ابن‌سينا اعلام نمود كه دوام و بقای نسل انسان وابسته به دستگاه توليد مثل است .


ابوعلی سینا و موسیقی
«پورسينا» تئوری‌دانی دارای ديدگاه‌های موسيقايی است. او مرد دانش و نه كنش در موسيقی بود ولی آنچنان از همين دانش نظری سخن می‌راند كه گويی در كنش نيز چيره‌دست است. گمان می‌شود پورسينا و فارابی بنيادگذاران نخستين پايه‌های دانش هماهنگی (هارمونی) در موسيقی بوده‌اند. آثار موسيقايی پورسينا روی هم رفته پنج اثر مهم اوست كه در بخش‌هايی از آنها؛ مانند شفا، المدخل الی صناعة الموسيق (در دسترس نيست)، ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌لواحق(در دسترس نيست)، دانشنامه علايی، نجات، اقسام العلوم


ابوعلی سینا و ادبیات
ابن‌سينا در شعر نيز دستی داشته و اشعار زيادی به زبان عربی سروده ‌است و حتی منظومه‌هايی در مسايل علمی ساخته‌است. اشعاری نيز به زبان فارسی از او روايت كرده‌اند كه برخی از آن‌ها به نام ديگران نيز آمده‌است و با توجه به اسلوب و معانی آن‌ها بايد در انتساب اين اشعار به ابن سينا ترديد روا داشت. از شيوه نگارش كتاب‌های علمی و فلسفی ابن‌سينا و اشعار عربی او كه مشهورترين آن‌ها قصيده «عينيه روحيه» است به خوبی می‌توان توانايی و تسلط او در شاعری و سخنوری در ادبيات عرب را دريافت. اشعار فارسی‌ای كه به ابن‌سينا نسبت داده‌اند، روی هم رفته 22 قطعه و رباعی در 65 بيت می‌شود، ولی در صحت انتساب آن‌ها به وی ترديد كرده‌اند.


مقام علمی و فکری ابوعلی سینا
ابن سينا در زمينه‌های مختلف علمی نيز اقداماتی ارزنده به عمل آورده است. او «اقليدس» را ترجمه كرد. رصدهای نجومی را به عمل درآورد و در زمينه حركت، نيرو، فضای بی‌هوا (خلا)، نور، حرارت تحقيقات ابتكاری داشت. رساله وی درباره معادن و مواد معدنی تا قرن سيزدهم در اروپا مهم‌ترين مرجع علم زمين‌شناسی بود . درباره اين رساله «فيگينه» در كتاب «دانشمندان قرون وسطی» چنين آورده است: ابن‌سينا رساله ای دارد كه اسم لاتين آن چنين است: De Conglutineation Lagibum. در اين رساله فصلی است به نام «اصل كوه‌ها» كه بسيار جالب توجه است. در آنجا ابن‌سينا می‌گويد: ممكن است كوه‌ها به دو علت به وجود آمده باشند. يكی برآمدن قشر زمين؛ چنان‌كه در زمين‌لرزه‌های سخت واقع می‌شود و ديگر جريان آب كه برای يافتن مجرا، سبب حفر دره ها و در عين حال سبب برجستگی زمين می‌شود. زيرا بعضی از زمين‌ها نرم هستند و بعضی سخت. آب و باد قسمتی‌ را می‌برند و قسمتی را باقی می‌گذارند. اين است علت برخی از برجستگی‌های زمين.


منابع: تبيان؛ فيلسوفان؛ طهور؛ ويكی‌پديا، (ايكنا)


 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: