زبان فارسي عامل اصلي هويت ايراني است

1387/2/21 ۰۴:۳۰

<p>زبان فارسي عامل اصلي هويت ايراني است <br>


زبان فارسي مهمترين عنصر هويتي ما ايرانيان است، چون هر عنصر ديگري كه بخواهد خود را به عنوان يك عنصر مهم معرفي كند، ‌بايد از طريق اين زبان كارش را انجام دهد.


زبان فارسي مهمترين عنصر هويتي ما ايرانيان است، چون هر عنصر ديگري كه بخواهد خود را به عنوان يك عنصر مهم معرفي كند، ‌بايد از طريق اين زبان كارش را انجام دهد.
دكتر اصغر دادبه، استاد و ادب پژوه نامي اين مطلب را در نشست بررسي كتاب «چالش ميان فارسي و عربي» تاليف دكتر آذرتاش آذرنوش كه عصر چهارشنبه، 18 ارديبهشت در سراي اهل قلم نمايشگاه برگزار شد، بيان كرد
وي درباره تعريف و ويژگي‌هايي كه براي هويت قائل است گفت: «هويت سه ضلع دارد که عبارت است از: تاريخ و ادب، اسطوره عامه و فلسفه که اين ضلع زماني نقش هويت ملي را به خود مي‌گيرد که با زبان ملي نيز نوشته شود. مثلا اسطوره عامه زماني ملي و ايراني مي‌شود که به فارسي نوشته شود. در غير اين‌صورت براي ايفاي نقش هويتي دچار اشکال است.»
وي در پاسخ به اين سوال كه دكتر ذبيح الله صفا زبان فارسي و نهاد شاهنشاهي را نماد هويت ايراني مي‌داند و شهيد مطهري معتقد است كه ايراني و اسلامي بودن نماد ايرانيت است و حميد احمدي؛ زبان فارسي، حقوق و قوانين ايراني، ميراث فرهنگي و تاريخي را نماد ايرانيت مي‌داند، در اين صورت آيا زبان فارسي در بستر هويت‌ساز ايراني نقش فعال دارد يا خير، گفت: «با همه ارادتي که به شهيد مطهري دارم به دلايلي که مي‌گويم زبان فارسي، بنياد هويت ماست و ايران يعني فارسي و اگر اين موضوع از دست برود چيزي باقي نمي‌ماند.»
وي گفت: «در روزگاري که دستگاه‌هاي ارتباط جمعي نقش‌هاي امروز را ايفا نمي‌کردند بدون شک اسلاميت و تشيع مرکز بوده است. شاه اسماعيل به خاطر فارسي صحبت کردن عثماني‌ها و دين مشترک با آنها؛ شيعه را با هوشمندي انتخاب کرد. عربي و فارسي مثل هر زبان ديگري داد و ستدهاي خود را داشته و مستشرقين صد سال قبل، کلمات فارسي قرآن را استخراج کردند. بسياري از واژگان عربي که وارد زبان فارسي شده اند در تلفظ دچار دگرگوني شده اند. در واقع مي‌توان گفت كه ما ميان دو قرن سکوت؛ نه حکومت ملي داشتيم و نه زبان ملي و دستگاه‌هايي که زبان را ثبت و ضبط کند هم وجود نداشت. از زماني که حکومت ملي شد دشمني‌ها نيز آغاز شد.»

در اين نشست كه با حضور كامران فاني، مجدالدين كيواني، عسگر بهرامي و فرزانه و مولف كتاب تشكيل شد، دکتر آذرتاش آذرنوش، نويسنده کتاب چالش‌هاي ميان زبان فارسي و عربي در پاسخ به اين پرسش كه كتاب با چه انگيزه اي نگارش شده، آيا مي‌خواسته مرثيه‌اي بر مهجوريت زبان فارسي باشد يا بيانگر قدرت زبان عربي، گفت:«من موافق اين نيستم که گفته شود عربي چيره شده است. زبان فارسي از قرون دور وجود فعال و پويايي داشته و درباره اين پويايي؛ کسي صحبت نکرده است. من به قول عرب‌ها در اين کتاب به دنبال سرچشمه‌هاي نخستين تحولات زبان فارسي پس از ساسانيان هستم و بايد با اشاره به کتاب دو قرن سکوت مرحوم زرين کوب گفت که دو سه قرن سکوت دراين باره وجود داشته است.»

دكتر آذرنوش كه پيش از اين نيز فرهنگ عربي فارسي را از سوي نشر ني به بازار كتاب عرضه كرده و پژوهش هاي فراواني درزمينه زبان عربي و قرآن انجام داده است [ترجمه‌هاي قرآن درگفت وگو با دكتر آذرنوش] در ادامه گفت:« براي انجام اين کار مشکلات زيادي وجود دارد که از آن جمله؛ منابع است. بسياري از منابع متعصابانه نوشته شده و برخي از آنها نيز به درخواست حاکمان و خلفا نوشته شده است اما آنچه در اين ميان گمنام مانده است زبان فارسي است.»

دکتر آذرنوش در ادامه جلسه و در پاسخ به اين سوال كه تاکيد کتاب بر اين موضوع که حاکمان عرب پس از تسلط بر شهرهاي ايران شروع به يادگيري زبان فارسي کردند و اين درحالي است که برخي منابع حكايت از آن دارند كه عرب‌ها با زور شمشير زبان خود را بر سرزمين ايران مسلط كردند و مردم را وادار به صحبت كردن به اين زبان مي‌كردند؛ گفت:« عربها براي عربي ياد دادن به ايران نيامدند و حتي نيامدند که ما را مسلمان کنند. آنها حتي ايرانيان را تشويق مي‌کردند که مسلمان نشوند تا بتوانند از آنها جزيه بگيرند. عربها لهجه‌هاي متفاوتي داشتند و ما اسناد زيادي داريم که نشان مي‌دهد حاکمان عرب پس از ورود به ايران فارسي آموخته‌اند و حتي با غلامان خود فارسي حرف مي‌زدند.»

وي در ادامه گفت: «زبان عربي به شيوه ايراني، زبان غيرقابل فهمي بود و البته برخي شعرا و دانشمندان آن زمان به اين زبان صحبت کرده‌اند که اين زبان به ادبيات ما سايه افکند و در دوره‌اي زبان فارسي را غني کرد امادر دوره‌اي هم به آن ضربه زد.»


دکتر مجدالدين کيواني ديگر شرکت‌کننده در جلسه نيز درخصوص رابطه ميان زبان و هويت گفت:«فارسي يکي از مولفه‌هاي تاثيرگذار هويت ماست. حرف‌هاي زيادي در تقويت يا تضعيف اين موضوع گفته شده است. هرگاه مليت ايران مطرح بوده براي عرض‌اندام به زبان فارسي اشاره شده به همين دليل عربها هم در برابرش مقاومت کرده‌اند. اما غير از تاثير زبان بر موضوع هويت، عوامل ديگري نيز در ساخت هويت آدمي نقش داشته که از آن جمله مي‌توان به جغرافيا نيز اشاره داشت. در ايران موقعيت جغرافيايي و عامل ناسيوناليستي به داد مردم اين سرزمين رسيد.»

وي در توضيح اين مطلب گفت:«اعراب به خاورميانه و شمال آفريقا حمله کردند و متصرفاتي داشته‌اند. سوريه فعلي و لبنان اقوام مختلفي بوده‌اند و حتي مصر هم سرزمين کاملا مستقلي بود و مليت و زبان خودشان را داشتند. اما عرب‌ها توانستند دنياي عرب را از شمال آفريقا تا عربستان و مرزهاي سرزمين ما توسعه دهند. با اين حال زبان فارسي همواره به عنوان عنصر هويت ساز ما حفظ شده كه قطعا بخشي از اين موضوع به حس ناسيوناليستي ايراني‌ها برمي‌گردد.»
کامران فاني از شيوه تاليف و ساختار کتاب دكتر آذرنوش تمجيد كرد و گفت:« در اين کتاب برخلاف بسياري نوشته‌هايي كه درباره تاريخ اعراب و ايران موجود است؛ هيچ داوري صورت نگرفته است و نويسنده؛ بي‌طرف مباحث را مطرح مي‌کند و درنهايت نيز داوري به خواننده سپرده مي‌شود.»
فاني درباره علت عربي نشدن؛ مردم ايران گفت: «عربها از اسپانيا تا کوههاي زاگرس را عربي کردند و در اين ميان معجزه‌اي رخ داد که ما زبان و هويت فارسي خود را حفظ کرديم. آنچه ما را حفظ کرد خاطره قومي بود و آيين‌ها و جشنهايي که همچنان در اين سرزمين وجود داشت. مصري‌ها زماني که اعراب به آنها حمل کردند خاطره قومي نداشتند و بسياري از جشن‌هايشان ازبين رفته بود حال آنكه جشن‌هاي سده با واژگان فارسي همراه بود و اين موضوع باعث حفظ زبان فارسي شد. اين موضوع آنقدر ادامه يافت كه بالاخره در زمان سامانيان به‌بار نشست.»

او در ارتباط با موضوع خط نيز گفت:«خط، عنصر محافظه کارانه‌اي است و تنها مي‌تواند زبان قديم را زنده نگه دارد. ما مخترع خط نبوديم. خط در پيوند فرهنگي ميان کشورهاي مختلف ارزش‌هاي مشترک خود را نيز حفظ کرده است. البته بخش مهم خط فارسي حاصل تلاش ايراني‌هاست و در کنار زبان فارسي مشخصه اصلي هويت ايراني را حفظ کرده است.»

در ادامه جلسه عسگر بهرامي، ديگر شرکت‌کننده جلسه گفت: «تعدد فهرست منابع در کتاب دکتر آذرنوش حيرت‌انگيز است و وي براي نگارش کتاب؛ تمامي آنها را خوانده است. به اعتقاد من نگارش اين کتاب؛ آغاز نگاه جديدي به چالش‌هاي زبان عربي و فارسي است.»

او گفت:«بيهقي رساله کوچکي دارد که کمتر به آن توجه شده است. وي در دربار غزنويان بوده و طي دستوري موظف به جايگزيني برخي واژگان عربي در زبان فارسي مي‌شود. به اين ترتيب فهرستي تهيه شد و برخي واژه‌هاي عربي بجاي فارسي مورد استفاده قرار گرفت. براي مثال بياض به جاي کاغذ نانوشته، سواد به جاي کاغذ نوشته انقباض به جاي کلمه خويشتن کشيدن و ... قرار گرفت.»

وي همچنين افزود:«چالش اين دو زبان از قرن چهارم آغاز شده است. در واقع پيش از اين عربي تنها واژگاني بود که در زمينه‌هاي فلسفي و علمي مورد استفاده قرار مي‌گرفت اما با ملي شدن حکومت و عرض‌اندام زبان فارسي، از بالا فشارهايي وارد مي‌شده تا واژگاني جايگزين واژه‌هاي فارسي شود.»

دکتر فرزانه نيز در اهميت اين کتاب گفت:«اين کتاب صفحه به صفحه و سطر به سطر بايد با دقت خوانده شود. هر صفحه انبوهي اطلاعات دارد. آشکارا مشخص است که مولف براي نوشتن اين کتاب تمامي کتاب‌هايي که در فهرست پاياني آمده است را مطالعه کرده است.»

وي گفت:«کتاب دکتر آذرنوش کتابي علمي است که با استفاده از منابع علمي نوشته شده که اين موضوع مي‌تواند قابل اهميت باشد. هر کسي که کتاب را مطالعه مي‌کند در هر سطر با جندين ماخذ مواجه مي‌شود که مي‌تواند راهگشاي خوبي براي دانشجويان باشد. جاي جاي اين کتاب همراه با نثر مسجع است و عبارات با عبارت‌هاي تاريخي همراه است. آنچه بصورت فهرست در پايان آمده به نوعي مي‌تواند روش تحقيق باشد. پيشنهاد من براي اين کتاب آن است که با توجه به فشردگي آن و حجم منابع، آن را به چندين کتاب تقسم کرد و به عنوان کتاب درسي در اختيار دانشجويان قرار داد.»

وي همچنين افزود: «آذرنوش در اين کتاب به عنوان يک بي‌طرف با استناد به منابع بي‌نظير قضاوت کرده است.»

فرزانه گفت:« آنچه در اين کتاب جالب است، اين است که نويسنده از ابتدا مي‌دانسته چه موضوعي را مورد نگارش قرار مي‌دهد و در فصل‌هاي ابتدايي برخي توضيحات را به فصول بعدي ارجاع داده و حتي در فصول پاياني کتاب دوباره به فصل‌هاي نخستين آن توجه داشته است.»

در پايان اين جلسه دکتر آذرنوش در توضيح اين موضوع كه برخي محققان ترجمه به عربي را عامل حفظ فرهنگ ايراني دانسته‌اند حال آنكه وي در كتاب خود از نويسندگاني از اين دست گله‌مندي كرده است، گفت:«ما متاسفانه گاه سه يا چهار قرن را در يک قرن مي‌بينيم و آنچه در قرن نخست اتفاق افتاده است را در قرن‌هاي ديگر هم تعميم مي‌دهيم. ما هنوز نمي‌دانيم که زبان دري چگونه وارد ايران شده است. در قرن اول شخصي به نام زرتشت دستور مي‌دهد که کتاب نجوم را به عربي ترجمه کنند تا براي آيندگان باقي بماند. اين اتفاق را نبايد براي قرون بعدي نيز درنظر گرفت. در يک دوره‌اي برخي علما و شعراي ايراني افتخار مي‌کردند که به زبان عربي مي‌نويسند و حتي از اين بابت خدا را شکر مي‌کردند.»

وي در پايان گفت:«سعي کردم هرگز کم‌کاري نکنم و موضوع كتاب را سرسري نگيرم. من؛ کتاب را هرگز به خود آسان نگرفتم و اميدوارم که دانشجويان رشته عربي و فارسي با نگاه تازه‌اي به اين رشته‌هاي درسي بپردازند و همانطور که دوستان گفتند اين کتاب؛ پايان راه نيست و تازه شناخت چالش‌هاي زبان عربي و فارسي شروع شده است.»
در ابتداي اين جلسه که با يک ربع تاخير آغاز شد؛ «زهرا حاج محمدي»، مجري و تمهيد كننده اين جلسه با ارائه توضيحي درباره كتاب چالش‌هاي موجود ميان زبان فارسي و عربي گفت:«کتاب چالش ميان عربي و فارسي به قلم دكتر آذرنوش؛ خواننده را با چند بستر و لايه متعدد مواجه مي‌كند. اين كتاب از يك سو روايتگر تاريخ حمله اعراب به ايران و ستيزهاي ميان حاكمان عرب با ايرانيان در شهرهاي مختلف كشورمان است لذا به نوعي اين كتاب داراي مستندات تاريخي متعددي از اين دوره است. در لايه‌اي ديگر، بسياري روايت‌هاي تاريخي و سياسي مانند روايت سپيد جامگان، بابک خرمدين، ابومسلم، و قيام مازيار در كنار نگاهي به زندگي و ماجراهاي شخصيت هاي مختلف سياسي و فرهنگي درج شده است. موضوع زبان فارسي و عربي و چگونگي ارتباط ميان اين دو كه مهمترين لايه كتاب است و چهارم موضوع شكل‌گيري بينادهاي ترجمه در ايران و موضوع خط فارسي در يك دوره چهارصدساله از زمان سلمان فارسي تا شعر آهوي كوهي از ابوحفص سغدي موضوع كتاب است.»



منبع: همشهری

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: