1396/2/10 ۰۷:۴۵
زنان در گذر تاریخ، وظیفهها و مسوولیتهایی در خانواده برعهده داشتند كه نگهداری و پرورش فرزندان و انجام کارهای منزل، مهمترین آنها به شمار میآمد. قدر و ارزش زنان در زندگی خانوادگی تا دهههای اخیر، آنگونه که منابع تاریخ اجتماعی روایت میکنند بر اساس مهارتهای آنان در انجام كارهایی چون آشپزی، نظافت منزل، دوختودوز، شستوشوی لباس، قالیبافی، پشمریسی و دیگر هنرهای دستی تعیین میشد.
رختشورخانهها و زنان رختشور؛ روایتی از رختهایی که در طشتها شسته میشدند ماشین لباسشویی چگونه جای زنان رختشور را گرفت و به جامعه ایران وارد شد مهناز نگهی- تاریخپژوه: زنان در گذر تاریخ، وظیفهها و مسوولیتهایی در خانواده برعهده داشتند كه نگهداری و پرورش فرزندان و انجام کارهای منزل، مهمترین آنها به شمار میآمد. قدر و ارزش زنان در زندگی خانوادگی تا دهههای اخیر، آنگونه که منابع تاریخ اجتماعی روایت میکنند بر اساس مهارتهای آنان در انجام كارهایی چون آشپزی، نظافت منزل، دوختودوز، شستوشوی لباس، قالیبافی، پشمریسی و دیگر هنرهای دستی تعیین میشد. امروزه هرچند با بهرهگیری از علم و تكنولوژی، انجام كارهای روزمره برای زنان خانهدار آسانتر شده است، اما انجام كارهای منزل دستکم تا یک سده پیش بسیار وقتگیر و سخت بود. شستوشوی لباسها در دسته كارهای زنان خانهدار به شمار میآمد كه البته كاملا زنانه بود. رختشویی یا آنگونه که در میان مردم رایج بود رختشوری، به ویژه در روزهای سرد سال بسیار توانفرسا بود و در درازمدت میتوانست آسیبهای سخت جسمی به زنان وارد آورده، آنان را بیمار کند تا آنجا که حتی بخشی از سلامتی خود را از دست دهند. شستوشوی لباسها و ظرفها گرچه از نظر بهداشت فردی و نظافت، لازم و ضروری بود اما چنان کاری با توجه به كمبود آب و امكانات رفاهی در شهرها و بیتوجهی کارگزاران و متولیان حكومتی، معضلها و مسایل فراوان بهداشتی پدید میآورد. پارهای از مردم تهران در دوره سدههای پیش به ویژه در دوره قاجار بر این باور بودند که همه آبهای روان روی زمین، روزهای جمعه به بهشت میروند به همین علت شستوشوی لباس و آلودن آب را در روزهای جمعه گناه میپنداشتند. آنها اما در دیگر روزها، اهمیتی چندان برای آلودهشده آبهای روان قایل نمیشدند. برخی دولتها به همین علت برآن شدند با وضع قوانین و پایهگذاری رختشویخانههای عمومی به این مساله سامان بخشند. چنانچه در دولت مستعجل سیدضیاءالدین طباطبایی در سال ١٢٩٩ خورشیدی، قوانینی برای حفظ بهداشت گذرها و جویهای آب مقرر شد؛ استخدام سپور، مراقبت در تعویض آب حوضهای لولئینخانهها، تاسیس رختشویخانهها در چند نقطه شهر، قدغن کردن ریختن آب و كثافات و آب حوض و آب رخت و آب ظرف و امثال آن در كوچهها و جویها و قدغن كردن رختشویی و ظرفشویی بر سر نهرها، پارهای از آن ضابطهها به شمار میآمد.
زنان رختشور و رنجی که میبردند شستوشوی لباسها در خانوادههای پرجمعیت و گسترده دوران قاجار، کاری بسیار دشوار بود. خانوادههای متمول و اعیان به همین علت زنانی با نام رختشور (رختشوی) به کار میگرفتند. زنان رختشور، بیشتر از طبقههای بسیار فقیر در جامعه به شمار میآمدند كه در برابر مبلغی ناچیز لباسهای آن خانوادهها را میشستند. جعفر شهری نگارنده تاریخ و فرهنگ مردم تهران قدیم در كتاب «تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم»، رختشوری را از مشاغل غیر تولیدی و زنانه در تهران برشمرده، درباره زنان شاغل در دوره قاجار چنین روایت کرده است «تعداد افراد شاغل و بیكار اناث [زنان]، در محلات دهگانه همچنین اگر تعداد شاغلین زن در ارقام ١٠٦٩ نفر شاغل و ٢٦٣٦ نفر بیكار نزدیك به نصف معلوم شده است نباید شاغلین آنها را افرادی در جهت كارهای ضرور و تولیدی و عملی قبول بكنیم كه آنان نیز جز كلفت و لَله و دایه و دلاك و رختشور و مانند آن نبوده، زنان كولی، سبد آبكشی، فالگیر اسباب بزكفروش، دورهگرد و پسدوزها و جای تكمهبگیرها و سرپنجه جوراببگیر و غوزه و پشمپاككنهای خانگی نیز داخل آنها حساب شدهاند». رختشوری كاری بسیار سخت و پرزحمت برشمرده میشد. زنانی كه به انجام این كار ناگزیر بودند بدون توجه به گرمی یا سردی هوا به كار میپرداختند. بیشتر آنان همچنین بر اثر سختیها و مسایل پیشآمده بیمار شده، از كار میافتادند. جعفر شهری درباره سختی کار زنان رختشور چنین آورده است «زنهایی كه بسا در اثر همین سر پا نشستن در سرما و فشار چنگ دچار بیرونزدگی مقعد و گرفتار رنج بواسیر و زیر دلدرد (درد رحم) و سرماخوردگی و عوارض كلیوی و امثال آن میگشتند و زنهایی مخصوصا از طبقات فقیر كه اكثرشان گرفتار یكی دو از این مرارت بودند و رختشوهای مزدكار كه غالبشان در اثر نشستن همه روزه بر سر طشت رخت ... اگر استطاعت خرج معالجه داشتند رختشو نمیشدند».
محلههای فقیرنشین و زنانی بر لب جوی و رودخانه مکانهایی كه به رختشویی اختصاص داشتند بر مبنای طبقه اجتماعی افراد، وضعیتی دگرگونه مییافتند. متمولان و اعیان با توجه به اهمیت شستوشوی لباسها در نظافت و بهداشت فردی، مكانی را در حیاط اندرونی خانه برای شستن رختها در نظر میگرفتند كه حوض آب و کانالهایی برای ورود و خروج آب داشت. زنان در دیگر خانهها، از آب حوض برای رختشویی بهره میبردند. بسیاری از خانهها، حوض و حوضچه به عنوان مکانی برای ذخیره آب و شستوشو در حیاط داشتند. مردم از آب راكد حوضها بهرههایی گوناگون و فراوان میبردند. قناتها و نهرهای شهر آب حوضها را تامین میکردند که این آبها با توجه به کمبود آب و امکانات، ماهیانه تعویض میشد. جعفر شهری در کتاب «تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم» درباره چگونگی بهرهگیری از آب حوض در حیاط خانهها چنین روایت کرده است «آبی كه اگر در حوض خانه بود كمتر از پانزده روز یك ماه عوض نشده ... همه چیز در آن ... شسته شده تا رخت و لباس بزرگ و بچه از پیراهن و زیرشلوار تا لحاف و تشك و كهنه بچه ... دست و صورت و اگر تابستان بود سر و تنشویی و غسل و در تمام مدت چندمرتبه به تعداد نفرات خانه ته آفتابه در آن زدن و كر دادن و طشت و لگن كهنهشوری برای به اطاق بردن ... و هرچه و هرچه كه در آن پاك شده كرم و جانوران سرخ و سیاه و یز و درشت و گرد و دراز در آن كه بیش از وزن آب شده رنگش نیلی و بویش عفن لاشمرده شده بود و آگر آب رونده جوی از این بدتر كه خاك و گل مسیر و موش و سگ و گربه مرده و دیگر نجاسات و كثافات نیز به آن اضافه شده بود». بسیاری از خانهها در محلههای فقیرنشین پایتخت، مكانی مناسب برای ذخیره آب نداشتند به همین علت زنان لباسها و ظرفهای کثیف را كنار جویها و رودخانهها میشستند. ساکنان محلههای گوناگون در زمانهایی ویژه بر لب جویها به کار شستوشو میپرداختند. این زمانها البته فرصتی مغتنم برای گفتوگوی زنان و بازی فرزندان آنانها به شمار میآمد «سر کوچه آقا جونم سهشنبهها آب در جوی جاری بود. در این روز همهی زنها و بچههای محله لب جوی آب بودند. یکی ظرف میشست. یکی رخت، یکی گلیم و تشک و یکی هم کهنههای بچه. همین که مشغول شستوشو بودند، صحبت و درد دل میکردند. بچهها هم آببازی و توی جوی آب دنبال هم دویدن و ...».
زمستان سرد و لباسهایی که یخ میزد شستوشوی لباس به خودی خود، کاری توانفرسا بود اما این سختی در زمستان و روزهای سرد شدت مییافت؛ آب، سرد یا یخ زده بود و زنان باید یخها را شکسته، در سوز سرما لباسها را میشستند. كسانی كه در حیاط خانهها به لباسشویی مشغول میشدند، با گرمكردن آب كمی از سرمای آن میتوانستند بكاهند. جعفر شهری در كتاب «تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم» در این زمینه چنین روایت کرده است «این رختشوییها را برای روزهای آفتابی میگذاشتند و در غیر آن اگر احتیاجشان میشد و به قول معروف (یكی لاقبا) بوده (واشورشان آفتاب بود) آن یكی دو تكه را فردی میشستند. یكی از كارهای زجرآور برای زنان واقعا رختشویی در زمستان بود كه در آن هوای سرد و وسط حیاط سرد (سوز) گبر سرپا نشسته رخت چنگ بزند و چه بسا كه بر اثر (تلمبار) شدن البسه كه از جهت ابری، برف و بارانی بودن چند هفتهای موفق به شستنشان نشده بودند ساعتها كنار طشت رخت سرپا بمانند. طشتهایی كه غالبا بدون آتش بوده همگان قادر به گرمكردن آبشان نشده حداكثر مگر یكی دو طشت را میتوانستند گرم بكنند». زنانی كه در كنار جویها و رودها لباس میشستند، مشكلاتی بیشتر داشتند. آنها افزون بر آن كه مسیری دراز در سرما و برف پشت سر میگذاشتند، ناچار بودند در آب سرد و یخزده، لباسها را بشورند كه كاری دردناك و سخت به شمار میآمد. این وضعیت را به روشنی در کتاب «خاطرات مرضیه حدیدچی» میتوان به تماشا نشست «در یك روز سرد زمستانی برای شستشوی رخت و لباس به محلی به نام منوچهری كه خارج از شهر بود رفتم. پس از شستن لباسها آنها را درون سطلی گذاشته زیر بارش برف بازگشتم. سرما تا مغز استخوانم رسوخ كرده بود. وقتی به خانه رسیدم انگشتان دستم یخ زده بودند و نمیشد آنها را بر روی بند آویزان كرد. با آن دستها و سطل یخزده به زیر كرسی رفتم تا كمكم یخ دستها و لباسهایم باز شد». امكان خشككردن لباسها نیز در زمستانها كمتر بود به گونهای که گاه این کار تا چندین روز به دراز میکشید «آنها [لباسهای شستهشده] را روی بندهای رختی که معمولا توی حیاط بالکن یا پشت بامها بود پهن میکردیم و هوا اکثر شبها که منفی میشد صبحها لباسها روی بند یخ میزد و علاوه بر آویزانشدن قندیل مخصوصا از لباسهای پشمی و کاموایی خود لباس هم عین چوب سفت میشد و آب داخلش قبل از اینکه خشک بشه یخ میزد باید دوباره صبر میکردیم تا آفتاب روزهای بعد لباسو خشک کنه اصطلاحا میگفتیم لباسا از سرما چوب شده است».
چوبكِ تهیدستان، صابونِ ثروتمندان خانوادههای گوناگون بر مبنای توان اقتصادی خود، لباسهای را با چوبک یا صابون میشستند. چوبك و صابون در این زمینه رواجی بسیار داشتند. چوبک، گیاهی با برگهای خارمانند بود كه ریشهای کلفت داشت. مردم در گذشته ریشه این گیاه را خشكانده، میکوبیدند تا پودر شود. پودر چوبک در هنگام شستن، کف پدید میآورد، بدینترتیب برای شستوشوی ظرفها و بیشتر، لباسها به کار میآمد. چوبک، رواجی بیشتر نسبت به صابون داشت زیرا ارزان و آسان تهیه میشد. جعفر شهری دركتاب « تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم» درباره شستوشوی لباسها با چوبك چنین روایت کرده است «طرز لباسشوییشان به اینگونه بود كه ملبوس را در طشت آب و چوبك خیسانده پاها را بالا زده لگد میكردند و یا آن را كنار نهر یا جوی آب روی سنگ صاف قرار داده با تكه سنگ دیگری برویشان میكوفتند ... در زمستان معمولا چند زن خانه با هم قرار رختشویی نهاده دو سه طشت یا هر چند خانوار كه بودند به همان تعداد طشت بغل هم ردیف نموده زیرشان را خاكه ذغال ریخته با گرم شدن آب شروع به رختشویی میكردند به این ترتیب كه یكی رختها را آبمالی میكرد و دومی چوبك یا شنان ... پاشیده مشت میزد و سومی چركها (دست اولش) را میگرفت و چهارمی دو مرتبه چوبك ریخته شروع به چنگ زدن (دست دوم) مینمود و به اولی برای چركگیری یا آبمالی برمیگرداند و به همین صورت یكی آبمالی كرده یكی چوبكزنی مینمود و دیگری آبكش كرده چركش را میگرفت تا وقتی لباس پاك شود و نشانه پاكشدنشان هم آن بود كه در آبمالی بعد از چنگزدن دیگر چرك پس نداده و هنگام چنگزدن رنگ آب تغییر ننموده چركین نشده بشد یا آن كه سه دست كامل شسسته بشود». شستوشوی لباسهای هر خانواده در طشتی ویژه، بازتابی از مسایل و اختلافهای خانوادگی در این دوران میتوانست باشد؛ همین مساله موجب میشد ضربالمثلهایی در میان مردم رواج یابد كه به عنوان نمونه نشاندهنده اختلاف میان عروس با خانواده شوهر بود «رخت دو جاری را در یک طشت نمیشه شست». صابون اما كالایی تجملی به شمار میآمد، به همین دلیل بسیاری از خانوادهها به آن دسترسی نداشتند. بهرهگیری از صابون در گذشته به طبقه درباریان و اعیان منحصر بود و قشرهای پایین جامعه كمتر میتوانستند از صابون بهره بگیرند، حتی مردم در منطقههای روستایی اساسا شناختی از آن نداشتند. صابون رفتهرفته از دورههای واپسین قاجار و آغاز روزگار پهلوی، برای شستن رختها رواج یافت «لباسها رو ده پونزده روزی یکبار میشستن. واسه شستن رخت و لباس از صابون رختشویی استفاده میشد و ته قالب صابون رو که بهش مامالک میگفتیم کنار هر حوض میذاشتیم که اگه کسی میخواست دستشو با صابون بشوره از اونا استفاده کنه». پودرهای رختشویی رفتهرفته از دهههای سی و چهل خورشیدی از اروپا به بازارهای ایران راه یافته، جایگزین صابون شدند. تاید، از نمونههای نخستین و پرآوازه پودرهای خارجی رختشویی در ایران آن روزگار به شمار میآمد. كارخانههای ایرانی نیز پس از آن به تولید پودرهای رختشویی روی آوردند.
ماشین لباسشویی در ایران نخستین گونه ماشین لباسشویی، ساختاری ساده داشت و در واپسین سالهای سده هجدهم میلادی ساخته شد. سده بیستم میلادی اما انقلابی در تولید لوازم خانگی پدید آورد. ماشینهایی لباسشویی در این زمان ساخته شدند که لباسها را با فشار آب و همزدن تمیز میکردند. کوششها برای گسترش تکنولوژیک ماشینهای لباسشویی با گذر زمان افزایش یافت. ماشین لباسشویی در میانههای سده بیستم میلادی نماد ثروت، رفاه و البته از لوازم ضروری زندگی مدرن به شمار میآمد. این وسیله شگفتانگیز در آن روزگار، از دوره پهلوی دوم رفتهرفته به همراه دیگر لوازم برقی خانگی در ایران و در میان خانوادههای ثروتمند رواج یافت. تبلیغهایی گسترده در نشریهها به ویژه مجلهها درباره برندهای گوناگون ماشین لباسشویی در این دوران منتشر میشد. متولیان و برنامهسازان تلویزیون نیز افزون بر تبلیغهای بازرگانی، در دیگر برنامهها چون سریالها، فیلمهای سینمایی و برنامههای آشپزی به گونهای غیر مستقیم لوازم خانگی از جمله لباسشویی را تبلیغ میکردند. پارهای از قشرها جامعه ایران اما در آغاز در برابر بهرهگیری از این وسیله نو همچون بسیاری از مظاهر جدید تمدنی در ایران ایستادند. آنان باور داشتند ماشینهای لباسشویی گرچه از نظر ظاهری لباس را از آلودگیها پاك میکنند اما لباسها در این فرآیند از نظر شرعی تطهیر نمیشوند. توصیف جعفر شهری در كتاب «تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم» به روشنی وسواس پارهای زنان ایرانی را در تطهیر لباسهای شستهشده نشان میدهد «برای زنها ... بدترین اوقات روزهای سرد زمستان كه باید رخت را در خانه (كه بدلشان نمیچسبید) شسته هم آب گرم درست بكنند و هم برای آبكشی و تطهیر دست آخر در آب حوض یخبسته رنگبرگشته بدبو كثیف (كُر) بدهند. ... بدتر از همه وسواس (كر)دادنشان بود كه حتما باید هر شستنی را پس از شستن سه مرتبه كر داده در آب غلت بدهند در غیر آن پاك نشده بود اگرچه لازم باشد خود آب را كر بدهند». صنعتگران ایرانی با افزایش تقاضا برای لوازم جدید خانگی در بازار ایران، برآن شدند ماشین لباسشویی در ایران تولید کنند. كارخانه ارج، از نخستین تولیدکنندگان ماشینهای ایرانی لباسشویی بود كه تولید ماشینهای لباسشویی را از دهه پنجاه خورشیدی آغاز كرد. فریدون شیرینکام در کتاب «سرگذشت پنجاه کنشگر اقتصادی ایران» درباره تولیدهای كارخانه ارج چنین آورده است «كارخانه ارج در طی سه دهه یكی از صنایع مشهور ایران در زمینه تولید لوازم خانگی بود. این كارخانه به ساخت دهها كالای بادوام پرداخت ... كارخانه ارج برای جذب نیروهای فنی، آزمون برگزار میكرد تا به این وسیله نیروهای كارآمد را جذب نماید. كارخانه ارج در طی دهه سی تا پنجاه، چندین مدل بخاری نفتی و گازی، كولر آبی، ماشین لباسشویی، یخچال و فریزر ... تولید كرد. محصولات آن در كشورهای خاورمیانه نیز دارای شهرت و اعتبار بود».
آبجی گلبهار گردهمآیی و مهمانیهای زنانه، بیشترین تفریحات زنان را در دوره قاجار دربرمیگرفت. این مهمانیها و دورهمیها همواره با شادی و سرور همراه میشد. نمایشهایی نیز در بسیاری از این مجلسهای زنانه به اجرا درمیآمد. زنان با این نمایشهای شاد و خندهآور همخوانی و همراهی میكردند. «آبجی گلبهار» نام نمایشی شاد و زنانه است كه در دوره قاجار، در بیشتر مناطق ایران در مهمانیهای زنانه و آیینها و جشنهایی چون عروسی و ختنهسوران اجرا میشد. روند کلی این نمایشهای زنانه، از مشکلات و مناسبات زنان در جامعه قاجاری برگرفته بود و مسایلی چون مناسبات اخلاقی، ارتباطهای خانوادگی و شرایط اجتماعی زنان را دربرمیگرفت. نمایش «آبجی گلبهار»، بازتاب زندگی زناشویی و شیوهای از بیان احساس عروس نسبت به خانواده شوهر بود. یك طشت خالی و چند تكه رخت، ابزارهای این نمایش به شمار میآمد كه زنان در مهمانی میانه اتاق میگذاشتند. نمایش، درباره زنی رختشور بود که در حال شستوشوی لباس خانواده شوهرش، با ناراحتی و بدگویی از آنان، نفرین میکرد. او چنین میخواند «میخوام رخت بشورم/ این رخت کیه/ رخت خوارشور [خواهرشوهر]/ بیصاحب بمانه». زن رختشور اما هنگام شستن لباسهای شوهرش از او تعریف میکند «میخوام رخت بشورم/ این رخت کیه/ رخت یارمه/ نان بیارمه». نمایش همینگونه ادامه مییافت و دیگر زنان مجلس نیز با او همراهی می كردند.
رختشورخانههای عمومی رختشورخانهها مکانهایی حیاطمانند بودند که در کنار جویهای آب ساخته میشدند. سازندگان چنین مکانهایی چندین حوض آب و جایگاههایی طشتمانند از ساروج در رختشورخانه برای رختشویی پدید میآوردند و آب به دستآمده از شست وشو از راه چاههای آب به بیرون شهر انتقال مییافت. رختشورخانهها همچنین جایی برای استراحت افراد داشتند؛ فضاهایی که به زنان فرصت میداد در کنار شستوشوی لباسهایشان از رخدادها، خبرها و داستانهای خویشان و دوستان و همسایگان آگاه شوند. هریک از حوضهای رختشورخانهها به كاری ویژه اختصاص داشتند. حوضچهای ویژه لباسهای بسیار آلوده و لباس افراد بیمار، حوضچهای برای لباسهای نسبتا تمیز و آبکشی، نیز حوضچهای با منظور شستوشوی ظرفها در نظر گرفته شده بود. رختشورخانههای عمومی افزون بر كاركرد بهداشتی خود، مكانی مناسب برای زنانی به شمار میآمدند كه در برابر پول، لباسهای دیگران را میشستند. زنان رختشور، رخت ها را خود به رختشورخانه آورده، میشستند. پارهای دیگر از زنان که دقیقتر و از وضع مالی بهتر برخوردار بودند، رختهای خود را برای شستوشو به رختشورخانه آورده، خود بر کار شستوشوی رختها به وسیله زنان رختشور نظارت میکردند. رختشورخانههای عمومی به اندازهای اهمیت و آوازه داشتند که نام پارهای از آنها بر گذرها و خیابانها گذارده شده، حتی مبنای دادن نشانی در شهر میشدند «تهرانِ قدیم از میدان ژاله - شهدا- از آنجا به بعد بیابان و برهوت بود. در دولاب و اکبرآباد خیار میکاشتند، چهارصد دستگاه و یخچال، مسلسلسازی و کارخانه برق و یک ورزشگاه شماره ۳ یعنی تقریبا تا خیابان خراسان بیابانی بود البته اطراف خیابان خراسان یکی، دو کوچه بود مثل کوچه رختشورخانه ».
منبع: شهروند
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید