1396/1/19 ۰۸:۳۳
فروردین را در تاریخ معاصر ایران میتوان ماه قیام و شورش دانست. قیامهایی که بخش مهمی از آن محصول اتفاقات پس از انقلاب مشروطه و هرجومرجهای آن دوره بود. مردانی در طول این ماه آغاز قیام خویش را اعلام کردند که تفکری متفاوت نسبت به ایران داشتند. اما 17 فروردین 1299 و در شرایطی که پیش از آن قیام جنگلیها در گیلان آغاز شده و به موفقیتهایی نیز دست یافته بود، در خطه آذربایجان قیام دیگری آغاز شد که از قضا تبدیل به یکی از مهمترین قیامهای آن روز ایران بر ضد حکومت قاجارها بود
درباره جنبش شیخمحمد خیابانی سجاد صداقت : فروردین را در تاریخ معاصر ایران میتوان ماه قیام و شورش دانست. قیامهایی که بخش مهمی از آن محصول اتفاقات پس از انقلاب مشروطه و هرجومرجهای آن دوره بود. مردانی در طول این ماه آغاز قیام خویش را اعلام کردند که تفکری متفاوت نسبت به ایران داشتند. اما 17 فروردین 1299 و در شرایطی که پیش از آن قیام جنگلیها در گیلان آغاز شده و به موفقیتهایی نیز دست یافته بود، در خطه آذربایجان قیام دیگری آغاز شد که از قضا تبدیل به یکی از مهمترین قیامهای آن روز ایران بر ضد حکومت قاجارها بود. وضع ایران در آن سالها و پس از اتفاقات جنگ جهانی اول شرایط را به شکلی درآورده بود که در هر نقطهای از ایران میشد جور زمانه و دستگاه حاکم را مشاهده کرد و در همین شرایط بازار قیامهای فروردین ماه از شیخ خیابانی آغاز و به کلنل پسیان ختم شد. شیخمحمد خیابانی از جمله جوانان برآمده از درون کوره انقلاب مشروطه بود که از قضا در قصبه خامنه از توابع شوشتر متولد شد. شیخمحمد خیابانی، فرزند حاجی عبدالحمید تاجری بود که در شهر پطرفکی روسیه به امر تجارت اشتغال داشت. داستان عجیب زندگی شیخ محمد نیز به همین فرزند تاجر بودن و مدتی در روسیه به تجارت اشتغال داشتن و سپس دست کشیدن از آن و فراگیری علوم دینی در تبریز خلاصه نشد. او در مسیر ترقی خویش به امامت مسجد جامع و مسجد کریم خان تبریز رسید و در مسجد خاله اوغلی (مدرسه طالبیه) به تدریس هیات بطلمیوس پرداخت. درباره شیخ محمد خیابانی نوشتهاند که «قرار گرفتن در مواضع امام جماعتی و معلمی به وی امکان داد تا از جایگاه پیشوا و آموزگار، با تودهها و نخبگان جامعه ارتباط برقرار کند. این وجه از شخصیت خیابانی، بعدها در جنبش فروردین 1299 به اوج ظهور خود رسید.» خیابانی که در پی استبداد صغیر در قامت یکی از آزادیخواهان تبریز ایفای نقش میکرد، پس از پیروزی مشروطهخواهان به نمایندگی مردم تبریز در دوره دوم مجلس انتخاب شد. خیابانی اما در سالهای بعد پیشنمازی را رها کرد و در دکانی در بازار تبریز به دادوستد پرداخت. آزادیخواهان تبریز به حجرهاش رفتوآمد داشتند و چون بدون جلب توجه حکام وقت درباره امور کشور به بحث و گفتوگو میپرداختند و چون او خردمندی و تیزهوشی را با هم داشت اینگونه بود که روزبهروز نفوذش بیشتر شد؛ به طوری که گروهی را فدایی و مرید خود گردانیده بود. اما شرایط در آذربایجان پس از جنگ جهانی و با وقوع انقلاب اکتبر 1917 متفاوت شد؛ چرا که بخش مهمی از اتفاقات درون این خطه را نیروهای روس رقم میزدند و انقلاب روسیه و خروج نیروهای همسایه شمالی ایران فرصت نفس کشیدن دوباره را برای آزادیخواهان فراهم آورد. در آن زمان از سردستههای آغاز انقلاب مشروطیت در تبریز به خاطر سختگیری روسها و محمدعلی شاه کسی باقی نمانده بود و خیابانی میتوانست رهبری حزب دموکرات تبریز را برعهده گیرد. سه سال پیش از جنبش خیابانی، قحطی در آذربایجان به دلیل احتکار غله و از سویی غارت و چپاول سربازان بیآذوقه و بیسرپرست روسی، که بعد از انقلاب روسیه در سرگردانی به سر میبردند، شایع شده بود. خیابانی و یارانش کمیتهای به نام «آذوقه» تشکیل داده و از احتکار مواد غذایی جلوگیری و آذوقه در بین فقیران و گرسنگان تقسیم میکردند. در این شرایط خیابانی به عنوان کسی که توانسته بود با نطقهای خویش شرایط زمانه را برای مردم تصویر کند از لحاظ فکری به مرحله جدیدی پا نهاده بود. درباره عامل اصلی تاثیرگذاری سخنرانیهای خیابانی نوشتهاند که طرح اصلی آنها «احساس نیاز» بوده است. او در سخنرانیهای خود مکرر در پی برانگیختن مردم نسبت به آینده و سرزنش کردنشان نسبت به گذشته بود. اما درباره هدفهای عینی و اجتماعی خیابانی چندان نکته روشنی در دست نیست. آنان نام آذربایجان را به آزادیستان تغییر دادند، این در حالی است که خیابانی نه بلشویک بود و نه دوست و همراه آنها. او حتی قصد پیوستن آذربایجان را به روسیه یا عثمانی را هم نداشت. به نظر میرسد خیابانی خواهان نوعی خودمختاری و تایید حکومت از سوی دولت مرکزی بود. اما ماجرا آنجا بود که هیچگاه چنین خواستهای از سوی او ویارانش مطرح نشد و این خود از معماهای تاریخ معاصر جنبشهای ایران است. هر چه بود جنبش خیابانی در انتها با خالی شدن دور او شکست خورد؛ جنبشی که نهادهای دولتی تبریز را به تصرف خود درآورده و شهر را از دست دولتیان خارج کرده بود، بیش از پنج ماه دوام نیاورد. دولت آزادیستان تنها ظرف سه ساعت در دوشنبه ۲۲ شهریور ۱۲۹۹ پس از درگیری و دخالت قزاقها به شکست انجامید و شیخ محمد خیابانی نیز در خانه یکی از دوستانش کشته شد. هر چند به نظر میرسد که این شکست چندان دور از انتظار نبود؛ چرا که خیابانی خود نیز به درستی نمیدانست سر در گرو چه رویکردی دارد. اتفاقات پیرامون جنبش خیابانی آن اندازه عجیب بود که هنوز بسیاری از سوالات پیرامون آن بیپاسخ مانده و به معما تبدیل شده است. منبع: فرهیختگان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید