1395/12/9 ۱۰:۲۵
آیا شخص حافظ، معماری، البته به معنای معماریِ خوب، را می شناخته است؟ چه ارزشی برای معماری خوب قائل بوده است؟ با چه مشخصههایی از آن یاد کرده است؟ آیا از معماری و مفاهیم آن برای بیان منظور خود بهره برده است؟ و سوالات دیگری از این دست میتواند دربارۀ معماری برای ما مطرح باشد.
آیا شخص حافظ، معماری، البته به معنای معماریِ خوب، را می شناخته است؟ چه ارزشی برای معماری خوب قائل بوده است؟ با چه مشخصههایی از آن یاد کرده است؟ آیا از معماری و مفاهیم آن برای بیان منظور خود بهره برده است؟ و سوالات دیگری از این دست میتواند دربارۀ معماری برای ما مطرح باشد. دوران انقلاب مشروطه عصری بود که ما با دنیای پیشرفته ارتباط یافتیم و در این ارتباط با علوم و هنرهایی آشنا شدیم که پیش از آن در گذشتۀ نزدیک ما سابقۀ روشنی از آن در دست نیست. در اینجا این سوال مطرح است که آیا ما با این رشتهها به طور کامل بیگانه بودهایم؟ دو پاسخ غیردقیق، یکی این است که بله، ما با این رشتهها کاملاً بیگانه و ناآشنا بودیم و پاسخ غیردقیق دوم این است که خیر، این علوم اصلاً از جانب ما به دنیای پیشرفته رفته است. از جملۀ روشنگریهای مهمی که بررسیهای ادبی به عنوان معدود اسناد باقیماندۀ ما از آن دوران میتواند داشته باشد، روشن نمودن جایگاه این مفاهیم در ذهن و زندگی انسان ایرانی آن روزها و روزهای پیشتر از آن است. به بیان دیگر در این نوشته از یک سو به دنبال یافتن جایگاه معماری در شعر و اندیشۀ حافظ هستیم و از سوی دیگر اینکه از این طریق دریابیم انسان ایرانی عصر حافظ که مخاطب او بوده است، از معماری چه شناختی داشته است؟
***
ما میدانیم که حافظ تنها با تکیه بر وجه شاعرانه اش، یک هنرمند برجسته بوده است. ولی آیا صِرف اینکه کسی هنرمند باشد، یا حتی هنرمند برجستهای باشد، دلیل این خواهد بود که هنرهای دیگر، و در اینجا معماری، را نیز بشناسد؟
چند موضوع دیگر نیز در حوزۀ معماری در اشعار حافظ اهمیت دارد که خوب است به آن اشاره شود.
یکی اینکه ما همۀ تاریخ گذشتۀمان را تنها میتوانیم در ادبیاتمان پیدا کنیم، چرا که میتوان گفت تقریباً منبع مکتوبِ غیر ادبی از گذشته در دست نداریم و هر چه از گذشتهها لازم است که از منابع مکتوب استخراج شود، باید به سراغ منابع ادبی و یا حتی دقیقتر اینکه به سراغ شعر رفت.
ایران که در تمام طول تاریخ خود، سرزمینِ بین دریای مازندران و خلیج فارس را در اختیار داشته و محل عبور شرق و غرب عالم بوده است، دستخوش یورشهای متفاوت شده و در این یورشها، بسیاری از آثار معماری و منابع ما از بین رفته است. ادبیات و شعر به دلیل عدم دسترسی دشمنان به آن در حافطۀ ملت ما و پخش بودن در ذهن و زندگی انسان ایرانی، تا حدی از این تاراج مصون مانده است. به بیان دیگر از هر چه در گذشتۀ کشورمان بخواهیم بیشتر بدانیم باید آن را در ادبیات جستجو کنیم، که معماری نیز شامل آن است.
نکتۀ دیگری که دارای اهمیت است اینکه، اگر پیدا شد که حافظ به عنوان یک شاعر، معماری را میشناخته، از آن لذت میبرده، و از آن مهمتر برای بیان مقصود خود همانطور که از اصطلاحات و امکانات موسیقی برای بیان مقصود استفاده کرده، از معماری نیز برای بیان مقصود استفاده میکرده، آیا شاعران هم عصر ما نیز می توانند با شناخت بیشتر از معماری آثار بهتری خلق کنند؟
آنچه از این نیز میتواند اثرگذارتر باشد اینکه، آیا ممکن نیست معماران ما با شناخت بیشتر، بهتر و عمیقتر از شعر و ادبیات و به ویژه در اینجا از شعر حافظ، بتوانند آثار بهتری خلق کنند؟ تصور میکنم معمار ایرانی ای که بتواند از گنجینۀ حکمت و لذتی که در شعر و ادبیات فارسی، و در اینجا اندیشه حافظ، هست بهرهمند شود، این بهرهمندی و دمخور بودن با یک منبع اصیل هنری میتواند مسیرِ پویاییِ هنری و توان خلاقیت او را در اندازههای چشمگیری بهتر کند.
از آثار حافظ میتوان دریافت که معماران و آثار معماری بر او تأثیرگذار بودهاند و بدون اینکه سندی در دست داشته باشیم شاید بتوان با اطمینان گفت که حافظ نیز بر معماران همعصر خود و تا امروز بر روی معمارانی که آثارش را با درک و دقت میخوانند تأثیر داشته است. بین حافظ و معماران یک مفهوم مشترک بسیار پراهمیت وجود دارد که باعث میشود پژوهش در این حوزه اهمیت بیشتری پیدا کند. بدون شک میتوان گفت که معماری زبان است و تمام اتفاقات در یک کار معماری در حال بیان هستند. حافظ نیز هنرمندی است با ابزار زبان.
با این مقدمه چند بیت از حافظ را که اصطلاحات و اشارات روشنی از معماری دارد، میآوریم و به آنها از زاویۀ معماری میپردازیم تا نگاه او به معماری و بهره برداری او از مفاهیم معماری برای بیان مقصود، روشنتر شود.
طرب سرای محبت کنون شود معمور
که طاق ابروی یار منش مهندس شد
در این بیت با واژه "طرب سرای" برخورد میکنیم که یکی از واژههای ترکیبیِ حافطانه است و منظور و مراد خاصی با این ترکیبسازی مورد نظر بوده است.
"محبت" به عنوان یک مفهوم انتزاعی و با توصیفپذیریِ پیچیده، برای توصیف شدن و از حالت ذهنی به حالت قابل انتقال رسیدن، به خانهای تشبیه شده که در آن "طرب" و عیش و شادی برقرار است.
از سوی دیگر شرط این که خانهای معمور و ساخته شده به ترتیبی باشد که بتوان آن را "طرب سرای" خواند، این است که مبنای ساخت آن، که در هندسهاش تجلی مییابد، عشق باشد.
این بیت علاوه بر اینکه با استفاده از اصطلاحات و مفاهیم معماری نشان میدهد که "محبت" در چه شرایطی به شکل ایدهآل خود خواهد رسید و اثر بخشیِ خود را خواهد داشت، از سوی دیگر نشان از درک عمیق شاعر از معماری دارد.
این بیت نشان میدهد که شاعر معماریِ خوب را میشناخته و شرط به ظهور رسیدن معماریِ خوب را عشق عنوان کرده است.
با این نگاه، بیت دوم را میتوان علاوه بر مشخصات ظاهری شخص، مشخصات فکری و معمارانه او در معماریِ ساخت یک رابطۀ محبتآمیز دانست و منظور شاعر را این طور دریافت که "احساسِ خوشِ بودن در محیط محبتآمیز، آن زمانی دست می دهد که، یار من آن عشق و محبت را به من داشته باشد".
از سوی دیگر حافظ در این بیت نشان داده است که هر ساخته شدهای را ساختمان نمیدانسته و اشارۀ روشنی دارد که یک ساختمان به صِرف ساخته شدن دارای معماریِ خوب و به تبع آن حسِ خوب نیست و برای اینکه دارای معماری خوب باشد و به انسانی که در آن زندگی میکند و یا آن را میبیند حس خوب بدهد، لازم است مهندس و مهندسی آن ویژگیهایی داشته باشد.
شاعر اهمیت شکل کلی را مهم ندانسته و آنچه از نظر او مهم بوده، توجه به جزئیات و ظرائف است که اهمیت معماری نیز دقیقاً در همین ظرائفی است که حافظ نشان داده با آن در عرصۀ معماری نیز کاملاً آشناست.
به بیان دیگر اگر "طرب سرای محبت" را معادل ساختمانی که هنرمندانه طراحی و ساخته شده است در نظر بگیریم، حافظ شرط ساخته شدن چنین بنایی را دیدن، شناختن و مبنا قرار دادن زیبایی قرار داده است.
سرای مدرسه و بحث علم و طاق و رواق
چه سود چون دل دانا و چشم بینا نیست
این بیت نیز در بین اشعار حافظ دارای نشانههای روشنی از درک و شناخت عمیق او از معماری است.
در مصرع اول سه عنصر در کنار هم و با نگاهی که نشان از همارزی دارد آمده است. سه عنصرِ "سرای مدرسه" ، "بحث علم" و "طاق و رواق".
"طاق" به معنای سقف محدب، یا آسمانه است و "رواق" فضای سرپوشیده نیمهباز راهرو مانند و ممتدی است که برای ایجاد ارتباط بین فضاها کاربرد دارد و بیشتر در اطراف حیاطها ، در یک، دو، سه، چهار جبهه، یا اطراف یک فضای ساخته شده برونگرا ساخته میشود. در برخی از ساختمانها مانند مسجد جامع یزد، مدرسه سپهسالار مدرسه معیرالممالک تهران، فضای ورودی توسط یکی از دهانههای رواق با حیاط ارتباط دارد.
جایگاهِ بلند "بحث علم" در جهانبینی حافظ روشن است[ارجاع به مقالات مرتبط] و به این وسیله میتوان ارزش دو عنصر دیگر که با آن همارز گرفته شده را دریافت. دو عنصر معماری، یعنی "سرای مدرسه" و "طاق و رواق" ، که البته نگاه به این دو عنصر نیز در اینجا تنها از دیدگاه معماری نیست و حس فضایی و حال و هوایی که در این مکانها وجود دارد مد نظر شاعر است، و تابلویی که او برای بیان مقصود خود در خصوص حس این فضاها انتخاب کرده، عنصر معماری است.
به بیان دیگر حافظ مناسبترین ظرفی که درک و دریافتهای خود را از این فضا در آن بریزد و به مخاطب خود انتقال دهد، ظرفِ عناصر معماری فضا یافته است که مهمترین، ملموسترین و شاملترین عنصر این فضا از نظر او بوده است. این امر نشان از آن دارد که حافظ، معماری خوب را میشناخته و میدانسته فضایی که معماری خوب داشته باشد، همان معماری میتواند به عنوان شاملترین ظرف از بین تمام عناصر موجود، حس فضا را منتقل کرده و ویژگیهای آن را برای مخاطب روشن کند.
این نکته برای معماران نیز لازم است بیدار باش مهمی باشد که در زمان طراحی هر فضایی، از خانه و دبستان و بیمارستان گرفته تا خیابان و بوستان و برج، در حال طراحی فضایی هستیم که در بسیاری از موارد، اصلیترین ظرفِ حس فضاییِ انسانها خواهد شد و این به نظر از آن نکاتی است که معماران میتوانند از زبان و بیان حافظ به صورتی چند باره به خود یادآوری کنند.
در مصرع دوم نیز با شرایطی همسان، شرط بهرهمندی و درک "بحث علم" را "دل دانا" و شرط بهرهمندی و درک "سرای مدرسه" و "طاق و رواق" را "چشم بینا" ذکر میکند.
به عبارت دیگر در این مصرع نیز حافظ به روشنی نشان میدهد که هنر معماری را میشناخته، از آن لذت میبرده و میدانسته که نه تنها طراحی و معماریِ یک بنا نیازمند شرایط و استعداد خاصی است، بلکه دیدن و درک و لذت بردن از معماری نیز نیازمند "چشم بینا" است. البته ناگفته پیداست که در اینجا منظور از بینایی، صِرف بینایی نیست، بلکه داشتن دید و نگاه توأم با استعداد و علاقه است.
خاک وجود ما را از آب دیده گِل کن
ویران سرای دل را گاه عمارت آمد
در این بیت نیز حافظ از یک سو برای بیان مقصود از عناصر معماری بهره برده و از سوی دیگر با زیباییِ حافظانه توضیح داده است، زمانی که وقت "عمارت" و ساختنِ "ویران سرای" برسد، این امر با ساختنِ "گِل" از "خاک" ولی با "آبِ دیده" انجام میشود.
حافظ به خوبی در کنار بهره بردن از عناصر معماری برای بیان مقصودی که داشته، در این بیت نیز نشان داده که میدانسته معماری یک ساختمان یا همان "عمارت"، گرچه با گِل و خاک اجرا میشود، اما برای آنکه نتیجه دلنشین باشد، عشق و شور و شیدایی لازم است که آن را در اینجا به "آبِ دیده" تشبیه کرده است.
رواق و طاق مدرسه و قال و قیل علم
در راه جام و ساقی مهرو نهادهایم
در این بیت نیز دو عنصر معماریِ "رواق و طاق مدرسه" با "قال و قیل علم"، هم ارز گرفته شدهاند و مجموعۀ آنها به عنوان ارزشهای بالای زندگی در راه "جام و ساقی مهرو" فدا شدهاند. دربارۀ این بیت نیز تمام آنچه دربارۀ بیت پیشین گفتیم دیده میشود.
فتنه میبارد از این سقف مقرنس برخیز
تا به میخانه پناه از همه آفات بریم
در این بیت عنصر معماریِ "سقف مقرنس" را حافظ برگزیده تا نشان از فضایی داشته باشد که امتیازات و امکانات بسیاری دارد.
"مُقَرنَس" ، "آهو پا" یا "پای آهو"، یکی از عناصر تزئینی معماری اسلامی و ایرانی است که گونهای پیشکردگی یا تاقچهبندی آذینی در زیرگنبدها یا نیمگنبدهای روی ایوانها و درگاهها، با آجر یا گچ و کاشی است که در آن هر رده از تاقچهها از رده زیرین خود پیش مینشیند تا درگاه به هم آید. در طاقچهها برجستگیها و تورفتگیهایی همراه با نگارههای گوناگون درآورده میشود. به بیان دیگر نوعی تزئین، با فرورفتگیها و برجستگیهایی از روی نظم و قاعده که در بعضی موارد به شکل استالاکتیت آویزان است و در حقیقت این نوع تزئین معماری نوعی تزئین حجمپردازی شدهاست. سقفی که دارای مقرنس است و تزئین شده میباشد در اینجا نماد و نشانۀ معماری است که در ساختمان میتوان دید.
فضایی که چندان مطلوب و پرامتیاز است که در شرایطی که آفات بسیاری وجود دارد و فتنه میبارد نیز هنوز ترک نشده و جاذبههای آن چنان زیاد است که لازم است در شرایط این چنین نامطلوب و خطرناک برای ترک آن هشدار داد و اعلام خطر جدی کرد.
در این بیت حافظ تنها اشاره و توصیفی که از این فضا داشته "سقف مقرنس" است و این عنصر معماری و درک دریافتی که از آن وجود دارد را کافی دانسته تا امتیازات فضا و چرایی ترک نشدن آن در شرایطی که "فتنه میبارد" و "همه آفات" وجود دارد روشن شود.
در این رباط دودر چون ضرورتست رحیل
رواق و طاق معیشت چه سربلند و چه پست
در این بیت نیز حافظ برای بیان مقصود خود از عناصر و اصطلاحات معماری بهره گرفته و به نظرش این اصطلاحات و عناصر میتوانند منظور او را به بهترین شکل به مخاطبش برسانند. جهان به کاروانسرایی که دو در دارد تشبیه شده است که این دو در بودن کنایه از سرعت خروج و کم بودن زمان توقف است. کاروانسرایی که همه از آن به سرعتی بیش از آنچه فکر میکنند خارج میشوند و هیچکس در آن بلند مدت نمیماند.
حال در کنار این عنصر معماری، یعنی "رباط" یا همان کاروانسرا، که جایی است برای توقفهای کوتاه و معمولاً یک شَبِه، از عناصر معماری "طاق" و "رواق" استفاده کرده که در بناهای فاخر وجود دارد و پیداست که با صرف وقت و هزینۀ بسیار ساخته میشوند و برای اقامتهای بلندمدت توجیه دارد. حافظ در این بیت نیز نشان داده معماری خوب و عناصر آن را کاملاً میشناخته و بین معماریِ خوب و فاخر با معماری که در حد رفع نیاز در یک کاروانسرایی که اقامتها نیز در آن بسیار کوتاه باشد و ساختمانش به این منظور طراحی شده باشد که مسافران در آن لختی بیاسایند، تفاوت قائل بوده و این معماریها را از یکدیگر جدا میدانسته است. برای جلوگیری از تکرار گفته ها، در زیر چند بیت دیگر به عنوان نمونه از ابیاتی که در آنها حافظ از عناصر معماری بهره گرفته را میآوریم و دربارۀ اصطلاحات معماری که در ابیات وجود داشته باشد، توضیح خواهیم داد.
به نیم جو نخرم طاق خانقاه و رباط
مرا که مصطبه ایوان و پای خم طنبی است
آخرین اصطلاح معماری که در این بیت به کار رفته "طنبی" است. معنی آن چادر است – در معماری اتاق بزرگی است که در وسط ساختمان قرار دارد و اطراف آن دیگر فضاها قرار میگیرند. به اتاق دراز نیز میگویند. اصطلاح دیگر "مصطبه" است به معنی سکو، تخت، محل اجتماع مردمان که توضیح داده شد. "ایوان" نیز به نشستنگاهی بلندتر از اطراف خود گفته میشود که معمولاً در بخش بیرونی بناها ساخته میشود. ایوان در معماری ایرانی از زمان اشکانیان مورد استفاده قرار گرفته و تاکنون به شیوههای گوناگون ساخته میشود. ایوانها معمولاً از یک طاق تشکیل میشوند و از سه طرف بسته هستند و به طرف میانسرا باز میشوند. ایوانها به صورت فضاهای ورودی و خروجی ساخته میشوند و در حالی که برای جریان یافتن هوا باز هستند، از تابش آفتاب جلوگیری میکنند و به عنوان یکی از اجزای تشکیل دهنده اهمیت فوقالعادهای دارد و به بنا، برجستگی و شکوه میبخشد. ایوان کانونی است برای تزیینات مختلف بنا، مانند ایجاد مقرنسها با شیوه آجرکاری، گچبری و کاشیکاری. ایوان از مهمترین فضاهای معماری ایرانی است و بیشتر در خانههای سنتی به چشم میخورد و به لحاظ فرم و جایگاه و ابعاد متنوع است و عملکردهای زیادی دارد. به نمونه بدون سقف آن گاه بهار خواب و در برخی شهرها مهتابی میگویند.
"طاق" اصطلاح معماری دیگری است که دربارۀ آن صحبت شد و "خانقاه" مکان بودن مشایخ و درویشان و معرب «خانگاه» است. این واژه مرکب از «خانه» و «گاه» است . نظیر: «منزلگاه » و «مجلسگاه». خانهای که درویشان و مشایخ در آن بسر برده و عبادت میکنند. صومعه ، عبادتگاه . "رباط" نیز که پیش از این گفته شد، جایی که در کنار جاده جهت استفاده کاروانیان ساخته می شود، کاروان سرا.
ز در درآ و شبستان ما منور کن
هوای مجلس روحانیان معطر کن
شبستان قسمتی است از مسجدهای بزرگ که دارای سقف است. شبستانها فضاهای سرپوشیده و دارای ستونهای یک شکل و موازیاند که از یک طرف به صحن مسجد راه دارند. همچنین شَبستان مکانی بود در خانه پادشاهان قدیم که خلوتخانه و حرمسرا و خوابگاه آنان به شمار میآمد. در دوره قاجار در ایران شبستان را اندرون، اندرونی و زنانه میگفتند.
ستارۀ شب هجران نمیفشاند نور به بام قصر برآ و چراغ مه برکن
در این بیت با اصطلاح معماری "بام" برخورد میکنیم که به معنی تمام پوشش بیرونی سقف خانه یا پشت بام میباشد. و "قصر" که به معنی کاخ، کوشک و آنچه استوار و بلند باشد از خانهها.
منابع
• دیوان حافظ با تصحیص استاد بهاالدین خرمشاهی // • فرهنگ دهخدا // • فرهنگ معین // • سبک شناسی معماری و معماری اسلامی ایران – محمد کریم پیرنیا // • بررسی اقلیمی ابنیه سنتی ایران - وحید قبادیان – انتشارات دانشگاه تهران1389.
منبع: اطلاعات حکمت و معرفت
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید