1395/12/7 ۰۷:۱۹
دهمین همایش سالانه انجمن علوم سیاسی ایران با موضوع «وضعیت فكر سیاسی در ایران معاصر» پنجشنبه پنجم اسفندماه با حضور اساتید و پژوهشگران برجسته حوزه اندیشه سیاسی و سایر حوزههای مرتبط، در خانه اندیشمندان علوم انسانی و به صورت پنلهای موازی برگزار شد. در یكی از پنلهای صبح این مراسم داوود فیرحی دبیر علمی همایش، محمدرضا تاجیك، محمد سروش محلاتی، حاتم قادری و محمدجواد غلامرضا كاشی هر یك با توجه به حوزه مطالعاتی خود به بررسی جنبهای از وضعیت فكر سیاسی در ایران پرداختند و در پنل دیگری احمد نقیب زاده، عباس منوچهری، سیدعلی میرموسوی و مرتضی مردیها در باب این موضوع سخنرانی كردند. سخنرانی اختتامیه نیز بر عهده جواد طباطبایی گذاشته شده بود. اما عزتالله فولادوند كه پیشتر نام او به عنوان یكی از سخنرانان این مراسم اعلام شده بود در این همایش حضور نیافت
عاطفه شمس: دهمین همایش سالانه انجمن علوم سیاسی ایران با موضوع «وضعیت فكر سیاسی در ایران معاصر» پنجشنبه پنجم اسفندماه با حضور اساتید و پژوهشگران برجسته حوزه اندیشه سیاسی و سایر حوزههای مرتبط، در خانه اندیشمندان علوم انسانی و به صورت پنلهای موازی برگزار شد. در یكی از پنلهای صبح این مراسم داوود فیرحی دبیر علمی همایش، محمدرضا تاجیك، محمد سروش محلاتی، حاتم قادری و محمدجواد غلامرضا كاشی هر یك با توجه به حوزه مطالعاتی خود به بررسی جنبهای از وضعیت فكر سیاسی در ایران پرداختند و در پنل دیگری احمد نقیب زاده، عباس منوچهری، سیدعلی میرموسوی و مرتضی مردیها در باب این موضوع سخنرانی كردند. سخنرانی اختتامیه نیز بر عهده جواد طباطبایی گذاشته شده بود. اما عزتالله فولادوند كه پیشتر نام او به عنوان یكی از سخنرانان این مراسم اعلام شده بود در این همایش حضور نیافت. در پایان نیز طی مراسمی از هیاتمدیره دوره پنجم انجمن علوم سیاسی تقدیر به عمل آمد. در ادامه، گزارشی از این همایش را میخوانید. اضطراب، سختترین كار حوزه اندیشه/ داوود فیرحی -استاد دانشگاه در ابتدای مراسم، داوود فیرحی به عنوان دبیر همایش ضمن ارایه گزارش كوتاهی از وضعیت مطالعاتی حوزه فكر سیاسی در ایران گفت: همه میدانند كه حوزه اندیشه و تفكر به ویژه در یك جامعه در حال گذار اهمیت زیادی دارد زیرا این جامعه بسیار متفاوت است با یك جامعه تثبیت شده كه الگوی زیست سیاسی آن كاملا شكل گرفته است. آنجا معمولا تفكر برای ترمیم صورت میگیرد یا حتی روی نقد جزییات یك طرح زندگی سیاسی متمركز میشود اما در جوامع در حال گذار مثل جامعه ما كه از حدود یكصد و چند سال قبل، اراده كرده وارد دولت مدرن و زندگی سیاسی مدرن شود ولی همیشه به دلایلی این انتقال نیز با تاخیر و مشكلاتی مواجه است، شرایط فرق میكند. به همین دلیل نیز فكر كردن درباره اینكه اصلا معاصرت ما چیست، فكر سیاسی معاصر ما چیست، چه پارامترهایی در حوزه فكر سیاسی تاثیر میگذارد و اصلا راه ما چیست، كار حوزه اندیشه است. وی با تاكید بر اینكه یكی از سختترین كارهای حوزه اندیشه، اضطراب است، ادامه داد: وقتی كه آدم به دنبال این است كه راه قدیمی زندگی سیاسی سنتی را كمی رها كند و قدم به دنیای جدید زیست سیاسی بگذارد در واقع مانند این است كه یك خانه قدیمی را ترك میكند و به خانه جدیدی وارد میشود كه هنوز از مختصات آن اطلاع ندارد. به همین دلیل، اندیشیدن جرات غلبه بر اضطراب میخواهد و امید ساختن آینده زندگی سیاسی این جامعه، چیزی است كه در حوزه اندیشه با آن مواجه هستیم. فكر سیاسی ما در بود خود گنگ و در نمود گیج است/ محمدرضا تاجیك -استاد دانشگاه تاجیك در آغاز با بیان اینكه همیشه كوشیده است تا فكر خود را به كنش تبدیل كند، یك دانشجوی شورشی باشد، تن به هیچ مفهوم و نظریهای ندهد و در فضای سیاسی، آزاد بیندیشد گفت: اما همواره در این دوران هرگاه به اندیشه سیاسی اندیشیدهام یا خواستهام درمورد فكر سیاسی سخن بگویم نوعی هراس مرا دربرگرفته است، شاید به این دلیل كه به قول شفیعی كدكنی آنچه میدیدم نمیخواستهام و آنچه را میخواستهام در عرصه فكر سیاسی نمیدیدم و همواره در این عرصه به ویژه زمانی كه با سیاست و قدرت ناراستین عجین میشده، یك نوع توتالیتاریزم و استبداد در پشت آن فكر و آن سیاست میدیدهام كه میتوانسته ما را به انقیاد بكشاند و به قول دكتر شریعتی، در اوج خود از ما «استاد گرام» بسازد. وی در ادامه بحث خود را با سه گزاره آغاز كرد و گفت: نكته اول من این است كه در دامان چنین فكر سیاسی، وضع یك وضعیت غیرممكن است. اگر وضعیت را آنگونه كه بدیو تعریف میكند بپذیریم یعنی كثرت ارایه شده یا وقتی وضعیتی كه یك كثرت ساختارمند است كه در بود خود كثیر و در نمود خود وحدت یافته است، فكر سیاسی ما چنین وضعیتی را ندارد. فكر سیاسی ما همچنان در بود خود گنگ و در نمود خود گیج است و كماكان امكان آفرینش ندارد. نكته دوم اینكه در دامان چنین فكر سیاسی، امكان تولد سوژه سیاسی و من اندیشنده سیاسی وجود ندارد. اگر سوژه سیاسی را به تعبیر رانسیر، كسی تعریف كنیم كه میتواند به جای خود، برای خود به زبان خود سخن بگوید یا به تعبیر فوكویی، كسی تعریف كنیم كه میتواند از آنچه هست امتناع كند، میتواند خود بر خود بشورد و خود نباشد، بعید میدانم چنین چیزی بتواند در دامان فكر سیاسی امروز ما متولد شود. سومین نكته این است كه اگر بخواهم یك بهره آزادانه از رنه ماگریت بگیرم «این چپق یك چپق نیست»، این فكر سیاسی، یك فكر سیاسی نیست. فكر نیست زیرا امكان تبدیل شدن به كنش را ندارد، گشاینده به روی خود نیست و... سیاست نیست زیرا از نوع تفكر نیست و نمیتواند در عرصه تفكر، یك نوع بازتوزیع امر محسوس را ایجاد كند. وی در پایان گفت: متاسفانه باید بگویم در این محیطها نه تنها نظریه تولید نمیشود بلكه بسیاری از دانشآموختگان ما از تولید یك مفهوم سیاسی هم عاجزند. تاجیك با طرح این سوال كه چرا كار فلسفی اندیشه ورزان فلسفی امروز ما به نوعی هستیشناسی انتقادی خود تبدیل نمیشود و به قول مولانا همچنان رهزن راه خود هستیم، گفت: من معتقد هستم تا زمانی كه اندیشهورز سیاسی ما قادر نشده از دوران آیینگی خود بیرون بیاید و فهم خود را بدون هدایت دیگری به كار بگیرد، كماكان عرصه تفكر سیاسی ما عرصه بسیار گنگ و گیجی خواهد بود. كمرنگ شدن صراحت انتقاد در میان علمای امروز/ محمد سروش محلاتی - پژوهشگر دینی سروش محلاتی، موضوع بحث خود را «فراز و فرود در فكر سیاسی فقهای معاصر» عنوان كرد و گفت: در فكر فقهای معاصر ما یك فراز و فرود اتفاق افتاده و میافتد كه قهرا باید مشخص كرد هر یك در كجا اتفاق افتادهاند. وی با سه مولفه توضیح داد كه ما حداقل در بعضی از جنبهها فرازهایی - البته نه مطلق- داشتهایم و با توجه به این سه مولفه، فرودی نیز اتفاق افتاده و میافتد. مولفه اول، اینكه در گذشته در میان فقها و حوزویان یك نوع تكثر در فكر و اندیشه سیاسی وجود داشت تا جایی كه در دوره مشروطه هم صاحبنظرانی مانند آخوند خراسانی و سید محمد كاظم طباطبایی یزدی را داریم و هم انواع دیگری از اندیشهها را در میان علما و حوزویان شاهد هستیم. ویژگی دیگری كه وجود دارد این است كه فقهای ما با صراحت و شفافیت، رای و نظر خود را اعلام میكردند كه نشان از شجاعت آنان داشت. حاج شیخ عبدالكریم حائری یزدی، در دوران پهلوی اول از نمونههای بارز صراحت و شفافیت در سخن بود كه بحث حكومت اسلامی را در آن شرایط محدود در حوزه علمیه قم مطرح كرد. آیتالله بروجردی و علامه طباطبایی نیز مصداقهای دیگری برای این ویژگی در مقابل آن تنوع هستند. ویژگی سوم دوران گذشته، تغییر و تحولی همراه با زایش است كه در فكر فقهای ما اتفاق میافتد. بهطور مثال، در ابتدای طرح بحث حكومت اسلامی در دیدگاه حضرت امام (ره)، نقش مردم در حكومت مسكوت مانده بود اما پس از طی فاصلهای ١٠ساله، ایشان به صراحت بر نقش مردم و رای آنان تاكید میكند. محلاتی در پایان با اشاره به اینكه در دوران كنونی نیز فقه تغییرات فراوانی دارد گفت: در این دوره اما صراحت و شجاعت در بیان مسائل به ویژه مسائل سیاسی كمتر دیده میشود. علمای شیعه مانند گذشته كمتر به صراحت انتقاد میكنند و سكوت را بر اظهارنظر در این زمینه ترجیح میدهند؛ این اتفاق نمیتواند برای تفكر فقه سیاسی مبارك تلقی شود. دین و فلسفه، مدعیان صورتبندی غایی/ حاتم قادری - عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس قادری با بیان اینكه موضوع «سراب صورتبندی غایی امر سیاسی»، یكی از مهمترین نتایج مطالعاتی او طی دهها سال گذشته است و اینكه این موضوع مورد توافق باشد یا خیر؛ از اهمیت آن نمیكاهد، گفت: تلاش برای فهم و كشف امر غایی و صورتبندی غایی از گذشته وجود داشته و امری دیرباز و مانا است و همواره اذهان بسیاری از فیلسوفان و اندیشهورزان سیاسی- اجتماعی را به خود مشغول ساخته است. وی با اشاره به تعیین نقشه راه در تفكر سیاسی ادامه داد: دغدغه صورتبندی غایی نهتنها امر بزرگی در علوم سیاسی است و بخش زیادی از فلسفه این علم را در بر میگیرد بلكه در تبیینهای صورتهای دینی امر سیاسی نیز، ویژگی بسیار دارد. اگر یك صورتبندی غایی به عنوان نقشه راه داشته باشیم گویی كه به بشر نشان دادهایم كه زندگی چگونه است و باید در چه مسیری جریان داشته باشد. وی افزود: در بین علوم، فلسفه و دین همیشه مدعی بودند كه برای ایجاد نقشه راه این صورتبندی را به شكل احسن آن انجام میدهند. فلسفه با توجه اینكه در زمینه اموری كه تعمیم یافته، نظر داده، یكی از مهمترین وظایف خود را نقشه راه تلقی میكند. این علم مدعی است كه وضعیتی را پیش روی انسان قرار میدهد و آنان نیز باید این وضعیت را بپذیرند. عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس در ادامه گفت: یكی دیگر از مقامهایی كه راجع به تعیین نقشه راه برای تفكر سیاسی بحث میكند دین است. علمای دینی همواره به دنبال این مساله بودند كه نقشه راه بشریت را به بهترین شكل ممكن تعیین كنند. قادری با بیان برتری دین بر فلسفه گفت: اگر فلسفه نتوانست نسبت به انسان كاشفیت داشته باشد اما دین این ظرفیت را دارد كه كاشفیت به عمل آورد. جامعه ایرانی؛ نیازمند الگوی تفكر تازه/ محمد جواد غلامرضا كاشی - استاد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی كاشی، در سخنان خود به اهمیت مقوله فكر سیاسی و مشكلات پیش روی آن پرداخت. وی با اشاره به اینكه در هر جامعه متفكران متفاوتی وجود دارند كه در حوزههای مختلف فلسفی، فكری، هنری و... میاندیشند، گفت: هر سنخی از تفكر یك زمان و دقیقه خاص خود را دارد كه میتوان گفت در آن زمان خاص، سنخی از تفكر بیش از اصناف دیگر بارور، مصرف و تولید میشوند و اساسا اندیشه در آن حوزه به یك مساله اساسی و محوری تبدیل میشود. دورهای كه ما در آن زندگی میكنیم در زمره دورانهایی است كه به گمانم آن دقیقه و لحظهای كه انتظار داریم فوران فكری درآن اتفاق بیفتد و صورتبندیهای دیگر فكری به حاشیه برود فرا رسیده است. دقیقه فكری در دقیقه تاریخی برای باروری فكر سیاسی به خصوص در دنیای مدرن، لحظهای است كه احساس میشود جامعه سیاسی گسیخته شده، وارفته و از دست رفته است. وی با تاكید بر اینكه فكر سیاسی نیز متعلق به زمانی است كه جامعه گسیختگی دارد، گفت: در جامعه متفكران اندیشهورز وجود دارند اما مهم این است كه در زمانهای خاص كه انتظار میرود كه اندیشه آنان به كار گرفته شود، چه راهكارهایی را ارایه میكنند. شرایط كنونی یكی از زمانهایی است كه ما نیاز به اندیشه و فكر و الگوی تفكری تازه داریم. اگر بخواهیم در مورد وارفتگی فكر سیاسی در جامعه سخن بگوییم باید گفت جامعه سیاسی برخلاف تفكر برخی كه جامعه را پویا و فاقد مرگ میدانند، دارای افولهای زیادی است كه نیاز به زنده شدن دارد و تفكر سیاسی مهمترین عامل زنده شدن جامعه است. وی در ادامه به رابطه تنگاتنگ فرد و جامعه اشاره كرد و افزود: اگر فرد احساس كند كه در جامعهای زندگی میكند كه حیات اجتماعی ندارد و رابطه كل و جزء به صورت تمام و كمال در جریان نیست، دچار سرخوردگی میشود و حتی به خود نیز احترام نمیگذارد و هدفگذاری برای آینده ندارد. كاشی در پایان با بیان اینكه تفكر سیاسی موجود در جامعه ما وارفته است و سرمایه اجتماعی و فردی مانند دیگر نمودهای زندگی اجتماعی نیز دچار وارفتگی شدهاند، گفت: در شرایط امروزی جامعه ایرانی، تنها تفكری موضوعیت خواهد داشت كه اساس همین گسیختگی را موضوع تامل قرار دهد. اندیشیدن به گسیختگی، تلاش برای فهم پذیر كردن آن، گشودن فرد به دیگری، آشتی فرد با نظم و قانون و پیوند میان فرد و تاریخ و فرهنگ، موضوعاتی است كه تفكر زنده باید به آنها بپردازد. تاكید بر استقلال و اهمیت جامعهشناسی سیاسی/ احمد نقیب زاده - استاد علوم سیاسی نقیبزاده در آغاز در پاسخ به این پرسش كه اگر بخواهیم نسبتی بین جامعهشناسی سیاسی و وضعیت فكر سیاسی در ایران معاصر برقرار كنیم چه تحلیلهایی از زاویه جامعهشناسی سیاسی و نیروها و تحولات سیاسی- اجتماعی در حوزه فكر سیاسی ایران معاصر وجود دارد، گفت: اساسا علم سیاست به دلیل ماهیت سیاست، یك علم بینرشتهای است اما در عین حال ما برخلاف ماركسیستها كه آن را متغیر وابسته میدانند، بر استقلال این رشته تاكید زیادی داریم و معتقد هستیم كه به نوعی نیز بر سایر رشتهها سلطه دارد. ریمون آرون برای اثبات این نكته مثال خوبی دارد، او میگوید من از ماركسیستها میپرسم كه چه كسی اقتصاد سوسیالیستی را در روسیه عقب مانده رایج كرد در حالی كه طبق نوشتههای كارل ماركس باید این اتفاق در كشورهای پیشرفته سرمایهداری بیفتد. آیا غیر از این بود كه یك رجل سیاسی چنین تصمیمی گرفت و با استفاده از قدرت خود اقتصاد را به این شكل درآورد؟ بنابراین، این اقتصاد نیست كه تعیینكننده سیاست است بلكه سیاست است كه میتواند تعیینكننده اقتصاد نیز باشد و این بسته به مصلحت آن دارد. علوم سیاسی از زمانی وسعت گرفت و بر غنای آن افزوده شد كه رشتههای دیگر از زاویه علم خود به مسائل سیاسی پرداختند و این كار عمدتا در قرن بیستم اتفاق افتاد. وی با اشاره به اینكه جامعهشناسی و به ویژه مردمشناسی بیشترین كمك را به این رشته كردند، افزود: به دلیل شرایط حاكم بر ایران، این وضعیت در كشور ما متفاوت بود و سابقا رشتهای به نام جامعهشناسی سیاسی وجود نداشت و تا بعد از انقلاب، جامعهشناسی سیاسی بسیار مهجور بود در حالی كه دولتها به این رشته نیاز زیادی دارند و به نفع خود آنهاست كه به این رشته بپردازند. انقلاب مسائل زیادی را در جامعه ایران به وجود آورد و صالحترین علمی كه میتوانست پاسخگوی آنها باشد جامعهشناسی و جامعهشناسی سیاسی بود. به همین دلیل، این رشته رشدی ناگهانی و چشمگیر یافت و این نیاز عدهای را به سمت آن كشاند. نقیبزاده به سالهای درخشش جامعهشناسی اشاره كرد و گفت: بسته شدن فضای رشد جامعهشناسی و ایجاد مانع برای آن، نوید خوبی را برای علم سیاست و اساسا جامعه نمیدهد. آثار ویرانگر فرنچ تئوری بر فكر، فلسفه و اندیشه سیاسی/ مرتضی مردیها - استاد فلسفه و علوم سیاسی مردیها در ابتدای بحث خود با ذكر این مقدمه كه برای هر علم میتوان دستكم دو دوره را در نظر گرفت؛ یكی دوره بنیانگذاری و دیگر، دورهای كه كسانی در آن نكته بینیهایی را انجام دهند، گفت: راجع به اندیشه سیاسی نیز من همین تصور را دارم. اركان اندیشه سیاسی مشخص شده است و انتظار اینكه كسانی در قامت مونتسكیو یا هابز پیدا شوند و اندیشهای ارایه دهند كه ما هیچ ذهنیتی از آن نداشتهایم، بسیار بعید است. بنابراین، وظیفه كسانی كه در این حوزه كار میكنند فهم خوب آن اندیشههای چارچوببندی شده و بعد نیز نكته بینی و تطبیق شرایط متحول و گذرا است كه وظیفه مهمی است اما نه آنقدر مهم كه انتظار زیر و زبر شدن چیزی را داشته باشیم. وی در پاسخ به این سوال كه نقش تحولات فلسفی در فكر سیاسی چیست، گفت: متاسفم كه بگویم نقش تحولات فلسفی در فكر سیاسی به تصور من، بسیار ویرانگر بوده است. مردیها با برشمردن دلایلی كه سبب میشود این تفكر بر انواع و اقسام رشتهها و تفكرات ما در ایران نیز بهشدت اثر بگذارد، گفت: این امر حداقل سه دلیل دارد؛ سادهترین دلیل آن، مد روشنفكری است. دومین دلیل این است كه بعضی از تفكرات به ویژه آیینیها اگر بنا باشد یك بحث پوزیتیو صورت گیرد و از آنها پرسیده شود بر سر سفره معرفت چه آوردهاید، دستشان بهشدت تهی است و از آنجا كه این را احساس كرده بودند، این چرخش فلسفیای كه صورت گرفت، نهانگاه خوبی شد تا این افراد بیسنگر در مقابل تفكر منطقی سامانمند تجربه عقلانی، فورا پشت آن پنهان شوند. دلیل سوم كه كمی سیاسیتر میشود این است كه این تفكرات كه بعضی از بنیانگذاران آن مثل ویتكنشتاین بیگناه جلوه میكنند، گرچه اسامی مختلفی دارند اما همه یك اندیشه واحد هستند كه در قالب بیانهای جذاب ماجرا را هدایت میكنند. این یك جریان است كه ١٥٠ سال جنگیده و شكست خورده و در حال حاضر برای همان منویات خود كه هیچ جا نتوانسته پشتوانهای برای آن، چه در عمل و چه در نظر پیدا كند اما غریزه به آن كمك كند، به دنبال مشتری میگردد. مردیها در پایان گفت: این تفكرات به خصوص در جامعه ما تقریبا در رشتههای علوم انسانی گاه به طور آگاهانه و گاه ناآگاهانه رسوخ كرده و همه میكوشند از این نمد كلاهی برای خود درست كنند كه البته این اتفاق نخواهد افتاد. امیدوارم روز به روز روشنتر شود كه از این قوطی جادو هیچ چیز برای ما نه از حیث مبارزه سیاسی و نه سازندگی تمدنی درنخواهد آمد. ادعاهای پسا اسلامگرایی و فقه سیاسی در ایران معاصر/ سید علی میرموسوی - استاد علم سیاسی دانشگاه مفید قم موضوع بحث میرموسوی، «ادعاهای پسا اسلامگرایی و فقه سیاسی در ایران معاصر» بود. وی پسااسلامگرایی را واكنشی نسبت به دشواریهایی كه در تجربه اسلام سیاسی جوامع اسلامی پدیدار شد، دانست و گفت: در اسلام سیاسی ادعای اصلی این بود كه بر پایه آموزهها و تعالیم دینی تئوری و نظریهای برای اداره جامعه و حكومت از اسلام استخراج كند. اما پسااسلامگرایی ادعای متفاوتی دارد و بیشتر بر اساس یك مواجهه با مسائل وجودی كه جوامع اسلامی با آن دست به گریبان هستند، مطرح شده است و به جای اینكه بخواهد یك تئوری از درون اسلام برای اداره جامعه استخراج كند بیشتر در پی آن است كه با توجه به دغدغههایی مثل دموكراسی، حقوق بشر و... كه با آنها رو به رو هستیم تفسیر و چهرهای از اسلام ارایه كند كه بتواند با این مسائل روزمره سازگار باشد. وی افزود: فقه سیاسی به عنوان یكی از شاخههای اندیشه سیاسی اسلامی و همچنین دانش سیاسی اسلامی در مواجهه با این ادعا دچار تحولاتی شده و در حال تجربه شاخصهایی در مواجهه با این بحث است. فقه اساسا یك دانش با چند ویژگی است؛ دانشی رسممدار، مصرفكننده، زمینهمند و مصلحتگرا است. با توجه به این ویژگیها میتوان گفت كه فقه سیاسی یك اصطلاح جدید است. در دوران معاصر، تحت تاثیر تحولی كه در نسبت اسلام و تجدد اتفاق افتاد، فقه وضعیت متفاوتی را تجربه كرده است. در مقطع مشروطه، فقه ما بیشتر این دغدغه را داشت كه چگونه یك تفسیر از احكام دینی به دست بدهد كه با تجدد و حاكمیت قانون سازگار باشد. اما در فضای اسلامگرایی كه از دهه ٢٠ به بعد به تدریج به گفتمان غالب تبدیل شد، فقه سیاسی ما دچار ویژگیهای دیگری شد. میرموسوی در پایان با ارایه توضیحاتی درباره ویژگیهای فقه با بیان این نكته كه به نظر میرسد ادعاهای پسااسلامگرایی هم قلمرو فقه سیاسی و هم نوع نگاه به فقه سیاسی را كاملا تحت تاثیر قرار داده گفت: این یك رخداد مبارك است كه امیدوارم بتوانیم آن را ادامه دهیم. ناآشنایی با بنیانها و ستونهای تاریخ اندیشه / جواد طباطبایی/ فیلسوف و پژوهشگر فلسفه طباطبایی ضمن بیان مقدمهای به این موضوع پرداخت كه اندیشه سیاسی چیست و به چه كار میآید. وی گفت: نكته اول من كه بخش عمده آن انتقادی است این است كه زمانی كه ما دانشجو بودیم دانشكده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران كه نخستین نهادی است كه ظاهرا اندیشه سیاسی در سالهای ١٣٣٠ برای نخستین بار وارد آن شده است، روی مدل دانشكدههای فرانسوی به خصوص دانشكده حقوق پاریس درست شده بود و آنجا بعدها متوجه شدند كه ضمن درسهایی كه در پاریس داده میشود چیزی به نام اندیشه سیاسی وجود دارد. در پاریس تا دهههای اخیر این درس را میدادند كه وقتی آن را وارد كردند (Ideas) را به اندیشهها ترجمه كردند و در وزارت علوم آن زمان درسی به نام اندیشهها ایجاد شد. امروز ما درسی داریم كه به آن اندیشههای یك و دو میگویند و روی آن ما شروع به كتاب نوشتن كردیم. بعدها «سمت» به وجود آمد كه ادعا میكند باید كتاب تولید كنیم تا از كتابهای خارجی و ترجمهها قطع وابستگی بشود و از سوی دیگر نیز تولید علم كنیم. در جهت تولید این علم، یك گروه علوم سیاسی نیز وجود دارد كه مقداری كتابهای علوم سیاسی نیز نوشتهاند. ما از یك جایی چیزی گرفتیم -Ideas- كه آن را به اندیشهها ترجمه كردیم و یك واژه جعلی است. وقتی در «سمت» كه محل تمام علمای همه رشتههای ما است شروع به نوشتن كتاب كردیم، نام آن را تاریخ اندیشههای... گذاشتیم و از آنجا كه در سطح جهانی تولید اثر داشتیم عنوان آن را به صورت جمع به انگلیسی ترجمه كردیم. شما اگر تمام جهان را بگردید كتابی پیدا نمیكنید كه تاریخ اندیشه باشد و جمع به كار برده باشد. پس ما در جایی اشكالی داریم؛ اینكه نمیدانیم وقتی راجع به اندیشه در معنای دقیق آن صحبت میكنیم، از افلاطون تا هگل تا هایدگر تا دیگران، هیچ یك اندیشههای سیاسی ندارند بلكه اندیشه سیاسی دارند زیرا اندیشه سیاسی یعنی یك نظام منضبط مفاهیمی كه چفت و بست درونی و منطقی اینها را از داخل نشان دادهاند، نه اینكه هر كسی هر چه گفت را میتوان اندیشهها نامید. البته اندیشهها در جاهایی در انگلیسی و فرانسوی به كار میرود اما اینها تاملاتی جسته گریخته و نامنسجم است كه درباره كسانی نوشتهاند اما آنجا نیز باید به تاملات - و نه اندیشهها - ترجمه شوند. طباطبایی با بیان اینكه اندیشه سیاسی در ایران دو متولی دارد و لااقل در این مورد در وضعیت اسفناكی به سر میبرد، ادامه داد: یكی اینكه دانشگاهها و گروههای علوم سیاسی رسمی ما تاریخ اندیشه سیاسی درس میدهند. اینكه دولت آمده و گفته كه یك شرح درسی وجود دارد كه من نوشتهام و بعد موسسهای نیز به نام «سمت» درست كرده و گفته شما كتاب بنویسید و ما این را به دانشجو تحمیل میكنیم، مثل همه اموری است كه پیش نمیرود. اولا وقتی كه رقابتی وجود ندارد و غلط مینویسیم نتیجه این میشود كه با چاپ چندین هزار نسخهای هر كتاب، مطلب غلط را در سطح وسیعی منتشر كرده و به دست دانشجو میدهیم و استاد این كتابها را به او تحمیل میكند و صدای هیچ یك نیز درنمیآید. چرا ما كاغذ و امكانات را حرام و وقت دانشجو را تلف میكنیم. در واقع، وضعیت اندیشه سیاسی هرچقدر هم كه ما حرف مهم بزنیم و تبلیغ كنیم در این حد و حدود است. كتابهایی كه در دانشگاههای ما وجود دارد بعضا رونویسی از آثار دیگر است. وقتی دانشگاه تهران تصمیم داشت به مناسبت هفتادمین سال تاسیس خود، هفتاد كتاب از هفتاد سال منتشر كند، یكی از آنها كتاب دكتر محسن عزیزی بود و این نشان میدهد كه ما در این فاصله كار زیادی نكردهایم و همان نخستین، آخرین آن نیز هست. از سوی دیگر، مقدار زیادی از این كتابها را ما ترجمه كردهایم و به دست مردم دادهایم در حالی كه عمدتا اصطلاحات را بلد نیستیم، كسانی ترجمه میكنند كه آن زبان را به خوبی بلد نیستند و از سوی دیگر، فاجعه این است كه فارسی بلد نیستند. یعنی شما كمتر كتابی را مییابید كه در آن غلط فارسی وجود نداشته باشد. به همین دلیل است كه وقتی سمت یك كتاب پر غلط منتشر میكند صدای یك فرد معمولی درنمیآید. وی با اظهار تاسف از اینكه دانشگاه ما نمیتواند وظیفه خود را به درستی انجام دهد، گفت: دانشگاه ما ادامه دبیرستان است و حتی كلمه دانشگاه و معنای آن برای ما جا نیفتاده است. امروز به خصوص در دو سه دهه اخیر، بخش مهم كسانی كه در دانشگاه هستند، حكم دانشگاهی دارند نه اینكه دانشگاهی هستند. امروز در علوم انسانی اگر دیكتهای از كلیله و دمنه بگیرید كه من در چهارم و پنجم دبیرستان مینوشتم، ٨٠ درصد استادان رد میشوند. آیا خجالت آور نیست كه در دانشگاهی كه فروغی اول رییس آن بوده، فروغی دوم در آن كتاب نوشته و دهخدا در آن استاد بوده تدریس میكنید؟ وقتی وضع این است بخش عمدهای از تولیدی كه در دانشگاه استفاده میشود از بیرون و از بازار آزاد میآید. البته این در جای خود بد نیست اما شما نمیتوانید با این عنوان كه آزادی نوشتن وجود دارد، بر كسانی كه این مطالب را مینویسند یا ترجمه میكنند یا درس میدهند هیچ نظارتی نداشته باشید. البته من در اینكه این آثار در بیرون چاپ و منتشر شود، اشكالی نمیبینم اما آنجا كه دانشگاه خود نمیتواند تولید كند و از بازار آزاد استفاده میكند و رسانهها و مطبوعات نیز برای آن هالهای از تقدس ایجاد میكنند، من ایراد بسیار بزرگی میبینم. این هاله دور سر روشنفكری ما نیز وجود دارد و دهههاست كه آثار آنها در دانشگاه تدریس میشود در حالی كه هیچ چیز آنها درست نیست. بیشتر استادانی كه در دانشگاههای ما درس میدهند، نمیدانند كسی كه اسم او برای آنها و در رسانهها تا این حد بزرگ شده است چیزی نمیداند. یكی از نقدهای من بر «شهریار» ماكیاولی بود كه توضیح دادهام میتوان به اندازه ٢٥٠ صفحه برای این كتاب صد صفحهای نقد نوشت. اما باید در جایی كسی توضیح میداد كه فكر نكنید اینها تولیدات علمی مهمی هستند بلكه بیشتر ساختهها و بافتههای ذهن ما است. ایرادهای بیشتری بر اندیشه سیاسی ما وارد است اما باید اشارهای به یك ایراد اساسیتر داشته باشم كه نه ایراد دولت است و نه ایراد ملت و نه ایراد دانشگاه اما باید آن را بدانیم؛ شما نمیتوانید ندانید كه به لحاظ تاریخ اندیشه در جهان چه گذشته و چه میگذرد. اندیشه سیاسی در دنیا لااقل در سه، چهار جای دیگر غیر از اینجا تولید شده است. بنابراین، ما هر نظری درباره آنها داشته باشیم نمیتوانیم آنها را نشناسیم. تاكید من اگر دانشگاهی میبودم این بود كه پایهها و بنیانها را یاد بگیریم. این خود یك آسیبشناسی اسفناك است كه ما همراه با مد كشورهای انگلیسیزبان، اندیشه سیاسی را پی میگیریم. تاریخ اندیشه به ستونهایی تكیه داده است كه ما آنها را نمیشناسیم و تا زمانی كه آنها را نشناسیم، نمیتوانیم درست بیندیشیم.
منبع: اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید