دانایی از قبیله دانش و فرهنگ / نادره جلالی

1395/11/25 ۰۹:۰۰

دانایی از قبیله دانش و فرهنگ / نادره جلالی

ابوعلی احمد بن محمد بن یعقوب مسکویه از مورخان قرن چهارم هجری معتقد است: «تاریخ برای سیاستمداران و رهبران ملتها آزمایشگاهی است که آنها را از تاریخ اقدامات گذشتگان آگاه می‌سازد.

 

ابوعلی احمد بن محمد بن یعقوب مسکویه از مورخان قرن چهارم هجری معتقد است: «تاریخ برای سیاستمداران و رهبران ملتها آزمایشگاهی است که آنها را از تاریخ اقدامات گذشتگان آگاه می‌سازد. تاریخ میدان تجربه انسان‌هاست و با مطالعه رفتار و اعمال انسان‌های گذشته و نتایج آن می‌توان تجارب زیادی آموخت و آن را به کار برد و در اداره مملکت و زندگی‌های فردی از آن تجربه‌ها استفاده کرد.»

نخستین گام هدفمند به سوی مطالعه تاریخ جدید از قرن هفدهم برداشته شد؛ اما مطالعه علمی و منظم آن از قرن نوزدهم آغاز گردید. پژوهشگران و محققان دریافتند آنچه مورخ را می‌سازد، فقط اطلاعات و درک علل تاریخی نیست، بلکه تفاوت اساسی در شیوه اندیشیدن و هدفی است که او با جدیت و پشتکار، آن هم با برداشت علمی و عقلی مطالعه تاریخ دنبال می‌کند؛ بنابراین مورخ با اطلاع و شناخت صحیح از روح آن عهد و استفاده از حدسیات خود به کشف شواهدی می‌پردازد و آن حدسیات را اثبات می‌کند.

ادوارد هالت کار (Carr) در «تاریخ چیست» درباره اهمیت تاریخ می‌‌نویسد: «گذشته تنها در پرتو نور حال قابل تفهیم است و زمان حال را فقط در پرتو نور گذشته می‌توان کاملا درک کرد. قادر ساختن بشر به درک جامعه گذشته و افزایش استیلای او بر جامعه کنونی، وظایف دوگانه تاریخ است.» کارل پوپر نیز تکامل جامعه بشری را فرایند تاریخی بی‌مانندی می‌داند که شرح و وصفش قانون ندارد، بلکه صرفا یک گزارش منحصر به فرد تاریخی است.

با این اوصاف، تاریخ یک هنر است؛ زیرا مورخ خالق دوباره به تصویر کشیدن است و یک بار دیگر گذشتگان را احیا می‌کند و برای هر کسی مطلبی دارد. از این رو کتب متعددی درباره موضوعات مختلف تاریخی تألیف می‌شود که هر روز تعدادشان رو به فزونی است؛ اما ناگفته پیداست این سرعت تولید، از کیفیت کار می‌کاهد و سبب تحقیقات سطحی و کم‌مایه نیز می‌شود؛ ولی در این بین، محققان و تاریخ‌نگارانی هستند که نه تنها گزارشگر وقایع ثبت شده و متهم به اقتباس از دیگران نیستند، بلکه خود نکته‌سنج، نقاد و مصححی چیره‌دست و توانا هستند که آثار ارزنده‌ای را تصحیح کرده و نگاشته‌اند.

دکتر احسان اشراقی از جمله این افراد است. او عضو پیوسته فرهنگستان علوم، استاد دانشگاه تهران و متخصص دوره صفویه است و دلبستگی خاصی به تاریخ این دوره و قزوین‌پژوهی دارد. شخصیتی که حضور و وجودش در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران ذی‌‌قیمت است و به گروه تاریخ وزن و اعتباری ویژه می‌‌بخشد.

وی در خانواده‌ای اهل علم و هنر در قزوین متولد شد و مراتب علمی و معلمی را از جوانی تا احراز درجه استادی با کوشش و جدیت دنبال کرد. او با توجه به نقش مهم تعلیم و تربیت همواره می‌کوشد با دانش ژرف، منش نیک و گفتار نغز خود هر آنچه آموخته به نسل جوان منتقل کند و از حامیان و مشوقان آنان باشد. استاد علم را توأم با عشق به آنان می‌آموزد و تلاش برای ارتقای علمی دانشجویان دغدغه و وجهه همت اوست.

دکتر اشراقی متخلق به اخلاقیات است و آداب‌دانی از خصایص اوست. استادی اهل اندیشه و در آموزش نیز درصدد آموختن اندیشیدن است. او پژوهشگر و خدمتگزار صدیق فرهنگ و تاریخ است که درس تاریخ، اخلاق و ادبیات را توأمان می‌دهد.

دکتر اشراقی میهن‌دوست است که همواره به فرهنگ ایران و سرزمین مادری خود می‌‌بالد و زندگی و عمر خویش را وقف شناساندن فرهنگ و تمدن ایران و تشویق و ترغیب دانشجویان به انجام پژوهش‌های بنیادین تاریخی می‌کند. او با حمیت و همتی ستودنی هرگز از آرمان‌های خود دست نمی‌شوید، هدفی جز خدمت به ایران و ایرانی ندارد و با شور و شوق به سربلندی ایران و ارزش‌های والای فرهنگ ایرانی می‌اندیشد.

دکتر اشراقی اگرچه استاد ممتاز و عالیقدر دانشگاه است، ولی همچون دوران دانشجویی پیوسته در پی کسب علم است و دمی از مطالعه و تحقیق فروگذار نیست. او را باید مصداق عینی وحدت میان نظر و عمل یعنی چیزی که در انسان‌های شایسته دیده می‌شود، برشمرد. بی‌ادعایی، ساده‌زیستی و استغنای طبع نیز معرف بزرگ‌منشی اوست. نسبت به اساتید خود یعنی عباس اقبال آشتیانی، دکتر محمدحسن گنجی، سعید نفیسی، دکتر غلامحسین صدیقی، مسعود کیهان، دکتر خانبابا بیانی و… حق‌شناس است، دانشگاه را محل علم و معرفت و ادب می‌داند و به آن حرمت می‌گذارد و از کمک به مؤسسات علمی و تحقیقی دریغ ندارد و با دادن نظرهای مشورتی در پیشرفت و غنی کردن کارهای علمی و پژوهشی تأثیر بسزایی دارد.

دکتر اشراقی بر جغرافیای تاریخی مسلط است و از آن با وجود ارتباط تنگاتنگی که با تاریخ و جغرافیا دارد، به‌عنوان دانش و رشته‌ای جداگانه یاد می‌کند و می‌گوید: «جغرافیای تاریخی از اوضاع طبیعی، اقتصادی و انسانی و سیاسی در طول دوره‌ای از تاریخ، بحث و ما را در فهم و درک جغرافیا بیشتر کمک می‌کند.» استاد جغرافیا را به مثابه کلیدی برای تاریخ می‌داند که تاریخ بدون آن درک شدنی نیست. از این رو بر آموختن این علم و علوم اجتماعی تأکید می‌‌ورزد و همانند جی.آر گرین معتقد است «ریشه‌های تاریخ به جغرافیا می‌‌رسد؛ زیرا بدون داشتن درکی روشن از ساختار طبیعی یک کشور، وقایع روزمره که انسان‌ها در آن به سر برده‌‌اند، نمی‌تواند هیچ گرایش یا معنایی داشته باشد.»

او معتقد است برخوردهای فرهنگی جوامع انسانی همواره منشأ و پایه‌گذار تحولات تازه‌ای در محیط‌های جغرافیایی بوده است و فرهنگ‌ها دائما در حال تغییر و تحولند و قلمرو خود را توسعه می‌دهند و در قرون اخیر این توسعه به طریق استقرار و نفوذ فرهنگی صورت گرفته است. اروپاییان فرهنگ خود را از طریق خشکی و دریا به اقصی نقاط رسانیدند و با تسلط بر تجارت و سرمایه‌گذاری در کشورهای دیگر، قلمرو فرهنگی خویش را توسعه بخشیدند. فنّاوری غرب نیز میان اقوام و ملل جهان تأثیر گذاشت و فرهنگ و اقتصاد آنها را وابسته یا مقید به خود ساخت.

دکتر اشراقی ایران‌شناس و پژوهشگری است که ایران فرهنگی را در نظر دارد و هر جا فرصتی یافته در معرفی میراث مکتوب و فرهنگ و تاریخ ایران به جهانیان، ایران‌شناسان و متن‌پژوهان فروگذار نبوده و در این راه خدمتی بسزا به تاریخ ایران به‌ویژه عصر صفویه کرده است.

یکی از ابعاد فعالیت‌های پژوهشی استاد تصحیح متون تاریخی است. او می‌گوید: هماره تحقیقات ادبی و تاریخی شناخت متون ما را ملزم به اتکا به نسخه‌های معتبر و قدیم می‌کنند که نزدیک به زمان مؤلف باشند. او در تصحیح متون، شیوه علامه قزوینی را می‌ستاید و پیرو اوست. تصحیح خلاصه‌التواریخ، نقاوه‌الآثارفی ذکر الاخیار، افضل‌التواریخ و جنات عدن ازجمله کارهایی است که با دقت خاص در این زمینه انجام داده و حاوی اطلاعات ارزنده‌ای پیرامون قزوین است. او هر بار به قزوین می‌نگرد، تاریخ شهری را در ذهن مرور می‌کند که فراز و نشیب‌های متعددی را پشت سر گذاشته است؛ شهری که با دیدن آن به عمق تاریخ سفر می‌کند و درجه ذوق و هنرمندی ایرانیان را در روزگاران گذشته به یاد می‌‌آورد که چه آثاری بدیع خلق کرده‌‌اند؛ شهری که به شهادت تاریخ و آثار باقی مانده آن از روزگاران کهن مهد اهل ذوق و علم و ادب و هنر بوده است.

دکتر اشراقی با تصحیح کتاب «جنات عدن» سرود? عبدی بیگ شیرازی که حاوی اطلاعات سودمندی درباره شهر قزوین در عهد شاه‌طهماسب اول صفوی، ابنیه تاریخی، عمارات و باغ‌های مشهور سلطنتی آن ازجمله جعفرآباد و سعادت‌آباد، اصطلاحات معماری، نگارگری و دیوانی و مراسم اعطای پناهندگی به بابر و بایزید عثمانی از سوی شاه طهماسب است، خدمتی بزرگ به تاریخ و فرهنگ و هنر می‌کند.

او معتقد است یکی از مسائلی که هر ملتی باید از آن آگاهی یابد، این است که نسل جوان خاطره گذشتگان را از دست ندهد و برای تاریخ ملی خود ارزش قائل باشد. از دید او میراث فرهنگی یک ملت بیانگر هویت فراموش‌نشدنی مردم و بازگوکننده هویت کمّی و چیستی گذشتگان است و عامل شکوفایی یک ملت، تکیه بر فرهنگ خودی است.

من در دوران تحصیل، محضر پر فیض استاد را درک کردم. این توفیق، رفیق راهم بود که تاکنون از دریای علم و دانش او بهره بگیرم. از این رو به پاس آموختن تاریخ، روش پژوهش و تحقیق و نگرش تاریخی، حقی بس بزرگ بر گردنم دارد. پیر فرزانه، استاد ادب، دانایی و تاریخ از قبیله عشق و محبت است و حقیقت را پاس می‌دارد.کلاس‌های درس او پر جاذبه است و او با بیانی گرم، بحر در کوزه می‌ریزد.

صدو شصتمین مراسم بزرگداشت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی به این استاد فرهیخته و خدمتگزار فرهنگ، ادب و تاریخ این مرزو بوم اختصاص دارد که نویسنده و مصححی تواناست. تکریم از او، ترویج خدمتگزاری به میهن است و تهیه و تدوین زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی او راهی است تا طالبان، محصلان و نسل جوان امروزی با خواندن آن بدانند که مقام استاد تا چه پایه و اندازه است. از سوی دیگر، راه تربیت و علم‌آموزی را بیاموزند، حقیقت تربیت را دریابند و گوهر مقصود را به دست آورند.

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: