پهلوانان نمی‌میرند!

1395/10/22 ۰۸:۵۳

پهلوانان نمی‌میرند!

حضور فراوان اسطوره در تاریخ، فرصت مغتنمی را برای سربر آوردن جوانمردانِ ایرانی در اختیار گذاشت. «اهل فتوت»، یا همان «جوانمردان» که در عصر معاصر با نام «پهلوانان» از آنان یاد می‌شد از این قبیل بودند. آنان در ابتدا گروهی نیمه سری و شکل گرفته از مردانی بودند که راه و رسم دستگیری، ادب، درایت، شجاعت، وطن دوستی و حفظ کیان ملی و دینی را از عصر مهرپرستی و مزداپرستی آغاز کرده و تا اعصار قاجاریه، پهلوی و پس از آن نیز ادامه دادند.

فرهنگ لوطی گری و پهلوانی در آیینه تاریخ اجتماعی

حامد سرلکی: حضور فراوان اسطوره در تاریخ، فرصت مغتنمی را برای سربر آوردن جوانمردانِ ایرانی در اختیار گذاشت. «اهل فتوت»، یا همان «جوانمردان» که در عصر معاصر با نام «پهلوانان» از آنان یاد می‌شد از این قبیل بودند. آنان در ابتدا گروهی نیمه سری و شکل گرفته از مردانی بودند که راه و رسم دستگیری، ادب، درایت، شجاعت، وطن دوستی و حفظ کیان ملی و دینی را از عصر مهرپرستی و مزداپرستی آغاز کرده و تا اعصار قاجاریه، پهلوی و پس از آن نیز ادامه دادند. در پیدایش اولیه جریان فتوت و «فتیان» کمتر سند مشترکی وجود دارد، بعضاً گروهی آن را به قرن دوم هجری قمری رسانده‌اند و گروهی هم آن را ریشه در پهلوانان و اسطوره‌های آیین‌های کهن ایرانی می‌دانند. البته سخنی که به گونه‌ای مشخصه رفتاری اهل فتوت بوده است، وجه ملی و دینی آنها است. پیش از ورود اسلام به ایران، فتوت خلاصه در برخی امثال، داستان‌ها و نقل‌های تاریخی از قهرمانان و اساطیر ملی سرزمین ایران و جنگ‌ها و جوانمردی‌های آنان با دیگر سرزمین‌ها بود.


اصول و قیود
عضو جدید الورود در بین اهل فتوت و پهلوانان با رسم «شرب قدح فتوت» که همان آب و نمک بود خود را به سر سپردگی اهل فتوت در می‌آورد و به گونه‌ای خود را نمک گیر مُراد خود می‌کرد. دیگر دلیل انتخاب نمک به‌عنوان «عنصر جوانمردی»، بی‌ارزش بودن در صورت و داشتن ظاهر زیبا است. یعنی آنکه جوانمرد باید ظاهر خویش را بر مردم و دوستان چون بلور نمک درخشان نشان دهد اما نباید بر خود و کرده خود مغرور گردد و از این جهت مانند نمک که فراوان و بی‌ارزش است. همچنین «قاضی شهاب الدین» در «تاریخ مظفری» در باب رسم آب و نمک نوشیدن جوانمردان و رمز آن گوید: «نوشیدن آب بدان جهت است که آب اصل زندگی و مایه قوام و استحکام آن است و نیز آب همه نجاست‌ها و پلیدی‌ها را پاک می‌کند در باب علت آمیختن نمک به آب نیز گوید نمک هر چیزی را از فساد حفظ می‌کند و آن را از دگرگونی و تغییر پذیرفتن دور می‌دارد پس خوردن نمک رمزی است از دوام حال و ثبات قدم جوانمرد در آیین خویش و بازنگشتن از آن». دیگر احکام تشرف به جوانمردی، پوشیدن کلاه نمدی (نشانه تاج بندگی)، شلوار (سروال) و بستن شال و روشن کردن پنج شعله است. در نهایت با تعلیمات حکمی و قرآنی، جوانمردان جدید الورود سعی برآن می‌کردند که در کوچکترین آداب زندگی خود بر معیارهای جوانمردی قدم گذارده و در حفظ کیان مملکتی و دینی سعی کنند.


نام آشنایان پهلوان
پهلوانان و لوطیان اعصار گذشته به گونه‌ای مأمن و تکیه گاهی مردمی در ساختار اجتماعی محسوب می‌شدند؛ از این روی با تورقی در احوالات برخی از آنان با مشی و سلوک این گروه از نخبگان اجتماعی بیشتر آشنا خواهیم شد. نخستین خیزش پهلوانی در عصر حکومت مغولان بر سرزمین ایران آغاز گشت و با توسعه جوامع ایلاتی و ملوک الطوایفی این وضعیت پیشرفت بیشتری یافت، ساخت مکان‌هایی به نام «زورخانه» و پیشرفت روز به روز ورزشی چون کشتی و رسومات در برگیرنده آن، افرادی چون «پهلوان فیله همدانی» را در میان پهلوانان و جوانمردان عصر خود معرفی کرد. فیله همدانی یکی از آن دست پهلوانان نام آشنای عصر «اوگتای خان» فرزند سوم «چنگیزخان» بود که به پیشنهاد وی با کشتی گیر برتر مغولی دست در پنجه شد. پس از شکست پهلوان مغولی به دست فیله همدانی به وی لقب پهلوانِ جوانمرد داده و اوگتای خان نیز پانصد اسب و پانصد بالش پر از سکه طلا به وی پیشکش کرد. این اتفاق در سال 600 ه.ق نخستین برخورد پهلوانان با حکومت‌های وقت را نشان می‌دهد. پس از آن و با رشد جوامع طایفه‌ای و حکومت‌های ایلاتی در ایران و نیز به قدرت رسیدن حکومت قاجاریه مردی به نام پهلوان «موسی خمیس گرزدین وند» از طایفه «ملکشاهی ها» به دستگیری و قدرت بدن و معنویت مشهور گشت. وی را باید نخستین پهلوان شناخته شده در عصر قاجاریه دانست، او از «فتحعلی شاه قاجار» نشان پهلوانی ستاند.
با مطالعه دقیق‌تر در عصر پهلوانان قاجاری می‌توان این دوران را به دوران طلایی پهلوانی، کهنه سواری و رشد اهل فتوت در میان مردم نامگذاری کرد. پس از «حاج رضا قلی» نخستین پهلوان عصر ناصرالدین شاه، فردی به نام «شعبان» ملقب به شعبان سیاه یا همان «پهلوان شعبان سیاه»، توانست با خاک رساندن بیست پهلوان دیگر و نیز شکست حاج رضا قلی، پهلوان نخست دربار قاجاری گردد. وی در طول عمر خود با پهلوانانی از کشورهای همسایه نیز دست در پنجه شده و بیشتر موجبات فرح و سرور ناصرالدین شاه را فراهم کرد. اما مهم‌ترین و شناخته شده‌ترین پهلوان عصر معاصر یعنی «ابراهیم حلاج یزدی» ملقب به «پهلوان یزدی بزرگ» بود  که به لقب پهلوان باشی و نیز «قاپوچی گری» دربار ناصرالدین شاهی درآمد. او یکی از مهم‌ترین افراد این گروه از طبقه نخبه جامعه محسوب می‌گردید. وی در سال 1208 ه.ش در شهر تفت متولد گشته و پس از طی دو دهه از عمر خود به تهران کوچ و توانست شانه‌های پهلوان شعبان سیاه را به خاک بمالد. در تمامی اسناد باقی مانده از آن دوران به اجماع چنین آمده است که شانه‌های پهلوان یزدی را کسی نتوانست به خاک بمالد. وی از معتمدین شهر تهران شد و نزد ناصرالدین شاه دارای عزت و مقام والایی بود. درشتی اندام و نیروی او چنان مثال زدنی بود که در یکی از روایت‌های تاریخی چنین آمده است که دو پهلوان تهرانی نتوانستند چوب دستی روزگاران پیری وی را با سعی و تلاش بسیار از زیر دستش بیرون بکشانند. اما  نقش پهلوان یزدی در سن 50 سالگی به بعد و با ورود یکی از نامداران سرزمین خراسان یعنی «پهلوان اکبر خراسانی» فرزند «پهلوان سلیم خراسانی» به تهران کمرنگ شد. پهلوان اکبر در نبردی 45 دقیقه‌ای با پهلوان یزدی نتوانست شانه‌های او را به خاک بمالد. ناصرالدین شاه به خاطر محاسن سفید پهلوان یزدی به او نیز بازوبند پهلوانی را داد با آن شرط که پهلوان اولی ایران را به اکبر خراسانی بسپارد. پهلوان اکبر خراسانی از یلان و نامداران روزگار قاجار و نیز یکی از بخشنده‌ترین مردم زمان خود بود. او در طاعون وبای عصر ناصری تمامی اموال پدری خود را وقف بیماران وبایی کرد و سرانجام به دلیل سرایت بیماری وبا درگذشت. پهلوان «علی میرزای همدانی» از دیگر پهلوانان عصر قاجار است. پهلوانی صاحب بازوبند و دلاوری بود در زورخانه‌های اولانج و بنه بازار و شیشه گران، که پسوند میرزا را به علت سوادی که داشت به نامش افزوده بودند، در سال ١٢٠۵ ه.ش به روایتی در قریه حصار، مجاور همدان یا خود همدان به دنیا آمد. در دوران نوجوانی اش تا آنجا که نوشته‌اند به کار زراعت و کشاورزی گذشت و سپس به بازار روی آورد. علی میرزا با قد و قامتی رشید و بلند و مردانه، سینه‌ای ستبر با پیشانی بلند و محاسنی در چهره و اندامی درشت و پر ابهت بود به‌طوری که در میان پهلوانان گود زورخانه آن روزگاران همیشه یک سر و گردن از هم عصران خویش بلندتر می‌نمود. ورزش را در زورخانه‌های اولانج بنه بازار، شیشه گران به همراه نامدارانی چون «پهلوان فتحعلی» و «پهلوان شیر علی» و «پهلوان عبدالعلی بکتاش» شروع کرد. پیران زورخانه نقل آورده‌اند در یکی از شب های بسیار سرد و پر برف همدان علی میرزا که در خاتمه ورزش از زورخانه به خانه خویش به طرف حصار همدان میرفته، دو گرگ تنومند و گرسنه به پهلوان حمله می‌آورند، علی میرزا گردن دو گرگ را در پنجه‌های نیرومند خود گرفته و سرهایشان را چنان بهم می‌کوبد که مغزشان متلاشی می‌گردد و صبح روز بعد جسد گرگ های وحشی تماشاگه مردان و زنان حصار و شهر قرار می‌گیرد و قدرت علی میرزا مورد تحسین همشهریان قرار می‌گیرد. پهلوان علی میرزا پس از عمری دراز در سال ١٣١٠ دارفانی را وداع گفت و او را در گورستان مجاور آرامگاه «باباطاهر» به خاک سپردند. این نامدار در سن تقریباً شصت سالگی پهلوان ایران شد و تا هشتاد سالگی کشتی هم می‌گرفت و تا سن ٩۵ سالگی ورزش باستانی را ترک نکرد و بیش از یکصد سال زندگانی کرد. از دیگر پهلوان عصر قاجاریه می‌توان به «پهلوان محمد صادق (ممصادق) بلور فروش» اشاره کرد. از وی به‌عنوان پهلوان عصر مشروطه و ابتدای پهلوی نام برده‌اند. وی در یکی از کشتی‌های خود با حریف روسی، او را به زمین خوابانید و جوایز آن مبارزه را به کشتی گیر روسی داد تا به قول خودش در «مملکت غریب، بی‌پول نباشد». اما مهم‌ترین شاگرد پهلوان محمد صادق بلور فروش، «پهلوان سید علی حق شناس کمیاب» ملقب به پهلوان سید علی بود، او را بواسطه نیرو و مهارتش در کشتی و نیز دستگیری از بی‌بضاعتان و حل مشکلات مردم می‌شناسند. وی در سال 1285 ه.ش در تهران به دنیا آمد، پدرش از مدرسین حوزه بود. او در سن 34 سالگی پهلوان زمان خود، یعنی «پهلوان کاظم دولابی» را زمین زد و تا سال 1330 کشتی گیر اول تهران بود. قهوه خانه او در خیابان سعدی و نیز زورخانه سید علی در خیابان مولوی، یکی از آثار به جای مانده از عصر پهلوانی وی است. تشکیل هیأتی جهت حال مشکلات توده مردم و نیز وقف تمامی اموال در ماه‌های پایانی عمر یکی از ثمرات خداپسندانه در طول عمرش بود. او را مربی و مراد «جهان پهلوان تختی» دانسته، تا جایی که شادروان تختی پس از کسب بازوبند پهلوانی کشور همراه با «شعبان همادیان» نزد پهلوان سیدعلی آمد و پس از عرض ارادت بازوبند خود را به او تقدیم کرد. پهلوان سیدعلی پیشانی تختی را بوسید و بازوبند را به او باز گرداند. در عصر حاضر نیز اگر از تقاطع خیابان سعدی شمالی و منوچهری عبور کنیم تابلوی سر در بانک صادرات را خواهیم دید که با نام شعبه «سید علی» مزین شده است، زیرا پیشتر به آن مکان «چهارراه سید علی» می‌گفتند. او در سال 1340 و در 67 سالگی به عمر پر برکت خود بدرود گفت و رهسپار سرای باقی شد.

منابع در دفتر روزنامه ایران موجود است.

منبع: روزنامه ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: