اسماعيل‌پور در همايش مولانا: "مثنوي" چكيده‌ي عرفان جهان است

1386/10/15 ۰۳:۳۰

اسماعيل‌پور در همايش مولانا:

همايش بزرگداشت مولوي با عنوان "آفتاب سايه‌ها" شامگاه پنج‌شنبه در محل سالن همايش‌هاي صدا و سيما برگزار شد.



همايش بزرگداشت مولوي با عنوان "آفتاب سايه‌ها" شامگاه پنج‌شنبه در محل سالن همايش‌هاي صدا و سيما برگزار شد.
در اين مراسم كه ژاله صادقيان اجراي آن را به‌عهده داشت، ابوالقاسم اسماعيل‌پور - استاد دانشگاه و اسطوره‌شناس - درباره‌ي "اسطوره و رمز در مثنوي"، با بيان اين مطلب كه پسوند "بلخي رومي"، شرق را به غرب متصل مي‌كند، يادآور شد: مولانا فردي است با شخصيت جهاني و انديشه‌ي جهان‌وطني.
او افزود: مثنوي دريايي است كه از هر زمينه‌اي مي‌شود انديشه و شخصيت مولانا را در آن، مورد تجزيه و تحليل قرار داد. درواقع مثنوي دريايي از سمبول‌ها و رمزهاست؛ رمزهاي ناگشوده‌اي كه در سراسر شش دفتر مثنوي موج مي‌زنند.
اسماعيل‌پور در ادامه ضمن شرح ربط مفهوم اسطوره در دوره‌هاي گذشته و زمان معاصر، از ديباچه‌ي مثنوي معنوي به‌عنوان چكيده‌ي عرفان جهان ياد كرد و افزود: نمي‌خواهم بگويم در مثنوي اسطوره وجود دارد، بلكه خلاقيت رمزپردازي در مثنوي بسيار بالاست. مولانا سمبول‌ساز بوده است. او فقط به قصه‌هاي اعصار كلاسيك نگاه نكرده، بلكه از زاويه‌ي جديدي به آن‌ها نگريسته و سمبول‌هاي ويژه‌ي خودش را خلق كرده و اين جنبه‌ي رمزپردازي مولانا بسيار قوي است.
اين اسطوره‌شناس تأكيد كرد: رمزهاي بسياري در مثنوي هست، از جمله ‌ني‌، رمز طبيب الهي،‌ رمز طوطي، و مهم‌تر از اين‌ها در مثنوي، رمز مرواريد ‌است، كه درواقع ريشه‌هاي اين رمز در عرفان مسيحي است.
وي در پايان از مرواريد به‌عنوان رمز روح انسان در بند ياد كرد و با بيان اين مطلب كه 135 بار كلمه‌ي مرواريد و 19 بار كلمه‌ي صدف در مثنوي به كار رفته‌اند، با استناد به بيت‌هايي از مثنوي مولانا، به شرح مفهوم مرواريد پرداخت.
همچنين مجتبي بشردوست در اين همايش درباره‌ي "هرمنوتيك و مولانا" سخن گفت.
او ابتدا به بحث مقدماتي درباره‌ي هرمنوتيك و زمينه‌هاي تاريخي آن پرداخت و با طرح اين پرسش كه چرا ما در مثنوي رويكردي دوگانه مي‌بينيم، يعني از سويي مولانا تأويل را رد مي‌كند و از سويي ديگر خود با دست گشاده به تأويل مي‌پردازد، ‌اظهار كرد: دو ديدگاه نسبت به هرمنوتيك است؛ يك ديدگاه سنتي كه معتقد است متن معناي مركزي دارد يا مركز معنا دارد و با متد درست مي‌توان به آن معنا رسيد و اين ديدگاه به قطعيت در تأويل باور داد و ديدگاه ديگر كه مدرن است، ديدگاه‌هاي هايدگر، ريكور و ... است كه آن‌ها تأكيد دارند اين نگاه سنتي از هرمنوتيك درست نيست.
وي در ادامه تأكيد كرد: درواقع معناي مركزي مثنوي چيست؟ اصلا چطور مي‌توان ادعا كرد مثنوي يك معنا دارد؟ رويكرد مدرن به چندمعنايي قايل است؛ اما ما در ايران با رويكرد سنتي تأويل مواجهيم و مولانا و ناصرخسرو نيز به آن ديدگاه سنتي قايل‌اند.
اين استاد دانشگاه هرمنوتيك را به چهار دسته‌ي هرمنوتيك عرفاني، هرمنوتيك ادبي، هرمنوتيك اجتماعي و هرمنوتيك فلسفي تقسيم كرد و گفت: معناي دريافت‌شده بايد با كل دستگاه فكري نويسنده و مؤلف همخواني داشته باشد و اگر كسي مثنوي را نخوانده، نمي‌تواند آن را تأويل كند؛ از اين رو براي تأول متن ضرورت دارد منتقد با كل دستگاه فكري نويسنده آشنا باشد. از سويي هرمنوتيك با تاريخ ارتباط دارد و بايد ديد فلان مفهوم در زمان مولانا وجود داشته تا آن مفهوم را به آن اطلاق كرد يا خير؟
وي در پايان با اشاره‌اي به مقاطعي از زندگي مولانا، تصريح كرد: مولانا از نظر فقهي، حنفي است و از نظر كلامي، اشعري، همچنين از نظر عرفاني، خراساني است. درواقع مولانا اين مشكل را دارد؛ آن‌جا كه اشعري است، در مثنوي تأويل را رد مي‌كند؛ اما آن‌جا كه صبغه‌ي مغتزلي دارد، دستي گشاده در تأويل دارد و اين سبب رويكرد دوگانه در مثنوي معنوي مي‌شود.
سيما وزيرنيا نيز در "بررسي مولانا از نگاه يونگ"، از اين دو انديشمند به‌عنوان دو نادره‌ي بوالعجب ياد كرد و افزود: مولانا روان‌شناسي در معناي وسيع كلمه است؛ زيرا با مراجعه به مثنوي معنوي او مي‌توانيم خطوطي را كه نيمرخ رواني او را ترسيم كرده، به‌دست آوريم و يونگ اديب و منتقدي بزرگ است؛ به اين دليل كه دستمايه‌اي به دست داد كه بزرگان جهان را به وسيله‌ي آن تحليل كنيم و خود، كساني چون جويس، فرويد و پيكاسو را تحليل كرد.
وي تأكيد كرد: اين دو در نقطه‌اي به‌هم مي‌رسند؛ آن‌جايي كه نه شرق است و نه غرب، آن‌جايي كه آن دو به هم مي‌رسند، حوزه‌ي "ناخودآگاه جمع" است.
وزيرنيا با بيان اين مطلب كه با نگره‌ي روان‌شناسي، مثنوي و غزليات شمس تأويل يونگي مي‌پذيرند، يادآور شد: ما بايد با چارچوب مؤلف و پديدآورنده آشنا باشيم تا بر سطح اثر با تأويل‌هاي غلط نلغزيم و به راهي كه مي‌توان اثر را تأويل كرد، حركت كنيم.
او در ادامه متذكر شد: در غزليات مولانا كهن‌الگو وجود دارد. ما براي جست‌وجوي كهن‌الگوها نبايد نگاهي جزمي، ايستا و تجزيه‌گر داشته باشيم. درواقع مولانا در مثنوي قدم در راه فرآيند فردانيت گذاشته است.
وي افزود: هر چه در مثنوي مي‌بينيم، كهن‌الگوست؛ كهن‌الگوهايي چون پير دير، شير فرزانه‌، قهرمان، تولد مجدد و كهن‌الگوي خويشتن.
اين پژوهشگر در پايان گفت: در غزليات شمس حركت مي‌بينيم، كه اين حركت با ادغام صورت‌هاي ناخودآگاه با خودآگاه به‌سمت خويشتن حركت مي‌كند، كه دو ويژگي دارد؛ يكي نهادسازي مي‌كند و ديگري جمع‌آمد اضداد است. در ديوان شمس هم تضادها به هم مي‌رسند و در پايان ديوان به مرحله‌ي وحدت مي‌رسيم كه به تعبير يونگي، رسيدن به كهن‌الگوي خويشتن است؛ به همين دليل نام اين ديوان را مي‌گذارم "حماسه‌ي روح خويشتن".
در همايش "آفتاب سايه‌ها" كه به‌همت سازمان مردم‌نهاد گيان برگزار شد، برنامه‌هاي ديگر چون اجراي موسيقي، غزل‌خواني و مثنوي‌خواني برگزار شدند.


منبع: خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)
نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: