روزي روزگاري شرق

1386/9/27 ۰۳:۳۰

روزي روزگاري شرق

روزگار ابوريحان بيروني، به‌رغم آن‌همه جنگ داخلي يكي از طلايي‌ترين دوره‌هاي تاريخ علم ‌و فرهنگ ايران است



ميراث‌ايران- احسان رضايي - حسنا مرادي:
روزگار ابوريحان بيروني، به‌رغم آن‌همه جنگ داخلي يكي از طلايي‌ترين دوره‌هاي تاريخ علم ‌و فرهنگ ايران است.

آرتور ميلر آمريكايي كتابي دارد با عنوان «عصر آدمكش‌ها». او آنجا توضيح داده كه درست است كه نيمه اول قرن بيستم اوج خشونت بشر است (2‌جنگ جهاني به راه افتاده و بيشتر از هر زمان ديگري در تاريخ كشتار جمعي اتفاق افتاده) اما درست در همين 50سال، تمام آثار كلاسيك و مهم ادبيات دنيا هم خلق شده‌اند.
در مورد ايران قرن چهارم هم مي‌شود همين حرف را زد. ايران در اين دوره، حداقل به 4 قلمرو بزرگ و تعداد زيادي اميرنشين كوچك تقسيم شده بود. اين اميران بزرگ و كوچك كه همه‌شان هم از طرف خليفه بغداد حمايت مي‌شدند، مدام با هم در حال جنگ بودند.
هر كدام مي‌خواست قلمرو ديگري را مال خود كند و تازه از جنگ در داخل كشور هم كه خلاص مي‌شدند، به سرزمين‌هاي ديگر حمله مي‌كردند؛ چنان كه محمود به بهانه مبارزه با شرك و بت‌پرستي و در واقع براي پر كردن خزانه خود، بارها به هند حمله برد. آن‌وقت در همين دوره پرآشوب ـ كه مورخي به اغراق درباره‌اش نوشته است اهالي هر شهر، صبح هر روز اول از هم مي‌پرسيدند؛ «امروز امير ما كيست؟» ـ يكي از طلايي‌ترين دوره‌‌هاي حيات علمي و فرهنگي ايران هم اتفاق مي‌افتد. خودتان فقط به همين اسم‌هايي كه در ادامه مطلب آمده نگاه كنيد:
در دانش؛ ابوريحان بيروني، ابن سينا و عبدالرحمن صوفي رازي (بزرگ‌ترين منجم تاريخ تمدن اسلامي) را داريم. در شعر، فردوسي، ناصرخسرو، عنصري و كسايي را؛ در ادبيات داستاني، بيهقي و نويسنده «مرزبان‌نامه» را؛ در عرفان، ابوسعيد ابوالخير، ابوالحسن خرقاني و خواجه عبدالله انصاري را؛ در فلسفه، ابن‌ سينا و ابن مسكويه را و ماجرا وقتي عجيب‌تر مي‌شود كه بدانيم اين اسم‌ها، فقط اسم چهره‌هاي برجسته است وگرنه از ميان شاعران دربار محمود غزنوي كه نظامي عروضي مي‌گويد حداقل 100 شاعر درجه يك آنجا بوده‌اند، ما فقط اسم عنصري را آورده‌ايم
. اينكه چطور از چنين دوره پرآشوبي، چنين بزرگاني سربرآورده‌اند، شايد به خود اين آشوب‌ها مربوط باشد. وجود اين آشوب‌ها و ظهور اين اميران محلي، واكنشي بود به ظلم خلفاي عربي كه در پي نفي هويت ايران و ايراني بودند.
طبيعي است كه بخشي از اين واكنش‌ها هم در ادبيات و اثبات توانايي‌هاي علمي بوده. به‌علاوه رقابتي كه اين اميران بزرگ و كوچك با هم داشتند، به فرهنگ و ادبيات هم كشيده شده بود. هر درباري براي كسب مقبوليت و مشروعيت، سعي در جلب تعداد بيشتري از شاعران و دانشمندان داشت و همين به رشد فرهنگ و دانش كمك كرده بود. نمونه‌اش زندگي خود ابوريحان بيروني كه به دربار هر 4 حكومت اصلي آن روزگار (غزنوي‌ها، آل‌بويه، آل‌زيار و بقاياي سامانيان) سفر كرد و زندگي و احوالش، نموداري است از اين عصر عجيب؛ روزگار آدمكش‌ها و دانشمندان.

پيران خراسان
در كنار همه اديبان و دانشمندان آن روزگار، خراسان آن روز، مهد عرفان بود؛ آن هم عرفاي بزرگي مثل ابوسعيد ابوالخير، خواجه عبدالله انصاری و شیخ ابوالحسن خرقانی. هر كدام از اين 3 عارف بزرگ روش عرفاني متفاوتي داشته اند؛ ابوسعيد تبليغ شادي و شادماني در محضر خدا مي‌كرد، ابوالحسن خرقاني خدا را در تنهايي و رياضت مي‌جست و خواجه عبدالله انصاري تقيد شديد به مباني شريعت را راه رسيدن مي‌دانست. از اين 3 نفر، ابوريحان فقط خواجه عبدالله را ديد و محضرش را درك كرد. با اين حال آوازه شهرت آن 2 نفر ديگر هم به گوش او رسيده بوده، چون در آثارش مكرر از صوفيه و عرفا نقل كرده است.

غزنه؛ شهر پاچه‌خارها
افغاني‌ها به اين شهرشان مي‌گويند غزنی، غزنین يا غزنیچی. اين شهر كه پايتخت غزنويان بوده (شهرت اين خاندان اصلا از همين جا آمده)، هنوز مناره‌های ستاره‌شکلی‌ دارد كه بازمانده عهد محمود است. در اين شهر آرامگاهی هم به نام ابوریحان هست.
محمود غزنوي (۳۸۹ تا ۴۲۱ قمري):ادبياتي‌ترين شاه تاريخ ايران، سامانيان را شكست داد و حاكم بخش اعظم ايران شد. از كمالات محمود در شعر فارسي، داستان‌هاي زيادي نقل شده اما در وصف استاد همين بس كه او بعد از فتح خوارزم، ابونصر عراقي - استاد ابوريحان - را به جرم اينكه در محل زندگي‌اش مسجد نيست، دار زد و ابوريحان را هم مي‌خواست بكشد اما وقتي ديد ستاره‌شناسي مي‌داند، از جانش گذشت تا بعدا برايش تعبير خواب كند. ابوريحان 6ماه در زندان محمود بود كه خودش مي‌گويد بدترين دوره عمرش بوده. با اين حال ابوريحان به دربار محمود رفت تا از دانشمنداني كه او در آنجا جمع كرده بود، استفاده كند.
كسايي (درگذشت 421 ق): كسايي مروزي، شاعر شيعي مذهب و از استادان شعر فارسي، اولش شاعر دربار بود و بعد از سامانيان رفت پيش محمود. اما خيلي زود توبه كرد و از دربار زد بيرون و عمرش را به مدح ائمه(ع) گذراند. ابوريحان در كتاب‌هايش از او ياد كرده. اين هم يك نمونه شعرش؛ «اگر غم را چو آتش دود بودي / جهان تاريك بودي جاودانه».
بلخ؛ ديار مولانا يك شهر قديمي ديگر كه زادگاه كساني مثل مولانا و زرتشت (به قولي) بوده. اين شهر الان در افغانستان است و از آن شهر قديمي باستاني، يك شهرك كوچولو در ۲۰کیلومتری مزار شریف باقي مانده. خود مزار شريف، مرکز ولایت بلخ است.
ابن سینا (۳۷۰ تا ۴۲۸ ق): یکی دیگر از «همه چیزدان»‌های این عصر. معروف‌ترین کتاب‌هایش هم «قانون» و «شفا» هستند كه -دقيقا برعكس اسمشان - درباره پزشكي و فلسفه‌اند. ابن سینا مطابق رسم دانشمندان آن روزگار، همیشه از دربار این امیر به دربار آن پادشاه در حال سفر بوده است.
طی این سفرها، چند باري با بیرونی دیدار و مناظره داشته است. آغاز ارتباط اين 2دانشمند بزرگ تاريخ، اين‌طوري بوده كه بیرونی نامه مي‌فرستد برای ابن‌سینا و 18سؤال در باب حکمت طبیعی مطرح مي‌کند؛ اما با جواب ابن‌سینا قانع نمي‌شود و این نامه‌نگاری‌ها ادامه پیدا مي‌کند. بعدا ابن‌سینا به خوارزم آمد و پیش از فتح خوارزم توسط محمود، ابن سینا و بیرونی، مدتی را با هم گذراندند.
عنصري (درگذشت 431ق): ‌ معروف‌ترين نمونه از شاعرهاي درباري. عنصري هميشه در دربار محمود پلاس بود و تا دلتان بخواهد شعر درجه يك در مدح محمود دارد. ناصرخسرو درباره نتايج پاچه‌خاري‌هاي او گفته: «شنيدم كه از نقره زد ديگدان / ز زر ساخت اسباب خوان عنصري». احتمال اينكه عنصری و بیرونی با هم رفاقتي داشته باشند، در حد صفر است.
ناصرخسرو (394 تا 444ق): پیش از آغاز سفر 7ساله معروفش، در دربار مسعود غزنوی دبیر بود. در 40سالگی خوابی دید، متحول شد و راهی سفر حج شد. سفر حجش تبدیل به یک سفر 7ساله شد. از او «سفرنامه» و «دیوان اشعار»ش باقی مانده است. ناصرخسرو به احتمال زیاد، زمانی که در دربار مسعود غزنوی بوده، با بیرونی دیدار داشته و او را می‌شناخته است.

نيشابور بزرگ
بزرگ‌ترین شهر ايران آن روز، يكي از مراكز اصلي قدرت بوده و هر سلسله‌اي سعي مي‌كرده اول آن را بگيرد. مي‌گويند نيشابور آن موقع آن‌قدر بزرگ بوده كه قدمگاه امام رضا(ع) كه حالا بيرون شهر است، جزو شهر بوده.
حسنك وزير (اعدام ۴32 ق): داستان بر دار شدن اين وزیر معروف را همه در «تاريخ بيهقي» خوانده‌ايم. حسنك، آخرین وزیر محمود بود که به دستور مسعود غزنوی كشته شد. داستاني هست كه حسنك وزير - كه اهل نيشابور و اهل علم و ادب بود - چند باري جان ابوريحان بيروني را از دست خل‌بازي‌هاي محمود نجات داده است.
ابوالوفا بوزجانی (325 تا 387 ق): رياضي‌دان بزرگ عالم اسلام. بوزجانی متولد نیشابور بود اما پیش از تولد بیرونی به بغداد مهاجرت کرد و زمان بیرونی در رصدخانه بغداد مشغول بود. بیرونی، یک سال پیش از مرگ بوزجانی، از او خواست هر دو کسوفی را رصد کنند تا از روي اطلاعات آن، چيزهايي مثل اختلاف طول جغرافیایی خوارزم و بغداد يا فاصله زمين و ماه را حساب كنند.
بیهقی (درگذشت 470ق): او دستیار بونصر مشکان - دبیر دربار غزنویان - بود و تاریخ حکومت غزنویان را با جزئیات فراوان نوشت. حاصل کارش کتابی 30جلدی شد که امروز 6جلدش باقي مانده. بیهقی با بیرونی ارتباط خوبی داشته. او بخشی از کتاب بیرونی راجع به تاریخ خوارزم را، در تاريخش نقل کرده. کتاب بیرونی حالا از بین رفته و آن بخش که بیهقی نقل کرده، به ما رسیده.

توس؛ شهر حماسه
آن موقع مثل حالا نبود كه توس شهركي باشد در كنار مشهد؛ برعكس، توس براي خودش كيا و بيايي داشت و يك جنگ بزرگ بين محمود غزنوي و سامانيان، سر همين توس اتفاق افتاد؛ شهري كه حالا همه آن را به اسم دهقان‌زاده‌اش - فردوسي - مي‌شناسند.
فردوسی (329 تا 411ق): فردوسی سرودن شاهنامه را در سال372 و پیش از به حکومت رسیدن محمود غزنوی تمام کرده بود. اما در زمان حکومت محمود غزنوی آن را دوباره تدوین کرد و به آن اشعاری در مدح محمود اضافه کرد و برای محمود فرستاد تا در كتابخانه بزرگ دربار او رونويسي شود و باقي بماند. اما همان‌طوري كه همه قصه‌اش را بلديد، محمود به شاهنامه توجه نكرد و فردوسي هم آواره شد. مدتی بیرونی و فردوسی همزمان در دربار محمود بودند. بيروني در «التفهيم» از اشعار شاهنامه استفاده كرده.

گرگان يا ليان‌شانپو
طبرستان از همان اول استقلال داشت. خلفا نتوانستند آنجا را فتح كنند و مردم خودشان اسلام آوردند. بعدها هم خاندان آل‌زيار، حكومتي ايراني را در آنجا تشكيل داد. مركز اين حكومت گرگان بود.
قابوس بن وشمگیر (درگذشت 403ق):‌ در زمان بیرونی، قابوس و دربارش پناه دانشمندان و اهل ادب بودند. بیرونی، ابن‌سینا و فردوسی - هر كدام - وقتي از پيش محمود غزنوی فرار مي‌کردند، به گرگان مي‌آمدند. قابوس خودش مردی اديب و خوشنویس بود اما در اواخر کار بسیار سنگدل شده بود. به همین دلیل بیرونی از پیش او به ری رفت. بیرونی کتاب «آثارالباقیه» را به او هدیه کرده. نوه او - عنصرالمعالی - کتابی نوشته و به ياد پدربزرگش آن را «قابوسنامه» نامیده.
مرزبان بن رستم (درگذشت 440‌ق): یکی دیگر از امیرهای گرگان. او كه فاميل قابوس هم بوده، «مرزبان‌نامه» را نوشته كه شبیه کلیله و دمنه است و قصه‌هایش از زبان حیوانات روايت مي‌شوند. بیرونی مدتی هم در دربار مرزبان بوده و به او کتابي هدیه کرده است.

ري و روزگار خوش‌اش
شهري كه آرزوي حكومت بر آن باعث ريختن خون امام حسين(ع) شد، يكي از قديمي‌ترين شهرهاي ايران است. اين شهر مركز قدرت و گاهي دربار آل‌بويه بوده و بيروني و ابن‌سينا و بقيه، هر كدام مدتي از عمرشان را آنجا گذرانده‌اند.
عبدالرحمن صوفی رازی (291 تا 376ق): بزرگ‌ترين دانشمند علوم نجومي در تاريخ تمدن اسلامي، البته وقتي که بیرونی 14ساله بود، از دنیا رفت. اما بیرونی بسیاری از کتاب‌ها و آثار او را مطالعه کرده بود. رازی 38صورت فلكی و بیش از هزار ستاره را رصد کرده و موقعیت دقیق آنها را تعیین کرده بود. او بزرگ‌ترین مترجم آثار نجومی یونانیان به زبان عربی بود و امروز نامش روي يكي از گودال‌هاي ماه گذاشته شده.
ابن مسکویه (درگذشت 420ق):اين فيلسوف بزرگ، اگر چه زادگاهش ری بود اما مدتی را همراه با ابن سینا و بیرونی در خوارزم گذراند. ابن‌مسکویه خیلی پیش از داروین، نظریه تکامل را مطرح کرده بود. او اولین کسی بود که فلسفه اخلاق را مطرح کرد و در آن نظریاتی داد. مدتی هم پیش ابوسعید ابوالخیر شاگردی کرده بود.
ابن‌مسکویه حکایت بامزه‌ای هم با ابن‌سینا دارد. می‌گویند یک روز ابن سینا به مجلس ابن مسکویه وارد شد و گردويى روی زمین انداخت و گفت که مساحت اين گردو را تعيين كن. ابن مسكويه هم كتابي اخلاقى به ابن سینا داد و گفت: «اين را بگیر كه تو به اصلاح اخلاقت، از من به تعيين مساحت اين گردو محتاج‌ترى!».

همه كارهاي ابوريحان
به ابوريحان بيروني مي‌گويند «استاد جاويد». او يكي از همه چيزدان‌هايي است كه كلي كار مهم علمي كرده و حداقل 146كتاب نوشته. شرح بعضي كارهاي ابوريحان را در اين پايين مي‌خوانيد: 5قرن قبل از گاليله محاسباتي انجام داده بود كه ثابت مي‌كرد زمين نه‌تنها به دور خودش مي‌چرخد بلكه حركت انتقالي دارد و دور خورشيد هم مي‌چرخد. در ضمن با استفاده از چرخ‌دنده و تسمه، يك دستگاه مكانيكي ساخته بود كه زمان را بر حسب حركت خورشيدي و ماه نشان مي‌داد.
در سال387 قمري، بيروني كه يك كسوف را پيش‌بيني كرده بود، نامه‌اي به ابوالوفاي بوزجاني – كه در بغداد بود – نوشت و از او خواست كه او هم در بغداد اين كسوف را رصد كند و بعد اطلاعات‌شان را با هم مبادله كنند. بيروني از روي اختلاف اين محاسبات، فاصله زماني و اختلاف طول و عرض جغرافيايي بغداد و خوارزم را محاسبه كرد.
بيروني وزن مخصوص (چگالي) بسياري از مواد را با دقت بسيار بالايي به دست آورد. طول و عرض جغرافيايي شهرهاي ري، بغداد، بلخ، دمشق، غزنه، نيشابور، مكه و شيراز را محاسبه كرد. علاوه بر اين، دستگاهي را ابداع كرده بود كه با آن از هر نقطه كره زمين مي‌توانست قبله را مشخص كند.
در سفري كه همراه محمود غزنوي به هند داشت، كتابي به نام «ماللهند» نوشت كه در آن، تاريخ و رسم و رسوم هندي‌ها را شرح داده است. او در اين سفر، زبان سانسكريت – كه هندي‌ها به كسي ياد نمي‌دادند - را ياد گرفت و تعدادي از آثار هندي‌ها را از سانسكريت به عربي ترجمه كرد.
بيروني، پدر علم مساحي (اندازه‌گيري فاصله‌هاي زميني) است و نقشه‌هاي بسياري از او به جا مانده است. او اولين كسي بود كه فهميد قاره ديگري هم جز خشكي‌هاي دنياي قديم وجود دارد؛ قاره‌اي كه امروز به آن آمريكا مي‌گوييم.
بيروني قطر زمين را هم محاسبه كرده است كه فقط 16كيلومتر با اندازه واقعي آن تفاوت دارد.
بيروني روي داروهاي اسلامي و هندي مطالعات بسياري انجام داده است. علاوه بر اين، اولين پژوهش راجع به دوقلوهاي به‌هم‌چسبيده را به او نسبت داده‌اند.
بيروني كشف كرد كه شتاب با تغيير اندازه حركت ارتباط دارد؛ يعني چند قرن قبل از نيوتن، بخشي از قانون دوم او را كشف كرده بود.
«سرعت نور از صدا بيشتر است»؛ اين كشف بيروني بود.


نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: