1395/8/4 ۰۷:۳۰
عبدالجلیل رازی در ادامه در کتاب «النقض» مینویسد: و خواجه تاج اشعری حنیفی نیسابوری را روز عاشورا بعد از نماز در جامع عتیق دیدند که چه مبالغت کرد در سنه خمس و خمسین و خمسمائه [۵۵۵ق] به اجازت قاضی با حضور کبراء و امراء
عبدالجلیل رازی در ادامه در کتاب «النقض» مینویسد:
و خواجه تاج اشعری حنیفی نیسابوری را روز عاشورا بعد از نماز در جامع عتیق دیدند که چه مبالغت کرد در سنه خمس و خمسین و خمسمائه [۵۵۵ق] به اجازت قاضی با حضور کبراء و امراء.
پس اگر این بدعت بودی، چنان که خواجه مجبر انتقالی (یعنی همان نویسندة سنی) گفته است، چنان مفتی رخصت ندادی و چنین ائمه روا نداشتندی. و اگر خواجه انتقالی به مجلس حنیفیان و شیعیان نرفته باشد، آخر به مجلس شهاب مشاط رفته باشد که او هر سال که ماه محرم درآید، ابتدا کند به مقتل عثمان و علی و روز عاشورا به مقتل حسین علی آرد تا سال پیرار به حضور خاتونان امیران و خاتون امیر أجل این قصه به وجهی گفت که بسی مردم جامهها چاک کردند و خاک پاشیدند و عالم سر برهنه شد و زاریها کردند که حاضران گفتند: زیادت از آن بود که به زعفران جای کنند شیعت.
و گر این علما و قضات این معنی به تقیه و مداهنه میکنند، از بیم ترکان و خوف سلطان، موافقت رافضیان باشد و گر به اعتقاد میکنند خلاف ایشان را، خواجه را نقصان باشد ایمان را، و الّا در بلاد خوارج و مشبّهه که روا ندارند کردن، دگر همه حنیفیان و شفعویان و شیعت این سنت را متابعت کنند. پس خواجه پنداری ازین هر سه مذهب بیزار است و خارجی است! پس باید که به خوزستان و لرستان شود که خارجیانند تا نبیند و نشنود که تعصب که او راست، کس را نیست و تعزیت حسین علی داشتن متابعت قول مصطفی است که گفت: من بکی علی الحسین او أبکی او تباکی، وجبت له الجنه، تا هم گوینده و هم شنونده در رحمت خدای باشد و منکرش الا منافق و مبتدع و ضال و گمراه نباشد و خارجی و مبغض فاطمه و آلش و علی و اولادش و الحمدلله بل أکثرهم لایعقلون.»۴۰
و مهمترین کتابهای مقتلالحسین(ع) را علمای اندیشمند و روشنفکر و عارف اهلسنت نوشتند که «نورالائمه» تألیف موفق بن احمد خوارزمی حنفی (۴۸۴ ـ ۵۶۸ق) شاهد ادعاست، واقعیت این است که در سوگواری حضرت سیدالشهدا(ع) ارتقای حال بر انتقال قال چنان مسلط است که مذهبی جز مذهب عشق و ارادت مطرح نیست. سنی و شیعه و علوی و مسیحی و هندو و… که از ذرة نور راستی و درستی برخوردار باشد، در عرفانی که تمام جهان هستی و بلکه کائنات را شامل است، از مرزهای نگرش به آداب و ترتیب میگذرند و حسینی میشوند.
اینجاست که عالم و متصوفی را که در حوزه نوشتن و بنهادن و نمودن برای مقصود کربلا گام مینهد، به شیوه نازپروردگان متنعم و جداییجویان متفرق شاید بتوان آنان را پیرو مرام و مسلک و دین و مذهبی خواند؛ اما چون به خلوت انس برآمد و توفیق آن را یافت که کاری کارستان کند که نامش با کربلا پیوند خورد، دیگر از کثرت به وحدت راه یافته و روی از بیگانگی و چندگانگی برتافته است.
ملاحسین واعظ کاشفی
یکی از شهسواران نامیرا که همواره تا قیام قیامت جایی والا و بالا در روضـة شهدا دارد، ملاحسین واعظ کاشفی (۸۴۰ ـ ۹۱۰ق) است. ملاحسین کاشفی در ابتدای امر، عالمی حنفیمذهب و نویسنده و شاعر و ادیب و فقیهی متصوف و نقشبندیمشرب است. عنوان «ملا» به شیوه مرسوم زمان همانند ادامه این عنوان در دوره صفویه (چون ملامحمدباقر مجلسی، ملاصدرا و…) است و باید دانست که هیچ دانایی را بر پایه علم و فضل و دانش و دانستههای «کاشفی» در حوزههای علوم نقلی اسلامی و اصطلاحات عرفانی و دوراندیشیهای جامعهشناسانه، اجتماعی و اعتقادی که کارهایی جاویدان از خود به یادگار گذاشته است که هنوز جامعه علمی ما به بازگشایی دقایق آن راه نبرده است، قابل قیاس نیست و دیگر قلم سحار و اندیشه رهوار و توانایی بینظیر اوست در طرح و ترسیم بیان وقایع کربلا که عادلانهترین عبارات و نقد و نظر را استاد علامه ابوالحسن شعرانی (۱۳۲۰ـ۱۳۹۳ق) درباره این تصنیف منیف در مقدمه روضهالشهدا، که به تصحیح و حواشی این بزرگمرد چاپ و منتشر شده، آورده است که میفرمایند:
«به برکت نام ابیعبدالله(ع) کتاب روضهالشهدا میتوان گفت بیش از هر کتاب فارسی در افکار و عقاید مردم رسوخ کرده و در قلوب آنان مؤثر واقع شده. از مطالب و منقولات آن گذشته، تعبیر و سیاق و طرز بیان و کیفیت تنسیق حکایات و مراعات تناسب، چنان خوانندگان زمان خود و پس از خود را شیفته خود ساخت که دهان به دهان و قلم به قلم، از سینه به سینه و از کتابی به کتابی نقل گردیده است. مهارت نویسنده در وعظ و تسخیر قلوب به حدی است که در وصف نمیآید و از آن باید قیاس گرفت که هنگام حیات، در مواعظ شفاهی چه تأثیر در مستمعین میکرده است و بهراستی کلمه «واعظ مطلق» که برای او برگزیدهاند، بهجا بوده است. اگر مذهب تشیع داشت، در بیان موضوع داد سخن داده است و اگر به مذهب اهلسنت بود، سبق از شیعیان ربوده است و روش آنان را به آنها آموخته است.
اما کتب و روایاتی که مؤلف از آنها نقل میکند، بسیاری در عهد ما موجود نیست و شاید بعضی را معتبر ندانیم؛ اما حاشا که چنین مرد سخن بیدلیل آورد. رسم وعاظ است آن سخن که بیشتر مؤثر باشد، برمیگزینند و هر چه عواطف را در قلوب بیشتر برمیانگیزد، انتخاب میکنند و به شواهدی که در اذهان شنونده جای گیرد، مؤکد میسازند و هر نقل را که مفید این معنی باشد، ممنوع نشمارند. شنونده نباید آن را بیان وقایع تاریخ فراگیرد، بلکه برای پند و نصیحت بپذیرد. چه بسا وقایع که حقیقتاً واقع شده و در کتب آوردهاند، از آن پندی نتوان گرفت و چه بسا افسانهها از زبان حیوانات که در آن پند بسیار است، تا چه رسد به نقل ضعیف. باری از نقل ضعیف، در روضـهالشهدا عجب نباید داشت؛ چون در ادای مقصود واعظ قوی است، اگرچه برای مقصود مورخ کافی نیست.
گویند کاشفی روضـهالشهدا را دو سال پیش از وفات تألیف کرده است به سال ۹۰۸ و در کشف الظنون گوید: فضولی بغدادی آن را ترجمه کرده است به ترکی به نام حدیقـهالسعداء و روایاتی بر آن افزوده و فضولی در ۹۷۰ یا ۹۶۳ درگذشت و نیز گوید جامی مصری آن را ترجمه کرده است و نگفت جامی که بوده و به چه زبان ترجمه کرد.
در روضاتالجنات گوید: اهل منبر و وعاظ کتاب روضـهالشهدا را از همان آغاز تألیف در مجالس بر دست گرفته، عین عبارت را میخواندند و در بیان مصائب اهل عصمت به خواندن از روی آن اکتفا میکردند؛ چون میدانستند بهتر از آن نمیتوانند تقریر کنند از این جهت ذاکران مصائب اهل بیت به «روضهخوان» مشهور گشتند. زهی سعادت این مرد که در ثواب عمل همه مردم از آن عهد تا خدا خواهد، شریک خواهد بود!
این کتاب را کاشفی چنان که خود گفته است، برای داماد سلطان حسین میرزا بایقرا، به نام مرشدالدوله والدین عبدالله المشتهر به سیدمیرزا تألیف کرده است. والله العالم.»۴۱
علامه شعرانی درباره مذهب و تألیف کاشفی همچنین میفرمایند: «گرچه دانستن مذهب مردم فائده معقول ندارد، مگر آنچه قاضی نورالله ششتری در مجالسالمؤمنین قصد کرده یعنی تکثیر سواد خواسته، چون وقتی عامه مردم بدانند بسیاری از بزرگان حکما و عرفا و ادبا و عقلا و مردمان برجسته روزگار دوستار اهلبیت و وابسته به آنان بودند، بیشتر رغبت در این مذهب میکنند. برخلاف طریقه آنان که هر عاقلی مانند ابوعلی سینا و فارابی و امثال آنها را بیدین یا خارج از مذهب دانستند، قهراً سبب میشود که مردم پندارند هر کس عقل نداشت و چیزی نمیدانست، مسلمان بود و هر کس چیزی دانست، از اسلام بیرون رفت!
باری، ملاحسین کاشفی یا شیعی بود در باطن، یا اگر سنی بود و به مذهب ابوحنیفه تظاهر میکرد، در اصول با یک نفر عالم شیعی فرق نداشت و بسیارند در میان علمای اهلسنت که با شیعه فرق ندارند، جز در احترام صحابه؛ چنان که در شیعه بسیارند کسانی که در همه عمر حرمت صحابه را در ظاهر محفوظ داشتند.گرچه بنای تألیفات ملاحسین کاشفی بر روش اهلسنت است، اما هیچ شیعی هم ابتکاری مانند روضهالشهدا نکرده است.»۴۲
نقد عالمانه علامه شعرانی، درباره آوردن روایات ضعیف بر روضـهالشهدا که نکته گرفته شده، برهان قاطع و پاسخ صائب است، و درباره خط بطلان بر نکتهای چون «عروسی حضرت قاسم»، علت بیخبری از جزایر آیینی ایرانی است.
شادروان دکتر علی شریعتی درباره «ثار» نکتهای ظریف و عالمانه دارد که همراهی فکری او را با فاصلة قریب پنج قرن با مولانا کاشفی میرساند و جواز بحث عروسی حضرت قاسم که میگوید: «در اینجا یک افسانهای هم هست که در عین حال که دروغ است، از این راستتر حقیقتی در تاریخ نیست! و آن این است که ـ چقدر حقایق گاهی به صورت افسانه، اساطیر بیان میشود و آدم باید آن را بفهمد. گاهی در اساطیر مطالبی هست که از مطالب تاریخی ما حقیقت بیشتری دارد. چون تاریخ ما را ساختهاند، جعل کردهاند، تحریف کردهاند، همه بلایی سرش آوردند؛ اما اساطیر عبارت است از همه آن حقایق و آرزوها و آن اصولی که انسانیت به آن معتقد بوده، ولی تحقق پیدا نکرده، به صورت افسانه بیان کرده ـ چقدر عالی است…» (ثار، ص۹)
کاشفی برای جلب نظر شنوندگان و خوانندگان، روضه عروسی حضرت قاسم را به صورتی ساده و محسوس تغییر داده و روایت کرده است. آن کس که روضـهالشهدا را میخواند، باید محیط اجتماعی و اوضاع قرن دهم هجری را در نظر بگیرد که روضهخوان میبایست به مدت ده روز علیالدوام و چهل روز تا اربعین به تفاریق و تناوب جمعیتی از خُرد و کلان را جمع دارد، هم خود بگرید و هم جمعیت را بگریاند و متنی بدون کشش و جاذبه و محسوس تنها با نقل عبارات و خبرها بهویژه برای قاطبه عوام فارسیگوی جاذبهای نداشت و موفق نمیشد. امروز در هنر هفتم آوردن این نکات و گونهها را شاید همان «جلوههای ویژه» مینامند.
در واقع «عروسی قاسم» در قلم سحار کاشفی در وهله اول همین کاربری را داشته است؛ اما صحنه خودساخته نیست، کاشفی صحنه کربلا را در درازنای تاریخ به دوران پیش از اسلام برمیگرداند و چون برای عامه مردم معنویت عملی و شهودی و علوم ظاهری نمیتواند معشوق باشد، کاشفی آنچه را برای آنان قابل درک است، بازسازی کرده که خبرگان و رازدانان دهلیزهای تودرتوی اندیشه متصوفان نقشبندیه که کالای اسلام و عرفان ایرانی را درهم تنیدهاند، از این داستانها آگاهی دارند. سالک طریق عرفان ایران باستان به هنگام نیل به مقام و رسیدن به وصال محبوب حقیقی، مراسمی برگزار میکردهاند که امروز در وصال مجازی «عروسی» گفته میشود.
هنوز هم همه ساله در کنار مقبره پیر شهریار اورامی، مراسم «زهماوهن پیر: عروسی پیر» در اورامان تخت ـ از توابع سنندج استان کردستان ـ با شکوه تمام برگزار میشود و یادگاری از پایان راه سیر و سلوک جوانان راهرو بوده است که با آیینهایی از طریق رایج در منطقه چون قادریه و نقشبندیه و… توسعه یافته است و نیز هر ساله ۱۸ شعبان در پاکستان، شیعیان پیرو طریقت قلندریه، مراسم «عروسی شهبار قلندر» را برگزار میکنند. این مراسم در حوزه اهل شریعت نیز تقلید شد و علما و مراجع و مدرسان علوم دینی پس از اتمام دوره تحصیلات علوم دینیة طلاب و در آغوش گرفتن عروس دانایی و نیل به وصال محبوب، برای اعزام آنها به میدان مبارزه با جهل و نادانی، مراسمی مشابه برگزار میکردند و با بستن عمامه و دستار و خلعت عبا و… طلاب مجاز را به عرصه برابری با اهریمن نادانی میفرستادند که این شیوه در تمامی حوزههای شیعه و سنی و مرسوم بوده و هست و به همین صورت در مراسم ارتقا به مرتبه نیابت یا خلافت و دستگیری در تکایا و خانقاهها و… بهویژه در آذربایجان و بلوچستان و خراسان و کردستان مرسوم است.
جاذبه اثر ارزشمند و بینظیر کاشفی در حوزه روایت منظوم و منثور سوگواری حسینی، چنان که علامه شعرانی فرمودند، به زبانهای دیگر چون ترکی برگردانده شد و سپس عبدالله زیور (م ۱۳۶۹ ق) شاعر کُرد عراقی و مسلط به زبان فارسی، متن روضهالشهدا را به زبان فارسی به شعر برگردانده و آن را «داستان سوزناک کربلا» نام نهاده است۴۳ و مینماید که به زبان کردی هم ترجمه کرده است.۴۴
از یاد نبریم که حضرت قاسم(ع) در طریقت صفویه و طرائق همسو، یکی از «هفتاد و دو پیر» متجلی است که تمام انبیا را درک کرده و در کربلا به وصال یار رسیده است. شرح این هجران و این خون جگر که با غوری در اندیشه طریقت صفویه، به دست آمده شاید برای نخستین بار بدینگونه به طور تطبیقی توضیح داده میشود.
مقایسه روضهالشهدا و ترکیببند محتشم
در گام اول چون به دقت روضهالشهدای کاشفی را با نگاهی عمیق چنان که نوشته آمده است، با «ترکیببند محتشم» برابر کنیم، میبینیم که همانند سیبی و دو آینه، فرازهای سخن کاشفی در ساختار بیبدیل ترکیب بند محتشم چون استوانههایی از رُخام در قصر سوگواری سرور و سالار شهیدان برافراشته شده است. همان طور که کاشفی مشربی «نقشبندی» دارد، محتشم نیز به تبعیت و شیوه زمان خود که از فرط شهرت و عمومیت در جایی ثبت نکردهاند، اما به نشانههای بارز و روشن در اشعار و آثار و به مصداق «الناس علی دین ملوکهم»، پیرو طریقت «صفویه» بوده است.
گام دوم، بیان این توضیح ضروری است که بر متن روضهالشهدا و ترکیببند محتشم این ایراد را گرفتهاند که: «آنها سخنی از سیاست و مبارزه و قیام و حماسه نگفتهاند و چیزی جز عاطفه و احساس و زیبایی در این دو اثر هنری نیامده است!» باید به این نکته توجه کرد که روضـهالشهدا بدون هیچ سخن از سیاست، زمینة طلوع و ظهور صفویان را که آمال سیاست و مبارزه و قیام اواخر تیموریان بود، فراهم ساخت؛ چنان که به قول دکتر مصطفی کامل شیبی: «…گریه بر امام حسین(ع) در هرات، جانشین ذکر صوفیانه شد که نقشبندیان آن را ملغی کرده بودند. اگر این نتیجهگیری درست باشد، نشانهای است از وسعت دامنه آمادگی مردم برای پذیرش تشیع در پایان قرن نهم؛ و نیز شاید خیلی مبالغهآمیز نباشد اگر خود کتاب روضـهالشهدا را از عوامل موفقیت جنبش شاهاسماعیل صفوی در همان دوران بدانیم.»۴۵
به نظر میرسد این عیبجویان هیچ توجهی به بخش پایانی روضـهالشهدا نکردهاند که به معرفی نهضتهای خونخواهی امام حسین(ع) و حامیان آنها پرداخته است! محتشم نیز خود را در حکومت صفویان مییافت که نخستین حکومت مستقل شیعی امامیه و احیاگر فرهنگ ایرانی بود و دیگر نیازی به برانگیختن شور مبارزه و قیام و حماسه نبود. متأسفانه تحلیلهای ما در این زمینهها به شیوه قرار گرفتن در عصر متن و مؤلف نیست و غالباً متن و مؤلف را به عصر و زمان بررسی خود منتقل میکنیم و چون زمان و مکان با اندیشه نقادان همسان نباشد، شاهین ترازوی نقد و تحلیل متعادل و مطابق و میزان نخواهد بود.
با توجه به مجموع این مطالب، در نوشتار حاضر به سراغ شرحی متوازن با برابری این دو آینه که آیندگان و روندگان پای جای پای آنان نهاده و گاهی به گرد پایشان هم نرسیدهاند، رفتهایم و با رخصت از روح متعالی حضرت سیدالشهدا(ع) در مقام فناء فی الله و بقاء بالله، «شرح جامع ترکیببند محتشم» را در حد توان برای نخستین بار آغاز کردهایم.
درباره روضهالشهدا نیز باید بگوییم مؤلف بسیار ماهرانه و استادانه متن را تطبیق داده است و در تحلیل آن برای نمایاندن میزان و مقیاس رنجهایی که بر سیدالشهدا هموار شد و آشکار نمودن مقام معنوی و عرفانی امام حسین(ع)، یکایک مقاطع سفر و مراتب خانوادگی انبیا را شرح میدهد و در ذکر شخصیتها، چنان دقیق از خواهر، مادر، برادر، فرزند و… دشمنان از عشیره و اقوامشان نام میبرد و مطرح میکند که به زیبایی تمام برتری امام حسین(ع) را بر انبیا(ع) در انجام امر الهی مینمایاند، بهویژه در قصه یوسف پیامبر(ع) و بیسبب نیست که اکثر عرفای عالم و اهل دل به جای تفسیر تمام قرآن کریم، سعی دارند حداقل سوره یوسف را تفسیر کنند! در طی هفتادودو صحنه نبرد حق با باطل، نور با ظلمت، روشنایی با تاریکی به تکرار و کرار بر روی صحنه میآید و با نصیحت و خیرخواهی، راه درست و نادرست را یادآور میشود؛ اما تقدیرپذیری شیوه دیگر این صحنههاست که خط هابیل و قابیل بدون تمایل و تغییر است و هر هابیلی، قابیل مشخص خود را دارد.
ادامه دارد
پینوشتها:
۴۰ـ کتاب نقض، صص۳۷۰ ـ ۳۷۳ رسول جعفریان، تأملی در نهضت عاشورا، نشر علم، تهران، ۱۳۹۱، صص۳۶۷ ـ ۳۷۲٫ رر ۴۱ـ ملاحسین واعظ کاشفی، روضهالشهدا، تصحیح و تحشیه آیتالله ابوالحسن شعرانی، انتشارات اسلامیه، تهران، بیتا، ص۶ ـ ۷٫رر ۴۲ـ ابوالحسن شعرانی، همان، ص
۴۳ـ رسول جعفریان، همان، ص۳۷۵٫ ۴۴ـ همان، ص۳۹۰٫
۴۵ـ کامل مصطفی الشیبی، تشیع و تصوف، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۵۹، ص۳۲۷٫ لازم به توضیح است که پیروان نقشبندیه در سیر و سلوک تابع ذکر خفی هستند و زن و مرد در فضای مجزا به ذکر خفی و انجام مراسم «ختمه» که ویژه نقشبندیان است، میپردازند و سوگواری و گریستن بر شهدای کربلا را جانشین ذکر جلی در میادین شهرهای آسیای میانه کردند و…
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید