1395/7/27 ۰۷:۲۳
سنت تاریخنگاری به فارسی در ایران که با ترجمه «تاریخ طبری» به همت بلعمی در سال ۳۵۲قر ۴ـ۹۶۳م آغاز شده بود، با خلق آثاری چون «زینالاخبار»، «تاریخ بیهقی» و بعدها با منابعی چون «راحهالصدور»، «تاریخ یمینی»، «سلجوقنامة» ظهیرالدین نیشابوری قوام یافت. در شبهقاره نیز با گسترش زبان فارسی در هند و رویآوردن ارباب فضل به دربار حکمرانان هند، که با متون تاریخی و سنت تاریخنویسی در ایران آشنا بودند، شیوه تاریخنگاری ایران رایج شد. در این میان، افرادی چون صدرالدین محمد بن حسن نظامی نیشابوری (مؤلف تاجالمآثر) و قاضی منهاجالدین جوزجانی (صاحب طبقات ناصری) که از ایرانیان مهاجر و از پایهگذاران تاریخنویسی در هند محسوب میشوند، در کنار صدها اندیشمند ایرانی مهاجر، در انتقال فن تاریخنگاری ایرانی به هند سهم به سزایی داشتهاند
سنت تاریخنگاری به فارسی در ایران که با ترجمه «تاریخ طبری» به همت بلعمی در سال ۳۵۲قر ۴ـ۹۶۳م آغاز شده بود، با خلق آثاری چون «زینالاخبار»، «تاریخ بیهقی» و بعدها با منابعی چون «راحهالصدور»، «تاریخ یمینی»، «سلجوقنامة» ظهیرالدین نیشابوری قوام یافت. در شبهقاره نیز با گسترش زبان فارسی در هند و رویآوردن ارباب فضل به دربار حکمرانان هند، که با متون تاریخی و سنت تاریخنویسی در ایران آشنا بودند، شیوه تاریخنگاری ایران رایج شد. در این میان، افرادی چون صدرالدین محمد بن حسن نظامی نیشابوری (مؤلف تاجالمآثر) و قاضی منهاجالدین جوزجانی (صاحب طبقات ناصری) که از ایرانیان مهاجر و از پایهگذاران تاریخنویسی در هند محسوب میشوند، در کنار صدها اندیشمند ایرانی مهاجر، در انتقال فن تاریخنگاری ایرانی به هند سهم به سزایی داشتهاند.
اولــین تـاریــخ منسجم و مستقل هند را محمد بن حسن نظامی نیشابوری در سال ۶۰۶ قر ۱۲۰۹م نوشت و «تاجالمآثر»ش نامید. حسن نظامی با سبکی مغلق و لغزگونه وقایع دوران سلطان شهابالدین محمد غوری و قطبالدین آیبک و جانشین وی را ترسیم کرد. تاج المآثر هرچند اولین کتاب مستقل رسمی در تاریخنگاری سلاطین هند است، اما به دلیل سبک نگارش مصنوع آن مورد توجه قرار نگرفت.
پس از چندی جوزجانی با تکیه بر شیوه تاریخنویسی ایرانیان، دست به تألیف «طبقات ناصری» زد و با نثری ساده، پخته و روان و با نکتهسنجی و تیزبینی و با بهره مندی از تجربه تاریخنگاری ایرانی به نوشتن تاریخ پیش از اسلام، دوره اسلامی، تاریخ غوریان و اوایل سلاطین مملوک تا سال ۶۵۸ قر ۶۰ـ ۱۲۵۹م پرداخت. شیوه تاریخنویسی منهاج بعدها مورد توجه مورخان شبهقاره چون ضیاء برنی (صاحب تاریخ فیروزشاهی) قرار گرفت.
در این میان میتوان از آثار شاعرانی چون تاجالدین ریزه و ضیاءالدین سجزی که تاریخ سلسله غلامان (۶۰۲ـ۶۸۹ قر ۱۲۰۵ـ۱۲۹۰م) را به نظم درآوردند، نام برد و از امیرخسرو دهلوی که با آثاری چون «خزاینالفتوح» (معروف به تاریخ علایی)، «قرانالسعدین»، «تاجالفتوح»، «دولرانیِِ خضرخان»، «نهسپهر» و «تغلقنامة» حوادث دوران سلسله غلامان، خلجیان (۶۸۹ـ۷۲۰قر ۱۲۹۰ـ۱۳۲۰م) و تغلقیان (۷۲۰ـ۸۱۷ قر ۱۳۲۰ـ ۱۴۱۴م) را به نظم درآورد، یاد کرد. و همچنین از خواجه عبدالملک عصامی که شاهنامهای به تقلید از شاهنامه فردوسی سرود، نباید غافل شد.
عصامی وقایع دوران سلطان محمود غزنوی، خلجیان و تغلقیان را در دوازدههزار بیت، در سال ۷۵۰قر ۱۳۴۹م به نظم کشید و «فتوحالسلاطین» نام نهاد. این اثر علاوه بر جنبههای تاریخی، از حیث بررسی مسائل اجتماعی و فرهنگی آن دوران حائز اهمیت است. یوشع، مصحح فتوحالسلاطین، درباره عصامی مینویسد: «عصامی مردی صافباطن و صافگوی، حقیقتدوست و راستخامه بود و از دروغ و کجروی و خیانت قطعاً تنفر داشت. طرفداری مغرضانه و جانبداری غیرمنصفانه را طبیعت او به هیچ وجه برنمیتافت. هرچه گفتی، راست گفتی و بیغرضانه و بیباکانه گفتی، و در مسائل سیاسی به کمال آزادی اظهار عقیده خود نمودی. هرآیینه قول او بر قول دیگر مورخان، همچون ضیاءالدین برنی و غیره، البته مقدم است. و هم از حیث اهمیت تاریخی و هم به واسطه اوصاف پسندیده سابقالذکر، فتوح السلاطین نسبت به سایر همقطاران خود دارای برجستگی روشن است.»
در قرن هشتم هجری ضیاءالدین بَرَنی با تألیف «تاریخ فیروزشاهی» اثری ماندگار از خود به یادگار گذاشت. برنی تاریخ خود را از زمانی آغاز کرد که جوزجانی به پایان رسانیده بود. وی با دقت نظر و وسواس تمام حوادث عصر خلجیان و تغلقیان را به رشته تحریر کشید و در سال ۷۵۸قر ۵۷ـ۱۳۵۶م که تاریخ وفاتش نیز هست، تاریخ خود را به پایان رساند. هرچند در فاصله زمانی جوزجانی تا برنی، مورخان زیادی خامه خود را در تاریخنگاری آزمودند، اما هیچیک از آنها از اقبالی چون تاریخ فیروزشاهی برخوردار نشد.
ضیاءالدین برنی با به کارگیری نثری ساده و روان و امانتداری در بیان مطالب تاریخی و با نگرش به مسائل اجتماعی عصر خود، توانست خود را به عنوان فردی صاحبنظر در مسائل تاریخی معرفی کند. برنی معتقد بود که باید چنان تاریخی نوشته شود که آیندگان از خطاهای گذشتگان عبرت گیرند و با این دیدگاه، همچون خطیب و رهبر، قلم را به نصیحت سلطان میچرخاند و گاهی به توده مردم نیز نظر میافکند و وضع آنان را ترسیم میسازد. از این رو تاریخ فیروزشاهی، به عنوان شاهکار تاریخنویسی، از همان آغاز موردتوجه مورخان قرار گرفت. و همچنین از تواریخی چون «تاریخ فیروزشاهی»، تألیف شمس سراج عفیف (۸۰۱قر ۱۳۹۸م) «تاریخ مبارک شاهی»، تألیف یحیی بن احمد سرهندی (۸۵۵ قر۱۴۵۱م) میتوان نام برد که مورد توجه مورخان دورههای بعد بوده است.
در دوره تیموریان بزرگ، یعنی از زمان ظهیرالدین بابر تا اورنگزیب (۹۳۲ـ۱۱۱۸قر ۱۵۲۵ـ۱۷۰۶م)، به دلیل حمایت و تشویق پادشاهان تیموری از ارباب فضل و ادب و هنر و علاقه شدید سلاطین تیموری به تاریخ، بستری مناسب برای تألیف صدها اثر ارزنده ایجاد شد. از این رو تا زمان تألیف «تاریخ فرشته» شاهد ظهور آثار بسیاری هستیم که از آن جملهاند: «واقعات بابری» (۹۳۶قر ۱۵۲۹م)، «تاریخ رشیدی»، تألیف میرزامحمد حیدر دوغلات کشمیری (۹۵۳قر ۱۵۴۶م)، «تاریخ شیرشاهی»، اثر عباسخان سروانی (۹۹۴قر ۸۶ـ۱۵۸۵م)، «تاریخ همایونی»، تألیف ابراهیم بن جریر (۹۸۵ر۱۵۷۷م)، «تاریخ اکبری»، تألیف محمدعارف قندهاری (۹۸۷قر ۱۵۷۹)، «همایوننامه»، تألیف گلبدن بیگم (۹۹۵ قر ۸۷ـ۱۸۸۶)، «تاریخ الفی»، تألیف ملااحمد تتوی و دیگران (۱۰۰۰قر ۱۵۹۱م)،«مجامعالاخبار»، تألیف محمد شریف وقوعی شیرازی (۱۰۰۰قر۱۵۹۱م)، «طبقات اکبری»، تألیف نظامالدین احمد هروی (۱۰۰۲قر۱۵۹۳م)، «منتخبالتواریخ»، تألیف عبدالقادر بداؤنی (۱۰۰۴قر ۱۵۹۵م)، «تاریخ حقی»، تألیف عبدالحق محدث دهلوی (۱۰۰۵قر ۱۵۹۶م)، «اکبرنامه»، تألیف ابوالفضل علامی (۱۰۱۰قر ۱۶۰۱م)، «تاریخ اکبرشاهی»، تألیف شیخ اللهداد فیضی سرهندی (۱۰۱۰قر۱۶۰۱م)، «زبدهالتواریخ»، اثر نورالحق دهلوی (۱۰۱۴قر ۱۶۰۵م) و دهها اثر.
فرشته با پشتوانه چنین ذخایر تاریخی و به تشویق ابراهیم عادلشاه دوم که با دادن یک نسخه از «روضهالصفا» تقاضای نوشتن تاریخ مفصل هند، خاصه سلاطین دکن را از وی کرده بود، در سال ۹۹۸قر ۱۵۸۹م، نوشتن تاریخ حکومتهای مسلمان هند را آغاز کرد. خود در این باره مینویسد: «در آن ایام مؤلف این کتاب فصاحتانتساب را که به قلت بضاعت معترف است و به جز تحفه اخلاص و دولتخواهی حضرت سلیمانی دستاویزی ندارد، به محض عنایت و ذرهپروری به مجلس اقدس عالمپناه برده، چندان دوستنوازی فرمود که حضرت این کمترین بندگان را به مکالمه شریف نواخته، به خلعت و زیادتی منصب و اقطاع نوازش فرموده و در همان مجلس، کتاب تاریخ روضهالصفا که غایت نفاست داشت، به دست خود به مؤلف بخشید و فرمان داد که چون واقعات پادشاهان ممالک هندوستان علیحده در یک جلد به عبارت واضح شافی تا این زمان سعادتنشان هیچ کس ننوشته است، مگر نظامالدین احمد بخشی و آن نیز در کمال اختصار و تحقیق حالات و کیفیات سلاطین دکن و غیره کما هو حقه به جای نیاورده است، باید که تو قلموار کمر خدمت بر میان جان بسته، در تألیف کتاب موصوف به صفات کذا و کذا خود را معاف نداری و سوانح و قضایای عهد همایون ما را بر نهجی که از تکلفات منشیان و کذب و بهتان سخنوران عاری و بری باشد، تحریر نمایی. و این داعی سر خدمت بر زمین عبودیت نهاده، در همان هفته جزوی چند مشتمل بر بعضی وقایع آن پادشاه نوشته، نخست به نظر مقرب حضرت خاقانی شاهنوازخان گذرانیده، بعد از آنکه به نظر اصلاح آن خداوند مشرف گشت، به شرف مطالعه حضرت جهانبانی رسانیده، به حسن قبول مقرون گردید.»
فرشته قبل از نوشتن تاریخ هند، به بررسی و جمعآوری منابع میپردازد و از میان نسخههای تاریخی، نسخه طبقات اکبری، تألیف نظامالدین احمد بخشی نظر وی را جلب میکند؛ اما آن را هم در مقابل تحقیقات و معلومات بسیاری که خود بدان احاطه دارد، خالی و تهی میبیند. بدین ترتیب، فرشته طرح نگارش تاریخ خود را در یک مقدمه و دوازده باب و یک خاتمه به شرح زیر ترسیم میکند:
مقدمه: در معتقدات اهل هند و در کیفیت ظهور اسلام؛ مقاله اول: در ذکر سلاطین لاهور؛ مقاله دوم: در ذکر پادشاهان دهلی؛ مقاله سوم: در ذکر پادشاهان دکن؛ مقاله چهارم: در ذکر پادشاهان گجرات؛ مقاله پنجم: در ذکر سلاطین مالوه؛ مقاله ششم: در ذکر شاهان خاندیس؛ مقاله هفتم: در ذکر شاهان بنگاله؛ مقاله هشتم: در ذکر پادشاهان ملتان؛ مقاله نهم: در ذکر شاهان سند، مقاله دهم: در ذکر شاهان کشمیر. مقاله یازدهم: در ذکر فرمانروایان ملیبار؛ مقاله دوازدهم: در ذکر حالات مشایخ هند؛ خاتمه: در ذکر کیفیت هندوستان.
فرشته در مقدمه کتاب به منابع مورد استفاده اشاره کرده است و، علاوه بر آن، از کتابهایی چون: الکامل، فتوحالسلاطین، تاریخ بیهقی، آثار امیرخسرو دهلوی، جامعالحکایات، تاریخ صدرجهان، تألیف فیضالله بندائی، طبقات محمودشاهیه، تألیف عبدالکریم بن محمود نیمدیهی، تحفه اکبرشاهی، تألیف عباسخان سروانی بهرهها برده است.
سرگذشت مؤلف تاریخ فرشته
محمدقاسم استرآبادی، فرزند مولانا غلامعلی هندوشاه، مشهور به «فرشته»، حکیم و مورخ ایرانیتبار مهاجر به هند که از وی با عنوان «غریبان» و «غریبزاده» نیز یاد شده است، متأسفانه از دوران زندگی وی در ایران اطلاعی در دست نیست. همینقدر میدانیم که ظاهرا در سال ۹۷۷ قر ۷۰- ۱۵۶۹م متولد شد. پس از تحصیلات مقدماتی و کسب دانش، در دوازدهسالگی همراه پدر به هند رفت و در احمدنگر از محضر استادانی چون شیخ محمد مصری و احمد بن نصرالله سندی کسب فیض کرد و به دربار مرتضی نظامشاه (۹۷۲ـ۹۸۶قر ۱۵۶۴ـ ۱۵۷۸م) راه یافت و از زمره محافظان وی درآمد. مولانا غلامعلی به دلیل فضل و دانشی که داشت، مورد توجه مرتضی نظامشاه قرار گرفت و آموختن زبان فارسی به میران حسین، پسر مرتضی نظامشاه را عهدهدار شد.
نزدیکی پدر به دربار، به محمدقاسم این فرصت را داد که با شاهزاده جوان، میران حسین آشنا و همدرس شود. پس از مدت کوتاهی مولانا غلامعلی درگذشت و میران حسین نیز درحالی که بیش از شانزده ـ هفده سال نداشت، در سال ۹۸۶قر ۱۵۷۸م، بر پدر عصیان ورزید. میران به حکم پدر دستگیر و در قلعه دولتآباد زندانی شد. محمدقاسم جوان بهزودی، به سبب لیاقت و دانش موردتوجه قرار گرفت و به مقام ریاست نگهبانان پادشاهی منصوب شد.
در این زمان وضع دگرگونه بود. از یک سو، نظام حکومت نظامشاهیه به دلیل دخالت مردمان دونمایه در امور حکومت و کنار گذاشتن قاسمبیگ، که پیشوایی مرتضی نظامشاه را برعهده داشت، به سستی گراییده بود و از سوی دیگر، اختلاف مرتضی نظامشاه با پسرش میرانحسین به تحریکات داخلی دامن میزد. در این میان، نظامشاه برای از میان برداشتن پسرش به یکی از معتمدان خود به نام اسماعیلخان دکنی مأموریت داده بود که میرانحسین را به قتل رساند.
میرزاخان، پسر سلطان حسین سبزواری، که پس از قاسم بیگ پیشوایی مرتضی نظامشاه را برعهده داشت، با این نظر مخالفت کرد و تصمیم گرفت با عادلشاه اتفاق نموده، مرتضی نظامشاه را از میان بردارد و پسرش میرانحسین را بر تخت سلطنت نشاند. برای تحقق این موضوع عادلشاه، دلاورخان را مأمور همکاری با میرزاخان نمود و دلاورخان با سپاه خود به سوی احمدنگر حرکت کرد. به دستور مرتضی نظامشاه، میرزاخان مأمور دفع دلاورخان گردید؛ اما میرزاخان که قبلا با دلاورخان در برداشتن مرتضی نظامشاه از سلطنت تبانی کرده بود، در مقابله با دلاورخان تعلل ورزید. نظامشاه برای پی بردن به علت تعلل میرزاخان در انجام مأموریت، محمدقاسم فرشته را مأمور رسیدگی به این امر نمود.
فرشته پس از تحقیق دریافت که میرزا خان با دلاورخان، فرمانده سپاه بیجاپور، برای خلع مرتضی نظامشاه از حکومت تبانی نموده است؛ بنابراین مرتضی نظامشاه را از نیرنگ و خیانت میرزاخان مطلع نمود، اما سودی نبخشید و دلاورخان در جمادی الاول سال ۹۹۶قر ۸۸ـ۱۵۸۷م، با همدستی میرزاخان، خود را به قلمرو نظامشاه رسانید و متوجه قلعه دولتآباد گردید و میرانحسین را، که به حکم پدر در آنجا مقید و محبوس بود، برآورده، روانه احمدنگر شد. میرانحسین شاه به احمدنگر آمده و بر تخت نظامشاهیه جلوس نمود و سپس به تحریک میرزاخان دستور قتل پدر را صادر کرد و محمدقاسم نیز پس از این واقعه به دربار میرانحسین شاه پناه برد و بدین ترتیب، جان خود را نجات داد.
با مرگ مرتضی نظامشاه در ۹۹۶قر ۱۵۸۷م، فرشته حامی خود را از دست داد و عملا در محیط متعصب اهل تسنن از داشتن دوستان صمیمی و یاران یکدل محروم ماند و از این رو، چون دیگر زندگی در محیط سیاسی پرالتهاب احمدنگر برایش چندان خوشایند نبود، در ۹۹۸قر ۱۵۸۹م خود را به بیجاپور رسانید و به ابراهیم عادلشاه دوم پیوست. از قتل نظامشاه هنوز یک سال نگذشته بود که میرانحسین شاه نیز به قتل رسید و اسماعیل برهان بن حسین نظامشاه بر تخت سلطنت نشست و جمالخان مهدوی با جمعی از اجلاف و اوباش به عنوان پیشوا بر احمدنگر مسلط گشت.
چون خبر کشته شدن میرانحسین به عادلشاه رسید، دلاورخان را جهت حمایت اسماعیل برهانشاه و دفع جمالخان، به احمدنگر روانه کرد؛ اما پس از چندی بین جمالخان و دلاورخان صلح شد. در این میان برهان نظامشاه چون شنید که پسرش بر تخت سلطنت نشسته، برای به دستآوردن حکومت، به جلب حمایت امرا و رجال دولت احمدنگر پرداخت…
باری، در این وقایع ،فرشته به دلیل زخمهایی که برداشته بود، بر اثر کثرت ضعف، در قصبه داراسنگ جا ماند و گرفتار سپاه جمالی گردید. خود در این باره مینویسد: «این مؤلف که در آن معرکه چند زخم برداشته، از کثرت ضعف همراهی رکاب شهریار ننموده در آن قصبه مانده بود، گرفتار مهدویه گشته به لطایفالحیل از دست ایشان خلاصی یافت.» فرشته پس از رهایی، خود را به دربار عادلشاه رسانید [... و] همچنان در خدمت عادلشاه دوم بود تا اینکه به دستور عادلشاه، در ۱۰۱۳قر ژوئیه ۱۶۰۴م، کاروان بیگمسلطان را که به عقد دانیالمیرزا فرزند اکبرشاه درآمده بود، تا برهانپور که مقر حکومت دانیالمیرزا بود، همراهی کرد و در مراسم عروسی او شرکت نمود. هنوز مدتی از بازگشت فرشته از برهانپور نگذشته بود که دانیال درگذشت و جهانگیر بر تخت سلطنت جلوس نمود. فرشته از طرف عادلشاه جهت ابلاغ تسلیت و تبریک جلوس به لاهور رفت و مدتی در آنجا ماند.
وی به دلیل موقعیت خاصی که در دربار عادلشاه دوم داشت، در اغلب مأموریتهای سیاسی شرکت میکرد و چندی نیز محافظت دربار را بر عهده داشت. فرشته در هرکجا که بود و به هرجا که رفت، از نوشتن غافل نماند و سرانجام پس از هفده سال، در ۱۰۱۵قر ۷ـ۱۶۰۶م، از تاریخ هند فراغت یافت و نام کتاب را به نام ابراهیم عادلشاه دوم «گلشن ابراهیمی» نهاد. وی بعدها مطالبی به کتاب خود افزود و در سال ۱۰۱۸قر ۱۰ـ ۱۶۰۹م آن را «نورس نامه» نامید؛ اما سرانجام به «تاریخ فرشته» شهرت یافت. از این تاریخ به بعد، از لابلای نوشتههایش میتوان زندگی وی را تا سال ۱۰۳۳ق تثبیت نمود؛ چه، در سرگذشت حکام ملیبار به وقایع سال ۱۰۱۹ق اشاره کرده، مینویسد: «در سنه تسع و عشر و الف نورالدین محمد جهانگیر پادشاه بن اکبر پادشاه فرنگیان را که با فرنگیان پرتگال در معتقدات مخالفت دارند و تشنه خون یکدیگرند، به رغم فرنگیان پرتگال در ولایت سورت که آن نیز از ممالک گجرات است، مسکن داد و این اولین جایی است که فرنگیان انگلیسی در سواحل هندوستان جهت توطن اختیار نمودند».
[...] همچنین به انقراض حکومت فاروقیه اشاره کرده و مینویسد: «حکومت سلاطین فاروقیه در سنه ثمان و الف (۱۰۰۸ ق) انقراض و اختتام یافت و بهادر خان اکبر پادشاه را به دارالسلطنت لاهور برده دیگر روی سلطنت ندید. با دو فرزندان، او را از سر کار پادشاهی علوفه میرسید، تا آنکه به عهد فرخنده حضرت نورالدین جهانگیر پادشاه، ولد اکبر پادشاه، در سنه ثلث و ثلاثین و الف (۱۰۳۳ ق) در دارالخلافه آگره به اجل موعود درگذشت.»
از این تاریخ به بعد از زندگی فرشته اطلاعی در دست نیست. فرشته در شعر و شاعری هم دستی داشته است. «دستورالاطباء» یا «طب فرشته» از آثار دیگر اوست.
ویژگیهای تاریخ فرشته
تاریخ فرشته تاریخی است مشتمل بر حوادث سلاطین مسلمان هند که یک مورخ ایرانی آن را به تحریر کشیده است. این کتاب پرحجم با دو نثر منشیانه خاصه در مقدمه، و نثری ساده و روان در متن، اطلاعات ذیقیمتی درباره وقایع تاریخ حکومتهای مسلمان هند و ارباب فضل و ادب در اختیار خواننده قرار میدهد:
«همواره در مجلس بهشتآیین او ندمای حکمتآثار و شعرای شعریشعار، سامع و ناظر، و مطربان خوشالحان دستانسرا و بذلهگویان شیرینزبان نمکینادا، واقف و حاضر. از سموم قهر و صرصر سیاستش مقهوران سرکش پای در دامان انزوا پیچیده، چون برگ بید از نهیب تندباد مضطرب و لرزان و از وهم نایره مهابتش گردنکشان نمرودوش به سان موم از آتش محترق و گدازان. در عهد فرخنده عدالتش آهو در کنار پلنگ به فراغ بال و ماهی در جوار نهنگ مرفه الحال، کبوتر با باز همراز و گنجشک با عقاب هم خطاب، غبار درگاه عرش اشتباهش توتیای دیده سپهر و شعشعة قبه چتر فلکسایش منور ماه و مهر، نعل سمند براقوش برق رفتارش حلقه گوش کیخسرو و جمشید، و شمسه قصر همت بلندش پیکر زهره و خورشید، خاطر دریامقاطرش مهبط انوار الهامات سبحانی و طینت پاکیزه سرشتش مورد آثار فیوضات ربانی.»
یکی دیگر از ویژگیهای تاریخ فرشته توجه به آداب و رسوم، اعتقادات و آیین هندوان است که در کمتر اثری میتوان مشاهده کرد و در این مقال به چند نمونه اشاره میشود:
«گویند در کیش هندوان آن است که هر رای که دو نوبت از مسلمانان شکست یابد یا اسیر شود، دیگر شایسته پادشاهی نباشد و گناه او به جز آنکه خود را در آتش بسوزاند، پاک نشود».
فرشته از عدم مقبولیت افراد معلول و معیوب در جامعه اعیانی هندوستان سخن میراند و مینویسد: «در آن زمان اعیان هندوستان معیوبان را اطاعت نمینمود.» و یا در جای دیگر از تحفه المجاهدین نقل میکند که: «رعایای ملیبار اکثر کفارند و عشایر آنجا را نیار گویند و عقد نیار خیطهای است در گردن زن. بعد از آن سروکار آن زن نسبت به عاقد و غیره یکسان است. چنانچه یک زن میتواند بود که بی عقد، شوهر متعدد داشته باشد و هرشب نوبت به یکی میرسد. نجار و حداد و صباغ غیر از براهمه در این امر با نیار موافقت جویند.»
فرشته در مورد اعتقادات مردم آن روزگار اطلاعات جالبی میدهد، درباره رواج بتپرستی در عهد راجه سورج مینویسد: «در عهدش برهمنی از طرف کوهستانی چهار کند به ملازمت او رسید و چون در علوم غریبه و سمر دانا بود، تصرف تمام در مزاج سورج به هم رسانیده معامله بتپرستی تعلیم نمود. آن برهمن به سورج گفت که هرکس شبیه بزرگ خود را از طلا و نقره و سنگ ساخته پرستش نماید، راه صواب جوید.» و در علاقهمندی اهالی کرناتک به طلا آورده است: «در هیچ یک از کتب تاریخ هند به نظر مسود این اوراق نیامده که در فتوحات مملکت کرناتک، که ملک نایب را دست داده، کسی حرف نقره مرقوم ساخته باشد. از اینجا معلوم میشود که در آن ولایت نقره چندان اعتبار نداشته و رایج نبوده و اکنون نیز در آن حدود مدار اکثر مردم بر طلاست و فقرای آن دیار عار دارند که زراین نقره بپوشند، چه جای اغنیا. و بیشتر مردم وسط در طبق و کوزه طلا طعام و آب میخورند و نشاط و انبساط بر طبیعت ایشان غالب است و غم و اندوه کمتر پیرامون خاطر آن جماعت راه مییابد و همه بر یک دین و کیش نیستند و ادیان مختلفه دارند.»
و در مورد تناسخی بودن مردم کوندواره به این نکته اشاره میکند که: «کفار کوندواره نیز مثل سایر کفار هند تناسخیاند و این که از کشته شدن باکی نداشته میگویند که از مردن عدم لازم نمیآید. فرداست که باز در سلک موجودات جلوهگر خواهیم شد و احوال ما به از این خواهد گشت.»
فرشته از رواج مذهب شیعه در هند خبر میدهد: «روز جمعه ماه ذی الحجه سال مذکور (۹۰۸ ق) در مسجد جامع قلعه ارگ بیجاپور خود حاضر شده و نقیب خان که از سادات عظیمالشأن مدینه بود، حسبالحکم بالای منبر شده، نخست در اذان چنان که شعار آن مذهب است، کلمه «اشهد انّ علیّاً ولی الله» افزوده و آنگاه خطبه به نام نامی ائمه اثنیعشر، سلام الله و علیهم الصلوه و السلام الی یوم القیامه، خوانده نام باقی صحابه را از خطبه بیفکند و او نخستین کسی است که در هندوستان خطبه ائمه اثنی عشر، خوانده و مذهب شیعه را رواج داد؛ اما با وجود این حال از غایت ضبط و هوشیاری، جهال شیعه را اندازه و یارای آن نبود که نسبت به صحابه کرام حضرت خیرالانام به لفظ حقارت صراحتا یا کنایتا بر زبان جاری سازند… از آن سبب تعصب از میان سنیان و شیعیان بهکلی زایل گشته و علمای مذهب جعفری و فضلای حضرات حنفی و شافعی چون شیر و شکر با هم آمیخته، بساط مباحثت و منازعت درنوردیدند…»
و در جای دیگر به ارادت برهان نظامشاه اول و علاقه او به آل علی اشاره کرده، مینویسد: «در سنه اربع و اربعین و تسعمائه برهانشاه به دلالت و ارشاد شاه طاهر محبت اهل بیت اختیار کرده نام خلفای ثلاثه از خطبه بینداخت… و چون نشان دوازده امام علیهالسلام سبز بود، هرآینه به راهنمونی شاه طاهر چتر و رایات خود سبز گردانید.»
اصطلاحات دیوانی و اداری
تاریخ فرشته مشحون از اصطلاحات دیوانی و اداری است که میتواند در زمینه پژوهشهای تشکیلات اداری و دیوانی هند منبع بسیار خوبی باشد. اطلاعاتی که درباره اقوام مختلف چون راجپوت، ران، افغان، پتهان، بلبن، ترکان چهلگانی خلجی، تغلق، سوری، و یا مکانهای جغرافیایی و اطلاعات مردمشناسی و عقاید عامیانه، جشنهای درباری و آداب مملکت داری میدهد، درخور توجه است.
فرشته وقتی به شرح حال فیروز شاه تغلق میپردازد ضمن پرداختن به شیوة مملکتداری وی به نکته جالبی اشاره میکند که از نظر جامعهشناختی میتواند موردتوجه قرار گیرد. از زبان فیروز شاه مینویسد: «جامه ابریشمی پوشیدن و استعمال طلا و نقره کردن که مردان روزگار را عادت شده بود، همه را دفع نمودم و موافق احکام شریعت فرمودم و دیگر عورات مسلمه و عاجزه که به مزارات و بتخانهها میافتند و منشأ اقسام فساد میشدند، همه را منع کردم».
گزارش احوال مردم
فرشته اگرچه به مسائل نظامی و یورشهای سلاطین توجه خاصی داشته و به جزئیات آن پرداخته است، اما در لابلای گزارشهای خود به ستمی که بر توده مردم وارد شده نیز اشاره کرده و رفتار ظالمانه و بیرحمانه حکام و شاهان را با قوم مغلوب یا دشمنان به نحوی تأثیرگذار ترسیم نموده است؛ مثلاً رفتار همایون شاه را هنگام ورود به دارالسلطنه احمدآباد بیدر چنین توصیف میکند: «همایون شاه بازار سیاست گرم ساخته و دریای غضب به جوش درآورده، بفرمود تا در راسته بازار احمدآباد بیدر دارها و حلقهها نصب کردند و جابه جا فیلان مست و سباع درنده از همه قسم ایستاده کرده در چندین موضع دیگها و قرابههای پرآب و روغن جوشانیده مهیا ساختند و آنگاه خود بر قصر دیوانخانه نشسته، اول حسنخان را پیش شیر انداخت تا از هم دریده، از وجود او اثری نگذاشت و آنگاه یوسف ترک و هفت یار موافق او را گردن زده، زنان و فرزندان بیگناه ایشان را به زشتترین صورتی از خانهها برکشیده، در بارگاهی که مجمعالناس بود، به انواع فضایح و شنایع که تصریحش از حسن ادب دور است، تعذیب کرده و به شکنجهها و عقوبتها که از مخترعات او بود، درآورد و مذکر و مؤنث و صغیر و کبیر را به قتل رسانید. و کاری که از ضحاک بیدین بدکیش و حجاج ظالم بداندیش سر نزده بود، از او به وقوع پیوست و بعد از آن متعلقان و منسوبان شاهزاده و دیگران را که قریب هفتصد نفر میشدند و از آن معامله اصلاً خبر نداشتند، حتی باورچی و طبقچی و دیگشوی را شاه بازار فرستاد تا بعضی را بر دار کرده و بعضی را پیش شیر گرسنه و فیل مست انداختند. و برخی را در دیگها جوشانیدند و بعضی را به دشنه و کارد و تبر، بند از بند جدا کردند و این واقعه در ماه شعبان سنه مذکوره بوده.»
در جایی دیگر مینویسد: «نصرت خان به واسطه انتقام به موجب فرمان سلطان زنان و طفلان شیرخواره کسانی را که در قتل برادر او سعی نموده بودند، به کناسان سپرده فرمود تا اطفال را به طریق گرز و پتک بر سر مادران و خواهران چندان زدند که مانند پنبه محلوج پاشی پاش شده هلاک گشتند و فضیحتی تمام بر سر ضعیفهها آورده، به هندوان بخشیدند.»
و از زبان فیروز شاه مینویسد: «در ازمنه سابقه خونریزی مسلمانان به اندک جریمه شدی و اقسام تعذیب مثل بریدن دست و پای و گوش و بینی و کور کردن چشم و کوفتن استخوانهای اعضا به میخکوب و سوختن اندام به آتش و زدن میخ آهنین بر دست و پای و کشیدن و بریدن پی و دوپاره ساختن آدمی و پارهای دیگر انواع سیاست شیوع تمام داشت.»
بیان این گونه مطالب نشان میدهد که فرشته بدون تعصب و جانبداری با ترسیم رفتار نابهنجار حاکمان، چهره واقعی آنان را نشان داده و چون صورتگری ماهر و چیرهدست، عیش و عشرت حاکمان و مجالس گردنفرازان آن روزگار را که «هر روز با حریفی و هر شب با ظریفی به مباشرت و معاشرت میپرداختند و نه غم توده مردم را داشتند و نه صلاح ملک و ملت را میدیدند»، ترسیم نموده و از ظلم و جوری که بر ستمدیدگان میرفته سخن گفته و از رفتار وقیحانه و ظالمانه سخنها رانده است. در رفتاری که سلطان علاءالدین با نومسلمانان داشته، چنین مینویسد:
«از آنجا که در مصالح جهانداری، پدری و پسری منظور نمیداشت و رحم و شفقت بر یک کنار میگذاشت و شرع را اصلاً در میان نمیآورد و گناهکار را از غیرگناهکار تمیز نمیکرد، فرمان داد که از جنس نومسلمان هر که را هر جا یابند، بکشند. در یک روز در دهلی چندین هزار بیگناه که از این مشورت خبر نداشتند، کشته شدند.»
فرشته ضمن توجه به منابع تاریخ عصر خود به روایات شفاهی نیز نظر داشته است. برای مثال درباره اصل ونسب تغلقیان به تحقیقات شخصی خود متکی بوده است؛ اما در برخی موارد در ضبط وقایع تاریخی راه خطا پیموده است… آگاهیهایی که در خصوص دو حکومت محلی عمادشاهیه و بریدشاهیه میدهد، اطلاعاتی است که فرشته از مردم کهنسال که معاصر ایشان بوده، شنیده و ثبت کرده است. خود به صراحت به این موضوع اشاره میکند: «مستور نماند که حکایات عمادشاهیه و بریدشاهیه در هیچ یک از کتب متداوله مسطور نگردیده و آنچه در این کتاب نوشتهام، از مردم کهنسال که معاصر ایشان بودهاند یا به آن دو سلسله قریبالعهد بودهاند، از زبان آنها شنیده و در این اوراق ثبت نمودهام.»
واژهشناسی
فرشته از واژههایی که امروزه کمتر به کار میرود، چون گفته (فرمان، نامه)، بند (اسیر)، بندی خانه (زندان)، رومال (دستمال)، بربست (قانون)، آبدست (وضو)، شاهبازار (بازار بزرگ)، ساختگی (آماده شدن)، سخت سری (غرور، نخوت)، کهنگی عالم (قدمت عالم)، بند گرفتن (اسیر کردن)، سر دادن (شروع نمودن)، نسبت (روال) و مانند اینها استفاده نموده است و گاهی شکل محاورهای کلمات، چون نویسانیده کنانیده، کشانیدهر کشش شنفتندر شنفته، چپاچپاپ، فشافاش را به کار برده است. از طرف دیگر فرشته متأثر از زبان مردم آن دیار که طبیعی مینماید از لغات هندی بهره میگیرد؛ واژههایی چون: جهروکه، پالکی، پان، تهامه، پاتره، پالکانه، پچواره، پهره، سهستر، بنجاره، پرگنه، تیرتهه، توکره، از آن زمرهاند.
فرشته در کتاب پرحجم خود به مناسبتهایی ضمن بیان شرح حال رجال و شخصیتهای لشکری و کشوری به نقل اشعار آنها میپردازد که در نوع خود حلاوت خاصی به کتاب بخشیده و بر غنای مطالب افزوده است. در حقیقت تاریخ فرشته از این نظر به مانند تذکرهالشعرایی است در درون متنی تاریخی. فرشته گاهی نیز از ستیز با زبان فارسی و از تغییر دفاتر دیوانی از زبان فارسی به هندی سخن میراند و مینویسد: «چون نوبت سلطنت به سلطان ابراهیم عادلشاه رسید، دفتر فارسی برطرف ساخته هندوی کرد و بهامنه را صاحب دخل نمود.»
تاریخ فرشته علاوه بر اینکه یکی از متون ماندگار و ارزنده تاریخ سلاطین مسلمان هند به شمار میرود، از نظر بررسی روابط سیاسی، فرهنگی ایران و هند در ادوار مختلف، خاصه در دوره صفویان، نیز از منابع بسیار مهم محسوب میشود. آگاهیهایی که تاریخ فرشته در این زمینه میدهد، در کمتر متونی آمده است. فرشته در نگارش اثر خود به آثار متقدمین نظر داشته، اما در مواردی نیز عبارات آنها را عینا نقل کرده است…
اقبال خاورشناسان به تاریخ فرشته
تاریخ فرشته علاوه بر اینکه از همان آغاز مورد توجه حاکمان وقت قرار گرفت و نسخههای متعددی از آن تهیه و زینتبخش کتابخانههای جهان گردید، بخشهایی از آن نیز به زبانهای اروپایی ترجمه شد. در بین سالهای ۸۲ـ۱۱۷۲قر ۵۹ـ ۱۷۵۸م، الکساندر داو بخشی از تاریخ فرشته را ترجمه و تحت عنوان تاریخ هندوستان، در لندن به چاپ رسانید. وی امیدوار بود قبل از تسلط یافتن کمپانی هندشرقی بر شریانهای سیاسی و اقتصادی هند، مردم انگلیس با تاریخ این سرزمین آشنا شده و به این کشور علاقهمند گردند. در سال ۱۲۰۹قر ۱۷۹۴م جاناتان اسکات تاریخ فرشته را در دو جلد، تحت عنوان تاریخ دکن، ترجمه کرد و در پی آن سرجیمز مکینتاش که بعدها ریاست انجمن ادبی بمبئی را بر عهده داشت، کلنل جان بریگس را مأمور ترجمه تاریخ فرشته نمود. بریگس پس از بیست سال ترجمه نسبتا کاملی از کتاب را در چهار جلد همراه یادداشتها و توضیحات، در سال ۱۸۲۹م به چاپ رسانید. با شناخت محققان اروپایی از تاریخ فرشته مقالات متعددی درباره آن نوشته شد که سر هنری الیوت و جان داوسون در کتاب Bibliographical index، که در ده جلد بین سالهای ۱۸۶۸ـ ۱۸۷۷م در لندن به چاپ رسیده است، این موضوع را منعکس نمودهاند.
نسخههای تاریخ فرشته
از میان متون تاریخی به جامانده به زبان فارسی در هند، تاریخ فرشته به سبب طبع میانهرو نویسنده و عدم تعصب در ضبط وقایع، به دور ماندن از منازعات شیعی و سنی و ترسیم شخصیت حاکمان به صورت واقعگرایانه، پرهیز از افراط در مدیحهسرایی، رعایت شأن و مقام عرفا و مشایخ و همچنین به دلیل کثرت مطالب، وفور اصطلاحات نظامی و اداری، توجه به مسائل اجتماعی و به کارگیری شیوه نگارش ساده و روان، همواره مورد توجه اهل فن قرار گرفته است و به همین دلیل بارها در دورههای مختلف از طرف کاتبان برای حاکمان وقت و رجال دولت کتابت شده که مشخصات این نسخهها در فهرستها درج شده است. بیشک هنوز هم نسخههایی از این اثر باقی است که در جایی به ثبت نرسیده است…
در آغاز که تصمیم به تصحیح و چاپ تاریخ فرشته گرفته شد، ملاک کار بر روی نسخه چاپی نولکشور قرار گرفت و پس از بررسیهای اولیه، متن آماده شد. برای اجرای این مرحله از کار بیش از دو سال وقت صرف شد؛ اما پایان کار مطلوب و راضی کننده نبود و مراجعه به نسخههای متعدد تاریخ فرشته و مقابله متن چاپی با نسخههای خطی ملاحظه گردید که در هر دو متن چاپی ممبئی و نولکشور در برخی موارد مطالب تلخیص و حتی حذف شده است؛ برای مثال مبحث شاهی ملو عادلشاه بسیار مختصر شده و زندگینامه برخی از شاعران و عارفان در بخش عرفا و شعرا حذف گردیده است. از این رو تصمیم گرفته شد که کار متوقف شود و تصحیح بر اساس نسخههای خطی قرار گیرد. به همین لحاظ به جمعآوری نسخهها پرداخته شد. در سفر به پتنا، میکروفیلم دو نسخه تهیه شد و در سفر به حیدرآباد، نسخههای موجود در کتابخانه سالارجنگ مورد بررسی قرار گرفت… از مرکز میکروفیلم نور، میکروفیلم نسخه خطی کتابخانه علیگر دریافت گردید و از نسخههای کتابخانه شیراز و رامپور نیز میکروفیلم تهیه شد و بدین ترتیب، کار پایانیافته دوباره آغاز شد. در این میان دریغ آمد منابع مورد استفاده فرشته نادیده گرفته شود. از این رو تا جایی که مقدور بود، به منابع مورد استفاده فرشته رجوع شد. و علاوه بر این، در موارد نیاز با منابع دیگر مطابقت داده شد و اختلاف اقوال در پاورقی ذکر گردید.
فرشته مورخی است که آثار سلف خود را به دقت مطالعه کرده، به تواریخ محلی توجه نموده، وقایع مهم را استخراج و همراه با ناگفتهها، تلفیق نموده و کتابی جامع از وقایع حکومتهای مسلمانان در هند تألیف کرده است. هرچند اثر ماندگار فرشته نیز همانند سایر متون از اشتباه و خطا عاری نیست، اما اگر وسعت کار و امکانات آن روز را در نظر بگیریم و به ویژگیهای قومی، زبانی، عادات و آداب و رسوم و تعدد نژادها، و به حرکتهای سیاسی ـ نظامی در سرزمینی به وسعت شبهقاره توجه کنیم آن زمان سترگی کار مشخص خواهد شد.
*تاریخ فرشته
(پیشگفتار ج۱، با تلخیص و حذف پینوشتها)
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید