معتمدی از موسیقی مذهبی می‌گوید: ای‌کاش به حرمت اذان و تعزیه نگاه‌ها تغییر کند

1395/7/25 ۰۸:۳۳

معتمدی از موسیقی مذهبی می‌گوید: ای‌کاش به حرمت اذان و تعزیه نگاه‌ها تغییر کند

محمد معتمدی» امروز دیگر چهره‌ای شناخته‌شده در عرصه موسیقی است. او خواننده و چهره‌ای مثبت نزد برخی از مخاطبان ایرانی است. راحت صحبت می‌کند و نظرش را بدون این‌که بخواهد خود را لابه‌لای کلمات گم کند، ابراز می‌دارد. به مکتب آواز اصفهان علاقه دارد و آن‌طور که معروف شده، از آواز اساتیدی چون تاج اصفهانی و ادیب خوانساری گرته‌برداری کرده است. در‌ سال ۲۰۱۳ میلادی هم از سوی رادیو دولتی فرانسه به‌عنوان موزیسین برگزیده ‌سال انتخاب شد و جایزه فرانس موزیک ۲۰۱۳ را دریافت کرد. پای صحبت او نشسته‌ایم تا کمی درباره «موسیقی عاشورایی» صحبت کنیم:

رضا نامجو: محمد معتمدی» امروز دیگر چهره‌ای شناخته‌شده در عرصه موسیقی است. او خواننده و چهره‌ای مثبت نزد برخی از مخاطبان ایرانی است. راحت صحبت می‌کند و نظرش را بدون این‌که بخواهد خود را لابه‌لای کلمات گم کند، ابراز می‌دارد. به مکتب آواز اصفهان علاقه دارد و آن‌طور که معروف شده، از آواز اساتیدی چون تاج اصفهانی و ادیب خوانساری گرته‌برداری کرده است. در‌ سال ۲۰۱۳ میلادی هم از سوی رادیو دولتی فرانسه به‌عنوان موزیسین برگزیده ‌سال انتخاب شد و جایزه فرانس موزیک ۲۰۱۳ را دریافت کرد. پای صحبت او نشسته‌ایم تا کمی درباره «موسیقی عاشورایی» صحبت کنیم:  
***

 

در دنیایی که افراد اصرار دارند خود را به‌گونه‌ای دیگر و خلاف جریان سنت نشان دهند، ارتباط هنرمند به‌ویژه اهل موسیقی با مذهب چه می‌تواند باشد؟ این سوال را به‌عنوان پیش‌درآمد بحث درباره موسیقی عاشورایی بپذیرید...
البته! احتمالا نگاه به این موضوع تا حد زیادی تکلیف ما را با موضوع هم روشن می‌کند، چون این‌که می‌گویید برخی یا حتی بیشتر افراد جامعه که هنرمندان هم درون آنها دیده می‌شوند، تعمد دارند تا خود را از هرچه معنی و مفهوم سنت می‌دهد، برهانند. مذهب هم از دید بسیاری (جدای از این‌که امر قدسی است) رنگ سنت دارد، به همین دلیل بسیاری از افراد جامعه که هنرمندان را هم باید درون آنها دید، تمایل دارند از قید سنت، حتی اگر مذهب باشد، برهند. اما موضع من در این زمینه کمی متفاوت است. این اعتقاد در من وجود دارد که نمی‌توانیم خود را از جامعه و سنت‌های آن دور بدانیم. قرار نیست یک روز صبح از خواب بیدار شویم و خود را موجودی غیر از آنچه باید باشیم، فرض کنیم. احتمالا اگر شما هم رمان «مسخ» اثر «فرانتس کافکا» را خوانده باشید، متوجه منظورم خواهید شد. در آن داستان قهرمان یک روز صبح از خواب بیدار و متوجه می‌شود که به یک مخلوق دیگر (یک حشره نفرت‌انگیز)  تبدیل شده ‌است. جالب است در داستان اساسا دلیلی برای مسخ قهرمان گفته نمی‌شود. با این توضیح می‌خواهم بگویم که ما موجودی به نام انسان هستیم. انسانی که درون یک جامعه با پیشینه‌ای تاریخی متولد و بزرگ می‌شود، با همان فرهنگ نضج می‌گیرد و با سنت‌های آن بزرگ می‌شود. مذهب هم یکی از این سنت‌هاست. نمی‌شود شب بیدار شد و ناگهان از نظر فرهنگی مسخ شد. این برای هنرمند بدتر است، به‌ویژه این‌که تغییرات در او بخواهد مسخ‌شدن را به ذهن بیاورد. هنرمند نمی‌تواند جدای از عامه جامعه باشد و خود را مسخ کند. ممکن است حتی گروه خاصی از افرادی که نگاه دیگر پیدا کرده‌اند، در جامعه پیدا شوند.
هنرمند اگر قرار باشد با این گروه از مخاطبان مواجهه یابد و بخواهد خود را مطابق سلیقه آنها تغییر دهد و این‌طور نمایش دهد که من هم مثل این گروه فکر می‌کنم، تبعات بسیار زیادی دارد، زیرا دیگر هنرمند نخواهد بود، زیرا به‌طور معمول باید اثرگذار باشد و نه این‌که از گروهی خاص اثر پذیرد. به‌نظر من آدم در ابتدا باید خودش باشد و این خودبودگی را همیشه حفظ کند. اگر حتی قرار است فردی مذهبی باشید، ایرادی ندارد اما باید خودتان باشید تا وقتی حرف‌های غیرمرتبط با مذهب هم می‌زنید، رنگ‌وبوی قداست از كلام مشخص باشد و مشخص هم باشد که این حرف، حرف دل‌تان است. حرف‌هایی که خودنمایی در آن وجود ندارد و برای غیرمذهبیون هم قابل‌قبول است و از سوی آنها هم پذیرفته می‌شوید. این پدیده دو سویه است.
این مقدمه ما را به جای خوبی می‌رساند، این خودنبودگی به‌ویژه در هنر، خیلی توی چشم است، زیرا ما بسیاری از خوانندگان را دیده‌ایم که قطعاتی با محتوای مذهبی خوانده‌اند اما به دل آدم نمی‌چسبد، نمی‌شود قبولش کرد.... بیایید کسی را متهم نکنیم. اساسا قرار نیست از آدم‌های دیگر حرف بزنیم. بحث من این است که چه ارزش‌هایی در جامعه وجود دارد و باید هنرمند به آنها پایبند باشد. این بسیار طبیعی است، مردم از این‌که شما خودتان نباشید، بیزارند و از نفاق متنفرند. این حرف که می‌گوید برخی از کارها (حالا در هر زمینه هنری) به دل نمی‌نشیند را قبول دارم، چون از نظر من  نفاق بو دارد. یک چیز ناشناخته و ناخودآگاه در همه هست كه وقتی خودتان نباشید، متوجه می‌شوند. مثل نوعی روانشناسی می‌ماند. مردم می‌فهمند که خالق یک اثر هنری (یا حتی در موارد عام)، صداقت دارد یا نه.
هرکس که داخل این مرزو‌بوم زندگی کرده باشد خیلی خوب می‌فهمد من چه می‌گویم. نشانه‌هایش همان نشانه‌هایی است که در بسیاری از مردم وجود دارد، مثلا این‌که ماه رمضان و حال‌وهوایش را دوست دارم. دم افطار را ببینید حتی آنهایی که روزه هم نمی‌گیرند، این لحظات را دوست دارند. حال‌و‌هوای دم اذان، هنگام سحر و... اینها همه زیباست. یا این‌که از آمدوشدهای محرم خوشم می‌آید. انگار یک‌جور خاصی است. حالا اگر من به‌عنوان یک هنرمند و حتی فرد عادی بخواهم خود را از این موارد محروم کنم، ظلم بزرگی است که در حق خودم انجام داده‌ام.

 

خب بحث از عاشورا شد، نظرتان درباره‌اش چیست؟
فکر کنم جایی دیگر به نوعی به این سوال پاسخ داده‌ام. من فلسفه قیام عاشورا را دوست دارم. عزت و جوانمردی در پدیده عاشورا موج می‌‌زند. نمی‌خواهم مثل صحبت‌های آنکادره‌شده خیلی‌ها حرف بزنم و وارد کلیشه شوم، به همین دلیل می‌گویم نگاه ما به این موضوع باید نگاهی نو باشد. دكتر شریعتی جایی می‌گوید آدمی باید هرازچندگاهی به همه باورهای خودش دوباره شك كند. به همین دلیل هم می‌گویم من عاشورا را فقط سینه‌زنی  نمی‌دانم. حرف اصلی عاشورا همان حرفی است كه امروز در دنیا به آن افتخار می‌كنند و منحصر به یک مذهب و ملت نیست. این‌كه شما نباید زیر بار حرف زور بروید و باید بر سر عقیده و باورهای خود استوار باشید. پیام كلی عاشورا فارغ از مسلمان و شیعه‌بودن همین است. این برای من ستودنی است.

 

با این وجود تفاوتی باید در موسیقی عاشورایی باشد، درست است؟
ببینید «موسیقی عاشورایی» با هر سبک و سیاقی که اجرا می‌شود، اساسا بیش از آن‌که اثری مذهبی باشد، موضوعی هنری است كه ریشه در هنر آیینی این سرزمین دارد و باعث افتخار ما است. افتخاری مانند تمام هنرهای دیگر از هنرهای تجسمی گرفته تا هنر آواز و... اینها جزو مشخصه‌های سرزمین و اعتبارات ما است. هر کدام از هنرهای ما ریشه در پیشینه‌ای درخشان دارد. موسیقی عاشورایی هم چنین است و مدیون و مرهون سنت‌های آیینی ما ازجمله تعزیه است. هر زمان در تاریخ که موسیقی ما مورد تحریم  قرار گرفت، حافظ این موسیقی تعزیه و تعزیه‌خوان‌های ما بودند. موسیقی ما توانست خود را در پناه تعزیه امام حسین(ع) حفظ كند. این از خدمات متقابل موسیقی و مذهب است كه موارد دیگری هم دارد: اذان، قرآن، مناجات‌خوانی و...

 

اما برخی با این نوع موسیقی هر چند نام نواهای عاشورایی به آن بدهیم، مشکل دارند...
بگذارید این بخش پایانی سخن ما باشد. فقط در همین حد ذکر می‌کنم که معتقدم موسیقی پدیده‌ای معنوی و مقدس است. این‌که برخی به موسیقی در هر صورتی حمله می‌کنند، احتمالا موضوعی است که به اعتقادات خودشان برمی‌گردد و این‌که چقدر این حرکت‌ها درست یا غلط است باید اهالی فن درباره آن صحبت کنند اما من حمله به موسیقی را مناسب نمی‌دانم، به‌ویژه آن‌که بحث از موسیقی عاشورایی باشد، حتی حمله به سایر انواع موسیقی سنتی نیز درست نیست، زیرا خدمات متقابلی بین مذهب و موسیقی وجود داشته که نواهای عاشورایی بخشی از آن است.
همین شور، بیات ترک، ماهور و دشتی را ببینید، اینها قرن‌هاست که تکایا، مساجد و امکان متبرکه، شعائر و اعتقادات این مردم را تبلیغ کرده‌اند. اذان مرحوم موذن اردبیلی یکی از این نمونه‌ها و مصادیق است. بنابراین می‌گویم ‌ای کاش به حرمت اذان‌ها، مناجات‌ها و تعزیه امام حسین(ع) که به مدد همین موسیقی اجرا شده است، برخی مذهبیون ما، نگاه‌شان به موسیقی  تغییر کند... موسیقی اصیل ایرانی از نجیب‌ترین هنرهایی است كه همیشه به فرهنگ و اعتقادات مردم خدمات متقابل کرده است.

 

در پایان این گفت‌وگو با همان نگاه  آسیب شناسانه ای که داشتید وضع کنونی موسیقی مذهبی و خاصه مداحی های مرسوم را  ارزیابی کنید.
باید پرسید چرا چرخه موسیقی حالت عکس به خود گرفته و به جای اینکه موزیسین ها از ذاکرین اهل بیت در لحن و نغمه تقلید کنند این مداحان هستند که مسیر تقلید از موسیقی داخلی و خارجی آن هم ضعیف ترین نوع آن را در پیش گرفته اند.البته خوب است که در این بخش اصطلاح غلط مداحی و موسیقی سنتی را به کناری بگذاریم و به جای این دو واژه که معنای چندان درستی در خود جای نداده اند از اصطلاح ذاکرین حسینی و موسیقی دستگاهی ایرانی که به مراد نزدیک‌تر هستند استفاده کنیم. چون موسیقی ردیفی ایران برگرفته از دستگاه های خاص این نوع موسیقی است بنابراین واژه موسیقی دستگاهی صحیح است در ضمن ما در عزاداری هایمان ذکر مصیبت‌های واقعی حادث در عاشورا را که دارای شور و شعور و معانی اخلاقی و حماسه است را بیان می کنیم به همین دلیل باید واژه ذکر را به کار ببریم. نکته دیگر که از نظر من در دوره اخیر نادیده گرفته شده است، رعایت عنصر احترام و ادب در پیشگاه بزرگان دینی است. متاسفانه آنچه مرسوم شده، استفاده از زبان محاوره و به کارگیری واژه هایی است که متضمن ضمیر تو به جای شما است. از دیدگاه من ما نباید بزرگان دینی‌مان را با چنین واژه هایی مخاطب قرار دهیم.
علت اصلی بروز چنین نارسایی هایی در بدنه موسیقی مذهبی این است که مداحان ما با نادیده گرفتن این نکات و فقط برای جذب مخاطب جوان گاهی دست به چنین اقداماتی می زنند. البته  هر از چندگاهی اعتراض علما و بزرگان در این موارد اتفاق می افتد اما برخی از مداحان به مسیر اشتباهی که در پیش گرفته اند همچنان ادامه می دهند. از دیدگاه من باید این مسائل مورد بررسی قرار گیرد و آسیب شناسی موسیقی مذهبی در دستور کار باشد تا مسیر را بیش از این به اشتباه نرویم و تا امکانش هست به جاده اصلی بازگردیم.

منبع: شهروند

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: