ماندگار در گذر تاریخ

1395/6/28 ۱۰:۴۴

ماندگار در گذر تاریخ

اگر امروز دو چهره گرانسنگ ادبیات کهن ایران یعنی فردوسی و مولوی توانسته‌اند در قیاس با دیگر مفاخر ایرانی بیش از پیش در جهان مطرح شوند به این خاطر است که اندیشه و آثار به جای مانده از این دو شاعر در مقایسه با دیگر شاعران همواره متمایز بوده است. در واقع اشعار مولانا و فردوسی از گذشته تا امروز این قابلیت را داشته که برای تمام دوران مورد استفاده قرار بگیرد.


کامل احمدنژاد : اگر امروز دو چهره گرانسنگ ادبیات کهن ایران یعنی فردوسی و مولوی توانسته‌اند در قیاس با دیگر مفاخر ایرانی بیش از پیش در جهان مطرح شوند به این خاطر است که اندیشه و آثار به جای مانده از این دو شاعر در مقایسه با دیگر شاعران همواره متمایز بوده است. در واقع اشعار مولانا و فردوسی از گذشته تا امروز این قابلیت را داشته که برای تمام دوران مورد استفاده قرار بگیرد.
اگرچه بی‌انصافی است بخواهیم با نام بردن از فردوسی و مولوی، دیگر مفاخر ایران‌زمین را کمرنگ جلوه بدهیم و بگوییم آثار آنها به اندازه کافی ارزشمند نبوده است، اما واقعیت این است که شاهنامه و مثنوی، به واسطه مولفه‌های گرانبهایی که دارند، در هر برهه‌ای مورد توجه پژوهشگران داخلی و خارجی قرار گرفته‌‌اند. در عین ‌حال اگر می‌بینیم امروز مردم به‌ویژه قشر جوان به شاهنامه بیش از سایر متون ادبی علاقه‌مندی و اشتیاق نشان می‌دهند به این خاطر است که جوانان ما در حال‌ حاضر دستخوش بحران هویت شده‌اند.
 از این رو است که می‌کوشند با تورق و مطالعه حکایت‌های تودرتوی شاهنامه به نوعی بازیابی و شناخت زوایای پیدا و پنهان هویت و فرهنگ خود دست یابند. فارغ از اینها، بر هیچ کس پوشیده نیست که شاهنامه به‌عنوان یکی از آثار سترگ و ماندگار ادبیات کلاسیک ایران قلمداد می‌شود و فردوسی شاعری است که به شکل هنرمندانه، اشعاری چنین خوش‌ساخت و خوش‌فرم را خلق کرده است.
به دلیل وجود همین مولفه‌هاست که همگان بر این باورند، شاهنامه به اقیانوسی می‌ماند که اگر کسی قصد خواندن حکایت‌های آن را داشته باشد، به‌نوعی در درون این اقیانوس قرار می‌گیرد.
حال آنکه چقدر بتواند در عمق این اقیانوس پیش برود و به ژرفای آن پی ببرد دیگر بستگی به زاویه دید و طرز فکر او دارد. در عین‌ حال مولوی هم چیزی کم از فردوسی ندارد، اگر او امروز تبدیل به چهره‌ای جهانی شده به این خاطر است که مولوی همواره در اشعارش به طبقه متوسط جامعه توجه می‌کرده است. به‌همین خاطر است که امروز اشعار او هم مانند شعر حافظ نزد طبقه متوسط جامعه از اقبال زیادی برخوردار است، چندان که خود او در دفتر اول مثنوی به این مساله اشاره می‌کند که آشپز ماهر آن است که سفره غذایش سلیقه و ذائقه همه را راضی نگاه دارد و واقعا هم اشعار او دارای چنین خصیصه‌ای است.
خاطرم هست در دوران نوجوانی زمان ما، سعدی در کتاب‌های درسی و اصولا ادبیات ایران حرف اول را می‌زد، به تدریج حافظ نمود پررنگ‌تری در کتاب‌های درسی یافت و بعد از آنکه تا امروز هم ادامه پیدا کرده، جایگاه فردوسی و اثر یگانه‌اش شاهنامه توانست از مرتبه بالایی در ادبیات ما
بهره‌مند شود.
خوشبختانه در سال‌های اخیر هم توجه‌ها به سمت مولانا جلب شده و همان‌طور که اشاره کردم این علاقه‌مندی به او، اشعار و افق فکری‌اش باعث شده او تنها به مشرق‌زمین محدود نماند و از مرزهای داخلی هم عبور کند. به‌طوری که مولوی نزد غربی‌ها، چهره‌ای است که تمایل دارند با خواندن مثنوی و دیگر آثارش بیشتر او را بشناسند و درباره‌اش اطلاعات به دست بیاورند.
 کما اینکه مستشرقین زیادی در این زمینه کار کرده‌اند که معروف‌ترین آنها رینولد نیکلسون است. برخی بر این باورند که مستشرقین، به دلیل دشواری متن و برخورداری از فضای حماسی شاهنامه نتوانسته‌اند آن‌طور که باید روی این اثر به غور و تفحص بپردازند، درحالی که این‌طور نیست، هم پژوهشگران داخلی و هم مستشرقین کشورهای مختلف با واکاوی شاهنامه، توانسته‌اند تا حدود زیادی به او و اثر ماندگارش ادای دین کنند.
با وجود آن که سال‌ها در دانشکده‌های ادبیات فارسی در دانشگاه‌های مختلفی تدریس کرده‌ام، اما به نظر می‌رسد شناخت دو چهره مولانا و فردوسی آنقدر که در خارج از محیط آکادمیک دانشگاه صورت گرفته در داخل مراکز آموزشی نتوانسته از شناخت کافی برخوردار شود. به‌ویژه که در شرایط کنونی در دانشکده‌های ادبیات، نه استادان به آن شکلی که باید حوصله و مهارت کافی در انتقال مفاهیم مثنوی و شاهنامه به دانشجویان را دارند و نه دانشجویان رشته ادبیات فارسی آن علاقه‌مندی را نسبت به چنین مفاهیمی از خود بروز می‌دهند.
در‌نتیجه شناخت افکار و آثار شخصیت‌هایی ازاین دست در چرخه آموزشی دانشگاه مغفول مانده و تنها با پاس کردن واحدهای درسی برای دانشجویان محدود شده است. درنهایت اگر همان مقدار محدود شناخت و گرایشی نسبت به مولانا و فردوسی درجامعه وجود دارد، بیشتر از آنکه از محیط‌های دانشگاهی و علمی نشات گرفته باشد، سرچشمه آن را باید در داخل جامعه و نزد اقشار مختلف آن دانست.

منبع: فرهیختگان

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: