1395/6/17 ۰۸:۵۱
تطبیق مفاهیم سیاسی مدرن بر دوره باستان بهخصوص در جایی غیر از محل تولد این مفاهیم، یعنی یونان، همواره مسئلهساز بوده و موافقان و مخالفان بسیاری داشته است. عمده مخالفتها از جانب موضعی است که تفاوتی کیفی میان اندیشه سیاسی مدرن و مفاهیم متناظر با آن (همچون ملت-دولت) با اشکال مشابه میبیند. بااینحال، نشست «علوم سیاسی و ایران باستان» که شنبه این هفته در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد، بیشتر از جانب موافقان به این رابطه مینگریست.
نشستی با حضور علی محمودی، داوود هرمیداسباوند و حمید احمدی
تطبیق مفاهیم سیاسی مدرن بر دوره باستان بهخصوص در جایی غیر از محل تولد این مفاهیم، یعنی یونان، همواره مسئلهساز بوده و موافقان و مخالفان بسیاری داشته است. عمده مخالفتها از جانب موضعی است که تفاوتی کیفی میان اندیشه سیاسی مدرن و مفاهیم متناظر با آن (همچون ملت-دولت) با اشکال مشابه میبیند. بااینحال، نشست «علوم سیاسی و ایران باستان» که شنبه این هفته در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد، بیشتر از جانب موافقان به این رابطه مینگریست. گرچه حمید احمدی در سخنرانی خود کوشید گسستهای پژوهشی را در این زمینه روشن کند - از جمله در حوزه مفاهیم، نظریهپردازی، اندیشه سیاسی و مجهولات تاریخی - او نیز مقایسههایی کرد میان ایران باستان و دوران امروز که فاصله زیادی با واقعیت دارد. برای نمونه اشاره به روابط ایران و یمن طی قرون و اعصار و نتیجهگیری برای وضعیت کنونی مغالطهای منطقی به نظر میرسد. احمدی در نهایت مخالفان را چنین نواخت: «این حوزه مورد هجمه است و بسیاری میگویند اگر این دوره عصر پرباری از اندیشه و فلسفه بوده پس فیلسوف و اندیشمندانش کجا هستند؟ در پاسخ به این مدعیان باید گفت شما مطالعه نکردهاید و اگر پژوهش میکردید درمییافتید این اندیشمندان چه کسانی بودند. هرچند امروز گویی کسی جرات نمیکند در برابر این هجمهها از بزرگمهر و نقش بنیادی او در اندیشه ایران باستان سخن بگوید». از نحوه اعمال نظریات مدرن بر ایران باستان که بگذریم، غایب اصلی در بحثهای نشست، فقدان نگاهی انتقادی به ایران باستان و نسبت این بحث با موضوعاتی همچون هویتگرایی و ملیگرایی بود؛ موضوعاتی که بهویژه با توجه به ظهور ملیگرایی راست افراطی در سطح جهان از اهمیت بالایی برخوردار است. این نشست اولین نشست از مجموعه پیشنشستهای همایش «کوروش کبیر» بود که در آن علی محمودی، داوود هرمیداسباوند و حمید احمدی سخنرانی کردند.
حمید احمدی/ گسستهای پژوهشی در مطالعات ایران باستان
چگونه میتوان در زمینه علوم سیاسی ایران باستان کنکاش کرد. دو مسئله وجود دارد: یکی علوم سیاسی که بهعنوان پژوهشگر، دانشجو یا محقق با آن طرفیم و دیگری ایران باستان که بهعنوان ایرانی در مقابل آن متعهدیم. ضرورت پرداختن به این بحث از آنجا ناشی میشود که در درجه اول مفهوم تاریخ باستان از زوایای مختلف مورد هجوم قرار گرفته و هنوز هم آثار آن را میبینیم جملاتی از این قبیل که ایران باستان فلسفهای نداشته، اندیشمندی نداشته و... علم سیاست چگونه میتواند از ایران باستان دفاع کند؟ نکته مهم این است که اهمیت ایران باستان، سایه سنگینی بر اذهان ایرانی داشته و هیچگاه جدا نشده و هنوز هم ایرانیگری بهخصوص در شبکههای اجتماعی به صورت افراطیگری وجود دارد. در مورد علوم سیاسی برای روشنکردن گسستهای ایران باستان در چند جنبه میتوان وارد شد: مفاهیم، نظریهپردازی، اندیشه سیاسی و مجهولات تاریخی. در مفاهیم در دو عرصه میتوان فعالیت کرد: یکی خود مفاهیم علوم سیاسی است و دیگری اینکه چگونه علوم سیاسی را بومی کنیم. خود مفاهیم علوم سیاسی مثلا مفاهیم قدرت، دولت، طبقات اجتماعی، فرهنگ سیاسی، نخبگان سیاسی، رقابتهای نخبگان، جنبشهای اجتماعی، هویت ملی، فدرالیسم و... باید بررسی شود. برای مثال، فدرالیسم امروزی اصلا در ایران باستان وجود نداشته است. دولتهای محلی چه وضعیتی داشتند؟ مثلا خاندان رستم دولت محلی سیستان بودند. برخی معتقدند حکومتهای بابل، حکومتهای محلی ایران باستان بودهاند. در تاریخ ایران باستان، بسیاری از مشکلات ناشی از اختلاف بین نخبههاست. عرصه دوم مفاهیم ایرانی و اسطورههای ایرانی است. باید ببینیم چگونه میتوانیم آنها را به کمک علوم سیاسی روشن کنیم. برای مثال مفهوم ایرانشهر را در نظر بگیرید. بازسازی ایده ایرانشهر به چه معناست؟ فره ایزدی یعنی چه؟ ایران و انیران از دیگر مفاهیم مورد بررسی است. در زمینه نظریههای علوم سیاسی و روابط بینالملل برخی کل مفاهیم بینالملل را فقط مخصوص دوران بعد از صلح وستفالی میدانند. روابط بینالملل یک لفظ است. هر لفظ یک ظاهر دارد و یک معنی. وقتی از موازنه قوا سخن میگوییم آیا در ایران باستان این موازنه وجود نداشته است؟ در آن زمان هم نظام جهان دوقطبی بود: قطب ایران و قطب روم. آیا مثلا نمیتوان نظریه نئورئالیسم را که ساختار جهان را مبتنیبر آنارشی میداند در مورد ایران باستان بررسی کرد؟ با تدقیق و کنکاش در تاریخ ایران باستان میتوان به بسیاری از مسائل سیاست خارجی پی برد. مثلا روابط ایران و چین در دوره تاریخ باستان اهمیت زیادی داشته است که به تازگی اهمیت آنها با مطالعه برخی متون چینی روشن شده است. یا بحث مربوط به کیانیان هم بحث مهمی است. برخی آن را اسطورهای و برخی آن را تاریخی میدانند. روابط ایران و یمن هم مطرح بوده است. جایگاه یمن در تاریخ ایران بسیار مهم است. مثلا فریدون سه دختر از یمن بهعنوان عروس به دربار ایران آورد. امروز عربستانسعودی میگوید ایران در یمن دخالت میکند درحالیکه رابطه عربستان و یمن رابطهای مبتنیبر جنگ و خون بوده، ولی رابطه ایران و یمن طی قرنها رابطهای دوستانه و مبتنی بر دادوستد فرهنگی و همزیستی بوده است. زمینه سوم، اندیشه سیاسی ایران باستان است. مصطفی ملکیان میگوید ما در ایران باستان فیلسوف نداشتهایم. خب شما نخواندهاید. فتحالله مجتبایی کتابی نوشته که فقط نام دو هزار مدخل در مورد تأثیر ایران باستان بر روم و یهود و چین در آن ذکر شده است، ولی از میان آنها به تعداد انگشتان دست هم به فارسی ترجمه نشده است. زمینه بعدی مجهولات تاریخی است. از دو هزار سال پیش تا همین چند قرن پیش، تاریخ ایران بهصورت محدود شناخته شده بود. بعد از ترجمه آثار غربی، روند شروع تاریخ ایران باستان از زمان مادها مشخص و روشن شد. بحثهایی مثل کیانیان هم هست که نیازمند تحقیق و پژوهش بیشتر است. اینکه اسم کوروش در شاهنامه نیامده نیز مسئله مهمی است که جای بررسی دارد. البته در تاریخ طبری آمده، اما در شاهنامه نیامده است. یا این مسئله که برخی دولت ماد را آغاز حکومت ایرانی میدانند، اما در برخی از نظریهها مادها دولت محلی بودهاند. بابل دستنشانده ایران بوده است. مسئله یهود نیز از مجهولات تاریخی است. پیش از انقلاب، اسرائیلیها میگفتند کوروش یهودی بوده، ولی حالا راست افراطی اسرائیل و نتانیاهو ایرانیها را از ابتدای تاریخ نابودکننده قوم یهود معرفی کرده است. جایگاه مسیحیت در ایران باستان هم جزء مجهولات تاریخی است.
در مورد سیاست در روند تاریخ ایران معمولا شرایط آنچنان است که رویدادهای مربوط به گذشته موردتوجه بسیاری از دانشجویان ما نیست و بیشتر به مشکلات روز و آینده نگاه میکنند. البته روزگاری چپیهای ما میگفتند باید نگاهمان رو به آینده باشد و رجوع به تاریخ سودی ندارد. ولی وقتی افرادی مثل احسان طبری به روسیه رفتند چون آنجا کار خاصی نداشتند انجام بدهند فهمیدند متخصصان روس تحقیقات جامعی در مورد تاریخ ایران باستان انجام دادهاند و فهمیدند خود نیز در این مورد فعالیت کنند. در صحبتهای خود چند فراز را مطرح میکنم: اولین فراز که کمتر به آن توجه شده مسئله مادها و نقش سیاست هوخشتره است. اولین آزادیخواه و رهاییبخش ایران از نفوذ خارجی و تحمیلی اوست. همانطور که میدانیم تاریخ ماد در تعامل با امپراتوری میلیتاریستی آشوری بود و برتری خود را بر کشورهای وقت تحمیل کرده بود. به گفته هرودت او اولین کسی است که در ایران دولت (state) تشکیل میدهد. او بود که موفق شد با نگرش نوین در برابر بزرگترین قدرت میلیتاریستی آن زمان قد علم کند و آزادی و رهایی را برای ایران احراز کند. او ابتدا سعی کرد ارتشی از آزادیخواهان تشکل دهد نه افرادی مزدور. چون آزادیخواهان معتقد به ارزشهای مشترکی هستند و بنابراین صرفا به خاطر مسائل مادی و... وارد تعاملات وقت نمیشوند. اقدام بزرگتری که او انجام داد ارائه استراتژی نظامی بود. در هر دوره تاریخی کسی که استراتژی متفاوتی ارائه کرده موفقتر بوده است. در حوزه تاریخ اروپا ناپلئون و پطر کبیر و در مورد ایران پس از اسلام هم شاهعباس در دوره صفوی یا امیر تیمور استراتژیستهای موفقی بودهاند. کوروش هم از بزرگترین استراتژیستهای تاریخ بوده است. هوخشتره از نیروهای خود براساس اسلحه آرایش جدید و متفاوتی را از آرایشهای آن زمان انجام داد و در حمله به امپراتوری آشوری از آن استفاده کرد. در حمله اول پیروز نمیشود ولی اتحادی با بابلیها برقرار میکند و در جنگ بعدی نینوا را محاصره میکند و بعد از پیروزی او لشکر بابلیها هم سر میرسند و طبق قرارداد عمل میشود و بنابراین امپراتوری میلیتاریستی آشور بعد از محاصره نینوا با وجود درخواست کمک از مصریها و عدم پاسخ آنها فرو میپاشد و اراضی لبنان و سوریه به بابلیها تعلق پیدا میکند و آناتولی به هوخشتره. نکتهای که به آن توجه نشده این است که وقتی یهودیان به رهبری حضرت موسی از مصر خارج میشوند و در کنار کنعان قرار میگیرند زیرکانه نفوذ میکنند و کشور داوود و سلیمان را تشکیل میدهند. یهودیان ۱۲ قبیله بودند. بعد از سلیمان بین آنها اختلاف به وجود میآید. فراز دوم که به آن اشاره میکنم دوره هخامنشیان و کوروش و داریوش است. کوروش کسی است که مسئول ایجاد امپراتوری است و امپراتوری باید با نظم و سیاق خاصی پیش برود. اگر میخواهد امپراتوری باشد باید تعامل اقتصادی و فرهنگی و تساهل فرهنگی با نواحی تحت امر داشته باشد. کوروش اولین کسی است که در منطقه خاورمیانه این ویژگیها را برقرار میکند. کوروش همزیستی را با اقوام تحت کنترل امپراتوری گسترش میدهد. تساهل قومی و تساهل مذهبی را در برخوردهای او میبینیم. او اولین کسی بود که حقوق اجتماعی را بین اقوام و ملتهای قلمرو امپراتوری رعایت کرد. نکته دیگری در مورد کوروش مدیریت نظامی اوست. فراز بعدی داریوش است. داریوش سازمانده و اولین کسی است که در امپراتوری نظم برقرار میکند. ارتش دائم ایجاد میکند. از پارسها و مادها ۱۰هزار سرباز جمع میکند و ارتش تشکیل میدهد. بنابراین او در مسئله ارتباطات و ایجاد راههای ارتباطی اقدامات زیادی انجام میدهد. راهها نهفقط به خاطر مسائل نظامی که همچنین به خاطر تجارت ایجاد میشده است. بسیاری از میوهها و موادغذایی که فقط در یک نقطه امپراتوری وجود داشته از طریق این راهها که در ابتدا به منظور مسیرهای جنگی ساخته شده بودند به دیگر نقاط امپراتوری منتقل میشود. علاوه بر اینها داریوش ساختار پستی و سیستم دادگاه و دستگاه قضائی را هم وارد امپراتوری کرد. تاریخ همیشه اسکندر را با یونان یکی میکند ولی یونانیان مقدونیه را بربر میدانستند. در تاریخ جوامعی که در پیرامون نگاه داشته میشوند همیشه خطرساز بودهاند. مقدونیه یکی از پیرامونهای هخامنشیان بوده است.
مؤلفههای کلیدی سیاست در تجربه تاریخی ایران باستان/ علی محمودی
آنچه «ایران باستان» نامیده میشود، تجربهای ۱۳سدهای است که از زمان تأسیس حکومت ماد در حوزه ایران در ٧٠٠ سال پیش از میلاد شروع میشود تا دوره اسلامی و سقوط ساسانیان. این دوره تاریخی طولانی دارای ابعاد و ویژگیهای بزرگی بوده و فرازونشیبهای زیادی داشته است. متأسفانه در مورد ایران باستان دو نگاه صفروصدی همواره وجود داشته است. یکی نگاه منفی پیش از انقلاب که چپها این دوره و مفاهیم آن را مورد تشکیک قرار میدهند. پس از انقلاب نیز برخی جریانها به ایران باستان حمله کردند و این روزها نیز جریانهای قومگرا که از قضا در تاریخ کاملا با هم مشترکند و از ایران باستان جدا نیستند، ولی تهدیدی برای کلیت ایران بهشمار میآیند. در دوره پهلوی هم با نوعی تاریخسازی به این دوران نگریسته میشود. اگر بخواهیم بهدور از نگاه صفروصدی به تاریخ ایران باستان بنگریم، ویژگیهای برجسته آن عبارتند از: طبق آنچه بسیاری از نظریهپردازان سیاسی مطرح میکنند، بزرگترین دستاورد ما ایرانیان در ایران باستان، پیریزی حکومت در شکل سلسلهمراتبی است. یکی از کسانی که ایرانیها را در این زمینه پیشگام میداند هگل است. این نوع حکومت مغایر با قدرت عشیره و قبیلهای است و در آن شکل جدیدی از سلسلهمراتب در قالب پادشاهان پارس ساخته میشود و به نقاط دیگر دنیا هم میرود. بسیاری میگویند این بزرگترین ویژگی ایران باستان بهخصوص در دوره هخامنشی است. داریوش یکم جادهسازی را گسترش داد و تیمهای نظارتی را به گوشهوکنار شاهنشاهی میفرستاد. همچنین بحث پست و سازماندهی اداری در این دوره مطرح میشود. این مدلها تا امروز در ارتش و سیستم اداری و... توسط دولتهای مدرن هم ادامه مییابد. ویژگی دوم، اندیشههای انسانمدار است که ایرانیان باستان پیشتاز آن هستند و نمونه آن را در سند کوروش، مهمترین سند ایران باستان، به شکلی روشن میبینیم. در برخی اسناد رومی رفتار مناسب ایرانیان را حتی در دوران جنگ که انتظار است رفتار خشن دیده شود، رفتار انسانی میدانستند. در جنگ کوروش با مصریان وقتی فضای جنگ بهگونهای است که پیروزی برای سپاه ایران محرز شده، به شمشیرزنان دستور عقبنشینی میدهند و سپاه تیروکمان را بهعنوان نیروی پشتیبانی فعال میکند تا تلفات دشمن به حداقل برسد. جایجای تاریخ ایران باستان انباشته از این رفتارهای انسانی است. ازدواج بین اعضای سلطنت و اقلیتهای مذهبی را در این دوره شاهدیم. چندین ملکه مسیحی و یهودی در دربار شاهان ایرانی وجود داشته است. البته این مفهوم با حقوقبشر امروزی فرق میکند و بیشتر به این معنی است که حکومت براساس یک چارچوب اخلاقی رشد میکند و البته با تفکر اومانیستی غربی فرق میکند. ویژگی دیگر این دوران، دادگری پادشاه است. هرجا هر پادشاهی پای خود را فراتر از این مرز میگذارد محکوم به نابودی است. همینطور بحثی که امروز بهعنوان حکمرانی خوب مطرح میشود، رگههایی از آن را در ایران باستان میبینیم. مؤلفه بعدی تعیین مرزهاست که در شاهنامه هم وجود دارد. گذرنامههای امروزی در آن زمان ریشه دارد و فقط با اجازه شاه کسی میتوانست از مرز عبور کند. تأکید شاهان اشکانی این است که روم هیچگاه از رود فرات عبور نکند. فرات بر این اساس آنچنان نیروی اسطورهای پیدا میکند که جنگهای زیادی در کنار این رود به وقوع میپیوندد و شاهان زیادی از جمله چند شاه اشکانی در کنار این رود کشته و به خاک سپرده میشوند. بعد از ورود تشیع هم فرات نماد مذهبی پیدا میکند؛ همانطور که در مرز شرقی جیحون این حالت را دارد. تعریف از خود و دیگری مفهوم دیگری است که در این دوره شکل میگیرد. مفهوم ایرانشهر که در دوره ساسانی به وجود میآید ادامه مفهوم پارس در دوره هخامنشی است. ویژگی دیگر تلفیق دین و سیاست در ایران باستان است بهگونهای که خللی به هم وارد نکنند. در بیشتر مقاطع تاریخ ایران باستان این دو را در کنار هم میبینیم. استثناهایی مثل سرکوب مزدک را در ایران باستان با همه اما و اگرها خیلی کم میبینیم و حتی در دوره ساسانی که به سرکوب اقلیتها معروف است شاهی مثل بهرام سوم سیاستی مخالف این نگاه رسمی دارد.
منبع: شرق
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید