سرو لرزان / حسین احمدزاده نودیجه

1395/6/14 ۱۰:۵۷

سرو لرزان / حسین احمدزاده نودیجه

نوشتار پیش رو دربردارنده آن دسته از آرا و افکار مهدی‌قلی هدایت «مخبرالسلطنه» (زاده سال ۱۲۴۳ و درگذشته در سال ۱۳۳۴ خورشیدی) است که در پی ارتباط با غرب به دست آمده است. در این جستار، تقابل میان ایران و غرب؛ چالش‌ها و دغدغه‌های پیش روی ایران مدرن و مردم این کشور، که در اثر تماس با غرب در آغازین مراحل شکل‌گیری خود است، از منظر یکی از مهم‌ترین رجال سیاسی زمان که تا بالاترین سطوح سیاست و قدرت یعنی ریاست وزرایی رشد کرد، بررسی شده است. مخبرالسلطنه هدایت در یکی از حساس‌ترین برهه‌های تاریخ ایران می‌زیست و زمانه شش پادشاه از میانه‌های سلطنت ناصرالدین شاه تا میانه‌های سلطنت پهلوی دوم را درک کرده بود.

ورود واژگان و مفاهیم فرهنگ سیاسی غرب به ایران در آرا و افکار مهدی‌قلی خان هدایت «مخبرالسلطنه»

 

نوشتار پیش رو دربردارنده آن دسته از آرا و افکار مهدی‌قلی هدایت «مخبرالسلطنه» (زاده سال ۱۲۴۳ و درگذشته در سال ۱۳۳۴ خورشیدی)  است که در پی ارتباط با غرب به دست آمده است. در این جستار، تقابل میان ایران و غرب؛ چالش‌ها و دغدغه‌های پیش روی ایران مدرن و مردم این کشور، که در اثر تماس با غرب در آغازین مراحل شکل‌گیری خود است، از منظر یکی از مهم‌ترین رجال سیاسی زمان که تا بالاترین سطوح سیاست و قدرت یعنی ریاست وزرایی رشد کرد، بررسی شده است. مخبرالسلطنه هدایت در یکی از حساس‌ترین برهه‌های تاریخ ایران می‌زیست و زمانه شش پادشاه   از میانه‌های سلطنت ناصرالدین شاه تا میانه‌های سلطنت پهلوی دوم را درک کرده بود.

دغدغه‌های مهدی‌قلی هدایت تنها به صدور «تمدن و تجدد» از سوی کشورهای غربی- که از نظر او دو محصول اصلی سده بیستم بود- محدود نشد (این موضوع در بخش نخست این پژوهش بررسی شده است).** او افزون بر  چالش کشیدن دو پدیده «تجدد و تمدن» که از نگاه او تنها یک شاخه از تلاش‌های فرهنگی غرب برای سلطه بر شرق بود، به واژگان و مفاهیمی می‌پردازد که گرچه پیش‌تر، برای بسیاری از ایرانیان ناشناخته بود، ولی رفته‌رفته جایگاه خود را در ادبیات سیاسی- فرهنگی ایران می‌گشود و بسیاری از ایرانیان به ویژه جوانان را شیفته می‌کرد.

بسیاری از این مفاهیم و واژگان که رفته‌رفته از راه روزنامه‌‌ها، سفر برخی از ايرانيان به فرنگ، آمدن اروپاییان به ایران و حتي آزادي‌‌هاي مقطعيِ روزنامه‌‌هاي داخلي، به ادبیات سیاسی ایران راه یافته بود، جایگاهی برای خویش در میان ایرانیان می‌یافت. طبيعتا جنبش مشروطيت و حركت مشروطه‌‌خواهي ايرانيان در روزگار قاجار ورود سیل‌آسای این مفاهيم نوين سياسي به ايران را تسهيل کرده بود. مردم ايران كه تا آن هنگام، تنها به نظام سلطنت استبدادي خو گرفته بوده، اجازه مشورت و دخالت در اداره سياسي مملكت نداشتند، آنگاه که دریافتند از راه مشروطه، مجلس و نظام پارلماني می‌توانند فعاليت کنند، طبيعتا پیش از هر چيز بايد با واژگاني آشنا مي‌‌شدند كه نظام نوين سیاسی را همراهی می‌کرد. ناظم الاسلام کرمانی در «تاریخ بیداری ایرانیان» اشاره می‌کند زماني كه مردم در سفارت بريتانيا تحصن کرده بودند، برخی از افراد كه نسبت به دیگران از درك و شعوری بالاتر برخوردار بودند، به آن‌ها درس‌هایی از سياست داده، مفاهيم نوين را برایشان تعریف می‌کردند. گروهی از مردم، دانسته يا نادانسته، واژه‌‌هایي چون دموكراسي، آزادي، تساوي و برابري حقوق را در بحبوحه مشروطیت به کارمی‌بردند. برخی شاید تنها براي پز سياسي از آن‌ها بهره می‌گرفتند، حتي بی‌آن که معناي آن را به درستی بفهمند. هدایت که در میانه سال‌های ۱۲۸۵ تا ۱۳۱۲ خورشیدی همواره در یکی از منصب‌های مهم دولتی جای داشت و چند سالي را در اروپا تحصيل كرده و نیز سفرهايی فراوان به نقاط گوناگون دنيا انجام داده بود، به خوبی سیر ورود این مفاهیم و واژگان را دیده و از تاثیر آن‌ها بر ایران و ایرانیان آگاه بود. از این‌رو طبیعی می‌نماید که در این زمینه نیز نظرهایی درخور توجه داشته باشد. از اينرو است که او این واژگان و مفاهیم را از نگاه خويش تعریف و گاه تفسیر می‌کرد. اما مخبرالسلطنه كه همواره درك و فهم ايرانيان را نازل‌‌تر از آن مي‌‌دانست كه دست به انقلاب بزنند و نظام مبتنی بر مفاهیم نوین برقرار کنند، چه دیدگاه‌هایی درباره دموكراسي، آزادي بیان، تساوي و برابری داشت.

 

دموکراسی، آزادی و برابری

مخبرالسلطنه همچون بسیاري ديگر، واژه دموكراسي را از يونان برآمده مي‌‌دانست و معتقد بود بدبختي‌‌هاي فراوان زير لواي اين واژه بر بشر وارد آمده است. او از همينرو مي‌‌نويسد «(بدبخت دموكراسي، كه معلوم نيست در تحت اين لفظ چه نظر است؟ شدني يا نشدنی؟) جز دماگو‍‍‍‍‍ژي حرفي نمی‌شنوم و دماگوژي است كه رشته‌ها را پاره كرده است و همه از بستنش عاجزند». مخبرالسلطنه هدایت معتقد است اگر قرار است مدام دم از دموكراسي زد، اول بايد «حدّي از براي دموكراسي معين كنند، كه بزرگ‌ترین ماية صلح خواهد بود و سلوك طبقات با هم، در تحت قانون خواهد آمد»؛ او نه تنها معتقد بود «امروز دموكراسي تمكين به رأی صاحب زور است و اين قلچماقي است»، که، بر این مساله نیز تاکید می‌کند كساني كه همواره از دموكراسي دم مي‌‌زنند، حتي معناي آن را به درستي نمی‌‌دانند. او بدین‌ترتیب به شدت در برابر واژه دموکراسی از خود واكنش نشان می‌دهد. هدایت با زبانی تلخ اصول دموكراسي را «كشتن، خراب كردن و اصلِ اصول را چاپيدن تعريف می‌کند كه همه در آن «أنا و لا غيري مي‌‌گويند» او همچنين واژه دموكراسي را تنها بهانه‌‌اي مي‌‌داند که گرچه در «صورت با فرّ و فریب»، ولی در معنی «زشت» بوده است، زیرا دولت‌های غربي از آن به عنوان وسيله‌‌اي براي رخنه در دولت‌های شرقي بهره می‌گرفتند، به ويژه آن‌هایی كه از سنت‌هایی پايدار‌تر مانند ژاپن برخوردار بودند. او بدین‌ترتیب از این مساله بسیار تاسف خورده، معتقد است همه بدبختی‌هایی که بر سر جهان آمده از همین «عنوان دموکراسی است». دیدگاه منفی هدایت درباره دموکراسی، گویا به دیگر واژگان نیز تسری یافته، آن‌ها را نیز به شدت مورد انتقاد قرار می‌دهد. بر اساس روایت ماشااءالله آجودانی، زمزمه‌های آزادی از بند استبداد سیاسی گرچه از زمان ناصرالدین‌شاه رفته‌رفته در ایران رواج یافت، ولی آزادی به معنایی که در غرب مصطلح است، گویا در جریان جنبش مشروطه و در اثر این حرکت مردمی جایگاه خود را در میان پاره‌ای از ایرانیان به ویژه جوانان بازنمود که بیشتر از افکار و مکاتب غربی متاثر بودند. مخبرالسلطنه که در این بازه زمانی همواره در بالاترین جایگاه‌های دولتی جای داشت و برداشت مردم و دستاوردهای آن را در کشور و میان هم‌وطناناش دیده بود، گویا چندان از مفهوم آزادی، آنچنان که در غرب رواج داشت، راضی به نظر نمی‌رسید. وی از همینرو تعريف خود را از آزادي اين چنين بيان مي‌دارد «لفظ آزادي مفتاحي شده است كه تا هر اندازه شر و فساد را در تحت اين لفظ جايز می‌دانند و عوامِ كالانعام هم كوركورانه، فريب آن لفظ را می‌خورد». هدایت افزون بر این، آزادی را همچون دموکراسی تنها دارای ظاهری خوش‌نما می‌دانست که برخی در این میان به وسیله آن درصددند افکار خویش را بر دیگران تحمیل و در «قبال لفظ آزادی» دیگران را از حقوق خویش محروم کنند. او اینگونه آزادي سیاسی را چون دكاني براي كساني می‌داند كه در پي رياست‌اند و معتقد است نتيجه آن هم چيزي جز خرابي و ويراني مملكت نخواهد بود. مخبرالسلطنه بدین‌ترتیب آزادی را با درگیری‌های حيدري و نعمتي مقایسه می‌کند كه مدت‌ها در تاریخ گذشته ایران به ویژه در روزگار قاجار وجود داشته است. مخبرالسلطنه در اندیشه سیاسی خویش براي امنيت و آرامش كشور ارزشی فراوان قائل بود، به همین دلیل پس از رخداد مشروطه و زیاده‌روی‌هایی كه در نتيجه همين لفظ «آزادی» پدید آمد و سرانجام به هرج و مرج و بي‌‌ثباتي در كشور انجامید، تا اندازه‌ای زیاد از واژه آزادی متنفر شد. وی واژه آزادی را به ویژه در ایران، با هرج و مرج برابر می‌‌دانست زیرا باور داشت مردم ایران مفهوم آزادی را نفهمیدند و آنچنان هم که زمامداران به بیان آزادی می‌پردازند، نتیجه‌‌ای دربرنخواهد داشت، مگر آن که حکومت به دست اوباش افتاده و به بی‌‌ثباتی اقتدار سیاسی و فروپاشی حاکمیت ملی منجر شود. نظریات مخبرالسلطنه درباره‌ آزادی، تنها به آزادي سياسي محدود نمی‌شد. وی آزادي را از همه جنبه‌‌ها مورد انتقاد قرار مي‌‌داد و آن را پدیده‌ای می‌دانست كه به ذات بشري ستم روا خواهد داشت. او برای تصدیق گفتارش مثالي از كشور فرانسه می‌آورد كه، همواره آن را كانون همه بدبختی‌ها می‌دانست. او معتقد بود کشور فرانسه که همگان آن را کانون آزادی می‌دانند، در واقع سرمنشا فساد و خیانت به ذات بشری است که در آن به بهانه آزادی، از زنان سوء استفاده می‌کنند؛ «لكن آزادند؛ این‌گونه ستمكاري منحصر به كانون آزادي است». مخبرالسلطنه همانگونه كه دموکراسی و آزادي را تنها در ظاهر، خوش‌نما و در باطن براي تحميل پاره‌‌اي از افكار بر عوام مي‌‌دانست، براي مساوات نیز ارزشی بيشتر قائل نبود «مساوات ليكن لفظي براي دل‌خوشی است». او که همه مضمون‌های جدید را براي گوش عوام به ويژه ايرانيان زود مي‌دانست، واژه تساوي را نیز به همین قاعده مشمول می‌داشت و برآن بود نبايد جلوي عوام از مساوات حرف زد زیرا معناي آن را نفهميده، موجب دردسر می‌شوند. دیدگاه منفی مخبرالسلطنه درباره تساوی و برابری، تنها به تساوی و برابری سیاسی محدود نمی‌شد. او نه تنها معتقد بود ممکن است واژه تساوی به گوش هواخواهان آن «نغر» به نظر برسد ولی «عملی کردن آن امری محال» است؛ بر این باور بود که عده‌ای در این زمینه بیهوده می‌کوشند. او برابری مرد و زن را نیز پدیده‌ای غربی به شمار می‌آورد، به هیچ‌روی نمی‌پذیرفت و نابرابری میان زن و مرد را گونه‌ای برابری می‌دانست.

* درخت سرو در نگاه برخی اندیشمندان ایرانی، مصداق و نماد «ایران» در تاریخ به شمار می‌آید.

** نویسنده، پیش‌تر در یک مقاله علمی به گونه‌ای مفصل و روش‌مند به این موضوع در شماره نخست مجله علمی- تخصصی کارنامه تاریخ (مجله انجمن علمی تاریخ دانشگاه شهید بهشتی) پرداخته است. روایتی از این پژوهش و نوشتار در تاریخ ١٠ تیر ١٣٩٥ خورشیدی در صفحه ١٠ روزنامه با موضوع «چالش‌های ایران نوین در رویارویی با تمدن جدید غرب؛ با تکیه بر آرا و افکار مهدی‌قلی خان هدایت» منتشر شده است.

منابع مقاله در دفتر روزنامه موجود است.

منبع: روزنامه شهروند

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: