خاندان پيرنيا / سعيده سلطاني مقدم

1395/6/1 ۰۹:۱۴

خاندان پيرنيا / سعيده سلطاني مقدم

"میرزا نصرالله­ خان مشیرالدوله پیرنیا" فرزند آقامحمد نایینی است.[1] او از نوادگان "حاجی­ عبدالوهاب نائینی" یک از عارفان قرن سیزدهم هجری است. میرزا نصرالله پس از طی کردن تحصیلات مقدماتی از نایئن به تهران آمد و در وزارت خارجه به شغل منشی­گری پرداخت و در سال 299ق به مقام نیابت دوم وزارت امورخارجه رسید.[2] سپس مدیر اداره روس شد. در سال 1303 "ناصرالدین شاه" او را ملقب به "مصباح­ الملک" کرد و به نیابت اول وزارت خارجه ارتقا داد. در سال 1308 به لقب "مشیر الملکی" رسید و در سال 1310 لقب "امیرتومانی" گرفت و در سال 1313 معاون وزارت خارجه شد.

 

نخستین شخصیت سیاسی و اجتماعی این خاندان "میرزانصرالله ­خان نایئنی مشیرالدوله" است فرزندانش نام خانوادگی خود را به سبب انتساب نسب "میرزا نصرالله­ خان به "حاج عبدالوهاب"پیرنایئنی، پیرنیا گذاشتند.

 

میرزا نصرالله خان مشیرالدوله نائینی

    "میرزا نصرالله ­خان مشیرالدوله پیرنیا" فرزند آقامحمد نایینی است.[1] او از نوادگان "حاجی­ عبدالوهاب نائینی" یک از عارفان قرن سیزدهم هجری است. میرزا نصرالله پس از طی کردن تحصیلات مقدماتی از نایئن به تهران آمد و در وزارت خارجه به شغل منشی­گری پرداخت و در سال 299ق به مقام نیابت دوم وزارت امورخارجه رسید.[2] سپس مدیر اداره روس شد. در سال 1303 "ناصرالدین شاه" او را ملقب به "مصباح­ الملک" کرد و به نیابت اول وزارت خارجه ارتقا داد. در سال 1308 به لقب "مشیر الملکی" رسید و در سال 1310 لقب "امیرتومانی" گرفت و در سال 1313 معاون وزارت خارجه شد. در سال 1314 در کابینه "فخرالدوله" به سمت وزارت لشگر منصوب شد. پس از آن­که "امین­ الدوله" در سال 1315 به صدرات رسید، او نیز در وزارت لشگر ابقا شد. در سال 1317 وزیر امورخارجه شد و لقب "مشیرالدوله" را به او دادند. مهمترین قراردادی که "مشیرالدوله" عاقد آن بود قرداد (دارسی) است که در این قرارداد منافع ایران تامین نشد. مشیرالدوله از سال 1317 تا 1324ه.ق نزدیک به 8 سال در صدارت "امین­ السلطان" (اتابک اعظم) و "عین ­الدوله" به طور مستقل وزیر خارجه بود[3] تا این­که در سال 1324ق پس از سقوط "عین ­الدوله" صدراعظم "مظفرالدین شاه" شد. مدت 6 ماه در سلطنت "مظفرالدین شاه" دو ماه در سلطنت "محمدعلی شاه" صدراعظم بود.[4] در اوخر محرم 1325 مشیرالدوله از مقام صدراعظمی کنار رفت. "محمدعلی شاه" بعد از کشته شدن "امین­ السلطان" او را مامور تشکیل کابینه کرد که مشیرالدوله نپذیرفت. مشیرالدوله در شعبان 1325 به دلیل ناراحتی قلبی در گذشت. نصرالله ­خان مشیرالدوله سه پسر داشت به نام (حسن، حسین و علی) که علی در اروپا به بیماری سل مبتلا شد و فوت کرد.[5]

   از خاندان میرزا نصرالله خان افراد زیر به مقامات و مناصب وزارت و سفارت رسیده­ اند. "حسن­ خان مشیرالدوله پیرنیا"، "حسین­ خان موتمن­ الملک پیرینا"، "ابوالحسن معاضدالسلطنه پیرنیا" (برادرزاده نصراله خان)، "احمد اعتلا السلطنه پیرنیا" (پسر عمو)، "اسحاق­ خان مفخم" (داماد میرزا نصراله خان) جمشید مفخم (نوه میرزا نصرالله ­خان)، "سپهبدفضل ­الله زاهدی"( داماد موتمن الملک)، "اردشیر زاهدی" (نوه موتمن­ المک) "دکتر حسین پیرنیا" فرزند معاضد السلطنه (استاد دانشگاه)، "باقر پیرنیا" استاندار و نایب التولیه خراسان، "دواود پیرنیا" فرزند "حسن ­مشیرالدوله" در زمان نخست وزیری "مشیر­الدوله" چندی معاون اداری بود، بعد برنامه گلها را در رادیو اجرا می­کرد.

 

حسن پیرنیا

   در اوایل سال(1291ه.ق) به دنیا آمد. پدر او "نصرالله­ خان مشیرالدوله" بود. حسن تحصیلات مقدماتی فارسی و عربی را از معلمین سرخانه یاد گرفت و بعد از آن پدرش او را برای تحصیل به روسیه فرستاد.  حسن پیرنیا تحصیلات نظامی و سپس تحصیلات حقوقی خود را در دانشکده حقوق مسکو تمام کرد و پس از پایان تحصیلات به سمت وابسته سفارت ایران در پطرزبورگ تعیین شد. در 1317 که پدرش وزیر امورخارجه شد و او منشی پدرش شد. سپس با مقام ریاست کابینه وزارت خارجه و هم­چنین منشی مخصوص صدر اعظم به لقب (مشیرالملکی) نیز به او داده شد.[6] میرزاحسن­ خان مشیر الدوله با تحصیلاتی که در رشته حقوق داشت به خوبی به اهمیت قانون و نقشی که در پیشرفت جامعه و ملت دارد واقف بود به این منظور وقتی به ایران آمد مدرسه (علوم سیاسی) را تاسیس کرد[7] تا موقعیتی فراهم شود که مردم ایران را به قانون ­دانی و حق و حدگذاری وادار کند. حسن پیرنیا خود در این مدرسه حقوق بین­ الملل درس می­داد.[8]

   در سفر دوم "مظفرالدین شاه" به اروپا در سال 1320ق به عنوان مترجم با شاه همراه شد و پس از برگشت از سفر به سمت سفیر ایران در پطرزبورگ منصوب شد. این ماموریت سه سال طول کشید. در بحبوحه انقلاب مشروطیت در ایران روش میانه­ روی در سیاست را انتخاب کرد به اتفاق برادرش "حسین موتمن­ الملک" کمک بسیاری در راه ترجمه و نگارش قانون اساسی جدید ایران کردند. پس از فوت "مظفرالدین­ شاه" حسن پیرنیا جهت اعلام خبر تاج­گذاری "محمدعلی شاه" در سال 1325ق مامور سفر به کشورهای اروپایی شد، بعد از بازگشت به ایران به لقب (مشیرالدوله) که از القاب پدرش بود، ملقب شد[9] و در کابینه "ناصرالملک" به مقام وزارت خارجه رسید. در سال 1907م که اعلام قرداد 1907 روس و انگلیس بود مشیرالدوله طی نامه­ای جوابی منطقی به سفارت روس و انگلیس داد که موجب رضایت عمومی آزادی خواهان و روشنفکران ایران شد.[10] مشیرالدوله در سال 1289ش در کابینه "سپهدار اعظم" به وزارت عدلیه رسید و دست به اصلاحاتی زد و بعد از چند ماه قانون تشکیلات و قانون اصول محاکمات را نوشت و تقدیم مجلس کرد که تصویب شد. در کابینه "مستوفی الممالک" دعوت به کار نشد؛ ولی بار دیگر با آمدن "ناصرالملک" به مقام وزارت دادگستری رسید.[11] در کابینه "صمصام ­السلطنه بختیاری" باز وزیر عدلیه شد پس از ترمیم کابینه "صمصام" به وزارت معارف رسید در کابینه "علاءالسلطنه" باز به وزارت معارف رسید، پس از "علاءالسلطنه"، "مستوفی الممالک" به نخست وزیری رسید و پس از "مستوفی"، حسن پیرنیا به نخست وزیری رسید که بیش از 40 روز طول نکشید.[12] در سال 1296ش در دو کابینه "علاءالسلطنه" یکبار وزیر جنگ و وزیر پست و تلگراف بود در کابینه دوم "عین­ الدوله" حسن پیرنیا در همان سال وزیر جنگ شد. در سال 1299 و 1300ش نخست­ وزیر و وزیر کشور شد. در سال 1302ش نخست وزیر و وزیر کشور شد و در سال 1302ش نیز برای بار چهارم نخست وزیر و وزیر کشور شد. مشیرالدوله از سال 1302 به بعد به کلی از مشاغل دولتی کناره­ گیری کرد و مشغول تالیف "کتاب تاریخ ایران باستان" شد. دیگر آثار او کتاب "حقوق بین­ الملل"، "خطوط برجسته داستان­های ایران قدیم"، "دستورالعمل اصول" و "محاکمات جزایی" و "قوانین موقتی محاکمات حقوق". او زبان روسی و فرانسه را به خوبی می­دانست؛ اما کتابی به این دو زبان ندارد.

   در آبان 1314ش در تهران وفات یافت و در "امامزاده صالح تجریش" به خاک سپرده شد.[13]

 

پیرنیا حسین(موتمن الملک)

   "حسین پیرنیا"(موتمن الملک) فرزند "میرزا نصرالله­ خان مشیرالدوله" در سال 1254ش به دنیا آمد. در فرانسه در مدرسه پلی­ تکنیک درس خواند و بعد دستیار پدرش در وزارت امورخارجه شد. پس از فوت برادرش علی در سال 1321 به جای وی سمت­ های مترجم حضور همایونی، ریاست اداره کابینه و ریاست مدرسه علوم سیاسی را به عهده گرفت.[14] در 4 آبان 1286ش برای اولین بار وارد هیئت دولت شد و در کابینه یک ماهه "ناصرالملک" وزیر تجارت شد. سپس در کابینه "نظام ­السطنه" مجددا به وزارت تجارت منصوب شد. در کابینه بعدی "نظام­ السلطنه" که در 15 اردیبهشت 1287ش تشکلیل شد، وزیر عدلیه شد و در کابینه "مشیرالسطنه" که در هفدهم خردادماه 1287ش تشکلیل شد، وزیر فواید عامه و وزیر تجارت بود و در بحبوحه انقلاب مشروطیت مانند برادرش سیاست میانه­ روی را انتخاب کرد. پس از فتح تهران توسط مشروطه­ خواهان او از طرف مردم تهران به نمایندگی دوره دوم مجلس شورای ملی برگزیده شد و مدتی نیز رییس مجلس بود موتمن المک در کابینه "ناصرالملک" که در دوم اردیبهشت 1288ش تشکیل شد وزیر علوم و اوقاف بود و در کابینه علاءالسلطنه  28 دی 1291 وزیر تجارت شد و در 1321ق به همراه برادرش "مشیرالدوله" از این کابینه استعفا داد در کابینه دوم "علاءالسلطنه" پست وزارت تجارت را پذیرفت و در ترمیم کابینه به وزرات فواید عامه و وزارت تجارت رسید. پس از آن در کابینه "مستوفی­ الممالک" پست وزارت علوم و اوقاف به او واگذار شد و در کابین برادرش "مشیرالدوله" به عنوان وزیر مشاور برگزیده شد. او در دوره­ های دوم، سوم و چهارم و پنجم و ششم از تهران به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب شد و اغلب ریاست مجلس با او بود. او در دوره پنجم مجلس که رییس مجلس نیز بود با لایحه تغییر سلطنت از خاندان قاجار به پهلوی موافق نبود و استعفا داد. در 9 شهریور 1326 ش در 72 سالگی در تهران فوت کرد. [15]

 

پیرنیا باقر

  "باقر پیرنیا" فرزند "موتمن­ الملک" در سال 1294ش در تهران به دنیا آمد. تحصیلات خودش را در رشته ریاضی تا سطح لیسانس در دانشگاه تهران به پایان برد و بعد لیسانس علوم تربیتی از دانشسرای عالی تهران گرفت و مشاغلی از جمله: معاون پیشکاری استان نهم، رییس حسابداری وزارتخانه­ های کار و امورخارجه، رییس خزانه ­داری کل، معاون وزارت دارایی، وزیر مختار ایران در واشنگتن، مشاور اقتصادی وزارت امور خارجه، استاندار فارس، استاندار خراسان و ... را بر عهده داشت در زمان "دکتر مصدق" از نظر سیاسی طرفدار او بود مدتی هم با روزنامه باختر همکاری می­کرد؛ ولی بعد به سمت رژیم پهلوی تغییر جهت داد و از نظر سیاسی با آمریکا هم سو بود، هم­چنین وی عضو جمعیت فراماسونری "لژ فردا "نیز بود و نشان درجه سه همایونی را دریافت کرد.[16]

 

پیرنیا داود

   "داود پیرنا" فرزند ارشد "حسن پیرنیا" در سال 1280 ش به دنیا آمد. در دانشگاه سویس حقوق خواند و بعد از آمدن به ایران در دادگستری مشغول به کار شد و چند شغل دیگر از جمله ریاست اداره آمار، اداره کانون وکلا را داشت. در سال 1325 "قوام السلطنه" او را به مدیر کلی بازرسی نخست­وزیری و سپس به معاونت اداری خودش منصوب کرد. بعد از سقوط دولت به کارهای آزاد روی آورد و از سال 1325 با اداره رادیو همکاری خود را آغاز کرد. در سن 73 سالگی در تهران در گذشت.[17]

 

ابوالحسن خان پیرنیا (معاضدالسلطنه)

   "ابولحسن پیرنیا" فرزند "محمدباقر نایینی" در سال 1248ش متولد شد. او برادرزاده "نصرالله­ خان مشیرالدوله" و در وزارت امورخارجه مشغول به کار بود. در حدود ده سال 1322 در بادکوبه كنسول دولت ایران بود و این زمانی بود که انقلاب روسیه و جنگ ارمنی و مسلمان به واسطه حمایت از ارمنی­ها و بعضی روسیه به عنوان تبعه دولت ایران از این راه ثروت زیادی به دست آوره بود.[18] در ابتدای مشروطیت به ایران آمد و جزو مشروطه­ طلبان فعال بود. در موقع بستن مجلس شورای ملی به اروپا مسافرت کرد و بعد از فتح تهران در سال 1288ش به تهران آمد[19] و به عنوان نماینده مردم گیلان وارد مجلس شد. در همین موقع او به همراه چند نفر دیگر از سران مشروطه اقدام به تاسیس "حزب اعتدالیون" کرد تا رقیب سیاسی "حزب دموکرات" که توسط برخی دیگر از سران تندروی مشروطه به وجود آمده بود، شود.[20] در سال 1290ش در کابینه "صمصام السلطنه" وزارت پست و تلگراف شد و در سال 1293ش به حکومت یزد رسید. در یزد یک سال و اندی بیشتر نماند و به تهران آمد. در محرم 1334 که اغلب مشروطه­ طلبان از تهران به خیال حمله روس­ها به تهران و به قم مهاجرت کردند. او هم به قم آمد و از آنجا به نایین رفت و در مجلس اول هم نماینده مجلس شد. او در آبان 1302ش در کابینه "سردار سپه" وزیر عدلیه شد و در دوره­های 5 و 8 از نایین به نمایندگی مجلس شورای ملی رسید[21] و در سال 1310ش والی کرمان بود و پس از آن به ایلات فارس رفت و در همین سمت بود که در آذر 1310 دار فانی را وداع گفت.[22]

 

پیرنیا حسین

   "حسین پیرنیا" فرزند "ابوالحسن" در سال 1293ش در تهران به دنیا آمد[23] و دکترای خود را در رشته اقتصاد از دانشگاه پاریس گرفت و مشاغلی از جمله استاد دانشگاه تهران، مدیر گروه اقتصاد مالی دانشگاه تهران، موسس و رییس موسسه اقتصادی، رییس دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران، رییس انجمن اقتصاددانان ایران، مدیر کل وزارت دارایی، نماینده مجلس سنا و عضو شورای عالی نفت را به عهده داشت. از نظر سیاسی عضو "حزب رستاخیز" و طرفدار حکومت مشروطه سلطنتی و سیاست غرب به ویژه انگلیس بود و در جمعیت فراماسونری "لژهای آفتاب" و "مهر" نیزعضویت داشت.[24] از او آثاری نیز به جای مانده است؛ از جمله "اقتصاد" جلد اول و دوم، "ریاضی تحلیلی برای اقتصاد"، "عقاید بزرگترین علمای اقتصاد مالیه عمومی"، "تفکر علمی و توسعه اقتصادی می­باشد.[25]

 

پیرنیا فاطمه

   "فاطمه پیرنیا" فرزند "ابوالحسن" در سال 1249ش در تهران به دنیا آمد، تحصیلات خود را تا دیپلم متوسطه ادامه داد. وی مشاغلی از جمله مشاور استانداری مرکز، نماینده مجلس شورای ملی و ... را عهده­دار بود. از نظر سیاسی عضو "جمعیت راه نور" و" حزب ایران نوین" و طرفدار سیاست غرب بود و نشان تاج­گذاری را دریافت کرده است.[26]

 

 پیرنیا احمد (اعتلاءالسلطنه)

    "احمد پیرنیا" در سال 1292ه.ق متولد شد، از عموزاده­ های "مشیرالدوله پیرنیا"  بود. در دارالفنون تهران درس خواند و بعد از آن برای ادامه تحصیل به اروپا رفت هنگامی که "میرزا نصرالله مشیرالدوله" صدر اعظم بود. او منشی "مشیرالدوله" شد و بعد از آن به ریاست دفتر نخست وزیری رسید. در سال 1299 در کابینه "حسن مشیرالدوله" وزیر فواید عامه شد و هم­چنین در کابینه دیگری که "حسن مشیرالدوله" تشکیل داد وزیر پست و تگراف بود و در آخرین کابینه "حسن مشیرالدوله" کفیل وزارت کشور بود[27]

 

پیرنیا مصطفی(صفاءالملک)

"مصطفی پیرنیا" متولد 1253 در شیراز بود. او فرزند میرزا "عبدالحسن­ خان اعتلاءالسلطنه نائینی" و برادرزاده "نصرالله خان مشیرالدوله" بود. او به مدرسه علوم سیاسی در تهران رفت و  از آن­جا برای ادامه تحصیل به ترکیه رفت و پس از اتمام تحصیلاتش وارد وزارت امورخارجه شد و به ترتیب نائب سوم، نائب دوم و نائب اول سفارت ایران در استانبول شد و بعد از آن ژنرال قنسول در جده شد و بعد از ماموریتش به استانبول بازگشت و به مقام مستشاری سفارت  و ژنرال قنسولگری آنجا رسید و مدتی مستشار فوق العاده سفارت روسیه و لندن و پاریس با او بود و در اوایل مشروطیت وزیر مختار ایران در اتریش شد و سیزده سال در آن­جا بود و از آنجا وزیر مختار در ایتالیا شد و تا مرداد 1303 در آن سمت بود و سپس بازنشته شد. وفات وی در سال 1325 ش اتفاق افتاد.

 

اسحاق­خان مفخم

   در سال 1276 به دنیا آمد پسر "میرزا عبدالغنی" بود.[28] تحصیلات خود را در رشته علوم سیاسی در تبریز و اروپا ادامه داد.[29] در جوانی وارد وزارت خارجه شد و به سمت سرکنسولگری و نماینده سیاسی ایران در مصر منصوب شد و مدت 5 سال در آن شغل بود در حدود سال 1321ق در واشنگتن بود و با دولت شیلی و مکزیک عهدنامه­ های تجاری بست و در سال 1322ق وزیر مختار اطریش شد و بعد وزیر مختار پطرزبورگ شد و بعد از آن ماموریت یافت به ایتالیا برود و بعد از آن به سفارت کبری ایران در ترکیه انتخاب شد. این آخرین ماموریتش بود و در 24 مرداد 1318ش در شهر لوزان در گذشت و او را در تهران به خاک سپردند.[30]

 

جمشید مفخم

 "جمشیدمفخم" فرزند "اسحاق مفخم ­الدوله" نوه "مشیرالدوله" است. وی تحصیلات عالی خود را در پاریس و لندن تمام کرد و دکترای اقتصاد گرفت مدتی در وزارت پیشه و هنر و بازرگانی مشغول بود و ريیس هنر سرای عالی با او بود. او در نهایت به معاونت وزارت اقتصاد رسید و مدتی هم آن وزارتخانه را سرپرستی کرد. او پس از مرگ پدرش صاحب ثروت زیادی شد که او توانست در کمال رفاه زندگی خود را ادامه دهد.[31]

   آخرین فرد از این خاندان که به مناصب مهم دست یافت، "اردشیر زاهدی" فرزند "فضل ­الله زاهدی" بود که در مقاله­ای دیگر بررسی شده است.

[1]. بامداد، مهدی؛ شرح حال رجال ایران، تهران، زوار، 1357، ج3، ص351.

[2]. زاوش، دولتمردان ایران، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1370، ص211.

[3]. صفایی، ابراهیم؛ رهبران مشروطه، تهران، جاویدان، 1363، ص89.

[4]. ملک ساسانی، احمدخان؛ سیاستگذاران دوره قاجار، تهران، 1365، ص327- 346.

[5]. مستوفی، عبدالله؛ شرح زندگانی من، تهران، زوار، 1377، ج2، ص99.

[6]. کرمانی، ناظم الاسلام؛ بیداری ایرانیان، تهران، امیرکبیر، 1371، ص446.

[7]. بامداد، پیشین، ج5، ص158.

[8]. علوی، ابولحسن؛ رجال عصر مشروطیت، به کوشش: حبیب یغمایی، تهران، اساطیر، ص106.

[9]. مرسلوند، حسن، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، تهران، الهام، 1369، ص216.

[10]. مکی، حسین؛ تاریخ بیست ساله، تهران، علمی، 1374، ج1، ص37.

[11]. مرسلوند، همان، ص220.

[12]. مکی، پیشین، ص44.

[13]. صفایی، ابراهیم؛ رهبران مشروطه، تهران، جاویدان، 1363، ص459.

[14]. بامداد، پیشین، ج1، ص101 .

[15]. سالنامه دنیا، سال نوزدههم.

[16]. دولتمردان عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1385، ص339.

[17]. عاقلی، باقر؛ شرح رجال سیاسی و نظامی معاصر، تهران، گفتار، 1380، ص472.

[18]. صفایی، ابراهیم؛ پیشین، ص625.

[19]. رجال عصر مشروطیت، پیشین، ص108.

[20]. ملک زاده، مهدی؛ تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران، ج 7، ص1330.

[21]. بامداد، پیشین، ج1، ص 107.

[22]. مجله آینده، سال 12، شماره9و10.

[23]. باستانی پاریزی، تلاش آزادی، تهران، نوین، بی­تا، ص37.

[24]. رائین، اسماعیل؛ انجمنهای سری در انقالب مشورطیت، تهران، جاویدان، 2535، ص102.

[25]. دولتمردان عصر پهلوی، پیشین، ص342.

[26]. دولتمردان عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، ص343.

[27]. عاقلی، باقر؛ رجال سیاسی و نظامی، تهران، جاویدان، ص471.

[28]. چرچیل، جورج؛ فرهنگ رجال قاجار، ترجمه غلامحسین میرزا صالح، تهران، زرین، 1369، ص180.

[29]. سلیمانی، کریم؛ القاب دوره قاجار، تهران، نشر نی، 1379، ص168.

[30]. عاقلی، ج3، ص1514.

[31]. عاقلی، باقر؛ ج3، ص1515.

منبع: پژوهشکده باقرالعلوم

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: