نویسنده اهل زبانی است که به آن می‌نویسد

1395/5/31 ۰۹:۵۸

نویسنده اهل زبانی است که به آن می‌نویسد

«فاضل اسکندر» نویسنده و شاعر اهل آبخازی روسیه، پدری ایرانی داشت و مادری آبخازی. او در ۱۹۲۹ در شهر سوخوم آبخازی به دنیا آمد و سال ۱۹۳۸ پدرش در نتیجه‌ سیاست‌های استالین، از شوروی اخراج گردید و به ایران بازگردانده شد. فاضل هرگز نه پدرش را دید و نه خبری از او به دست آورد.


گزارش نشست نقدوبررسی آثار فاضل اسكندر در شهر كتاب
 


اشاره: «فاضل اسکندر» نویسنده و شاعر اهل آبخازی روسیه، پدری ایرانی داشت و مادری آبخازی. او در ۱۹۲۹ در شهر سوخوم آبخازی به دنیا آمد و سال ۱۹۳۸ پدرش در نتیجه‌ سیاست‌های استالین، از شوروی اخراج گردید و به ایران بازگردانده شد. فاضل هرگز نه پدرش را دید و نه خبری از او به دست آورد. خانواده‌ مادری‌اش در روستا تربیت او را برعهده گرفتند تا اینکه مدرسه را در آبخازی به پایان رساند و وارد انیستیتو کتابداری مسکو شد. او بعد از عمری نویسندگی، دهم مرداد در مسکو چشم از جهان فروبست؛ در حالی‌که در سالهای پایانی زندگی بسیار دوست داشت به ایران بیاید و نشانی از پدرش بیابد.

نشست ویژه‌ مرکز فرهنگی شهر کتاب، در مردادماه جاری به نکوداشت یاد او و بررسی مجموعه داستان «آرامگاه لنین» اختصاص داشت که به‌تازگی با ترجمه‌ خانم زهرا محمدی و دانشجویانش به فارسی منتشر شده است. در این نشست اسلام اسکندراف (رایزن فرهنگی روسیه در تهران)، زهرا محمدی، رؤیا صدر و سیدحسین طباطبایی سخنرانی کردند.

 

نویسنده‌ای که به حماقت می‌خندید

 سوژه‌ بسیاری از آثار اسكندر به روستای چگم برمی‌گردد که بخش زیادی از کودکی خود را در آنجا گذرانده بود. داستان کوتاه «صورت فلکی پیوند بز و بزکوهی» (۱۹۶۶) که شهرت فروانی برای اسکندر به‌ همراه آورد، داستانی است مملو از طنز در مورد پدیده‌های تیپیک (سنخ‌نمای) دوره‌ شوروی و کشت متناوب. در این داستان به مدیران روستایی در آبخازی دستور داده شده بود که هرچه سریعتر به جفتگیری بز با بزکوهی برای ایجاد نژادی جدید اقدام کنند. اما این اثر چگونه خلق شد؟

وقتی اسکندر در منطقه‌ کورسک به روزنامه‌نگاری مشغول بود، کشت ذرت در آنجا آغاز شد. او می‌نویسد: «ذرت محصول مناسبی برای خاک حاصلخیز آن منطقه نبود و بنابراین ذرتها رشد نمی‌کردند. من مقاله‌ای در این مورد نوشتم و برای چاپ به مسکو بردم. مطلبم چاپ نشد. در همان زمان در یک روزنامه‌ آبخازی مطلبی دیدم که به حیوان جدیدی به نام کازلاتورا (پیوند بز و بز کوهی) اختصاص داده شده بود. گفته شده بود که این حیوان جدید پرشهای بلندی دارد و پشم زیادی می‌دهد. ناگهان احساس کردم در واژه‌ کازلاتورا همه‌ حماقت ایدئولوژی سازماندهی کشاورزی را می‌توان دید! پس از آن نشستم و این داستان را نوشتم که در مجله‌ «دنیای جدید» چاپ شد. بازتاب‌های بسیار خوبی از خوانندگان دریافت کردم. از من درخواست نوشتن موارد مشابه دیگری شد، یعنی خواننده متوجه شده بود که می‌توان به حماقت خندید، این داستان به مذاق برخی مقامات بلندپایه خوش نیامد.»

فاضل اسکندر را محترم‌ترین شخصیت آبخازی روسیه دانسته‌اند. او نویسنده‌ مردمی آبخاز‌ی‌‌ها بود و تأثیر فراوانی بر ادبیات این منطقه داشت. منتقدان می‌گویند آبخازی با قلم اسکندر ادبی شد و او مردم این منطقه را وارد روند هنر جهانی کرد.

 

به ساده‌ترین شیوه دنبال زندگی بود

خانم زهرا محمدی، استاد زبان و ادبیات روسی دانشگاه تهران و مترجم کتاب آرامگاه لنین، با تصریح بر اینکه «اگرچه فاضل اسکندر سانسور سخت و بی‌امان دوران استالین را تجربه نکرد، تجارب او در این زمینه اندک نیز نیست.» گفت:

اسکندر در زبان روسی و با ادبیات کلاسیک روسی بزرگ شده است. تأثیر همه‌ کلاسیک‌های روس بر نوشته‌هایش مشهود است. خودش می‌گوید: زبانی که نویسنده با آن می‌نویسد تعیین‌ می‌کند که او اهل کجاست، نه الزاماً فرهنگی که در آن به دنیا آمده است.

به باور وی طنز شیوه‌ای است برای سر و سامان دادن به آشفتگی‌های زندگی و خنده پدیده‌ای است که جهان را تسخیر کرده است. مضمون اصلی بیشتر آثار اسکندر، جستجوی پیوسته‌ انسان برای یافتن مفهوم زندگی است. آدمهای او به ساده‌ترین شیوه در پی مفهوم زندگی‌اند. شخصیت‌های او فیلسوف‌هایی نیستند که نگاهی پیچیده به قضایا داشته باشند؛ آدمهای ساده و حتی روستایی هستند که به شیوه‌های مرسوم خودشان به خوشبختی و به مفهوم زندگی دست پیدا می‌کنند.

اسکندر الگوهایش را از اطرافیان خود می‌گرفت. گاه شخصیت‌های او ترکیبی از حماقت و خرد هستند و جمع ویژگی‌های متضاد انسانی‌اند. وی را نمی‌توان نویسنده‌ سیاسی دانست، اما مسأله‌ انسان و حاکمیت در همه‌ داستان‌ها، حتی در آثار کودکانه‌اش به‌ نوعی تجلی یافته است. ترس و شجاعت در دو سطح بالا در آثار او متجلی است. وی ترس را نه فقط در آدم‌های ضعیف و محکوم، که در حاکمان و قدرتمندان هم جست‌وجو می‌کند. او از ترسهای حاکمان هم سخن گفته است. این ترسها گاه از مرگ است، گاه از رقبا و گاه از دنیای درون آنها.

زنان در آثار فاضل اسکندر جایگاه مهمی دارند. اصلی‌ترین الگوی او در ساختن شخصیت زنان آثارش، مادرش بوده است؛ زنی بدون هیچ توانایی اقتصادی و اجتماعی که مجبور شد سه فرزندش را بدون شوهر به ثمر برساند. این زن پسرش را در حلقه‌ خویشاوندانش در روستای چگم و در آغوش طبیعت بزرگ کرد. از همین روست که قهرمانان مورد ستایش اسکندر پیوندی ناگسستنی با طبیعت دارند.

به باور او اساس شاعرانه بودن زن، ترس است. زن باید به ‌طرز اغراق‌آمیزی به خاطر سرنوشت نزدیکان و فرزندانش نگران باشد. او از تاریکی، موش، رعد و برق، خواب‌های بد و حسهای بد می‌ترسد. همین ویژگی مردان را وامی‌دارد از زنان حمایت کنند و در برابرشان احساس مسئولیت داشته باشند. همسر زنان قدرتمند و شجاع همیشه چهره‌های سرگردانی دارند؛ چون در مورد آنها تعادل طبیعت به‌هم خورده است. اسکندر می‌نویسد: «بیچاره کشوری که زنان قدرتمندش بسیارند و بیچاره‌تر سرزمینی که زنانش بیشتر از مردان درآمد دارند!»

طنز خوب و حد اعلای بدبینی

رؤیا صدر، پژوهشگر حوزه‌ طنزنویسی با تصریح بر ایكنه طنز عنصر مهم کارهای اسکندر است، گفت:

برای بررسی طنز در آثار فاضل اسکندر باید به شرایط سیاسی و اجتماعی محیطی که طنز در آن نوشته شده است، اشاره کنیم. او فعالیت ادبی را از ۱۹۴۵ در دوره‌ استالین آغاز کرده ولی داستان‌نویسی‌اش یک سال پیش از مرگ استالین آغاز می‌شود. او در فضایی کار را شروع کرد که متأثر از سرکوب‌های دوره‌ استالین بود. در نوشته‌های طنز او مایه‌های روشنی از سنت طنزنویسی روسی، خاصه شبیه آنچه در آثار گوگول متجلی است، دیده می‌شود و بنابراین می‌توان او را هم در ردیف کسانی دانست که از زیر شنل گوگول بیرون آمده‌اند.

او نوشته است: «معتقدم برای آنکه طنز و هزل خوبی به‌ دست بیاوریم، باید به حد اعلای بدبینی برسیم. به ژرفاهای اندوهبار و غم‌انگیز نگاه کنیم و یقین داشته باشیم که در آنجا هم چیزی وجود ندارد و آهسته از آنجا بازگردیم.»

تعریف او از طنز دقیق و عمیق است؛ همان فاصله‌ انتقادی که لازمه‌ آفرینش طنز است. طنز اسکندر در ذات خود بازتاب نگاه عاصی و سرخورده‌ هنرمند است که وقتی از آن فاصله بگیرد و این اندوه ژرف را در خود حل کند، می‌تواند با فاصله، انتقادش را بیان کند و به طنزی تلخ برسد. چنین طنزی در آثار کسانی چون چخوف و گوگول مشاهده می‌شود. البته وجه تمایز او در این است که شیرین می‌نویسد. می‌کوشد این ژرفای اندوهبار و غم‌انگیز را به بازی بگیرد، شوخ‌طبعانه با آن برخورد کند و فضایی شاد و سرخوشانه بیافریند. از این رو تا جایی که در آثار ترجمه شده به فارسی می‌بینیم، از نوع طنز تلخ نیست؛ اگرچه در انتقادها و نیش ‌و کنایه‌هایش ممکن است در نهایت مخاطب نوعی تلخی را احساس کند.

نگاه اسکندر به طنز، نگاهی است کارکردگرایانه و مسئولانه. طنز برای او وسیله‌‌ای است برای طرح مسائل و مشکلات فردی و اجتماعی. خودش تصریح می‌کند: «هدفم از کار ادبی، یادآوری اخلاقیات نزد هموطنان مأیوس خودم است. دلایل بسیاری برای این یأس وجود دارد.» طنز اسکندر ارادی است. طنز سرنوشت اوست. او با زبان طنزش می‌تواند بسیاری از تابوهای سیاسی حکومت را بشکند، ولی کمتر موجب آزردگی و گرفتاری شود. البته تغییر شیوه‌هایی هم در آثار او دیده می‌شود؛ مثلاً رمان دومش صرفاً مجموعه‌ای از طرحهای شوخی‌آمیزی درباره‌ عادت‌ها و فولکلور مردم قفقاز می‌آورد. در زمینه‌ طنز شگردهای معمول طنزنویسی در آثارش به چشم می‌خورد: عناصر تضاد و غافلگیری در پایان‌بندی از شگردهای معمول اوست.

 

مستندساز زندگی قفقاز

سید حسین طباطبایی، وابسته‌ فرهنگی پیشین ایران در روسیه، سخنان خود را با سه نمونه از جملات قصار فاضل اسكندر آغاز كرد:

ـ نوشتن ویراستن زندگی است به گونه‌ای كه در آن بتوان زیست. این كاری است كه من به آن اشتغال دارم.

ـ مسأله‌ هنر همانند مسأله‌ دین، چیزی نیست جز آدم كردن آدمها.

ـ در كوچه‌باغ‌های روستای چگم نیوشای آواهایی پارسی، آبخازی، گرجی، روسی و ارمنی بوده‌ام. این آواها نه فقط صداهایی در گوشم، كه سمفونی‌هایی معنوی در درونم بود.

اسكندر نویسنده‌ای است كه به نوشتن به مثابه‌ ابزاری برای قابل زیست‌تر كردن زندگی می‌نگرد. در این راستا تحقق فضایل انسانی را هدف و مسأله‌ اصلی خود می‌داند و برای نیل به این هدف، بر ضرورت نگاهی جامع، فراقومی و فراگیر (فارغ از زبان و دین و نژاد) به جامعه‌ انسانی و ارزش‌های اخلاقی تأكید می‌کند.

عناصر اصلی در داستان‌ها و حكایت‌های فاضل اسكندر، طنز ظریف و خاص در بسیاری از آثار است، همراه با غنای تصاویر بكر طبیعی و بومی، شخصیت‌های متنوع و رنگارنگ قومی، دینی و زبانی و پندها و نكاتی كه به‌كرّات در نوشته‌ها و حتی مصاحبه‌های وی به صورت جملات كوتاه جلوه‌گر شده است، ضمن تأكید و توجه جدی بر تحكیم ارزش‌های اخلاقی، آداب و رسوم و سنتها، و وجدان اخلاقی كه از جمله ایده‌آل‌های این نویسنده بود. بخش اعظم آثار فاضل اسکندر تصاویری مستند و واقعی و از سرزمین مادری اوست. برخی منتقدان، آثار او را «مستندات زمانه‌ ما» دانسته‌اند. خواندن این آثار به‌ویژه از این جنبه که برای پژوهشگران مطالعات منطقه‌ای قفقاز منبعی دست اول برای آشنایی عمیق با سنتها، آداب و رسوم و فرهنگ را فراهم می‌آورد، مهم است.


منبع: اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: