سیاح انگلیسی در دارالعباده

1395/5/23 ۱۰:۲۴

 سیاح انگلیسی در دارالعباده

ادوارد گرانویل براون، خاورشناس و ایران‌شناس پرآوازه بریتانیایی، در جنوب انگلستان زاده شد. او به رشته پزشکی بیش از مهندسی که پدر برایش در نظر گرفته بود تمایل داشت و همین علاقه را هم دنبال کرد. وی ابتدا زبان ترکی سپس عربی و فارسی را فراگرفت و به اندازه‌ای به زبان و ادبیات فارسی علاقه‌مند شد که دوران تحصیل و پس از آن را بیش‌تر به خواندن کتاب‌های فارسی به ویژه شعر و تاریخ و هم‌نشینی با ایرانیان می‌گذراند.

 

پرستو رحیمی-تاریخ‌پژوه:  ادوارد گرانویل براون، خاورشناس و ایران‌شناس پرآوازه بریتانیایی، در جنوب انگلستان زاده شد. او به رشته پزشکی بیش از مهندسی که پدر برایش در نظر گرفته بود تمایل داشت و همین علاقه را هم دنبال کرد. وی ابتدا زبان ترکی سپس عربی و فارسی را فراگرفت و به اندازه‌ای به زبان و ادبیات فارسی علاقه‌مند شد که دوران تحصیل و پس از آن را بیش‌تر به خواندن کتاب‌های فارسی به ویژه شعر و تاریخ و هم‌نشینی با ایرانیان می‌گذراند. وی تحقیق‌ها و تالیف‌هایی ارزشمند در زمینه تاریخ ادبیات، نظم و نثر فارسی و تصحیح و نشر متن‌های کهن به روش‌های علمی و انتقادی دارد. ادوارد براون در سال ١٨٨٨ میلادی برابر با ١٢٦٦ خورشیدی به قصد سیاحت، مطالعه و تحقیق به ایران ره سپرد. او در اقامت یک ساله خود در ایران، با مردم این سرزمین و آداب و اخلاق آنان آشنا شد و زبان فارسی را نیز به خوبی فراگرفت. کتاب «یک سال در میان ایرانیان» دستاورد سفر و بیان دیده‌ها و آموخته‌های او در این دوران است. او چندین سال درباره فرقه‌هایی گوناگون تحقیق و تفحص کرد که در ایران آن زمان رایج بود و چندین کتاب و مقاله نیز در زمینه مذهب‌ها و فرقه‌های اسماعیلیه، حروفیه و شیخیه منتشر کرد. براون همچنین در سفر به یزد که دو بخش از سفرنامه‌اش را به توصیف‌های گسترده آن منطقه و مردمان‌اش اختصاص داده، مفصل درباره عقیده‌ها و شیوه زندگی زرتشتیان نگاشته است. براون در سال۱۹۲۶میلادی در ۶۴ سالگی در نزدیکی منطقه کمبریج انگلستان درگذشت.
ادوارد براون پس از سیاحتی در شهر شیراز به سوی یزد ره می‌سپارد. او در میانه راه به روستایی به نام «چاه‌بگی» رسیده،  استراحت می‌کند «کمی قبل از ساعت ٧ به چاه بگی رسیدیم. روستای دیواردار حقیری که چند نفر فرومایه‌ی دون و نزاع‌طلب و آشوب‌گر ساکنان آن بودند. در کاروان‌سرای مخروبه‌ آن توقف کردیم که مقابل آن چند درخت ضعیف قرار داشت. همه روز را در حجره وسیع و غبارآلود و خرابه‌مانندی که به من کرایه داده بودند، سپری کردم.‌ نیمه‌شب خدا را شکر کردم که این مکان نادلخواه را ترک می‌کنیم». با توجه به ویژگی‌هایی که براون به مردم روستایی چاه‌بگی اطلاق می‌کند و با توجه به آنچه در بخش‌هایی از سفرنامه‌اش بازتاب یافته است، به نظر می‌رسد او به سادگی درباره مردمان اظهار نظر می‌کرده است. پس از رسیدن به تفت و تازه کردن نفس، اتفاقی می‌افتد که تعجب و در عین حال خوشحالی ادوارد براون را برمی‌انگیزد «شنبه ٥ مه، حوالی ٥ صبح حرکت کردیم تا قبل از گرم شدن هوا به یزد برسیم. هنگامی که داشتیم از تفت خارج می‌شدیم، پسرک کوچکی نزد من آمد و شاخه‌ای گل سرخ هدیه داد و کمی آن طرف‌تر پیرمردی که در زمینی نزدیک جاده مشغول کار بود نیز همین کار را کرد. هیچکدام پولی دریافت نکردند و انتظارش را هم نداشتند، زیرا در این قسمت‌های ایران که هنوز توسط اروپاییان فاسد و خراب نشده، این عمل نشانه صفا و صمیمیتی خالص و پاک نسبت به غریبه‌هاست». گویا خود سیاح انگلیسی نیز بر این باور بوده که سنت‌های ایرانی با رسوخ فرهنگ اروپایی خراب و فاسد می‌شوند!
شهر بادگیر‌ها
در ادامه مسیر و گذر از روستاهای گوناگون که براون تا اندازه‌ای توانسته شرحی هرچند کوتاه از آن‌ها ارایه دهد، به نزدیک شهر یزد می‌رسد. زیبایی بادگیرهای این شهر توجه او را به خود می‌کشاند. جهانگرد انگلیسی از آنجا که شناختی نسبت به آن‌ها نداشته ابتدا به اشتباه افتاده، می‌پندارد مناره‌های مسجدند «ما به ترتیب از روستاهای بزرگ و آباد مبارکه و چمر در سمت راست و زین‌آباد در سمت چپ، عبور کردیم. سپس وارد صفحه دشت ماسه‌ای شدیم که شهر باستانی یزد در آن قرار گرفته است. همین‌طور که به شهر نزدیک می‌شدیم تعداد زیادی بناهای بلند و مستطیل شکل باعث شگفتی و حیرت من شدند که نمی‌دانستم به چه کار می‌آیند و تا آن وقت نظیرش را ندیده بودم. از آنجا که می‌دانستم شهر یزد به دارالعباده شهرت دارد، فکر کردم که شاید اینها یک‌جور مناره‌اند، اما به زودی فهمیدم که اینها بادگیر هستند و در خانه‌های طبقه ثروتمند و مرفه، برای جمع‌آوری و هدایت بادهای خنکی که بالاتر از سطح زمین می‌وزند به داخل اتاق‌های خانه، طراحی و ساخته شده‌اند».
شتاب برای دیدار
او با ورود به شهر یزد، شتابان می‌کوشد زرتشتیان و بزرگ آنان یعنی اردشیر مهران را ببیند، از این‌رو بی‌درنگ نامه‌های خود را به سوی آن‌ها می‌فرستد «هنوز اوایل روز بود که از دروازه شهر عبور کردیم و پس از مقداری پرس‌وجو در کاروان‌سرای حاجی قنبر جای گرفتیم، اولین کاری که داشتم این بود که معرفی‌نامه‌هایم را به ... اردشیر مهران زرتشتی بفرستم و از آنها قرار ملاقات بگیرم». پس از آن که بزرگ زرتشتیان اعلام می‌کند از ملاقاتش خوشحال خواهند شد «بی‌درنگ، همراه خدمتکار مذکور به راه افتادم». براون انگلیسی علاقه‌ای ویژه به شنیدن و تحلیل عقاید زرتشتیان و مسلمانان و نیز  رویارویی‌های عقیدتی آن‌ها داشته و چندین نمونه را در کتاب خود آورده است. او البته بیشتر با زرتشتیان همراهی و همگامی دارد. پرداختن به زرتشتیان و آگاهی از عقاید آنان به اندازه‌ای برای او اهمیت و اولویت داشته که تنها در دو مورد به بناهای تاریخی پرداخته یا گذری به آن‌ها داشته است «صبح روز بعد ساعت ٦:٣٠ صبحانه‌ام را خوردم و آماده بودم که به تماشای شهر یزد بروم. به زودی در باغ دولت‌آباد در کنج سایه‌داری نشستیم». از این‌رو است که از مراوده بیش‌تر با زرتشتیان بسیار خرسند است و از هر فرصتی برای این کار بهره می‌برد «بعدازظهر آن روز دو نفر زرتشتی نزد من آمدند تا اطلاع دهند که اردشیر مهران که آنها در استخدام او بودند میل دارد که باغش را با خانه کوچکی که در آن است در مدت اقامتم در یزد در اختیار من بگذارد. مسلم است که من با تشکر فراوان، پیشنهاد ایشان را قبول کردم زیرا میل داشتم از فرصتی که به دست آمده، برای آشنایی و مراوده بیشتر با زرتشتیان استفاده کنم که بدین ترتیب حدس می‌زدم که این فرصتی استثنایی برایم دست داده است». او خرسندی خود را از این رخداد پنهان نمی‌دارد: «من نمی‌توانستم احساس خوشی و شادمانی نداشته باشم، وقتی فکر می‌کردم بالاخره توانسته‌ام اینقدر از هموطنانم و حتی هم‌مذهبانم، دور بیفتم و کسانی که در یزد، بیش از همه احساس نزدیکی به آنها می‌کنم، گبرها هستند که از قبل هم نسبت به آنها احساس احترام داشتم و با آشنایی بیشتر با این مردم ... این احترام من بیشتر شد».
پرداختن به زندگی و سختی‌های زندگی زرتشتیان، دستاویزی به او می‌دهد تا از دیگران انتقاد کند «هفت تا ده هزار نفر از زرتشتیان در یزد و نواحی آن وجود دارند و تقریبا همه آنها مشغول امور تجارتی یا کشاورزی هستند. با اینکه نسبت به گذشته، امروزه کمتر در معرض آزار و اذیت قرار می‌گیرند، اما باز هم از طرف بعضی متعصبین مورد توهین و سوء رفتار واقع می‌شوند که آنان را در زمره مسیحیان و یهودیان و سایر اهل‌الکتاب محسوب نمی‌کنند. گاه‌گاه در دوران فترت حکومت، لوطی‌ها و اوباش یزد به اذیت و تحقیر شدید آنها می‌پردازند». وی در روزهای پایانی اقامت خود در یزد به دیدار آتشکده‌ها می‌رود و توصیفی هرچند کوتاه درباره آن‌ها می‌نویسد «من طبیعتا مشتاق بودم چند آتشکده را تماشا کنم و بالاخره پس از تقاضاهای مکرر، یک روز را برای دیدار من معین کردند. ابتدا مرا به قدیمی‌ترین آتشکده بردند که در وضعیت ویرانی بود و غیر از دو تابلو که خطوط فارسی بر آنها نوشته شده بود، چیز جالب دیگری نداشتند».
غریبه‌ای سرگرم کننده!
سیاح انگلیسی، کم‌تر از زنان یزدی سخن می‌گوید. او بیش‌تر از اصطلاحات «مسلمان» و «زرتشتی» بهره برده، همواره در حال مقایسه آنان است اما در جایی به دیدارش با زنان زرتشتی اشاره می‌کند«با اینکه زنان زرتشتی صورتشان را نمی‌پوشانند اما طبعا من خیلی کم آنها را دیدم. البته دو مرتبه گروهی از دختران گبر به باغ آمدند تا با شگفتی و حیرت، این غریبه فرنگی را تماشا کنند. گروهی از دختران جوانی بودند که دو نفرشان فوق‌العاده زیبا بودند. آنها شلوغ‌تر و ناآرام‌تر رفتار می‌کردند و بنابر پچ‌وپچ و قهقهه‌هایشان تجربه سرگرم‌کننده‌ای برایشان بودم‌».
حشره‌های زهرآگین
براون تاکید می‌کند در شهر یزد و کنار زرتشتیان روزهایی بسیار خوب داشته است. او اما هر جای سفرنامه‌اش توانسته از حشره‌های زهرآگین این شهر شکایت کرده است «از جمله ناراحتی‌های مختصری که به یاد من می‌آورد که یزد هم بی‌عیب نیست، یکی هم پدیدار شدن گهگاه عقرب و رتیل بود که هر دو در این بخش خشک و ماسه‌ای ایران یافت می‌شد و رتیل برای من ناراحت‌کننده‌تر بود، با آن حرکات ترسناک و بدن خاکستری نیمه‌شفافش که موجب استتارش می‌شد، با پاهای مودار و آرواره‌های زهرآگینش. یزدی‌ها در هر حالتی که باشند حضور آن را با متانت بیشتری از من تحمل می‌کنند. کلانتر یا شهردار زرتشتیان وقتی رتیل بزرگی را دید که درست بالای سرش روی سقف ایستاده، هیچ اهمیتی به آن نداد». رفتار یزدی‌ها و خونسردی آنان در برابر چنین حشره‌های کشنده به نظر او عجیب بوده است.  
* همه مطالب درون گیومه از «یک سال در میان ایرانیان» آورده شده است.

منبع: شهروند

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: