افلاطون را بايد رييس فلاسفه اشراق دانست

1386/6/6 ۰۳:۳۰

افلاطون را بايد رييس فلاسفه اشراق دانست

سهروردی مبانی انديشه‌های افلاطون را نيكو می‌شناخته و آگاهانه از آن‌ها وام گرفته است پس به راستی بايد افلاطون را رييس فلاسفه اشراق دانست.



سهروردی مبانی انديشه‌های افلاطون را نيكو می‌شناخته و آگاهانه از آن‌ها وام گرفته است پس به راستی بايد افلاطون را رييس فلاسفه اشراق دانست.
متن فوق بخشی از مقاله «هستی‌شناسی و شناخت‌شناسی تطبيقی افلاطون و سهروردی» نوشته «حسين فلسفی» بود كه در شماره آخر فصل‌نامه تخصصی «فلسفه و عرفان» آمده است.
مؤلف در اين مقاله می‌نويسد: «فلاسفه اسلامی تا زمان تأسيس حكمت متعاليه، به دو گروه مشايی و اشراقی تقسيم می‌شوند كه سرآمد گروه نخست ابن‌سينا و بنيان‌گذار فلسفه اشراق اسلامی سهروردی است، مشاييان را پيروان ارسطو و اشراقيان را پيروان افلاطون می‌داند و سهروردی از كسان بسياری ياد می‌كند كه از آن‌ها بهره‌مند بوده است و از ميان آن‌ها افلاطون را رييس فلاسفه اشراقی معرفی می‌كند.»
«حسين فلسفی» می‌گويد: «هسته اصلی فلسفه افلاطون، نظريه ايده‌ها (مثل) است، عالم ايده‌ها، مورد تفسيرهای گوناگون قرار گرفته است برخی آن را پسنديدند و گروهی نيز آن را حدسی بيهوده پنداشتند.»
عضو هيئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی می‌نويسد: «از اولين و مؤثرترين مخالفين نظريه ايده‌ها، ارسطو است كه با دلايلی چند وجود چنين عالمی را نادرست و بيهوده می‌داند، ارسطو بر بنياد مبانی خود، باور دارد كه تنها افراد حقيقتا جوهرند و آن‌چه در عالم تحقق دارد فرد است؛ زيرا فرد «اين چيز در اين‌جا» است و هستی دارد، جوهر به معنای اول تنها به فرد و جوهر به معنای ثانی برانواع و اجناس دلالت می‌كند، از نظر ارسطو انواع و اجناس يا همان كليات در خارج تحقق ندارند ولی مفاهيمی صرفا ذهنی نيز نيستند بلكه بنياديی خارجی و عينی در اشياء دارند‌.»
«فلسفی» در ادامه مقاله‌اش می‌نويسد: «افلاطون برخلاف ارسطو بر آن است كه كليات جوهر نخستين‌اند؛ يعنی آن‌ها به معنای واقعی هستی دارند، به نظر ارسطو ناممكن است كه چيزی از آن‌چه كلی ناميده می‌شود جوهر باشد؛ زيرا جوهر هر فرد، جوهر همان فرد است در حالی كه كلی مشترك بين افراد است.»
نويسنده اين مقاله می‌نويسد: «ارسطو در نقد نظريه ايده‌ها دلايلی چند آورده است كه هيچ كدام از آن‌ها استوار و منصفانه به نظر نمی‌رسد؛ زيرا پاسخ همه آن‌ها را می‌توان در نوشته‌های افلاطون يافت مثلا ارسطو بر آن است كه لازمه پذيرفتن عالم ايده‌ها آن است كه امور سلبی و منفی نيز بايد دارای ايده باشند، افلاطون در رساله سوفيست با استفاده از ايده‌ «غير» اثبات می‌كند كه امور سلبی و منفی دارای ايده نيستند.»
عضو هيئت علمی واحد خرم آباد در تعريف «ايده و نور» می‌نويسد: «نخستين ويژگی «ايده و نور» آن است كه تعريف منطقی ندارند؛ زيرا حد حقيقی از جنس و فصل تركيب می‌يابد و چيزی كه جنس و فصل ندارد، حد حقيقی نيز ندارد پس هر چيز بسيط، از تعريف بی‌نياز است از آن‌جا كه ايده‌ها حقايقی بسيط‌ هستند، حد حقيقی نيز ندارند از اين‌رو افلاطون هيچ‌جا «ايده» را به «حد» تعريف نكرده است، سهروردی نور را تعريف ناپذير می‌داند؛ زيرا به خودی خود آشكار و مظهر همه چيزهای ديگر است از اين رو «لايكمن أن يكتسب بحد أو برسم و لا أن يعلم بحجة و برهان، لاستحاله أن يدرك الظاهر بما هو اقل ظهورا منه، لوجوب كون المعرف اجلی من المعرف.»
«فلسفی» واقعيت «ايده و نور» را مورد بررسی قرار می‌دهد و می‌نويسد: «واقعيت ايده و نور عبارت از حيات و ادراك و حضور است، از آن‌جا كه نفس از ديدگاه افلاطون ايده‌ای بسيط، ذاتا آگاه و خود محرك و فعال است، بنابراين همه ايده‌ها از حيات و ادراك و حضور برخوردارند، آن‌ها ذات خود و ديگر ايده‌های مجرد را ادراك می‌كنند؛ زيرا بين هر چيز مجرد و خودش و ساير مجردات هيچ‌گونه حايلی وجود ندارد.»
وی می‌نويسد: «منظور سهروردی از صرف الوجود يا نور «حی ادراك فعال» و مقصود از ظلمت عدم حيات و ادراك و حضور است به همين سبب است كه او جسم و اعراض جسمانی راغسق و ظلمت می‌داند. جسم يا برزخ ذاتا مظلم و تاريك است تا نوری بر آن عارض نشود نورانی نمی‌شود.»
عضو هيئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی چگونگی ارتباط ايده نور با اشياء مادی را مورد ارزيابی قرار می‌دهد و می‌نويسد: «يكی از مسايل هميشگی فلسفه، ربط مادی به مجرد و چگونگی نسبت خالق و مخلوق بوده است، درباره اين مسأله نظريات گوناگونی بيان شده است افلاطون برای توضيح چگونگی ارتباط ايده‌ها با محسوسات عبارات تقليد محسوسات از ايده‌ها، حضور ايده‌ها در محسوسات حضور ايده در محسوس در ايده بهره‌مندی محسوس از ايده الگو بودن ايده و حضور در محسوسات و علت و سبب بودن ايده‌ها برای محسوسات را به كار برده است.»
وی در ادامه اين‌گونه می‌نويسد: «يكی از مباحث مهم فلسفه مسأله وحدت و كثرت است، قدمت اين موضوع به آغاز تفكر فلسفی بشر در يونان باستان می‌رسد، آن نظريه عجيب و خارق العاده است نه تازه است و نه بدين زودی از ميان خواهد رفت بلكه گمان می‌كنم اين يكی از خصوصيات ابدی زبان ماست كه هرگز كهنه نمی‌شود. بی‌ترديد ايده ها از نگاه افلاطون، همگی در يك رديف قرار ندارند.»
وی می‌نويسد: «می‌توان به چهار مرتبه تشكيكی عالم ايده‌ها اشاره كرد اول ايده‌ خير، دوم ايده‌هايی همانند وجود، وحدت، كثرت، عدالت، زيبايی و ... كه سلسله‌ای طولی را تشكيل می‌دهند سوم مرتبه عرضی انواع همانند ايده‌ای انسان، درخت و چهارم مرتبه حقايق رياضی همانند دايره، مثلث، اعداد اختلاف ايده‌ها با عهم اختلافی تشكيكی است؛ مثلا ايده گل با ايده خير هر دو از حيث ايده بودن هيچ تفاوتی با هم ندارند؛ يعنی هر دو حقايقی بسيط، ازلی و فناناپذيرند ولی ايده خير مبدأ تمام ايده‌ها است در حالی‌كه ايده گل تنها مرجع نوع گل‌ها است. چيزهای مادی كه خود سايه عالم بالاتر است از نظر شدت و ضعف مراتبی دارند.»
«فلسفی»از ديدگاه سهروردی سخن می‌گويد و می‌نويسد: «نور، حقيقتی واحد است كه از حيث نور بودن هيچ اختلافی در آن نيست اين حقيقت واحد، در عين وحدت، دارای شدت و ضعف است سراسر دار هستی از نظر نوريت يكی است و اختلاف اشيا تنها به شدت و ضعف نوريت آن‌ها برمی‌گردد وی در همه مراتب نور چه طولی و چه عرضی به تشكيك قائل است، به نظر او جواهر عالم جسمانی نسبت به سايه خود كامل‌تر است، عقول نيز نسبت به جواهر جسمانی از شدت بيشتری برخوردارند از آن‌چه گفتيم می‌توان پی برد كه اين دو انديشمند به وحدت در عين كثرت و كثرت در عين وحدت قائل‌ هستند.»
وی در پايان مقاله خود می‌نويسد: «از اين مباحث نتيجه گرفته می‌شود كه هستی‌شناسی و شناخت‌شناسی از مهم‌ترين مسائل و مباحث فلسفه افلاطون و سهروردی‌ هستند و ديدگاه آن‌ها در اين دو مورد بسيار به هم نزديك است؛ زيرا از نظر آن‌ها ايده و نور سبب بساطت و ظهور، بی‌نياز از تعريف‌اند، واقعيت آن‌ها همان حيات و ادراك و حضور است؛ زيرا آن‌ها حقايقی مجردند، ايده و نور، مبدأ اصل و علت ماديان‌اند و اين‌ها سايه و رو گرفت آن‌ها كه با تعابير گوناگونی بيان شده است، اين حقايق با هم‌ديگر روابطی دارند برخی از آن‌ها بر ديگران نورافشانی می‌كنند و برخی مستنير می‌شوند، آن‌ها كلی‌اند و منظور ز آن‌ها غنا و احاطه و اصل بودن است نه مفهوم ذهنی، آن دو برآن‌اند كه اختلاف مراتب ايده و نور اختلافی تشكيكی است به اين معنا كه وجه اشتراك و اختلاف آ‌ن‌ها در واقع به خودشان برمی‌گردد نه به چيزی بيرون از آن‌ها، سهروردی و افلاطون با دلايل متقن وجود علم را اثبات و با هرگونه سفسطه مبارزه كرده‌اند.»
وی ادامه می‌دهد: «آن‌ها برای دريافت حقايق بر عقل و كشف و شهود تأكيد كرده و برآنند كه بايد از هر دوی آن‌ها برخوردار بود، هستی‌شناسی آن‌ها با شناخت‌شناسيشان همبستگی تام دارد، علم انسان به خود و به غير از خود از نظر آن‌ها حضوری است از اين رو می‌توان نتيجه گرفت سهروردی مبانی انديشه‌های افلاطون را نيكو می‌شناخته و آگاهانه از آن‌ها وام گرفته است پس به راستی بايد افلاطون را رييس فلاسفه اشراق دانست.»
فصل‌نامه تخصصی «برهان و عرفان» به صاحب امتيازی واحد علوم و تحقيقات دانشگاه آزاد اسلامی و سردبيری «پرويز ضيا شهابی» تا به حال ده شماره منتشر شده است و آن‌چه از نظر شما گذشت يكی از مقالات داخل شده در شماره آخر اين فصل‌نامه بود.
علاقه‌مندان می‌توانند اين مقاله را از دفتر مجلات دانشكده الهيات و فلسفه واحد علوم تحقيقات به آدرس، تهران، ميدان پونك، چهار ديواری، ميدان دانشگاه آزاد اسلامی، دانشگاه آزاد اسلامی (واحد علوم و تحقيقات)، ساختمان شماره يك، طبقه سوم شمالی تهيه كنند. بهای اين فصل‌نامه برای علاقه‌مندان 7000 ريال است.

منبع: خبرگزاری قررآنی ايران (ايكنا)

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: