1395/5/18 ۱۰:۲۵
امیراسماعیل آذر؛ پژوهشگر ادبی، شاعر و مجری تلویزیون است. او یکی از استادان زبان و ادبیات فارسی و مدیرگروه ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات نیز هست. آذر در کارنامه خود نگارش آثاری چون «ادبیات ایران در جهان»، «حافظ در آن سوی مرزها»، «نسیم بخارا»، «مروری بر تاریخ جوانمردی و عیاری در ایران»، «تصحیح دیوان شمس مغربی»، «الهینامه در مربع نشانه معناشناسی گراماس»، «تاریخ هزارساله شعر پارسی درباره امام رضا(ع)»، «خورشید خراسان»، «نسیمی از بخارا»، «جان جهان»، «میراث عشق»، «عبرتگاه تاریخ»، «تاثیر حافظ بر ادبیات غرب»، «دانشنامه نوروز» و... را ثبت کرده است.
آزاده صالحی : امیراسماعیل آذر؛ پژوهشگر ادبی، شاعر و مجری تلویزیون است. او یکی از استادان زبان و ادبیات فارسی و مدیرگروه ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات نیز هست. آذر در کارنامه خود نگارش آثاری چون «ادبیات ایران در جهان»، «حافظ در آن سوی مرزها»، «نسیم بخارا»، «مروری بر تاریخ جوانمردی و عیاری در ایران»، «تصحیح دیوان شمس مغربی»، «الهینامه در مربع نشانه معناشناسی گراماس»، «تاریخ هزارساله شعر پارسی درباره امام رضا(ع)»، «خورشید خراسان»، «نسیمی از بخارا»، «جان جهان»، «میراث عشق»، «عبرتگاه تاریخ»، «تاثیر حافظ بر ادبیات غرب»، «دانشنامه نوروز» و... را ثبت کرده است. این پژوهشگر ادبی و استاد دانشگاه در سالهای اخیر عضو شورای راهبردی سازمان اسناد و کتابخانه ملی، کمیسیون شورای عالی انقلاب فرهنگی، مدیرگروه ادبیات فارسی سازمان فرهنگی اکو، عضو کمیته نامگذاری ثبت احوال، عضو کمیسیونهای علمی نهاد کتابخانههای عمومی کشور و عضو هیاتمدیره انجمن ادبیات تطبیقی نیز بوده است.
***
سوال اول من درباره نقد ادبی دانشگاهی است، برخی براین باورند ضمن اینکه ضرورت دارد سرفصلهای دروس در رشته ادبیات بازنگری شوند، تا امروز کتاب مدونی در حوزه نقد ادبی تدوین نشده و به خاطر همین نقصان است که هنوز نقد ادبی زرینکوب در دانشگاهها تدریس میشود، به نظر شما دلیل نقصان این وادی در این سالها چه بوده است؟ پیش از هرچیز باید اشاره کنم که نقد ادبی با فردیناند دوسوسور آغاز میشود، اگر منظورتان از نقد، نقد نو و ساختار است اصلا از لون دیگری است و شاید این نقد بهطور جدی بیش از 60،50 سال سابقه ندارد، یعنی از وقتی که زبانشناسانی مثل گراماس به این حوزه گرایش پیدا کردند و شیوههای نقد را چه در حوزه نشانهشناسی و... نشان دادند تا امروز نظریههای متنوعی بیان شده است. امروز اغلب نظریهها از نظریه بارت گرفته تا لاکان و نظریههای ساختار دیگری مطرح است که دارد وارد گرایش میانرشتهای میشود. این نقد به این دلیل خیلی مرسوم است که شناخت این نظریهها و مصداق پیدا کردن آن در فارسی کار سادهای نیست، بلکه در درجه نخست استادان باید این نظریهها را بشناسانند. البته بسیاری از استادان زبان و ادب فارسی با این نظریهها آشنا هستند ولی میان شناخت این نظریهها تا مصداق کاربردی آن فاصله زیادی است. ما استادانی داریم که در این زمینه کار کردهاند و کارگاههایی هم از این رهگذر برگزار شده که حتما هم موثر بوده ولی واقعیت این است که جهانشمول نبوده است. با اینحال حق را به شما میدهم، منتهی مساله این است علاوهبر دانشگاهیان، رسانهها هم باید در زمینه پررنگ کردن این وادی کمک و ذهن جامعه ادبی را تجهیز کنند که به دنبال نقد ساختاری برود.
درست است کتاب «نقد ادبی» زرینکوب اثری جامع و کامل دراین وادی به شمار میرود و سالهاست برای نسلهای مختلف در کرسیهای دانشگاهی تدریس شده اما آیا وقت آن نرسیده که آثار تازهتری هم از این رهگذر به دانشکدههای ادبیات ورود یابند؟ من هم این نکته را قبول دارم، ضمن اینکه باید بپذیریم زرینکوب چه در زمان خود و چه پس از آن، شخصیتی پیشرو و آوانگارد بوده و هنوز هم با گذشت سالها آثارش ازجمله نقد ادبی که اشاره کردید مورد توجه است. ولی هر روز نظریههای نویی به عرصه میرسد که تراش میخورد و به صحنه زبان وارد میشود. طبعا اگر تاریخ نشر نقد ادبی زرینکوب را ببینیم متوجه میشویم نزدیک به سه دهه از انتشار آن میگذرد. طبیعی است که دراین سه دهه اتفاقات زیادی افتاده است، بهویژه در حیطه نشانهشناسی. من سال گذشته کتابی با محور نشانهشناسی و با عنوان «الهینامه در مربع نشانهشناسی گراماس» نوشتم، نهفقط من که در حالحاضر پژوهشگران دیگری هم هستند که مشغول نگارش چنین آثاری هستند ولی بهطور کلی حرف شما را میپذیرم که اصولا نقد مدرن هنوز در کشور ما جا نیفتاده و شرایط نشان از این دارد که زمینه برای انجام کارهایی از این دست فراهم است. ولی افراد متخصص به آن شکلی که باید دراین حوزه وجود ندارد. با این همه امیدوارم همان تعداد از استادانی هم که دراین حوزه کار میکنند بتوانند در سالهای آتی فعالیتهایی را انجام دهند که چنین آثاری بیشتر در کشور ما پا بگیرد و رشد کند. پس نبود نقد ادبی آن هم در قالب کتابهای نظری نشان میدهد خروجی دانشکدههای ادبیات هم به آن شکلی که باید مطلوب بوده و نتوانسته بهنوعی منتقدپرور باشد؟ درست است، ضمن اینکه بعضی از گروهها، دو استادیار و یک دانشیار و هیاتعلمی دارند و نمیتوانند پاسخگوی راهنمایی رسالهها باشند، چون ادبیات هم تخصصی شده و هر رساله باید به متخصص خودش سپرده شود.
برخی اهالی دانشگاه به این نکته اشاره میکنند که در سالهای گذشته تعداد رسالههایی که به کتاب مبدل میشدند به مراتب بیشتر از امروز بود، به نظر شما دلیل افت این مساله چیست؟ چون اغلب این رسالهها گرهگشا نیستند و اساسا برآمده از مسائل جامعه ما نبودهاند. شما درحالی به این سوال اشاره میکنید که امروز یکی از بزرگترین معضلات ما در دانشکدههای ادبیات، رساله و موضوع رساله است. همانطور که گفتم اغلب دانشجویان، رسالههایی را انتخاب میکنند که نه هیچ ربطی به جامعه ما دارد و نه در استحکام زبان فارسی تاثیرگذار است.
نکته دیگر درباره نقد این است که اصولا نقد ادبی در کشور ما از دو حالت خارج نیست، یعنی برخی نقدها یا از سر غرضورزی و خصومت با مولف صورت میگیرد و برخی دیگر از نقدها به جای پرداختن به اثر، بیشتر در دایره تعارفات معمول محدود شدهاند، این نشان میدهد ما در محافل نقد و بررسی آثار به جز موارد معدود نتوانستهایم از نقد اصولی بهره ببریم؟ درست است، ضمن اینکه امروز نقد فقط درقالب کلمه خلاصه نمیشود، اگر به تاریخ نقد از گذشته تا امروز نظر کنیم میبینیم که بیشتر از نقد بهعنوان ایراد گرفتن تلقی شده است، یعنی شاعری شعر شاعر دیگر را نقد میکرد که به او بگوید تو نمیتوانی و من میتوانم. ولی به تدریج این شکل عوض شد و فهمیدند که یکی از معانی نقد این است که متن را بسنجد و ایرادات و نکات مثبت و منفی آن را بیان کند.
منیع: فرهیختگان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید