گفت‌و‌گو با ایرج رحمانپور، موسیقی لرستان در مرکز هم حرف برای گفتن دارد

1395/5/18 ۰۹:۳۶

گفت‌و‌گو با ایرج رحمانپور، موسیقی لرستان در مرکز هم حرف برای گفتن دارد

موسیقی نواحی مختلف ایران نمود این جمله است که «سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند.» خوانندگان موسیقی نواحی با دل می‌خوانند و با دل می‌نوازند. در این موسیقی احساس در صدر قرار دارد. هر بار که برنامه‌ای با محوریت موسیقی نواحی برگزار می‌شود مخاطبان بسیاری را به سالن‌های اجرا می‌کشاند زیرا زبان ساده و بی‌آلایش این موسیقی عمق وجود هر ایرانی را تکان می‌دهد.


 

 

 

یاسر یگانه : موسیقی نواحی مختلف ایران نمود این جمله است که «سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند.» خوانندگان موسیقی نواحی با دل می‌خوانند و با دل می‌نوازند. در این موسیقی احساس در صدر قرار دارد. هر بار که برنامه‌ای با محوریت موسیقی نواحی برگزار می‌شود مخاطبان بسیاری را به سالن‌های اجرا می‌کشاند زیرا زبان ساده و بی‌آلایش این موسیقی عمق وجود هر ایرانی را تکان می‌دهد.
در این میان موسیقی لرستان با ظرفیت‌های بالایی که داشته و دارد همواره در کانون توجه علاقه‌مندان به موسیقی نواحی بوده است، تا جایی که حتی مردمان دیگر نقاط کشور هم به این موسیقی علاقه دارند و آثار هنرمندان موسیقی لرستان را دنبال می‌کنند. کسانی مانند رضا سقایی، ایرج رحمانپور، علی‌اکبر شکارچی، حسین پرنیا و فرج علیپور هنرمندانی هستند که در موسیقی ایرانی به چهره‌هایی ملی تبدیل شده‌اند و هر علاقه‌مند به موسیقی، آنان را می‌شناسد.
بعد از درگذشت غریبانه رضا سقایی، بیشتر بار آواز موسیقی لرستان بر دوش ایرج رحمانپور بود. خواننده‌ای که مردمان ایران به او لقب «حنجره زخمی زاگرس» داده‌اند. آواز رحمانپور گویی از هزاره‌های دور آمده و تاریخی کهن در دل خود دارد. او در این سال‌ها تلاش بسیاری برای حفظ و البته ارتقای موسیقی لرستان داشته و به حتم موفقیت‌های چشمگیری هم خواهد داشت.
رحمانپور نخستین کسی بود که نغمه‌های «هوره» و «مور» را وارد اجراهای صحنه‌ای کرد و به شکلی تحسین‌برانگیز این آوازها را به گوش مردم رساند تا نسل جوان هم این آوازها را بشنوند.
این خواننده پیشکسوت استفاده از شعر در موسیقی لرستان را نیز وارد عرصه تازه‌ای کرد. استفاده از شعرهایی که خودش می‌سرود و بهره بردن از زبان شعری شاعران امروز، آوازهای رحمانپور را بیش از هر خواننده دیگری به مردمان زمان خودش نزدیک می کرد.
رحمانپور قرار است در هفته جاری و در روزهای 20 و 21 مرداد، در تالار وحدت برای مردمان علاقه‌مند به موسیقی لری و لکی آواز بخواند. به بهانه این اجرا پای صحبت‌های او نشستیم تا کمی درباره موسیقی لرستان و ویژگی‌های این موسیقی از او بشنویم.

***

 

می‌خواهم صحبت‌مان را با موسیقی لرستان و توضیحاتی درباره کلیت این موسیقی آغاز کنیم. درباره این موسیقی برایمان بگویید و اینکه موسیقی لرستان در قالب کدام یک از دستگاه‌های موسیقی ایرانی قرار می‌گیرد؟
موسیقی لرستان بخشی از موسیقی ایران است و باید به عنوان زیرمجموعه موسیقی ایرانی به آن پرداخته شود. گاهی تقسیماتی می‌شود که این موسیقی شهری است و این موسیقی روستایی است و این موسیقی محلی است. این تقسیم‌ها را من نمی‌پذیرم و هرگز با این مسأله کنار نیامدم که موسیقی ایران را می‌توان تکه تکه کرد و تعریف‌های مختلفی از آن داشت.
ما کشوری هزارساله با سرنوشتی مشترک و تاریخی مشترک و البته موسیقی مشترکی هستیم که می‌توان آن را موسیقی ایرانی نامید. البته طبیعی است که به خاطر برخی ویژگی‌ها در اقلیم‌های مختلف موسیقی در هر کدام از این اقلیم‌ها رنگ و بوی خودش را داشته باشد.
در دوره قاجار بخشی از این موسیقی ایران با عنوان ردیف موسیقی دستگاهی ایران تدوین شد. این کار هم خوب و هم بد است. خوب از این نظر که بالاخره بخشی از موسیقی ایران ثبت و جاودانه شد. بد از آن نظر که آنچه به عنوان ردیف‌های موسیقی ایرانی تدوین شد؛ همه داشته‌های ما نبود. بخصوص این مسأله درباره موسیقی غرب ایران پررنگ‌تر است؛ غرب ایران به خاطر اینکه کمتر به دربار نزدیک بود و کمتر صدایش به دربار می‌رسید؛ موسیقی‌اش از ناگفته‌های موسیقی ایران باقی ماند.
تقسیم‌بندی‌های کنونی را که درباره موسیقی لرستان می‌شود قبول دارید؟ مثلاً اینکه می‌گویند موسیقی لرستان در دستگاه «ماهور» محدود می‌شود.
موسیقی لرستان الان توسط کارشناسان جزو موسیقی مقامی کشور تقسیم‌بندی می‌شود. از نظر دستگاهی تصور می‌شد که موسیقی لرستان همه‌اش «ماهور» است در حالی که غیرممکن است موسیقی جایی تنها در یک دستگاه بگنجد. شباهت‌های برخی آوازهای ما با نوعی از «ماهور» که خاص منطقه لرستان است و با ماهوری که در دستگاه‌های موسیقی ایرانی نواخته می‌شود وجود دارد. اما کارشناسان فراموش کرده بودند که بخشی از موسیقی ما موسیقی «یارستان‌» است که با تنبور نواخته می‌شود و در همه دستگاه‌ها نغماتی دارد و البته بیشتر در دستگاه «شور» قرار می‌گیرد.
ما سرنا و دهل داریم که بخش زیادی از موسیقی ما را با این سازها در شادی‌ها و سوگ‌ها می‌نوازند که نغمه‌هایشان شامل دستگاه «شور»، آواز «دشتی» و گاهی آواز «اصفهان» می‌شود.
 

 

قدمت نغمه‌های موسیقی لرستان به کدام دوره برمی‌گردد؟
در کل نغمه‌هایی که در لرستان هست بازمانده‌ای از نغمه‌های باستانی این مملکت است و دست به دست و سینه به سینه به ما رسیده‌اند و قرابت ونزدیکی با موسیقی و ادبیات دوره ساسانی دارد؛ چون زبان این موسیقی به زبان دوره ساسانی پهلو می‌زند و موسیقی‌اش هم به آن موسیقی نزدیک است.
موسیقی لرستان بخش ناگفته موسیقی ایرانی است که لایه‌های بسیار سطحی از آن به دیگران شناخته شده و عمق و ژرفای آن هنوز ناگفته مانده است. اگر ما کنسرتی می‌گذاریم برای معرفی این نغمه‌ها و آواها و این ناگفته‌ها در مرکز کشور است.
 

 

به قدمت موسیقی لرستان اشاره کردید، درباره قدمت و تاریخ این موسیقی اسنادی در کارهای باستان‌شناسی به دست آمده است؟
از دیرباز موسیقی در این کشور بوده است و این را می‌شود ازهجاری‌ها و اشعار بزرگان دریافت. تمام شاهنامه اثر حکیم طوس سرشار از نغمه‌ها و سازهای موسیقی است که همه اینها نام برده شده و مشخص است که همه این سازها به صورت گسترده و فراگیر به کار گرفته شده‌اند.
بسیاری از متونی که در گذشته برای موسیقی نوشته شده به زبان عربی است. متأسفانه چون بزرگان به زبان عربی نوشته‌اند و این متون کمتر ترجمه می‌شوند، این متون از چشم محققان و پژوهشگران دور می‌مانند و کمتر به سراغشان می‌روند. ابوعلی‌سینا و ابوریحان و بزرگان دیگر و نخبگان ما هر کدامشان نوشته‌ای درباره موسیقی و علمی کردن این موسیقی دارند و متأسفانه کمتر به این نوشته‌ها توجه می‌شود.
چیزی که به طور مشخص وجود دارد مربوط به  زمانی است که در سده‌های میانی چهارم و هفتم حرکاتی برای مدون کردن موسیقی و تقسیم‌بندی آن داریم و در نهایت از مشروطه به بعد است که موسیقی کاملاً روی کاغذ می‌آید و نُت‌نویسی از غرب وارد کشور می‌شود. تا آن زمان موسیقی یا به طور عروض شعر تقسیم‌بندی می‌شده یا دوره هایی داشت که براساس آن تقسیم‌بندی می‌شد.
 

 

اگر بخواهیم محدوده‌ای تاریخی برای موسیقی ایران در پهنه تاریخ در نظر بگیریم، براساس اسناد سابقه‌اش به کدام دوره برمی‌گردد؟
به طور قاطع می‌توان گفت که از 7 هزار سال پیش موسیقی در ایران به طور کاملاً مشخص و روشن با گروه‌های موسیقی و سازهای مختلف نواخته می‌شده و دیده شده است. اسناد این گفته روی حجاری‌ها و لایه‌های مختلف باستان‌شناسی وجود دارد.
 

 

موسیقی لرستان شامل بخش‌هایی می‌شود که هر کدامش کابرد خاص خود را داشته و برای زمان‌های خاصی خوانده یا اجرا می شده است. درباره هر کدام از این بخش‌ها برایمان توضیحاتی ارائه کنید.
موسیقی در نواحی مختلف ایران به طور زنده و مشخص پابه‌پای زندگی بوده و از زندگی روزمره مردمانش جوشش می‌گیرد؛ تعریف رفتار و آداب و معاشرت هر کدام از مردمان برابر است با تعریف موسیقی‌ آنان.
به طور مشخص برای هر چیزی موسیقی جداگانه‌ای دارند. بخش موسیقی کار داریم که برای کارهای دسته‌جمعی یا انفرادی خوانده می‌شده است. این ترانه‌ها آنقدر در پیشبرد کار تأثیر داشته‌اند که گویی بی‌آن ترانه، انجام آن کار امکان‌پذیر نیست. این همان جادوی کلام است و گاهی مردم معتقد بودند که اسراری در این کلام هست که کار را پیش می‌برد.برای مشک‌زدن، خواباندن کودک و خواندن لالایی‌ها تا کوبیدن خرمن، درو، برنج کوبی، آبیاری، بستن سدها، روبیدن جوهای آب؛ هرکدام از اینها ترانه‌های خاص خود را داشته‌اند.
برای آیین‌های مختلف مانند سوگ و سور هم ترانه‌هایی تعریف‌شده داریم. موسیقی سوگ را از لحظه‌ای که یک نفر فوت می‌کرده تا لحظه‌ای که به خاک سپرده می‌شده و حتی در روزهای بعدی هم ادامه می‌دادند.
بخشی هم موسیقی آیینی بوده که حاصل برخی باورها بوده است؛ مانند نباریدن باران، آمدن سیل‌ها و اتفاقات طبیعی که ویرانگر بوده است. برای این آیین‌ها تلفیقی از موسیقی و نمایش وجود داشته است.
برای رخدادهایی که ناگهانی رخ می‌داده و زندگی آنان را تحت تأثیر قرار می‌داده، باز خنیاگران بومی برای این‌ رخدادها موسیقی و ترانه می‌ساختند و به این رخدادها واکنش نشان می‌دادند.مانند اینکه به یکباره احشام بمیرند یا در آن سال کشت‌ها خوب نشوند، یا اینکه آب و هوا تغییر ناگهانی کند. سالی که احشام بر اثر نبودن علف و نباریدن باران به یک‌باره بسیاری از احشام مردند که برای آن ترانه‌ای ساختند که به نام «بُزمیری» معرف شد.از لحظه‌ای که یک شخص متولد می‌شود تا زمانی که پیرمرد یا پیرزن می‌شود برای بازی‌هایش ترانه دارد. این بازی‌ها همراه با خواندن ترانه‌ها و یکسری ریتم‌ها و الحان موسیقی هستند که باید همراه با این‌ها خوانده شود.
 

 

 در این میان بخشی از موسیقی لرستان به موسیقی حماسی اختصاص دارد.
آن بخش از موسیقی حماسی ملی که همه دارند ما هم داریم؛ شاهنامه خوانی، پهلوانان و قهرمانان باستانی ایران. شاهنامه خوانی در منطقه ما آنقدر پررنگ بوده که جزئی از شب‌نشینی‌های مردم در آمده است. شاهنامه‌خوانان افرادی دارای فضیلت و جایگاهی خاص در میان مردم بوده‌اند. گاهی هم «ویس و رامین» می‌خواندند و هر کسی اندک سوادی داشته هر شب مردم را دور هم جمع می‌کرده و برایشان از این حماسه‌ها و داستان‌ها می‌خواند.
بخشی از موسیقی حماسی ما به حماسه‌هایی اختصاص دارد که رنگ و بوی بومی دارد. مانند درگیری با اقوام دیگر، درگیری با حکومت مرکزی یا درگیری خود اقوام با همدیگر. ترانه‌هایی مانند «دایه‌دایه»، «میری» و «بمیری» حاصل این برخوردهای بومی هستند که در دلش آن حماسه‌ها و افسانه‌های بومی مطرح می‌شد و یک سری افراد بزرگ می‌شدند یا خود اتفاق بزرگ می‌شد. این مسائل تا جایی پیش می‌رفت که شیئی مانند تفنگ را آنقدر در موقعیتی خاص قرار می‌دادند که حالت تقدس می‌گرفت. من این را نمی‌پسندم که یک قوم تفنگ را مقدس بداند اما چون بحث عاطفی دفاع است و بحث این است که زمانی ناامنی کامل سراسر یک کشور را فرا گرفته و یک لر فقط با تفنگش می‌تواند از خود دفاع کند؛ این جسم و این تکه آهن و چوب آنقدر هاله‌ای از تقدس می‌گیرد که برایش شعر سروده و آهنگ ساخته می‌شود.
 

 

موسیقی لرستان مانند موسیقی در دیگر نقاط ایران، به صورت سینه به سینه و شفاهی منتقل شده است. درباره چگونگی این انتقال برایمان بگویید.
موسیقی در همه اقوام ایران شفاهی بوده است. شاید یکی از عیب‌های فرهنگ ما شفاهی بودن این فرهنگ است. کافی است بخشی از حافظان این فرهنگ از بین بروند تا آن بخش برای همیشه از بین برود.
در بُرهه‌هایی از تاریخ موسیقی در شرایطی قرار می‌گیرد که خانواده‌هایی خاص باید به موسیقی می‌پرداختند و مردم دیگر پرداختن به موسیقی را برای خود عیب و ننگ می‌دانستند. در نتیجه خانواده‌هایی که به صورت ارثی، پدر موسیقی را به پسر منتقل می‌کرد این موسیقی را ادامه دادند. این خانواده‌ها با نام‌های «لوطی»، «تُشمال» و «کولی» در مناطق مختلف شناخته می‌شدند. سال‌های سال تنها حافظان و منتقل‌کنندگان موسیقی ما همین خانواده‌ها بودند.
کنتراست و تناقض عجیبی درباره این‌ خانواده‌ها بود؛ از یک طرف این‌ها را می‌خواستند و می‌دانستند که موسیقی نیاز زندگی است و از طرفی کسانی که به این موسیقی می‌پرداختند را در درجه‌های پایین جامعه می‌دیدند. این نگاه تحقیرآمیز به این خانواده‌ها در حالی بود که هیچ مرده‌ای بدون حضور اینان قُرب نداشت، هیچ عروسی بی‌اینان عروسی نبود، هیچ «خَتنه‌سورانی» بدون ساز اینها معنا پیدا نمی‌کرد. لُرها می‌دیدند که از یک طرف زندگیشان با اینها معنا پیدا می‌کند و از طرف دیگر اینها را از خودشان می‌راندند و غذا و نشست و برخاستشان و ازدواجشان را از خودشان جدا می‌کردند.
 

 

این تناقض هنوز هم وجود دارد یا در دنیای امروز کم‌رنگ شده‌اند؟ آیا خود شما هم با این مشکل روبه‌رو بودید؟
به هر حال ورود افراد به عرصه موسیقی با مخالفت‌هایی همراه می شد.
به مرور زمان و در طول سال‌های اخیر این دیوارها فرو ریخته است. خودم وقتی وارد این کار شدم تحت فشار شدید اطرافیان و پدرم قرار داشتم. پدرم هرگز به دیدن کنسرت‌های من نیامد. هرگز با میل و اشتیاق ترانه‌ای از من نشنید. همیشه تا هنگام فوتش  یک غیظ و عصبانیتی در چهره‌اش از من وجود داشت. در حالی که خودش در منطقه کوهدشت که یکی از بزرگان بود، به طور مرتب ضبط‌ها را به روز می‌خرید و نغمه‌ها را جمع می‌کرد. این تناقضی بود که ما با آن بزرگ شدیم.
خوشبختانه امروز خانواده‌هایی که از قبل رغبت نمی‌کردند وارد عرصه موسیقی شوند یا اجازه نمی‌دادند که فرزندانشان موزیسین شوند؛ الان کمتر خانه‌ای هست که‌سازی در آن نباشد یا فرزندانشان مدرسه موسیقی یا کلاس موسیقی نرفته باشند. خوشبختانه اینها تغییر کرده و سرعت این تغییر هم بسیار زیاد بوده است.
 

 

جایگاه کنونی موسیقی لرستان در دیگر نقاط ایران بخصوص در پایتخت به چه صورتی است؟
در این میان موسیقی لرستان هم به خاطر ظرفیت‌ها و نشنیده‌هایی که داشت امروز در مرکز ایران برای خودش حرفی برای گفتن دارد و سری از میان سرها درآورده است. واقعیت این است که از نظر ظرفیت و به لحاظ توانی که در منطقه زاگرس وجود دارد، این نوع موسیقی هم به موسیقی‌های دیگر رخنه کرده و هم خودش را بخوبی نشان داده است. سُرنای ما الان در کنسرت‌های دیگر شنیده می‌شود و بسیاری از نغمه‌های ما را می‌برند و بر رویش شعر فارسی می‌گذارند.
 

 

در هفته جاری کنسرتی دارید که در پایتخت برگزار می‌شود. برگزاری کنسرت موسیقی لرستان در تهران چه تأثیری بر حفظ و اشاعه این هنر اصیل دارد؟
ما می‌خواهیم ظرفیت‌های منطقه زاگرس را در وهله نخست به مردمان منطقه و سپس به دیگران منتقل کنیم. هنوز خیلی از اهالی منطقه زاگرس نمی‌دانند چه ظرفیت ادبی باشکوهی دارند.
گاهی وقتی در برابر این ادبیات و موسیقی قرار می‌گیرند بسیار تعجب می‌کنند و مانند یک بیگانه با آن روبه‌رو می‌شوند. پس ما نیاز است که در وهله نخست خودمان را به مردمان خودمان بشناسانیم و بعد به دیگران. کنسرت‌هایی که در تهران برگزار می‌شوند، بخشی از آن متوجه مردمانی است که از استان‌ها مهاجرت کرده‌اند و به ناگزیر در پایتخت ساکن شده‌اند. جا دارد که هر بار تلنگری و تکانی به سمت فرهنگ بومیشان داشته باشند و ساعتی را با خودشان و گذشته‌هایشان و رؤیاهایشان زندگی کنند.
بخشی دیگر معرفی این فرهنگ به دیگران است. تهران مجموعه‌ای از اقوام ایرانی است که در تهران ساکن شده‌اند. وقتی کنسرتی لری و لکی در تهران برگزار می‌شود بخشی از مخاطبان ما اقوام دیگری هستند که در تهران زندگی می‌کنند و این درست همان تبادل فرهنگی است که مطابق میل ماست.
 بخشی دیگر هم این است که زندگی کسانی که در حوزه موسیقی کار می‌کنند از این راه می‌گذرد. ما درست مانند کشاورزان و تولید‌کنندگانی می‌مانیم که محصولی را در زمین می‌کاریم و بعد فصلی می‌رسد که باید آن را درو کنیم و برداشت کنیم تا از آن زندگیمان بگذرد.
از این زاویه هم باید دید که آمدن مردم به کنسرت‌ها برای این است که هنرمند می‌خواهد حاصل زحمات و رنج‌ها و کشته‌ای که طی سالیان داشته‌، بخشی از آن را ارائه کند تا بار دیگر خود را برای تولید آثار تازه آماده‌تر کند.

منبع: ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: