گفت‌و‌گو با مهراد قلی‌زاده، عکاس که سنت و مدرنیته را در آثارش تلفیق کرده است

1395/5/13 ۱۰:۲۱

گفت‌و‌گو با مهراد قلی‌زاده، عکاس که سنت و مدرنیته را در آثارش تلفیق کرده است

مهراد قلی‌زاده، عکاس خلاق جوان، که به صورت حرفه‌ای عکاسی از انسان را در حوزه صنعت پوشاک دنبال می‌کند، سال گذشته یک مجموعه 8 فریمی با عنوان ایساتیس را در شهر یزد عکاسی کرده، که در آن تقابل سنت و مدرنیته را به تصویر کشیده است، که چگونه این دو می‌توانند با یکدیگر یکی شوند یا باهم برخورد داشته باشند. این مجموعه مورد توجه روزنامه گاردین قرار گرفت و در سال 2015، عکس‌های این هنرمند جوان در این روزنامه چاپ شد.



محدودیت، خلاقیت می‌سازد

صبا موسوی : مهراد قلی‌زاده، عکاس خلاق جوان، که به صورت حرفه‌ای عکاسی از انسان را در حوزه صنعت پوشاک دنبال می‌کند، سال گذشته یک مجموعه 8 فریمی با عنوان ایساتیس را در شهر یزد عکاسی کرده، که در آن تقابل سنت و مدرنیته را به تصویر کشیده است، که چگونه این دو می‌توانند با یکدیگر یکی شوند یا باهم برخورد داشته باشند. این مجموعه مورد توجه روزنامه گاردین قرار گرفت و در سال 2015، عکس‌های این هنرمند جوان در این روزنامه چاپ شد. این هنرمند معقتد است که عکاسی از مدل یا فشن، در کشور ما، رشته جدیدی است که اگر بتوانیم بدرستی آن را با فرهنگ ایرانی اسلامی خود یکی کنیم، می‌توانیم جایی در این صنعت درآمد زای جهانی با رعایت قوانین خود و ارائه نگاه و خلاقیت هنرمندان ایرانی، در دنیای هنر و مد برای خود باز کنیم. این موضوع باعث شد که «ایران» با این عکاس به گفت‌و‌گو بنشیند و زاویه نگاه و زاویه دوربین این عکاس را بررسی کند.

نیم نگاه

کمترین، بیشترین است

اساس مینیمالیسم یا ساده گرایی(کمینه گرایی) بر پایه سادگی است. این ایسم در ابتدا خودش را در آثار کانستراکتیویسم‌های (ساختارگرا) روسی پس از انقلاب اکتبر 1917 میلادی نشان داد که در آن هنرمندان اشکال را به حداقل هندسی خود رساندند که معروفترین اثر در این دوره نقاشی «سفید روی سفید» مالویچ بوده است. این تأثیرات در دهه 50 و 60 قرن بیستم بر آثار هنرمندان اروپایی و امریکایی نمایان شد و به گونه‌ای اعتراضی در برابر نقاشی‌های اکسپرسیونیسم انتزاعی بود.البته گفته می‌شود که خاستگاه مینیمالیسم را باید از کلاژهای براک و پیکاسو در سال 1912 میلادی و حاضر آماده‌های مارسل دوشان بدانیم.مینیمالیست‌ها وسیله بیانی را به حداقل می‌رسانند، از نور به جای رنگ کاری استفاده می‌کنند. هرگونه بیانگری و توهم بصری را نفی می‌کند. به فرم اهمیت نمی‌دهند و به جای آن، وحدت رنگ روی سطوح و بوم‌های بزرگ برایشان مهم می‌شود.از هنرمندان این سبک می‌توان به دیوید اسمیت، دونالد جاد، ارنست تروا، سول لویت، کارل آندره، دن فلاوین، رابرت رایمن، رونالد بلادن و ریچارد سرا اشاره کرد.در عکاسی مینیمال نیز از تصاویر آرام و متمرکز ساختن کادر در عناصر اصلی برای خلق ترکیبی بی‌نقص، بهره‌گیری می‌شود. این سبک از عکاسی با طرح یک چالش با تنظیم یک یا دو عنصر در کادر به بیان یک موضوع و پیام می‌پردازد.هنر مینیمال یعنی «کمترین، بیشترین است» یا به عبارتی Less is more

***


کمی از شروع کار هنری خود برایمان بگویید.
کار هنری را از هنرستان گرافیک شروع کردم. در آن سال‌ها درس خواندن در هنرستان‌ها، قصه‌های خود را در میان خانواده‌ها داشت. کتاب‌های هنری کمتر از این روزها در درسترس بود. کنجکاو بودم و کسی هم مانع کنجکاویم نمی‌شد که باعث شد قدرت ریسک من بالا برود. عکاسی را با دوربین زنیت Zenit شروع کردم. و محیط‌های شهری برای قاب دوربینم موضوع جالبی بود.
 

پس از هنرستان فهمیدید که می‌خواهید عکاسی را به عنوان شغل اصلی خود برگزینید؟
نه، چون فکر می‌کردم قرار است یک طراح گرافیک بشوم. در دوره کارآموزی با احمد مقدسی، نقاش آبرنگ کار آشنا شدم که دید من را در مورد گرافیک باز کرد. دانشگاه سوره هم گرافیک خواندم. همیشه هم مورد حمایت خانواده‌ام قرار گرفتم. در این دوره بود که متوجه شدم در دنیای گرافیک حرف اول و آخر را سفارش دهنده می‌زند و همیشه هم با سه قشر روبه رو بودیم، افرادی که گرافیک را می‌فهمیدند، آنهایی که اصلاً درکی نسبت به آن نداشتند و کسانی که حدفاصل این دو بودند. درگیر کارهم زیاد شدم، گاهی سفارش دهنده پول کارم را نمی‌داد که این امر باعث سرخوردگی می‌شد. برای همین سعی در امتحان کردن دیگر رشته‌ها کردم.
 

چه رشته‌هایی؟
انیمیشن و طراحی شخصیت انجام می‌دادم، با محک همکاری کردم و تلاشم بر کارهای خلاقانه بود. همچنین با یک شرکتی که زیرمجموعه یونیسف بود شروع به همکاری کردم که کارش آموزش فیلمبرداری و عکاسی به کودکان کل دنیا بود. و از این طریق در یک کارگاه 3 هفته‌ای در بلگراد (اجلاس جهانی رسانه جوان) و کوهستان تارا (کمپ صلح جهانی) در صربستان مشغول شدم که در آنجا کار تیمی به معنای واقعی را برای نخستین بار درک کردم و انجام دادیم، اتفاقی که در ایران بسیار کم می‌افتد. به عنوان عکاس وبلاگشان هم فعالیت کردم که از همان زمان به بعد، عکاسی برای من بسیار جدی شد و وارد فضای مینیمال عکاسی شدم.
 

عکاسی مینیمال را چگونه می‌بینید که وارد آن فضا شدید؟
روی چوب از افراد معروف با لیزر تصویر‌سازی کردم که از همان زمان با فضای مینیمال آشنا شدم. در موردش مطالعه کردم که سادگی، مفهوم و باز گذاشتن انتهای کار در مینیمال به چه شکلی است. بنابراین آرام آرام چیزهای اضافه در کادر عکاسی را حذف کردم. سعی من بر این بود که خیلی ساده به موضوعات عکاسی‌ام بپردازم و همین ساده پرداختن، باعث دادن عمق بیشتر به عکس‌ها می‌شد. و نکته‌های ریز در قاب دوربین اهمیت بالایی برایم پیدا کرد.
 

با توجه به اینکه سوژه انسان در فضای مینیمال موضوع عکس هایتان شده، چگونه به این انتخاب رسیدید؟
اوایل، همه نوع عکس می‌انداختم، از محیط‌های شهری تا ناتورالیسم (طبیعت گرایی) تا رئالیسم (واقع گرایی)، تا اینکه آرام آرام به سوژه انسان رسیدم، تصمیمم بر این شد تا همه دغدغه‌ها و موضوع هایم در عکاسی را از طریق انسان بتوانم ارائه دهم. در این مسیر با سعید جعفری، یکی از دوستانم شروع به کار کردم، تصمیم گرفتیم آثار جدیدی که درایران انجام نشده را خلق کنیم. برای همین ساده‌گرایی را در راستای مد و سبک و روش وارد کار کردیم. که مورد استقبال زیادی هم قرار گرفت.
 

عکس‌هایتان را کجا ارائه می‌دادید؟
یک صفحه‌ای داشتیم که آثارمان را در آنجا به نمایش می‌گذاشتیم. به دلیل اینکه تک بود و دنیای مدرن را نشان می‌داد، مورد بازدید بسیاری قرار گرفت و البته خیلی‌ها هم از آن برای کارهایشان کپی و تقلید کردند. البته فرق در ریزه کاری‌هایی بود که ما در عکس‌ها انجام می‌دادیم که قابل کپی کردن نبود و همین امر باعث موفقیت ما شد.
 

چگونه به درآمدزایی رسیدید؟
از طریق گرفتن سفارش، یعنی به دلیل برقراری روابط اجتماعی خوبم، به دنبال صاحبان تولید می‌رفتم و به آنها ثابت می‌کردم که به کسی نیاز دارند که بتواند از محصولاتشان برای معرفی در بازار عکاسی شود، عکس‌هایی که تا به حال دیده نشده‌اند.
 

محصولات چه چیزهای بودند؟
بیشتر لباس بودند و برای تولیدکنندگان داخلی، کاتالوگ درست می‌کردیم. آرام آرام با افراد مهم تری در حوزه پوشاک آشنا شدیم و خروجی کارهایمان نیز بهتر شد. عکاسی تنها فشار یک دکمه نیست، خیلی موارد دست به دست هم می‌دهند که یک عکس با کیفیت خوب ارائه شود. سوژه، نور، لباس، ترکیب بندی و خیلی چیزهای دیگر، حتی تا ادیت و زمانی که در مجله به چاپ برسد. در این روندهاست که ایده‌های جدید هم شکل می‌گیرد. همیشه سعی کردیم که محدودیت‌ها از خلاقیت ما جلوگیری نکند.
 

برای همین به مجموعه ایساتیس (نام قدیمی شهر یزد) رسیدید؟
سال سوم دانشگاه سفری به یزد رفتم و متوجه شدم که این شهر چقدر پتانسیل کار کردن دارد. شهر یزد علاوه بر تاریخش، در دل خود آیین‌های مختلف را هم دارد. سنت و مردمش ثابت مانده‌اند و خود مردم هم از کارهای هنری استقبال می‌کنند. ایده اولیه این مجموعه عکس‌ها، از آن سفر به ذهنم رسید و با سعید تصمیم به اجرای آن در شهر یزد گرفتیم. به دلیل گردشگران زیادی که از شهر یزد  بازدید می‌کنند، دوربین عکاسی برای مردم بیگانه نیست، آن را به چشم یک سلاح نگاه نمی‌کردند بلکه دوربین معنای هنر برایشان داشت. که در این هنگام هم با دانا به عنوان سوژه عکاسی آشنا شدیم. وی از لحاظ ظاهر چهره و بدن، سوژه بسیار خوبی برای طرح ما بود.
ایده‌پردازی و طرح‌های اولیه را آغاز کردیم. سفری به یزد رفتیم تا ساعات عکاسی را به دست آوریم. پس از انجام کارهای مقدماتی و آماده شدن برای کار نهایی، دوباره به یزد رفتیم که در نهایت مجموعه 8 عکس ایساتیس یزد خلق شد و در روزنامه گاردین 2015 به چاپ رسید. البته در طول مسیر، معدن بزرگ سنگی قرار داشت که بدون برنامه قبلی تصمیم به عکاسی از آنجا نیز گرفتیم و توانستیم فضای مینیمال خوبی را با خطوط عمودی بسیار قدرتمند و افقی معدن و خود سوژه و ترکیب این دو باهم به دست بیاوریم. که ناخواسته یک تیرو دو نشان شد.
 

در مورد فضای عکس‌ها و چرایی ترکیب فضاهای تاریخی و اماکن مقدس با سوژه انسان، کمی توضیح می‌دهید؟
دانا نماد فرهنگ نوین در این مجموعه است. این فرهنگ نوین را با پوشش کت و شلوار خیلی رسمی و فرم کلی خود وی و نوع پیرایش صورتش به تصویر کشیدیم که در کنار فضای سنتی قرار گرفته است.
 

در مجموعه یزد (ایساتیس) به چه چیزهایی پرداختید؟
نخستین عکس مجموعه را در مسجد جامع یزد انداختیم. دورتادور گنبد مسجد، شبکه‌های نوری قرار دارد که با توجه به ایستادن سوژه در زیر آن و تغییر حرکت، نور به شکل طبیعی، سعی کردیم دانا در موقعیت خودش قرار بگیرد.
 

یعنی مدل عکس شما را بازی می‌کند؟
نه، داستان را قبل از عکاسی برایش تعریف می‌کردم، وی با توجه به فضا، حس را می‌گرفت و آنوقت با آن یکی می‌شد.
 

کاری که بازیگران تئاتر می‌کنند؟
دقیقاً، این کار همانند تئاتر است نه سینما، در سینما بازی می‌کنند، اما سوژه عکاسی این مجموعه خودش را در موقعیت قرار می‌داد. دلیل ما این بود که می‌خواستیم دنیای مد و روز را در کنار دنیای سنت نشان دهیم.
 

یعنی می‌خواستید فضای پست مدرن را نشان دهید؟
دقیقاً. جامعه شناسی را در این مجموعه مد نظر داشتم. مردم جامعه ما به گونه‌ای سنت گریز شده‌اند، اما نمی‌دانند چگونه باید وارد فضای مدرن شوند.
 

قصدتان این بود که تقابل سنت با مدرن را نشان دهید یا اینکه آنها را باهم تلفیق کنید؟
می خواستیم باهم تلفیق کنیم و بگوییم که دنیای مدرن و دنیای سنت چقدر خوب می‌توانند کنارهم قرار بگیرند، برای همین کارمان را از مسجد شروع کردیم. جایی کاملاً مذهبی که حس و انرژی خاصی دارد که با ورود به آن می‌توانیم آن انرژی را دریافت کنیم. پس با آن نورپردازی طبیعی آن حس را بیشتر نشان می‌دهیم، آن دنیای مدرنی که وارد دنیای سنت شده است.
 

یعنی بحث نوری که مطرح می‌کنید به فلسفه اشراقیون و سهروردی باز می‌گردد یا اصلاً به آن فکر نکردید؟
به آن فکر نکردم. خیلی وقت‌ها هنگام خلق اثر به خیلی چیزهایی که مخاطب به آن رسیده و فکر کرده، فکر نمی‌کنم، یعنی ناخودآگاه در آن مسیر قرار می‌گیرم، فضا هم که مینیمال است و مینیمال هم انتها ندارد و پایانش آزاد است و هر تصمیمی که مخاطب بخواهد برای آن بگیرد، آزاد است. همچنین تمام عکس‌های مجموعه بدون نور استودیویی و با نور طبیعی گرفته شده است. مجله گاردین نیز از عکسی که در جلوی مسجد گرفته شده، استفاده کرده و تیتری با این مضمون برای آن نوشته «تغییر و تحول دنیای سنت ایران با دنیای مدرن». همچنین در این عکس‌ها به رابطه آدم‌ها و نسل‌ها با یکدیگرو تفاوت فرهنگ‌ها اشاره کردم.
 

در عکس‌ها، مدل اصلی خیلی جدی ایستاده، انگار از یک کهکشان دیگر آمده اما دیگر افراد که بومی منطقه هستند در کادر بسیار راحت ایستاده و برخورد کرده‌اند، علت چیست؟
زمانی که می‌خواهیم داستان جدیدی وارد زندگیمان شود، نسبت به آن گارد داریم، اولش خیلی خوب سرجایش قرار نمی‌گیرد، برای همین به دانا گفتیم فقط بایستد، چون هر واکنش دیگری نشان می‌داد، شاید کل مجموعه ما را به هم می‌ریخت، برای همین به گونه‌ای هم سرسختی سنت نسبت به پذیرش دنیای مدرن را هم می‌خواستیم نشان دهیم. تضادی که امروزه در جامعه خود بسیار آن را می‌بینیم. و در نهایت این مدرنیته است که در سنت وارد می‌شود و با هم یکی می‌شوند.
 

پس در نهایت در مجموعه ایساتیس می‌خواهید بگویید مدرنیته می‌تواند خودش را با سنت وفق دهد اما این سنت است که به سختی خودش را می‌شکند؟
دقیقاً. این سنت و اعتقادات است که در تقابل و جبهه گرفتن هستند. زیرا معتقدم مدرنیته راه خود را باز می‌کند و می‌رود و این سنت است که تا چه اندازه می‌تواند خودش را به آن برساند یا نرساند و این موضوع قابل طرحی است. اما باز می‌خواهم نشان دهم که کلیت جامعه این تغییرات را دوست ندارند. البته ما هم، هر تغییری را دوست نداریم زیرا فکر می‌کنیم که شاید تغییر به ما لطمه می‌زند. همچنین پوشش و نوع آن باعث می‌شود که بین انسان‌ها غربت ایجاد شود یا اینکه آنها را خیلی به هم نزدیک کند.
 

آیا کارهای شما در حوزه هنری قرار می‌گیرند یا شکل دکوراتیو دارند؟
عکس هایم هم هنری است هم اجتماعی، اما دکوراتیو نیست. موضوع هایش، چیزهایی است که هر روز با آنها درگیر هستم. هدفم این است که به وسیله مدل به بیانم برسم. فیگور انسان، همیشه در تمام تولیدات هنری جای داشته و دارد، اگر من هم سراغ هرچیز دیگری می‌رفتم، اینقدر نمی‌توانستم با آن ارتباط برقرار کنم.
 

حرف آخر؟
متأسفانه در ایران بعضی هنرمندان به جای اینکه خلاق باشند، بیشتر کپی کار می‌کنند و بازهم متأسفانه عکاسی حرفه‌ای در جامعه ما بسیار کم است و عکاسی مینیمال کاملاً تهی است. سریع سراغ اصل مطلب می‌رویم و مخاطب را مستقیم با سوژه درگیر می‌کنیم اما من سعی می‌کنم در عکس هایم یک آرامشی حاکم باشد، حتی ممکن است که کادرها خشن شوند اما درنهایت به دنبال انتقال حس خوب به مخاطب هستم.در بیشتر موارد چون مدل‌های اصلیم در کار انسان است، نمی‌توانم آن را خیلی ارائه بدهم. عکاسی از مدل آن هم، اینکه آن را همراستا با فرهنگ ایرانی اسلامی خودمان بکنیم، کار سختی است. این شیوه در فضای عکاسی ایران نو است، درست است که نسبت به آن جبهه وجود دارد اما باید پذیرفت که این شیوه از عکاسی یک صنعت درحال رشد است وما نیازمند شناخت کافی در این حوزه هستیم. نباید نسبت به آن سریع نتیجه‌گیری شود. در عکس هایم سعی می‌کنم هنر را با جامعه شناسی ترکیب کنم اما در نهایت برای یک نمایش ساده هم دچار مشکل می‌شوم. چاپ آثارم در خارج از کشور با استقبال بیشتری روبه رو می‌شود. کاش در داخل هم با شناخت صحیح نسبت به این امر، مشکلات پیش روی عکاسان این حوزه نیز رفع شود. زیرا در دانشگاه‌های هنر نیز رشته طراحی لباس و مد را داریم و برای معرفی این شاخه هنری نیز به عکاسی فشن نیاز داریم.

 

منبع: ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: