1395/5/5 ۰۷:۵۶
در کل، دستکم میبدی همان قدر از کار سمعانی بهره میبرد که از کار خواجه عبدالله انصاری و در واقع، آهنگ و شیوه نیمه دوم «نوبت سوم» به نحو چشمگیری متأثر از کار سمعانی است. میبدی معمولاً یا نام انصاری را ذکر میکند، یا از وی با تعبیر «پیر طریقت» نام میبرد. پیر طریقت عنوان آنانی است که مریدان طریق را هدایت میکردند. میبدی از همین عبارت برای ارجاع به استادان و شیوخ دیگر نیز بهره میگیرد، با این حال در آن نمونهها نام شیخ را هم میبرد.
در کل، دستکم میبدی همان قدر از کار سمعانی بهره میبرد که از کار خواجه عبدالله انصاری و در واقع، آهنگ و شیوه نیمه دوم «نوبت سوم» به نحو چشمگیری متأثر از کار سمعانی است. میبدی معمولاً یا نام انصاری را ذکر میکند، یا از وی با تعبیر «پیر طریقت» نام میبرد. پیر طریقت عنوان آنانی است که مریدان طریق را هدایت میکردند. میبدی از همین عبارت برای ارجاع به استادان و شیوخ دیگر نیز بهره میگیرد، با این حال در آن نمونهها نام شیخ را هم میبرد. تقریباً به نحو ثابت وی هر جا که از تعبیر «پیر طریقت» استفاده میکند، انصاری را در نظر دارد.
آنگاه که از سمعانی وام میگیرد، کمتر به نقل و وامگیری از وی اشاره میکند. وقتی هم نقل میکند، اشارهای به هویت سخنگو ندارد. ذکر نشدن منبع پیش از دوران مدرن در متون اسلامی رایج بود، زیرا مالکیت شخصی نظریهها و یا ذکر آنها گزارة چندان معناداری نبود. به هرحال، میبدی هویت هیچ منبعی جز انصاری را روشن نمیکند؛ بنابراین نباید تصور کرد که او تنها ذکر نام سمعانی را از یاد برده است؛ مثلاً در نوبت سوم، از لطائفالاشارات، تفسیر قرآن قشیری، فراوان استفاده کرده است. قشیری مؤلف «الرساله»، یعنی متن آموزههای معیارین سلوک است. حتی با وجود وامگیریهای لفظ به لفظ، میبدی نام اثر یا مؤلف را هیچگاه ذکر نمیکند.
خواجه عبدالله
در آغاز تحقیق میدانستم که انصاری حرفهای مهمی درباره عشق دارد، اما با دیدن اینکه وی به چنان منبع غنیی تبدیل شده است، شگفتی دلپذیری در من ایجاد شد. او در کلام، فقه و طریقت به عربی و فارسی نوشته است. مورخان گفتهاند که بسیاری از آثار او را شاگردانش نوشتهاند. با این حال، متونی که من از آنها استفاده کردهام، در شیوه و متن یکدست است. همین به من کمک کرد تا نقلهایی را بیابم که میبدی، بدون ذکر ارجاع، از انصاری آورده است.
در میان کتابهایی که احتمالاً پس از مرگ وی گردآوری شده، یکی تذکره عرفای مسلمان با نام «طبقاتالصوفیه» است. این کتاب منبع اصلی «تذکرهالاولیا»ی عطار بوده است. معروفترین کتاب عربی انصاری «منازلالسایرین» است. این کتاب شرح معیارینی از سلوک است، صد منزل در آن ترسیم شده که هر یک به سه سطح تقسیم میشود. متن شرح گستردهای بر تبدل نفس است؛ چنان که به حقیقت عالم غیب نزدیک میشود.
انصاری کتاب مشابهی در فارسی به نام «صد میدان» نوشته است. واژه «میدان» برای میدان نبرد، زمین چوگان و میدان شهر استفاده میشد. به نظر میرسد که وی در این نامگذاری میدان نبردی را که سالک حق در آن به جهاد با نفس میپردازد در ذهن داشته است. کتاب عربی حدود سی سال بعد از کتاب فارسی نوشته شده که در ساختار مشابه اولی است، اما به هیچ وجه براساس آن نگاشته نشده است.
انصاری عربی و فارسی را به زیبایی نوشته است. او از نخستین نویسندگانی است که با ارجاع به متنش میتوان گفت: «فارسی شکر است». شیرینی زبان او در معروفترین کتاب فارسیاش، یعنی مناجات، جلوه ویژهای دارد و نخستین و بزرگترین استاد این هنر در زبان فارسی است. نسخههای متفاوتی از این مناجاتها در دست است. برخی از نوشتههای انصاری، مانند «چهل و دو فصل» دارای عباراتی است که بعدها در مناجات ذکر شدهاند. میبدی مکرر از مناجاتها نقل میکند، برخی را چندباره، اما تقریبا به دلیل گوناگونی نقل یک مناجات معلوم است که آنها را از حافظه خود مینویسد نه از متنی مکتوب. «محبتنامه» او شاید نخستین کتابی باشد که مستقلاً درباره عشق نوشته شده است. او در ۲۸ فصل و سی و چند صفحه کیفیات مختلف محصل نفس در عشق خداوند را تبیین میکند. کتاب متنی بدیع و نفیس و حتی موجزتر و کنایهآمیزتر از آثاری دارد که درباره عشق نوشته شدهاند.
برادران غزالی
میبدی و سمعانی معاصران جوانتر برادران غزالی بودند، با این حال شواهد کمی از آشنایی آنها با آثار ایشان یافتم. محمد غزالی در جهان به منزله یکی از محققان بزرگ سنت اسلامی معروف است و در زبانهای غربی مطالعات متعددی دربارهاش انجام شده است. او کتب برجستهای در علوم مهم اسلامی و بیش از همه در فقه، اصول، کلام، فلسفه و سلوک روحانی نوشته است. آنچه وی را از دیگر مؤلفان اولیه متمایز میکند، شیوه جمعکردن مناظر و مکاتب مختلف فکری است. «احیاء علومالدین» در چهار جلد و هر یک در ده فصل، معروفترین کتاب وی به عربی است که در آن مسائل طالبان معرفتالله و نحوه اجرای اوامر وی را بیان میکند. غزالی هر فصل را با آیهای از قرآن، حدیث و گفتاری از مشایخ بزرگ مسلمان آغاز کرده و سپس نظرها را در قالبی فصیح، نظاممند و منطقی بیان میکند.
ویراست گزیده فارسی این فصل به صورت بخشی از «کیمیای سعادت» چاپ شده است.
برادر کهتر، یعنی احمد، مؤلف چند رسالة منثور به عربی و فارسی است که معروفترینشان «سوانح» است. این کتاب بیشتر در حکم متن کهن فارسی درباره عشق شهرت دارد. مورخان از تأثیر فراوان این کتاب در آثار بعدی در سنت عشقنویسی اشاره کردهاند، اما احساس من آن است که اگر ایشان با سمعانی و میبدی آشنایی داشتند، از گفتهشان تنزل میکردند. کتاب احمد بدون کمترین توجه به کیفیت شعری آن، به انگلیسی ترجمه شده است.
از دیگر مؤلفان هم مطالبی نقل کردهام، از جمله از اخوانالصفا، ابنسینا، ابوابراهیم بخاری، هجویری، منصور عبادی و روزبهان بقلی. از آثار منظوم عشق چیزی به میان نیاوردهام. یک دلیل آن است که ابیات خود نیازمند شرح و بسطاند، در حالی که نثر نسبتاً خود مبیّن خود است؛ دیگر آنکه اشعار در منابع فرعی بسیار مطالعه و بررسی شدهاند. مهمترین شعر عربی با موضوع عشق الهی، مجموعه ۷۶۰ بیتی نظمالسلوک، اثر ابن الفرید است که آن را سه بار محققان بزرگی به انگلیسی ترجمه کردهاند.
حکیم سنایی
نخستین شاعر فارسی که در باب عشق سروده، سنایی غزنوی است. این اثر بهخوبی مورد توجه واقع شده است، هر چند نه آن گونه که باید. سنایی که معاصر سمعانی و میبدی بود، ابیات دشواری درباره عشق دارد؛ بنابراین اتصاف وی به حکمت و فلسفه بیدلیل نیست. اشعار او سرشار است از اشارات به قرآن و حدیث، الهیات، شعر عربی و مانند آن. شرح بایستة هر یک از قصاید وی یک رساله کامل میطلبد. شایان ذکر است که وی شاعر محبوب میبدی است. میبدی معمولاً یک یا دو بیت از سنایی نقل میکند و از او با تعبیر «آن جوانمرد» نام میبرد.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید